eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔷🔶 _دارد 👈🏼👈🏼 حجت‌الاسلام در کتاب می‌نویسد: 🍃از جمله خواب‌هایی که قرآن ذکر کرده، رؤیای رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است که در دو مورد بیان شده است: 1⃣ در مورد فتح مکّه و به‌جا آوردن مناسک حجّ از آن که می‌فرماید: (لَقَدْ صَدَقَ الله رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ الله آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا)(فتح/۲۷) 🍃 از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: هنگامی که مشرکان و کفّار مکّه، رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را از آمدن به مکّه منع کردن و پیامبر هم با خود قربانی آورده بود و هم احرام بسته بود، خداوند در خواب به پیامبر نشان داد همان‌گونه که در آیه آمده مسلمانان وارد مسجدالحرام می شوند. رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که می‌دانست پروردگار به آنچه در خواب دیده است وفا خواهد کرد، لذا موی سر خود را گذاشت تا بلند شود و در انتظار حلق و تراشیدن آن بود؛ زیرا خداوند آن را وعده داده بود. (فروع‌کافی، ج۶، ص۴۸۶) 2⃣ درباره رویدادهای بعد از وفات و رحلت آن حضرت است. خداوند می‌فرماید: (وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا)(اسراء/۶۰) 🍃 صاحب مجمع البیان ذیل این آیه کریمه گفته است: اکثر مفسرین برآنند که مراد از این رؤیا، همان رؤیای به معنای خواب دیدن است. و گفته شده که آن حضرت در خواب دید که بوزینه‌ها بر منبر او بالا می‌روند و پایین می‌آیند. این خواب آن حضرت و غمگین و ناراحت کرد تا آنجا که کسی بعد از خواب، آن حضرت را خندان ندید تا از دنیا رفت. (مجمع‌البیان، ج۶، ص۴۲۴) 🍃 و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: جبرئیل نزد رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد درحالی که آن حضرت افسرده و غمناک بود. عرض کرد: ای رسول‌خدا! چه شده که شما را افسرده و غمناک می‌بینم؟! پیامبر فرمود: دیشب خوابی دیدم. عرض کرد: چه خوابی دیده‌اید؟! فرمودید: دیدم بنی‌امیه بر منبرم بالا رفته و فرود می‌آیند. (روضه‌کافی، ص۲۲۲، ح۲۸۰) 🍃و در روایت دیگری آمده که: رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: چرا محزون و غمناک نباشم در حالی که دیشب در خواب دیدم که بنی‌تِیم و بنی‌عَدی و بنی‌اُمیه بر منبرم بالا رفته و مردم را از اسلام باز داشته و به قهقرا برگرداندند. آنگاه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: عرضه داشتم: پروردگارا! این واقعه در حیات من است یا بعد از موت من می‌باشد؟! پروردگارا به من فرمود: بعد از مرگ تو می‌باشد. (روضه‌کافی، ص۳۴۵، ح۵۴۳/ بحارالأنوار، ج۵۸، ص۱۶۸) 📚 رؤیاهای صادقه، علی نظری منفرد، چاپ (انتشارات سرور، قم)، ص۳۴_۳۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 من جایگاه علامه را در برزخ دیدم! 👈🏼👈🏼 آیت‌الله برای استاد ابوالحسنی (منذر) نقل می‌کردند که آیت الله مرعشی نجفی به من فرمودند: من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه می‌افتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت می‌کنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار می‌برند، در تعجب بودم. 🍃 یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادی‌السلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه! 🍃 همه اهل علم‌اند و گویا من در عالم خواب همه را می‌شناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من قبلاً حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیده‌ام و می‌شناسم. دیدم آن جلو، طرفِ قبله، یک دری از خاتَم -که با هیبت و عظمت است - وجود دارد ؛ یک نفر هم کنار آن ایستاده و آن در بسته است. به حاجیِ نوری عرض کردم اینجا کجاست؟ فرمودند: اینجا قطعه‌ای از «وادی السلامِ نجف» است. وقتی نظاره کردم، آثار قبری را ندیدم امّا هوا و فضایِ خیلی خوب و مایه انسی داشت که انسان دوست داشت از آن جدا نشود. 🍃 حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل می‌شوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّم‌اند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [علیهاالسلام] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» داده‌اند! 🍃 علّامه هم جفت جفت آقایان را صدا می‌کرد: مثلاً «محمد بن یعقوب کلینی و صدوق»، «شیخ مفید و شیخ طوسی»، «سید رضی و سید مرتضی»... آقایان جفت جفت به ملاقاتِ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌رفتند. من از هول و هیبتِ واقعه‌ای که در آن فضا دیدم از خواب جستم. در این حال به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که اگر بخواهم برای همه حوزه نجف و قم از این شمه بگویم، به من لیاقت دادند که باطن مرحوم مجلسی و خدماتی را که به مذهب شیعه نموده ببینم. 🍃 مرحوم آقای مرعشی بعد از نقل این رؤیا می‌فرمود: بعضی‌ها بی‌انصافند و بعضی‌ها هم بیچاره هستند؛ نه تنها مجلسی را نشناختند، خود ائمه اطهار علیهم‌السلام را هم نشناختند. 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @monzer_ir
🔷🔶 من جایگاه علامه را در برزخ دیدم! 👈🏼👈🏼 آیت‌الله برای استاد ابوالحسنی (منذر) نقل می‌کردند که آیت الله مرعشی نجفی به من فرمودند: من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه می‌افتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت می‌کنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار می‌برند، در تعجب بودم. 🍃 یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادی‌السلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه! 🍃 همه اهل علم‌اند و گویا من در عالم خواب همه را می‌شناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من قبلاً حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیده‌ام و می‌شناسم. دیدم آن جلو، طرفِ قبله، یک دری از خاتَم -که با هیبت و عظمت است - وجود دارد ؛ یک نفر هم کنار آن ایستاده و آن در بسته است. به حاجیِ نوری عرض کردم اینجا کجاست؟ فرمودند: اینجا قطعه‌ای از «وادی السلامِ نجف» است. وقتی نظاره کردم، آثار قبری را ندیدم امّا هوا و فضایِ خیلی خوب و مایه انسی داشت که انسان دوست داشت از آن جدا نشود. 🍃 حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل می‌شوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّم‌اند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [علیهاالسلام] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» داده‌اند! 🍃 علّامه هم جفت جفت آقایان را صدا می‌کرد: مثلاً «محمد بن یعقوب کلینی و صدوق»، «شیخ مفید و شیخ طوسی»، «سید رضی و سید مرتضی»... آقایان جفت جفت به ملاقاتِ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌رفتند. من از هول و هیبتِ واقعه‌ای که در آن فضا دیدم از خواب جستم. در این حال به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که اگر بخواهم برای همه حوزه نجف و قم از این شمه بگویم، به من لیاقت دادند که باطن مرحوم مجلسی و خدماتی را که به مذهب شیعه نموده ببینم. 🍃 مرحوم آقای مرعشی بعد از نقل این رؤیا می‌فرمود: بعضی‌ها بی‌انصافند و بعضی‌ها هم بیچاره هستند؛ نه تنها مجلسی را نشناختند، خود ائمه اطهار علیهم‌السلام را هم نشناختند. 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @monzer_ir
🔷🔶 👈🏼👈🏼 تنکابنی، در کتاب ، می‌نویسد: در يكى از تأليفات [صاحب مفاتيح الاصول و فرزند صاحب رياض المسائل] آمده كه: ➖ مردى عالم خراسانى كه با مجلسى اول آخوند طاب ثراه صداقت (و دوستى) داشته نقل كرده كه از كربلا مراجعت مى‏كردم. در اثناى راه خواب ديدم كه داخل خانه‏اى شدم كه در آن خانه پيغمبر خدا و ائمه هدى سلام الله عليهم تشريف داشتند و به‌ترتيب نشسته بودند و حضرت حجت منتظر عجل الله فرجه زير دست همه آنها نشسته بود. و مرا زير دست آن بزرگوار نشانيدند. ➖ ناگاه ديدم كه آخوند ملا محمد تقى طاب ثراه شيشه گلابى آوردند و آن بزرگواران استعمال كردند و بعد از ايشان من استعمال كردم بعد از آن آخوند مذكور رفت و قنداقه طفلى را آورد و بر رسول‌خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) داد و عرض كرد: دعائى در حق اين طفل مى‏خواهم كه خداوند او را مروج دين گرداند. ➖ آن حضرت آن قنداقه را گرفته در حق او همان دعا كرد پس آن حضرت آن قنداقه به اميرالمؤمنين عليه‌السلام داد و فرمود: در حق آن دعا كن. آن حضرت او را گرفته نيز همان دعا كرد پس به امام حسن (عليه السلام) داد و همان دعا كرد و همچنين تا نوبت به امام عصر (عليه السلام) رسيد آن حضرت نيز آن دعا كرد پس آن حضرت آن قنداقه را به من داد و فرمود كه: تو هم در حق او نيز دعا كن. من هم گرفته همان دعا كردم. ➖ پس از خواب بيدار شدم اتفاقاً عبورم در آن سفر به اصفهان افتاد و به جهت آشنايى و صداقت بر آخوند ملا محمد تقى وارد شدم و بعد از ورود آخوند مذكور از اندرون خانه خود قنداقه طفلى را آورد و به‌دست من داد و فرمود كه: اين طفل امروز متولد شده در حق او دعا كن كه مروج دين شود. من آن قنداقه را گرفته همان دعا كردم. پس خواب به‌خاطرم آمد از براى ايشان نقل كرده مسرور گرديد. 📚 قصص العلماء، ص۲۰۶ و ۲۰۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 تنکابنی، در کتاب ، می‌نویسد: در يكى از تأليفات [صاحب مفاتيح الاصول و فرزند صاحب رياض المسائل] آمده كه: ➖ مردى عالم خراسانى كه با مجلسى اول آخوند طاب ثراه صداقت (و دوستى) داشته نقل كرده كه از كربلا مراجعت مى‏كردم. در اثناى راه خواب ديدم كه داخل خانه‏اى شدم كه در آن خانه پيغمبر خدا و ائمه هدى سلام الله عليهم تشريف داشتند و به‌ترتيب نشسته بودند و حضرت حجت منتظر عجل الله فرجه زير دست همه آنها نشسته بود. و مرا زير دست آن بزرگوار نشانيدند. ➖ ناگاه ديدم كه آخوند ملا محمد تقى طاب ثراه شيشه گلابى آوردند و آن بزرگواران استعمال كردند و بعد از ايشان من استعمال كردم بعد از آن آخوند مذكور رفت و قنداقه طفلى را آورد و بر رسول‌خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) داد و عرض كرد: دعائى در حق اين طفل مى‏خواهم كه خداوند او را مروج دين گرداند. ➖ آن حضرت آن قنداقه را گرفته در حق او همان دعا كرد پس آن حضرت آن قنداقه به اميرالمؤمنين عليه‌السلام داد و فرمود: در حق آن دعا كن. آن حضرت او را گرفته نيز همان دعا كرد پس به امام حسن (عليه‌السلام) داد و همان دعا كرد و همچنين تا نوبت به امام عصر (عليه‌السلام) رسيد آن حضرت نيز آن دعا كرد پس آن حضرت آن قنداقه را به من داد و فرمود كه: تو هم در حق او نيز دعا كن. من هم گرفته همان دعا كردم. ➖ پس از خواب بيدار شدم اتفاقاً عبورم در آن سفر به اصفهان افتاد و به جهت آشنايى و صداقت بر آخوند ملا محمد تقى وارد شدم و بعد از ورود آخوند مذكور از اندرون خانه خود قنداقه طفلى را آورد و به‌دست من داد و فرمود كه: اين طفل امروز متولد شده در حق او دعا كن كه مروج دين شود. من آن قنداقه را گرفته همان دعا كردم. پس خواب به‌خاطرم آمد از براى ايشان نقل كرده مسرور گرديد. 📚 قصص العلماء، ص۲۰۶ و ۲۰۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar