eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ السلام علیك أيتها المضطهدة المقهوره، يا زهرا علیهاالسلام دسته گل شکسته‌ی طاها نفس بکش مادر به خاطر دل بابا نفس بکش تنها انیس و حامی و غمخوار حیدری دار و ندار رهبر تنها نفس بکش بر پای تو حسین ببین سر گذاشته با بوسه‌ای گرفته تسلّا، نفس بکش بر روی سینه‌ی تو حسن خون جگر شده بنگر که دیده‌اش شده دریا، نفس بکش زود است خانه داری ِ این چارساله‌ات تو رحم کن به بی‌کسی ما، نفس بکش پژمرده‌گی ست عاید گلها بدون تو ای باغبان بخاطر گل‌ها نفس بکش حالا که ما به دور تو هستیم محتضر جانی ببخش این دل ما را نفس بکش (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @abdolmohsen158
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ ! 👈🏼👈🏼 قال سلمان الفارسی: فلما أن كان الليل حمل علي (عليه السلام) فاطمة (عليهاالسلام) على حمار وأخذ بيدي ابنيه الحسن والحسين (عليهماالسلام). فلم يدع أحدا من أهل بدر من المهاجرين ولا من الأنصار إلا أتاه في منزله فذكّرهم حقه ودعاهم إلى نصرته، فما استجاب له منهم إلا أربعة وأربعون رجلا. ▫️فأمرهم أن يصبحوا بكرة محلّقين رءوسهم معهم سلاحهم ليبايعوا على الموت. فأصبحوا فلم يواف منهم إلا أربعة. فقلت لسلمان: من الأربعة؟ فقال: أنا وأبو ذر والمقداد والزبير بن العوام. ▪️ثم أتاهم علي (عليه السلام) من الليلة المقبلة فناشدهم، فقالوا: نصبحك بكرة. فما منهم أحد أتاه غيرنا. ثم أتاهم الليلة الثالثة، فما أتاه غيرنا. فلما رأى غدرهم وقلة وفائهم له، لزم بيته وأقبل على القرآن يؤلّفه ويجمعه. فلم يخرج من بيته حتى جمعه، وكان في الصحف والشظاظ والأسيار والرقاع .... 📚 كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲ص۵۸۰، ح۴ ◾️ اگر شوهرت بر ابوبکر سبقت میگرفت، با او بیعت میکردیم! ▫️روى أبو محمد مسلم بن قتيبة: ... ثم ذكر ما احتج (عليه السلام) به وقال: وخرج علي (عليه السلام) يحمل فاطمة بنت رسول اللّه (عليهاالسلام) على دابة ليلا، يدور في مجالس الأنصار تسألهم النصرة. ▪️فكانوا يقولون: يا بنت رسول اللّه! قد مضت بيعتنا لهذا الرجل، ولو أن زوجك وابن عمك سبق إلينا أبابكر ما عدلنا به. فيقول علي (عليه السلام): أ فكنت أدع رسول‌الله (صلّى الله عليه وآله) في بيته لم أدفنه وأخرج أنازع الناس سلطانه؟! فقالت فاطمة (عليهاالسلام): ما صنع أبوالحسن إلا ما كان ينبغي له، وقد صنعوا ما الله حسيبهم وطالبهم. 📚 منابع: ۱. الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا، ج۱۴، ص۱۴۱ ۲. بحارالأنوار، ج۲۸، ص۳۵۵ ۳. الإمامة والسیاسه، ج۱ ص۱۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @ghorbateaftab
یوسفی نیست در عالم که خریدارِ تو نیست عاشقی نیست که مجنون و گرفتارِ تو نیست غمزه ی نازِ تو مستانه خریدن دارد سَرِ بازاری به این گرمی بازارِ تو نیست دلِ زخمی شده ی عـاشق بیمارت را مرهمی جز نگهِ نرگس بیمارِ تو نیست دیدنت چشم و دلی پاک و زلال می خواهد ور نه هر بی سر و پا لایق دیدارِ تو نیست سده ها گذشته از غیبت طولانی تو سیصد و اَندی هنوز یار وفادارِ تو نیست ظاهراً لشگرِ اَنبوهی هوادارِ تواند باطناً که خبر از خیلِ طرفدارِ تو نیست نکند وادی ما کوفه ی ثانی بشود و بگویند که نیا،اینجا کسی یارِ تو نیست پدرت چاه غمی مَحرمِ اسرارش بود من بمیرم که کسی مَحرمِ اسرارِ تو نیست 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ | به‌مناسبت ایام عزای بی‌بی صدیقه‌کبری علیهاالسلام، 👈🏼 👈🏼 پیشنهاد دانلود به پژوهشگران و طلبه‌ها و اهل‌منبر 👈🏼 دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام 👈🏼 کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر 🔘🔘 حجت‌‌الاسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 👈🏼 ۱۳ جمـادی الاولی ۱۴۴۴ هـ.