eitaa logo
مسجد مجازی حضرت عمار ره
210 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
738 فایل
ارتباط با مدیر @ammarha1399
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ خبرنگار آمریکایی با عکس شهید سلیمانی پاسخ توییت ترامپ را داد 🔸مکس بلومنتهال خبرنگار مشهور آمریکایی با انتشار عکسی از سپهبد شهید سلیمانی به خبر ابتلای دونالد ترامپ به کرونا واکنش نشان داد. 🔹بلومنتهال عکس شهید سلیمانی را در پاسخ به توییت ترامپ در مورد ابتلایش به کرونا منتشر کرده و این اقدام وی با واکنش مثبت کاربران مواجه شده است. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🏴بشریت میتواند با دَرک رازهای زیارت‌اربعین سلوک خود را تنظیم کند و بر اساس فرامینی که اربعین به همگان می‌دهد مقدمات ظهور را فراهم کند. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🌹شهید مظلوم دکتر بهشتی: ♦آنهایی که را قبول ندارند درهر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
💚 مراسم ختم مجازی مرحوم آیت الله سیدمحمدحسین میرسجادی 🔰 آیت الله سیدمحمدحسین میرسجادی از علمای تهران بودند که هفته قبل و پس از چند روز بیماری و بستری شدن در بیمارستان، دار فانی را وداع گفتند. ایشان فرزند آیت‌الله بادکوبه‌ای (میرسجادی) و نوه دختری آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی زعیم وقت حوزه نجف و مرجع عام شیعه قبل از زعامت آیت‌الله بروجردی بودند. 🔸 ضمن عرض تسلیت به بازماندگان و شاگردان این عالم بزرگوار، مجلس ختم مجازی با قرائت فاتحه مع‌الصلوات، و یک صفحه از قرآن کریم و نثار ثواب آن به روح مرحوم را هم‌اکنون برگزار می‌کنیم. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
💠 قرائت جمعیِ صفحه ۶۷ قرآن کریم 💠 قرائت سوره آل عمران - از آیه ۱۳۳ تا آیه ۱۴۰ 🔸 نثار روح مرحوم آیت الله سیدمحمدحسین میرسجادی نوه دختری آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) 🌹 مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
22-atre-mandegar(www.rasekhoon.net)-35.mp3
2.07M
📣بشنوید‌: (صوتی) ☑‌موضوع‌:‌پرهیز‌از‌عیب‌جویی‌ 🌙شب‌ها‌وقت‌حساب‌است‌. ▪درمحضر ▫امام‌خامنه‌ای ▫در مسجد‌مجازی‌حضرت‌عمار (ره) 🕋@masjed_ammar
4_6046497281916536318.mp3
4.46M
🔆 سحرهای_نورانی 🌷روز را با تفکر در قرآن آغاز کنیم. 📣 بشنوید: (صوتی) 📚 تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی سوره بقره، جلسه ۱۷۵ آیات۹۴تا ۹۶ ﴿ قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ ا لْآخِرَةُ عَنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ٭ وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ٭ وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَٰوةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مَنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾ مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
⭕️ 🌺 قرائت زیارت اربعین، همنوا با امام خامنه ای(حفظه الله) 📅 پنجشنبه ۱۷ مهر، ساعت ۱۰ 📲 پخش زنده از شبکه یک و شبکه‌های اجتماعی مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
