eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
340 دنبال‌کننده
264 عکس
292 ویدیو
49 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
و حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسینِ بی‌عبّاس به جای خواهری آنجا برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو؟ برادر! که مادری کردی تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی پس از حسین، چه بر تو گذشت؟ وارث درد! به خون نشستی و در خون شناوری کردی به روی نیزه سرِ آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردی و سروری کردی چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفّاشان زبان گشودی و روشن سخنوری کردی زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم، تو حیدری کردی تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت! پیمبری کردی بدل به آینه شد خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟ تو ای بزرگ! خودت ذرّه‌پروری کردی
سلام، حامیِ پیک و پیام، ابوطالب! سلام، ای ملکوتِ کلام، ابوطالب! نبود اگر کَرَم کامل تو، گُم می‌شد یتیمِ آمنه در ازدحام، ابوطالب! به کیش خویش، خدا را نظاره می‎کردی فراتر از همهٔ ننگ و نام، ابوطالب! کتیبه‎ای‌ست نگاهت به قدمت انسان سلام ای جبروتِ تمام، ابوطالب! نداشت کعبه اگر حفظ حرمتِ تو، نبود میان آن‎همه بت احترام، ابوطالب! چه گفت با تو بُحَیرا در آن شب شفّاف چه گفت با تو؟ کجا؟ از کدام؟ ابوطالب!... چه گفت با تو محمد به او چه گفتی تو؟ که گفته بود سخن از قیام، ابوطالب!؟ پدربزرگِ مُدارا! مُروّت خالص! کهن‎تر از همه هرچه مرام، ابوطالب! حسین خون تو دارد به رگ که می‎جوشد علی گرفته به نام تو نام، ابوطالب! فقط نبود محمد، که بود سایهٔ تو مدام بر سر هر خاص و عام، ابوطالب! تو سایه‎بان سَرِ تشنگان توحیدی به پشت‎گرمی غیرت مدام، ابوطالب! سلام ای کلمات کهن... سلام، سلام سلام ای ملکوت کلام، ابوطالب!
حاجیان را گفت: آن جا کعبه عریان می‌شود در طواف کعبه آن جا جسمتان جان می‌شود حج منم، چشمانتان را وا کنید ای حاجیان کعبه بی من از شما مردم گریزان می‌شود استطاعت هر که دارد می‌شود ملحق به من هر که نامرد است پشت کعبه پنهان می‌شود حاجیان را گفت: بی من حجّ ندارد حرمتی کعبه بی من از شما مردم! گریزان می‌شود گفت: در ذی الحجۀ امسال شوری دیگر است گفت: در ماه محرّم عید قربان می‌شود آمد و در کربلا با آشنایان خیمه زد گفت با یاران که: فردا ظهر، طوفان می‌شود گفت با یاران که: فردا خطبۀ ناخوانده‌ای گرم از نهج البلاغه باز عنوان می‌شود خطبه خواهد خواند فردا خواهرم بی ذوالفقار گفت: فردا کاخ ظلم از ریشه ویران می‌شود آمد و افتاد چشم حُر به چشم روشنش مشکل حر با نگاهی گرم، آسان می‌شود خیمه را خاموش کرد و گفت با یاران خویش: ظهر فردا هرکه با من هست، قربان می‌شود «هرکه خواهد گو بمان و هرکه خواهد گو برو» می‌رود هر کس از این خیمه، پشیمان می‌شود دوستان را گفت: فردا کربلا نورانی است گفت: فردا با شما این جا چراغان می‌شود روز خلقت را شما تفسیر دیگر می‌کنید گفت: فردا محشر کبری نمایان می‌شود حجّ امسالین حدیثی تازه‌تر آورده است: عید قربان شما، شام غریبان می‌شود گفت: وقت «استلام» دست عباس علی‌ست گفت: فردا زمزمِ خورشید، جوشان می‌شود آمد و در کربلا حج را نمایش داد و رفت آن نمایش همچنان بی پرده اکران می‌شود!