ق | قـم مقدسه 👈🏼 مدرسه‌آیت‌الله‌العظمی‌گلپایگانی قدس‌سره 👈🏼 جمعی‌ازخادمین‌حضرت‌حجت‌ابن‌الحسن‌ ارواحنافداه 🔘 آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه‌ام دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه‌ام منکه دمد زحجره‌ام نور به چشم قدسیان دود به آسمان رود از در آستانه‌ام اجر رسالت نبی ثبت شده به صورتم محفل غربت علی گشته محیط خانه‌ام زنده‌ترین شهود من این بدن کبود من من به محبّت علی عاشق تازیانه‌ام من‌که بهشت احمد و باغ و بهار حیدرم مانده ز سیلی خزان بر گل رو نشانه‌ام سر و ز پا نشسته‌ام طایر پر شکسته‌ام قاتل سنگدل مرا کشته کنار لانه‌ام من و حمایت از ولی گواه باش یا علی شهید اوّل تو شد محسن ناز دانه‌ام هر چه عدو زند مرا رها نمی‌کنم تو را گر چه ز کار اوفتد بازو و دست و شانه ام درد، مرا کشد ولی نیست به غیر یا علی زمزمۀ شبانه و گریۀ عاشقانه‌ام منم همیشه همدمت تا که بگریم از غمت گاه به تربت پدر گه به اُحد روانه‌ام «میثم» ما ز سوز دل ساز کند غم مرا سر زده از درون او شعلۀ جاودانه‌ام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ ؟! 👈🏼👈🏼 صاحب کتاب "موسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا علیهاالسلام" ، مرحوم در کتاب دیگرشان، به‌نام: ، می‌نویسد: ➖ در سال ۱۴۲۹ قمری یکی از دوستان من خاطره را نقل کرد: چند سال قبل در مشهد کتابی به نام تعریف مودودی پاکستانی به دستم رسید. به نظرم کتاب ارزنده آمد. از یکی از دوستانم خواهش کردم روزی یک ساعت بیاید و کتاب را برای من ترجمه کند تا آن را به فارسی برگرداند. چند روز آمد و تا ۴۰ صفحه از کتاب را به فارسی ترجمه کردم. هنگام پاکنویس کتاب، به فرازهایی برخوردم که برای طعن عثمان و معاویه، به فضائل ابوبکر و عمر اشاره کرده و به خیال خود خلافت خلیفه اول و دوم را ثابت کرده بود!! ➖ به خودم آمدم و متوجه شدم کتابی که مخالف عقیده ما باشد حضرت زهرا و اهل بیت علیهم‌السلام به ترجمه آن راضی نیستند. بنابراین بدون شک ترجمه این کتاب خوشایند حضرت زهرا علیهاالسلام نیست. تصمیم گرفتم این کار را کنار بگذارم و وقتی دوستم آمد از او تشکر کنم و بگویم به‌خاطر مطالبی که برخلاف عقیده ما صلاح نشد این کتاب در جامعه پخش بشود. ➖ فردا صبح که ایشان آمد قبل از اینکه او شروع به سخن کند، به او گفتم: با عرض معذرت از امروز ترجمه این کتاب را به کلی تعطیل می‌کنم چرا که صلاح نیست این کتاب ترجمه شود. ایشان گفت: اتفاقاً من هم همین قصد را داشتم. امروز برای ترجمه نیامدم بلکه آمدم بگویم از امروز از ترجمه این کتاب معذورم و دیگر یک کلمه از آن را ترجمه نمی‌کنم. ➖ به او گفتم: شما که از قصد من خبر نداشتی، من مطالبی دیدم به خاطر آن منصرف شدم. شما برای چه منصرف شدی؟! ایشان گفت: دیشب خواب دیدم به‌خاطر آن ترجمه این کتاب را بر خود حرام کردم. سپس خوابش را چنین تعریف کرد: دیشب در عالم رویا دیدم: قصد زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه‌السلام را دارم وقتی به صحن سقاخانه رسیدم، دیدم آن صحن مملو از بانوان باحجاب و به‌گونه‌ای که راه عبور مسدود شد و فقط یک راه باریک از وسط بانوان به اندازه عبور یک نفر باز بود. من خواستم از