✅ فرق بین اقتصاد مردمی با انواع اقتصادهای غیر مردمی، در امکانِ تولید پول است. مردم نمی‌توانند پول چاپ یا خلق کنند، اما دولت‌ها یا بانک‌ها هر جا لازم دیدند پول چاپ یا خلق می‌کنند. 💵 تا وقتی پول در اقتصاد نقش مرکزی دارد، هیچ وقت اقتصاد مردمی شکل نمی‌گیرد. باید نقش و جایگاه پول در اقتصاد مهار شده و کاهش یابد تا امکان تحقق اقتصاد مردمی ایجاد شود. 💠 💬 در موکب اشتغال محرومان - ۱۵ مهر ۹۹ استاد حسن عباسی 💠 @Hasanabbasi_ir مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ راه نجات اقتصاد، اقتصاد مردمی 🔺 ارزش مالی کالاها و خدماتی که در پیاده‌روی اربعین داده می‌شود میلیاردها دلار است، با این حال مردم برای این‌ها یک ریال هم خرج نمی‌کنند 🔺 فرق بین اقتصاد مردمی و اقتصاد دولتی، در امکان تولید پول است، مردم نمی‌توانند پول چاپ یا خلق کنند، اما دولت‌ها و بانک‌ها این کار را می‌کنند 🔺 تا وقتی پول در اقتصاد نقش مرکزی دارد، هیچ وقت اقتصاد مردمی شکل نمی‌گیرد! 🎥 تا انتها ببینید اد شود. 💠 💬 در موکب اشتغال محرومان - ۱۵ مهر ۹۹ استاد حسن عباسی 💠 @Hasanabbasi_ir مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
⚫️ ⬅️ فیلم‌های ویژه عماریار برای ایام اربعین 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 و... 🔴 دانلود و تماشا در عماریار 🛎 خرید اشتراک تا 50 درصد 🎁arbaeen🎁 🛎 ✅ در ، با خانواده فیلم ببینید 🆔 @AmmarYar_IR مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
با توسل به 🔸هنر دیونیزوسی در مکتب نیچه ی نهلیسم 🔹و هنر ابزورد که حاصل تفکرات غیر آرمان گرایانه است، در حال جابه جایی ارزش های هنری است مصداق آیه «واصطنعتک لنفسی» است که با هنر ورزی بهترین معمار جهان، صنع گشته، و کسی را یارای کپی برداری از ان نیست مسجد‌مجازی‌حضرت‌عمار (ره) 🕋🧎@masjed_ammar
🌹فرازهایی از وصیت‌نامه سپاس خدای را که نعمت‌های فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم. دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن. خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند. زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آن‌ها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گران‌قدر ما هستند. خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع). مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت‌فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم. ♦️پنجمین سالگرد شهادت مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
مسجد مجازی حضرت عمار ره
«در عملیات بیت‌المقدس شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی برای پی‌گیری آمبولانس و آوردن مهمات قصد حرکت به سوی قرارگاه را داشت. به او اصرار می‌کنند یک بسیجی مجروح داریم او را با خود ببر. سردار همدانی آن بسیجی مجروح را با خود می‌برد. در موقع حرکت رادیوی ماشین پس از قطع مارش نظامی صدای اذان را پخش می‌کند. سردار همدانی به محض حرکت از بسیجی سوال می‌کند: «نگفتی اسمت چیه؟ بچه کجایی؟» او جواب نمی‌دهد. سردار همدانی می‌گوید با گوشه چشم نگاه کردم دیدم زیر لب چیزهایی می‌گوید. فکر کردم لابد اولین باری است که به جبهه آمده مجروح شده و حتماً کُپ(حالتی از ترس) کرده است. این شد که دیگر او را سوال پیچ نکردم. یک مقدار که جلوتر رفتم دیدم رو کرد به من و خیلی مؤدب و شمرده خودش را معرفی کرد. فهمیدم اهل تهران و بچه نازی آباد است و سال آخر دبیرستان تحصیل می‌کند. گفتم: «برادر جان بگو ببینم چرا دفعه اول که اسم و رسم تو را پرسیدم چیزی نگفتی؟!» گفت: «وقت اذان بود نماز می‌خواندم.» نگاهی به سر و وضع او انداختم. از لای انگشتان لاغرش که روی محل زخم گذاشته بود خون بیرون می‌زد. این شد که به او گفتم:«نماز می‌خوانی؟ چه نمازی؟ مگر ما داریم رو به قبله حرکت می‌کنیم؟ در ثانی پسر جان بدن تو پاک نیست. لباس‌هایت هم که خونی و نجس است.» خیلی کوتاه جواب داد: «حالا همین نماز را می‌خوانیم تا ببینیم چه می‌شود.» دیدم باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم: «لابد نماز عصر را می‌خواندی.» گفت: «بله.» گفتم: «خب صبر می‌کردی می‌رسیدیم عقب در پست اورژانس هم زخم‌ات را می‌شستیم هم لباس عوض می‌کردی بعد با فراغ نماز می‌خواندی.» گفت: «معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم قبول و ردش با خداست.» گفتم: «باباجان تو که چیزیت نشده یک جراحت مختصر است زود خوب می‌شوی و برمی‌گردی خط.» بالاخره او را رساندم به اورژانس تیپ ۲۷ و سفارش کردم حسابی به او برسند رفتم مقر قرار گاه موقع برگشت رفتم اورژانس تا هم پیگیر ماشین‌های آمبولانس برای اعزام به خط باشم و هم احوال آن بسیجی را بپرسم مسئول اورژانس گفت: «خون ریزی داخلی کرده بود ما به او آمپول ضد خون ریزی هم زدیم ولی دیر شده بود با یک آرامش عجیبی چشم‌هایش را روی هم گذاشت و شهید شد.» برگشتم به طرف مقر در حالی که رانندگی می‌کردم به پهنای صورت گریه می‌کردم صدایش توی گوشم زنگ می‌زد که می‌گفت: «معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم فعلاً همین نماز را خواندم و رد و قبول آن با خداست.» اینجاست که شهید دستغیب(ره) می‌گفت: «حاضر است ثواب ۸۰ سال تمام عبادات واجب و مستحب خودش را با دو رکعت از چنین نمازی از یک بسیجی عوض کند.»» 🌹پنجمین سالگرد شهادت مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
مسجد مجازی حضرت عمار ره
🌹خاطره شهید از نماز یک جوان بسیجی پیش از شهادت «در عملیات بیت‌المقدس شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی برای پی‌گیری آمبولانس و آوردن مهمات قصد حرکت به سوی قرارگاه را داشت. به او اصرار می‌کنند یک بسیجی مجروح داریم او را با خود ببر. سردار همدانی آن بسیجی مجروح را با خود می‌برد. در موقع حرکت رادیوی ماشین پس از قطع مارش نظامی صدای اذان را پخش می‌کند. سردار همدانی به محض حرکت از بسیجی سوال می‌کند: «نگفتی اسمت چیه؟ بچه کجایی؟» او جواب نمی‌دهد. سردار همدانی می‌گوید با گوشه چشم نگاه کردم دیدم زیر لب چیزهایی می‌گوید. فکر کردم لابد اولین باری است که به جبهه آمده مجروح شده و حتماً کُپ(حالتی از ترس) کرده است. این شد که دیگر او را سوال پیچ نکردم. یک مقدار که جلوتر رفتم دیدم رو کرد به من و خیلی مؤدب و شمرده خودش را معرفی کرد. فهمیدم اهل تهران و بچه نازی آباد است و سال آخر دبیرستان تحصیل می‌کند. گفتم: «برادر جان بگو ببینم چرا دفعه اول که اسم و رسم تو را پرسیدم چیزی نگفتی؟!» گفت: «وقت اذان بود نماز می‌خواندم.» نگاهی به سر و وضع او انداختم. از لای انگشتان لاغرش که روی محل زخم گذاشته بود خون بیرون می‌زد. این شد که به او گفتم:«نماز می‌خوانی؟ چه نمازی؟ مگر ما داریم رو به قبله حرکت می‌کنیم؟ در ثانی پسر جان بدن تو پاک نیست. لباس‌هایت هم که خونی و نجس است.» خیلی کوتاه جواب داد: «حالا همین نماز را می‌خوانیم تا ببینیم چه می‌شود.» دیدم باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم: «لابد نماز عصر را می‌خواندی.» گفت: «بله.» گفتم: «خب صبر می‌کردی می‌رسیدیم عقب در پست اورژانس هم زخم‌ات را می‌شستیم هم لباس عوض می‌کردی بعد با فراغ نماز می‌خواندی.» گفت: «معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم قبول و ردش با خداست.» گفتم: «باباجان تو که چیزیت نشده یک جراحت مختصر است زود خوب می‌شوی و برمی‌گردی خط.» بالاخره او را رساندم به اورژانس تیپ ۲۷ و سفارش کردم حسابی به او برسند رفتم مقر قرار گاه موقع برگشت رفتم اورژانس تا هم پیگیر ماشین‌های آمبولانس برای اعزام به خط باشم و هم احوال آن بسیجی را بپرسم مسئول اورژانس گفت: «خون ریزی داخلی کرده بود ما به او آمپول ضد خون ریزی هم زدیم ولی دیر شده بود با یک آرامش عجیبی چشم‌هایش را روی هم گذاشت و شهید شد.» برگشتم به طرف مقر در حالی که رانندگی می‌کردم به پهنای صورت گریه می‌کردم صدایش توی گوشم زنگ می‌زد که می‌گفت: «معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم فعلاً همین نماز را خواندم و رد و قبول آن با خداست.» اینجاست که شهید دستغیب(ره) می‌گفت: «حاضر است ثواب ۸۰ سال تمام عبادات واجب و مستحب خودش را با دو رکعت از چنین نمازی از یک بسیجی عوض کند.»» 🌹پنجمین سالگرد شهادت مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
💠 خاطره از رزمنده‌ای که درجه سرلشکری روی شانه‌اش خالکوبی کرده بود: زمان جنگ، وقتی اومده بودم شهرمون، حاکم شرع همدان بهم گفت: حاج حسین 100 تا نیرو به کارِت میاد ببریشون جبهه؟ با تعجب گفتم: خب معلومه. از خدامه. 100 تا نیروی تازه نفس؟ که گفت: بله. وقتی پرسیدم این نیروها کی هستند و چی هستند، گفت: 100 نفر از زندانی ها هستند که مایلند برن جبهه. با تعجب گفتم: چی؟ 100 نفر زندانی؟ یعنی می خوای آزادشون کنی بفرستی جبهه؟ که گفت: خب آره. مگه مشکلی داره؟ گفتم: آخه می گی اونا زندانی هستند، خب شاید به بهونه جبهه اومدن و فرار کردن، اون وقت چی؟ که گفت: هیچی. همین که می خوان بیان جبهه مهمه اون 100 نفر رو گرفتم و بردم جبهه. انصافا نیروهای دلیری هم بودند و توی عملیات ها کولاک کردند. تعدادی شون هم شهید شدند. یک روز که توی سنگر داشتم با شهید صیاد شیرازی که اون زمان سرهنگ بود صحبت می کردم، گنده لات اونا سرزده اومد تو. گفت: باهاتون کار دارم. بهش گفتم: برو بیرون بعدا میام پیشت. بعدا که رفتم پیشش، فهمیدم از برخوردم ناراحت شده. گفت: اون یارو کی بود که به خاطرش منو از سنگر بیرون کردی؟ گفتم: اون سرهنگ صیاد شیرازیه. نیشخندی زد و گفت: شما منو به خاطر یه سرهنگ توی سنگر راه ندادی؟ اگه اون سرهنگه، من خودم سرلشکرم! پیراهنش را که در آورد، دیدم روی شانه هایش درجه های سرلشکری خالکوبی کرده بود." ✍ ♦️سالروز شهادت مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› @masjed_ammar
❤️خاطره‌ای از سردار شهید کمردرد باعث شده بود برای امور خانه از خانمی کمک بخواهم. اما وقتی حاج آقا بود خودش همه کارها را میکرد. نمیگذاشت غیر از خودش کسی کاری بکند. غذامی‌پخت، خانه را جمع و جور میکرد، میز غذا را میچید و بعد صدایمان میکرد و ماهم مانده بودیم غذا بخوریم یا شرمندگی. فردای عیدغدیر بود. قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداری اش بپردازد و سر و سامانشان بدهد. مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود. بلندشدم و بیرون رفتم. چشمهایم از تعجب گرد شد.حاج آقا جلوی در فریزر بود و مشغول تمیز کردن آن. گفتم: مگه شما بیرون نبودید؟ کی آمدین من متوجه نشدم؟! چرا زحمت می‌کشید ؟ نگذاشت حرفم را ادامه بدهم. لبخندی زد و گفت: دیدم کمرت درد میکند گفتم قبل رفتن دستی به این فریزر بکشم شما اذیت نشی... بعد از فارغ شدن از تمیز کردن فریزر رفت سر وقت غذا و میز غذا و زنگ زد همه ی بچه ها جمع شدند. توی خانه صدا به صدا نمیرسید. نوه ها هر کدام برای حاج آقا شیرین کاری میکردند و حاج آقا در عوض دستمزد مغز بادامها ، بوسه ای میکاشت روی لپ شان یا بغلشان میکرد و می نشاند روی پاهایش و آموخته های جدیدشان را گوش میکرد. ♦️سالروز شهادت مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🔺نقش سردار همدانی در خنثی کردن شرارت‌ها در فتنه ۸۸ 🔰 شهید همدانی در اوج شلوغی‌ها شخصا وسط معرکه حاضر می‌شد تا بداند اوضاع چگونه است. کمتر فرمانده‌ای بود که در بطن شلوغی ها حاضر شود و به اوضاع رسیدگی کند.  شهید همدانی در تمام مراحل این اعتراضات و اغتشاشات در صحنه حاضر بودند. ایشان در سال 88 کارهای فرهنگی زیادی انجام داده‌اند.  حاج حسین روحیه‌ای انقلابی داشتند. بارها پیش می‌آمد که همه ما کم می‌آوردیم. گاهی می‌شد ساعت 12 شب شهید همدانی می‌گفت که به فلان منطقه برویم و سر بزنیم. از طرفی هم تمایل زیادی به استفاده از ماشین نداشت. خیلی‌ وقت‌ها با موتور برای سرکشی‌ها می‌رفت. حتی یک روز برای شرکت در یک جلسه به سمت در ورودی ناجا آمدیم. دژبانی ما را راه‌ نداد. دژبانی باور نمی‌کرد می‌گفت شما دروغ می‌گویید. مگر سردار با موتور به جلسه می‌آید. شهید همدانی خیلی متواضع و بی‌ریا بود.  دقیقا به علت اینکه سردار همدانی در روشنگری فتنه ۸۸ نقش بسزایی داشتند، از شنیدن خبر شهادت ایشان، فتنه‌گران داخلی و خارجی کینه خود را با تیترهای رسانه‌هاشان نشان دادند. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🇮🇷 روزی که هیمنه آمریکا در شکست 🔺«نادر مهدوی‌ها» فراوانند 🔰انهدام نفتکش با پرچم آمریکا در خلیج فارس فرماندهان عالی رتبه سپاه، جریان عبور آزاد و متکبّرانه کشتی کویتی بریجتون، ناوهای جنگی آمریکا و نیز سایر کشتی‌ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام (ره) رسانده بودند. حضرت امام (ره) فرموده بود: «اگر من بودم، می‌زدم.» ادامه را اینجا بخوانید👇 https://www.mashreghnews.ir/amp/1127384/ ♦️سالروز شهادت ویاران دلاورش مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🔺خاطره ای ازسردار شهید حاج حسین می گفت برای دفاع از زنان و بچه ها است که به سوریه می روم. تعریف می کرد تکفیری ها یک خانواده ۱۷ نفره را کشته و دست و پای یکی از دخترها را قطع کرده بودند و در انذار مردم نشان می دادند. اگر بمانم نمی توانم راحت زندگی کنم. دخترم که این صحبت ها را شنید سکوت کرد. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar
🔺نقش سردار همدانی در خنثی کردن شرارت‌ها در فتنه ۸۸ 🔰 شهید همدانی در اوج شلوغی‌ها شخصا وسط معرکه حاضر می‌شد تا بداند اوضاع چگونه است. کمتر فرمانده‌ای بود که در بطن شلوغی ها حاضر شود و به اوضاع رسیدگی کند.  شهید همدانی در تمام مراحل این اعتراضات و اغتشاشات در صحنه حاضر بودند. ایشان در سال 88 کارهای فرهنگی زیادی انجام داده‌اند.  حاج حسین روحیه‌ای انقلابی داشتند. بارها پیش می‌آمد که همه ما کم می‌آوردیم. گاهی می‌شد ساعت 12 شب شهید همدانی می‌گفت که به فلان منطقه برویم و سر بزنیم. از طرفی هم تمایل زیادی به استفاده از ماشین نداشت. خیلی‌ وقت‌ها با موتور برای سرکشی‌ها می‌رفت. حتی یک روز برای شرکت در یک جلسه به سمت در ورودی ناجا آمدیم. دژبانی ما را راه‌ نداد. دژبانی باور نمی‌کرد می‌گفت شما دروغ می‌گویید. مگر سردار با موتور به جلسه می‌آید. شهید همدانی خیلی متواضع و بی‌ریا بود.  دقیقا به علت اینکه سردار همدانی در روشنگری فتنه ۸۸ نقش بسزایی داشتند، از شنیدن خبر شهادت ایشان، فتنه‌گران داخلی و خارجی کینه خود را با تیترهای رسانه‌هاشان نشان دادند. مسجد مجازی حضرت عمار ‹ره› 🕋🧎@masjed_ammar