علیه‌السلام 🔹ابتدای کربلا🔹 ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا اولین سیمای روشن از صدای کربلا ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را پیش از آن‌که گل کند موج بلای کربلا صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش کربلای کربلای کربلای کربلا ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا پیش از آن‌که کربلا باشد تو بودی، خون تو ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست روی نیزه عشق را در انتهای کربلا از فراز بامِ کاخ دست‌آموزان کفر بر زمین انداختی سر را به پای کربلا.. اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی با خبر از جزء و کل ماجرای کربلا چشم تو پیش از تمام چشم‌ها دید و گریست زخم‌های کربلا را در عزای کربلا.. ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین ای نوا آه ای نوا آه ای نوای کربلا پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو هوی هوی کربلا و های های کربلا.. خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز پشت پرده ماندی اما از حیای کربلا دست بر شمشیر می‌بردی اگر...، اما تویی آری آری تو نخستین رهنمای کربلا آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم آری آری تو نخستین آشنای کربلا شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان نه، بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست برملا شد با تو راز در خفای کربلا.. پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور اقتدا کردی به حیدر مقتدای کربلا خون‌بهای تو تماشای حسین فاطمه‌ست ای نخستین خون جاری در بهای کربلا جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر روشنم روشن به یمن روشنای کربلا این قصیده‌واره امشب از تو در من جلوه کرد شعر گفتم از برایت از برای کربلا 📝
علیه‌السلام 🔹امیر عشق🔹 صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟ کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟ صدای کیست که این‌گونه روشن و گیراست؟ که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟ چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟ صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید خبر به روشنی روز در فضا پیچید خبر دهید:‌ کسی دستگیر می‌آید کسی بزرگ‌تر از آسمان و هرچه در اوست به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید علی به جای محمد به انتخاب خدا خبر دهید: بشیری نذیر می‌آید کسی به سختی سوهان، به سختی صخره کسی به نرمی موج حریر می‌آید کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت خبر دهید به یاران: غدیر می‌آید به سالکان طریق شرافت و شمشیر خبر دهید که از راه، پیر می‌آید خبر دهید به یاران:‌ دوباره از بیشه صدای زندۀ یک شرزه شیر می‌آید خُم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی به آبیاریِ خاکِ کویر می‌آید کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد کسی دوباره سراغ فقیر می‌آید کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبُک کسی که مرگ به چشمش حقیر، می‌آید غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب کسی سراغ منِ گوشه‌گیر می‌آید کسی به کلبۀ شاعر، به کلبۀ درویش به دیده‌بوسیِ عید غدیر می‌آید شبیهِ چشمه کسی جاری و تپنده، کسی شبیهِ آینه روشن‌ضمیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیر عشق همیشه امیر می‌آید به سربلندی او هر که معترف نشود به هر کجا که رَوَد سر به زیر می‌آید شبیه آیۀ قرآن نمی‌توان آورد کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید؟ مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را؟ به این محلّه خبرها چه دیر می‌آید! بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است به عرصه‌گاه قیامت، اسیر می‌آید بیا که منکِر مولا اگر چه پخته، ولی هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیرِ عشق همیشه امیر می‌آید
ع علیه‌السلام علیه‌السلام یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین خورشید کنار ماه، دیدیم به عین یک دل نبود جای دو دلبر، آری الّا دل ما که هست بین الحرمین «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام ع اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست حسین، پیش تو انگار در کنار علی‌ست کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست زلال علقمه، در حسرت تو می‌سوزد کنار آبی و لب‌های تفته‌ات، تر نیست به زیر سایهٔ دست تو می‌نشست،حسین چه‌سایه‌ای و چه‌دستی! شگفت‌آور نیست؟ حدیث غیرتت آری شگفت‌آور بود که گفته ‌است که دست تو آب‌آور نیست؟ شکست، بعد تو پشت حسینِ فاطمه، آه حسین مانده و مقتل، علیِّ اکبر نیست حسین مانده و قنداقهٔ علی‌اصغر حسین‌مانده و شش‌ماهه‌ای که‌دیگر نیست نمانده است به دست حسین از گُل‌ها گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست هزار سال از آن ظهر داغ می‌گذرد هنوز روضهٔ جانبازی‌ات، مکرّر نیست قسم به مادرت ام‌البنین! امامی تو اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام ع نه در توصیف شاعرها نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارنداین‌صفت‌ها جزتودیگرهیچ‌مصداقی به خوبیِّ تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید الایاایّها السّاقی تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی چنان‌رفتی‌که‌حتّی‌سایه‌ات‌ازرفتنت‌جاماند رکاب‌از هم‌گسست ازبس‌برای‌مرگ‌مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان‌رفتی که‌بعدازآن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به‌سوی‌خیمه‌ها یا«عُدَّتی‌في‌شِدَّتی»برگرد که توبی‌مشک سقّایی،که‌توبی‌دست رزاقی شنیدمبغض‌بی‌گریه به‌آتش‌می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام ع سلام ای‌برده‌برخاکِ‌قدومت‌سجده زیبایی! سلام ای ماهِ‌رویت در بنی‌هاشم، تماشایی عبادت‌درمسیرت،سر به‌خاکِ‌بند‌ه‌گی سوده محبت راست در گلزار ایمانت شکوفایی وفا بگرفته از رفتارِ تو درسِ وفاداری بصیرت یافته،در نورِ پیشانی‌ات بینایی خِرَد درس‌از توبگرفته،ادب‌پیشَت‌کم آورده شجاعت‌کرده زیرِ‌سایۀ تیغت جبین سایی فقط در شخصِ تو تاریخ دیده آفرین گفته وفا و پاسداری و علمداری و سقایی تو فرزندِ علی‌هستی،نیاری پشت بر دشمن اگرچه عالمِ خلقت کُند پیشت صف آرایی تو قلبِ آب را آتش زدی با داغِ لب هایت اگرچه بود چشمانت ز اشکِ دیده دریایی اگرچه دامنِ ام البنینت پرورش داده تو در آغوشِ حیدر، بودی از آغاز زهرایی بگردد بی وجودِ تو حسین بن علی تنها تو او را یک بیابان لشکری در عینِ تنهایی تو بین کشتهگان کربلا، یکتاترین استی که خَلقت کرده ذاتِ خالقِ یکتا، به یکتایی تعجب نیست روزِ حشر، از زُوّارِ قبرِ تو کُند حیدر نگهبانی، کُند زهرا پذیرایی تو در محشر،علمدارِ حسین‌بن‌علی هستی شهیدانند دنبالِ سَرَت در راه پیمایی خجالت می‌کشد تا حشر، از داغ لبت دریا شهادت‌می‌دهد بر صبر و ایثارت شکیبایی به‌دریاتشنه‌رفتی تشنه‌بیرون‌گشتی از دریا سلام الله! بر این بردباری و توانایی سرِبشکسته،جسمِ‌قطعه‌قطعه،دست افتاده همه بودند در چشمِ خدابینِ تو زیبایی به‌عجزِ خود کند اقرار، «میثم» در ثنای تو زبان را نیست‌گویایی،قلم را نیست یارایی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ع علیه‌السلام گرفت هیبت‌تو خوابِ چشم‌ِخصم و همه هراسناکِ نگاه تو بود، می‌دانند به مصر،‌ یوسف اگر با تو روبرو می‌شد هنوز اسیر به چاه تو بود، می‌دانند ستاره‌ها همه گفتند، دیدۀ خورشید به سوی روی چو ماه تو بود، می‌دانند از آن شبی که به دنیا گشوده شد چشمت دو چشم عشق به راه تو بود، می‌دانند ز دادگاه شهادت، صدور شد این حکم خلوص و عشق، گناه بود، می‌دانند نه کودکان به پناه تو، روز عاشورا حسین هم به پناه تو بود، می‌دانند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
گل کرد شمیم ابدی در دل من اندیشۀ ذات سرمدی در دل من با نام تو ای بهارِ خاتم، وا شد یک باغ گل محمدی در دل من 📝