همانجا عبور کنم و به زیارت مشرف شوم، ولی یکی از آن بانوان جلو آمد و آن راه را باریک را هم بست!! من به او گفتم: خانم! قدری کنار برو من می‌خواهم به زیارت امام رضا علیه‌السلام بروم. او در جواب به من گفت: حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند راه را بر تو ببنددم و تو را به زیارت امام رضا علیه‌السلام راه ندهم چرا که تو کتاب دشمن ما را ترجمه می‌کنی. ➖ گفتم: توبه کردم و دیگر ترجمه نمی‌کنم. آنگاه را باز کرد و زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرف شدم. ➖ آنگاه گفت من به حضرت زهرا علیهاالسلام قول داده‌ام که دیگر این کتاب را ترجمه نکنم. در آنجا هر دو از ترجمه این کتاب منصرف شدیم. 📚 خاطرات زهرایی، شیخ اسماعیل انصاری زنجانی (انتشارات طوبی محبت، قم، تابستان ۹۳شمسی)، ص۱۵ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ 👈🏼👈🏼 حدود چهل سال قبل در کرمان یکی از علمای وارسته و متعهد به نام آیت‌الله (متوفی ۱۳۲۸ شمسی) زندگی می‌کرد، در آن زمان، در کرمان، بازار فرقه ضالّه «شیخیه» رواج داشت. ◽️ آیت الله کرمانی، واعظ وارسته آن زمان مرحوم را به کرمان دعوت کرد تا با وعظ و ارشاد خود، مردم را از انحرافات و گمراهی‌های شیخیه آگاه کند و در نتیجه جلوی گسترش آنها را بگیرد. ◽️ مرحوم سید یحیی واعظ یزدی، این دعوت را پذیرفت و به کرمان رفت، مردم را متوجه انحرافات آنها نمود و با افشاگری خود، این گروه ضالّه را رسوا ساخت، به طوری که تصمیم گرفتند با نیرنگی مخفیانه ایشان را به قتل برسانند، آن نیرنگ مخفیانه این بود: ◽️ شخصی از پیروان شیخیه به صورت ناشناس، از سید دعوت کرد که فلان ساعت به فلان محله و فلان خانه برای منبر رفتن برود. ایشان نیز قبول کرد. دعوت کننده همراه عده‌ای دیگر به خدمت سید یحیی واعظ آمده و او را با احترام به عنوان روضه خوانی بردند، ولی بعد معلوم شد که ایشان را به خارج از شهر به باغی برده و از منبر و روضه خبری نیست، او کم کم احساس خطر جدی کرد و خود را در دام خطر جدی از سوی شیخیّون دید، آن هم در جایی که هیچ کس از حیله آنان مطلع نبود. ◽️ سید یحیی واعظ در آن حال به جَدّه خود حضرت زهرا(سلام الله علیه)متوسل گردید، گویا نمازاستغاثه به آن حضرت را خواند و درسجده نمازگفت: (یامولاتی یا فاطمه اغیثینی)؛ ای سرور من ایفاطمه، به من پناه بده و به فریادم برس. خطر لحظه به لحظه نزدیک می‌شد، سید یحیی دید، گروه دشمن به او نزدیک شدند، و خود را آماده کردند و چیزی نمانده بود که به او حمله کرده و او را قطعه قطعه کنند. ◽️ در این لحظه حساس، ناگهان غرّش تکبیر و فریاد مردم را شنید که باغ را محاصره کرده‌اند، و از دیوار وارد باغ شدند و با حمله به گروه شیخی‌ها، آنها را تارومار کردند و سید یحیی را نجات داده و با احترام، همراه خود در کنار آیت الله میرزا محمد رضا کرمانی به شهر و منزل آوردند. ◽️ سید یحیی واعظ از آیت الله کرمانی پرسید: شما از کجا مطلع شدید که من در دام شیخی‌ها افتاده‌ام؟ آیت الله کرمانی فرمودند: من در عالم خواب حضرت صدیقه‌طاهره، زهرای اطهر(سلام الله علیه) را دیدم به من فرمود: شیخ محمدرضا، فوراً خودت را به پسرم «سید یحیی» برسان و او را نجات بده که اگر دیر کنی، کشته خواهد شد. 📚 منابع: ۱. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی ج۱، ص۲۴۱ ۲. با اندکی اختلاف: خاطرات زهرایی، شیخ اسماعیل انصاری زنجانی (انتشارات طوبی محبت، قم، تابستان ۹۳شمسی)، ص۱۵ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar