#با_عباس_علیه_السلام
#اشعار_عباسی
#محرم1446
#ماه_محرم
نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟
نه اشک مانده نه چیزی که گفتگو، چه کنم؟
به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی
اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟
به پای مشک سر و چشم و دست را دادم
ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟
از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه
اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟
بدون دست شدم من که پای میکوبند
عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟
دو دست خونی من را اگر که مادر تو
به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟
ببخش دیدن دست بریده باعث شد
برات زنده، غم ماجرای کوچه کنم؟
چهار تا یل ام البنین فدات شوند
تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟
برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد
اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟
ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی
به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟
و یا که از سر نیزه ببینم افتادهست
سرت به زیر سم و چکمهی عدو چه کنم؟
بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی
کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟
#یامظلوم
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @raziolhossein
#با_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#با_عباس_علیه_السلام
#دو_خط_روضه
#اشعار_عباسی
#محرم1447
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت
خوش بهحال سائلی که سائل عباس شد
خوش بهحال آنکه از عباس نانش را گرفت
روز محشر دستهایش دستگیری میکند
دست خود را داد دست دوستانش را گرفت
هیچکس اندازهی عباس شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آور کرب و بلا
عصر تاسوعا امان نامه امانش را گرفت
چشمهایش پاسبانهای بنات خیمه بود
حرمله با تیر، چشم پاسبانش را گرفت
از تنش شمشیری آمد دستهایش را رُبود
از سرش گُرزی رسید و استخوانش را گرفت
تیرها در پیکرش وقتِ زمین خوردن شکست
بس که خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت
صارَ کَالقُنفُذ... برای تیرها جایی نماند
ناگهان سرنیزهای حجم دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که بهمشکش خورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
اشک و آهِ ناتمامی خواهرانش را گرفت
#یامظلوم
😭😭
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @Fishe_menbar
🆔 @raziolhossein