eitaa logo
مودّت و محبّت
168 دنبال‌کننده
2هزار عکس
444 ویدیو
5 فایل
رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله: «لَأَنْ يَهْدِيَ اَللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا» اگر یک نفر به واسطه کار شما هدایت شود برای شما بهتر از همه دنیا و ذخایرش است. (منیة المرید؛ ج۱، ص۱۰۱) مدیرکانال: @A_hamid57
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ امام حسین عليه السلام: 💥 يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه‏َ؛ ⚡️ فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد. 📚اعيان الشيعة: ج۱، ص ۶۲ 👈 توضیح 🔹ظلم و ستم در حق بندگان الهی در همه حال زشت و ناپسند است و عقوبت دنیوی و اخروی دارد. 🔹 اما بدترین نوع ظلم که اثرش ممکن است زود گریبانگیر انسان شود؛ ظلم در حق مظلوم و بی گناهیست که دستش از همه جا کوتاه هست و هیچ یار و یاوری بغیر از خداوند ندارد. 🔹چرا که بین خدا و مظلوم، هیچ واسطه ای نیست و دعایش مستقیم به خدا می رسد و مستجاب می شود؛ بلکه حتی آه سردی که مظلوم از ته دل میکشد نیز اثر دارد و مظلمه اش دامنگیر ظالم می شود. 🔹در روایت امام صادق علیه السلام آمده است که واژه «آه» از اسمای الهی است و بیماری که از شدت درد آه میکشد، گویا به خداوند استغاثه و طلب نیاز نموده است. (چه رسد به مظلومی که از سُویدای دل آه میکشد!) 📚توحید صدوق ص۲۱۹ 🔹البته، انتقام الهی از ظالم همیشه آنی و لحظه ای نیست، بلکه در اکثر موارد به طور تدریجی خود را نشان میدهد و این نوع عقوبت، شاید از عقوبت لحظه ای هم دردناک تر باشد!. مثل: بروز بیماری لاعلاج، افتادن در دام اعتیاد، درگیر شدن با افراد ظالم تر از خود، درگیر شدن با همسر بداخلاق یا فرزندان نا اهل، فقر و فلاکت، بیماری و... و از همه بدتر رها شدن به حال خود در زمان پیری و افتادگی، نمونه های بارزی از تقاص و انتقام الهی در حق ظالم است. 🔸در آخر این شعر زیبا رو تقدیم شما دوستان عزیز میکنم تا به یاد داشته باشیم یه وقت خدای نکرده دل کسی رو در زندگی نرنجانیم: 🌷اگردلی را به ناله آری ز برق آهش امان نداری 🌷بلا درافتد به هرچه داری که چوب یزدان صدا ندارد 🌷چو آه مظلوم کند کمانه سرای ظالم شود نشانه 🌷چو برق بگریز از این میانه که تیر آهش خطا ندارد “مهدی سهیلی” https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
☀️امام باقر علیه السلام فرمودند: 💥هيچ دو مؤمني بيش از سه روز با يكديگر قهر نكردند، مگر اينكه در روز سوم من از آن دو بيزار شدم. عرض شد: يابن رسول الله، آنكه ظالم و مقصر است، آري (حقش همين است) اما مظلوم چرا؟ فرمود: چرا آن مظلوم پيش مقصر نمي‌رود و نمي‌گويد: مقصر من هستم، تا آشتي كنند؟! ⚡️مَا مِنْ مُؤْمنَيْنِ اهْتَجَرَا فَوْقَ ثَلَاثٍ إِلَّا وَ بَرِئْتُ مِنْهُمَا فِي الثَّالِثَةِ، فَقيلَ لَهُ: يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، هَذَا حَالُ الظّالِمِ فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ؟ فَقَالَ(ع): مَا بَالُ الْمَظْلُومِ لَا يَصِيرُ إِلَي الظَّالِمِ فَيَقُولُ: أَنَا الظّالِمُ، حَتَّي يَصْطَلِحَا؟! 📚 بحارالانوار، ج 72، ص 188. 👈 توضیح 🔹منظور امام علیه السلام از برائت ایشان از مظلوم، در قضیه اختلاف دو برادر ایمانی است؛ اما اگر اختلاف بین دو برادر خونی باشد که دیگر تکلیف معین است.(حتما باید آشتی کنند.) 🔹گویند: از عارفی پرسیدند از اینجا تا بهشت چه قدر راه است؟ عارف جواب داد: یک قدم!! گفتند: آخر چگونه؟ عارف گفت: اینکه یک قدم روی هوای نَفست بگذاری و راحت بروی بهشت!! 🔹بله، حکایت گذشت مظلوم از حق خود و بلکه انداختن تقصیر به گردن خود نیز اینگونه است. 🔹اگرچه معذرت خواهی قاصر از مقصّر خیلی سخت است و به دل نمی نشیند؛ اما عقل حکم می کند که ادامه دادن به دشمنی و استمرار قهر و کینه، مَفسده و تبعاتش به مراتب بدتر از اصل اختلاف است!! 🔹از تبعات بد استمرار قهر و جدایی، ماندگاری کینه و نفرت در دل طرفین می باشد. همچنین امکان اینکه کدورت و اختلاف به خانواده و اقوام دو طرف دعوا نیز سرایت نماید، زیاد است که این مسئله نه تنها راه را برای حل و فصل دعوا و منازعه دشوارتر میکند بلکه سبب شعله ور تر شدن آتش اختلافات نیز می شود. 🔹بنابراین، لازم است فرد بی گناه برای جلب رضای خدا و فیصله دادن به منازعه و اختلاف و جلوگیری از گسترش اختلاف میان اقوام؛ پا روی هوای نفس خویش بگذارد و با گذشت و صرف نظر از حق و حقوق خود، از طرف مقصّر معذرت خواهی کند. 🔹گرچه اینکار برای مظلوم سخت و دشوار است اما باید بداند کاری نزد خداوند محبوب و دارای اجر و پاداش است که سخت و دشوار باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، در این باره می فرمایند: «أفْضَلُ الاْعْمالِ أحْمَزُها» بهترین و با ارزشترین کارها سخت ترین آنهاست. «مفتاح الفلاح؛ ج۱ ص۴۵» https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
📖 خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «لاٰ يُحِبُّ ٱللَّهُ ٱلۡجَهۡرَ بِٱلسُّوٓءِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ إِلَّا مَن ظُلِمَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا» خداوند دوست ندارد كه كسى با صداى بلند بدگويى كند، مگر آنكه به او ظلم شده باشد و خدا شنوا و آگاه است، (نساء: ۱۴۸) 📢 پیام های آیه: 🔹همان گونه كه خداوند "ستار العيوب" است، دوست ندارد كه افراد بشر پرده‌درى كنند و عيوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند: «لاٰ يُحِبُّ اَللّٰهُ اَلْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ اَلْقَوْلِ‌». (تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیراری ذیل آیهٔ مذکور) 🔹مگر كسى كه مظلوم واقع شده:  «إِلاّٰ مَنْ ظُلِمَ‌». چنين افرادی براى دفاع از خويشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شكايت كنند و يا از مظالم و ستمگريها آشكارا مذمت و انتقاد و غيبت نمايند و تا حق خود را نگيرند و دفع ستم ننمايند از پاى ننشينند. (منبع قبلی) 🔹مظلوم نباید اجازه بدهد حقش توسط ظالم و ستمگر خورده بشود، به او توهین شود و نباید به راحتی تن به ذلت و خواری بدهد. بلکه باید با فریاد و استغاثه حقش را بگیرد. 🔹گاهی سکوت مظلوم و ترس از گرفتن حق یا داشتن رو دربایستی با خصم در مطالبهٔ حق و اکتفا به کشیدن آه سرد؛ باعث ماندگاری کینه و عُقده در دل او می شود که پیامد آن به مراتب بدتر از تحمّل ظلمِ ظالم است. 🔹بنابراین، شکست سکوت و نصیحت و حتی سرزنش کردن ظالم برای پس گرفتن حق، بهتر از بخشش ظاهری همراه کینه و عُقده می باشد. امام هادی علیه السلام می فرمایند: «أَلعِتابُ خیرٌ مِنَ الحِقد»؛ یعنی سرزنش کردن بهتر از کینه به دل گرفتن است. 🔹البته انسانِ ستمدیده در مطالبهٔ حق خود نباید از حد اعتدال خارج شود و بلکه در احقاق حق خود می بایست به همان مسئله مورد اختلاف تمرکز کند نه بیشتر: «إِلاّٰ مَنْ ظُلِمَ‌». بنابراین، اقداماتی فراتر از آن مثل توهین به طرف مقابل، فحاشی، بی آبرو کردن، فاش کردن عیوب پنهانی او و نیز ضرب و شتم خارج از حدود شرعی و عُرفی، اصلا پذیرفتنی نیست. 🔸داستانی عبرت آموز: عایشه همسر رسول اکرم در حضور رسول اکرم (ص) نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای سلام علیکم گفت: «السام علیکم» یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد، او هم به جای سلام گفت «السام علیکم». معلوم بود که تصادف نیست، نقشه ای است که با زبان، رسول اکرم را آزار دهند. عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که: «مرگ بر خود شما و...». رسول اکرم (ص) فرمود: «ای عایشه! ناسزا مگو. ناسزا اگر مجسّم گردد، بدترین و زشت ترین صورتها را دارد. نرمی و ملایمت و بردباری روی هرچه گذاشته شود آن را زیبا می کند و زینت می دهد، و از روی هر چیزی برداشته شود از قشنگی و زیبایی آن می کاهد. چرا عصبی و خشمگین شدی؟». عایشه: «مگر نمی بینی یا رسول اللَّه که اینها با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه می گویند؟». - چرا، من هم در جواب گفتم: «علیکم» (بر خود شما) همین قدر کافی بود.» (یعنی دیگر نیازی به فحش و ناسزای اضافی نبود!) (وسائل الشیعه، ج 2، ص 212) (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج‏18) https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
✍ خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین "علیه السلام"[۱] 🔅↭🌺﷽🌺↭🔅 ☀️ قال اباعبدالله الحسین علیه السلام: «مَنْ نَفّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرّجَ اللّهُ عَنْهُ كُرَبَ الدّنيَا وَ الاخِرَةِ». «هركه گرفتارى مؤمنى را برطرف كند، خداوند گرفتاريهاى دنيا و آخرتش را برطرف می كند». 📚 بحار الانوار، ج 75 ص 122 📜 شعر: خاطر ناشاد را دلشاد کردن همت است باغ آفت دیده را آباد کردن همت است صید مرغان حرم کردن ندارد افتخار طایری را از قفس آزاد کردن همت است نان بریدن شیوه مردان والا نیست، نیست نان برای نوع خود ایجاد کردن همت است در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است 🌐 به ما بپیوندید👇 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
✍ امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة 🔅↭🌺﷽🌺↭🔅 🥀 سليمان اعمش گفت: من در داشتم که گاهی شبها نزدش ميرفتم و با هم صحبت و اختلاط ميکرديم. يک شب، در ميان صحبتها اتفاقا صحبت پيش آمد. از او سئوال کردم که عقيده تو درباره زيارت حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام چيست؟! 🥀 گفت: زيارت حسين عليه‌السلام بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و فرجامش جهنم است. 🥀 من خيلی ناراحت شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش ميروم و قدری از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام را برای او نقل ميکنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را ميکشم. 🥀 سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه‌اش آمدم و دق‌الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام رفته است. با تعجب از او خداحافظی کردم و به طرف رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتی کنم و ثانيا دوستم را ببينم. 🥀 وقتی که وارد مطهر شدم، ديدم همسايه‌ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته ميکند و از خدا طلب و ميکند!. بعد از مدت زيادی سر از سجده برداشت و مراد ديد. نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: ای مرد، تو ديروز ميگفتی: زيارت حضرت عليه‌السلام بدعت است و فرجام آن دوزخ است، اما امشب می‌بينم برای زيارت آمده‌ای؟! 🥀 گفت: سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم‌السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابی ديدم که به وحشت افتادم! امشب در عالم خواب ديدم مردی جليل القدر که نميتوانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتی احاطه کرده و در پیش او سواری بود و آن سوار تاجی بر سر داشت و آن تاج دارای چهار رکن بود و بر هر رکن گوهری درخشان نصب شده بود که تا مسافتها راه را روشن می‌نمود! 🥀 به يکی از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت صلي‌الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا علي عليه‌السلام هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه‌ای از نور پيدا شد و بر آن هودجی از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز ميکرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از و حضرت زهرا سلام‌الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت عليه السلام هستند و همه آنها براي زيارت کربلا میروند. 🥀 در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته‌هایی از طرف آن بر زمين پخش ميشود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کسانی که در به زيارت عليه_السلام می‌آيند از آتش جهنم در امان هستند. 🥀 من خواستم يکی از آنها را بردارم اما او گفت: تو ميگفتی: امام حسين عليه‌السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نميرسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کنی. 🥀 با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به حضرت عليه‌السلام مشرف شدم و توبه کردم. 🥀 اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر عليه_السلام جدا نمیشوم تا روح از بدنم جدا شود. 📕 کرامات الحسينيه، ج۲، ص ۱۵۲ ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
✍ امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة 🔅↭🌺﷽🌺↭🔅 🥀 سليمان اعمش گفت: من در داشتم که گاهی شبها نزدش ميرفتم و با هم صحبت و اختلاط ميکرديم. يک شب، در ميان صحبتها اتفاقا صحبت پيش آمد. از او سئوال کردم که عقيده تو درباره زيارت حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام چيست؟! 🥀 گفت: زيارت حسين عليه‌السلام بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و فرجامش جهنم است. 🥀 من خيلی ناراحت شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش ميروم و قدری از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام را برای او نقل ميکنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را ميکشم. 🥀 سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه‌اش آمدم و دق‌الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام رفته است. با تعجب از او خداحافظی کردم و به طرف رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتی کنم و ثانيا دوستم را ببينم. 🥀 وقتی که وارد مطهر شدم، ديدم همسايه‌ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته ميکند و از خدا طلب و ميکند!. بعد از مدت زيادی سر از سجده برداشت و مراد ديد. نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: ای مرد، تو ديروز ميگفتی: زيارت حضرت عليه‌السلام بدعت است و فرجام آن دوزخ است، اما امشب می‌بينم برای زيارت آمده‌ای؟! 🥀 گفت: سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم‌السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابی ديدم که به وحشت افتادم! امشب در عالم خواب ديدم مردی جليل القدر که نميتوانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتی احاطه کرده و در پیش او سواری بود و آن سوار تاجی بر سر داشت و آن تاج دارای چهار رکن بود و بر هر رکن گوهری درخشان نصب شده بود که تا مسافتها راه را روشن می‌نمود! 🥀 به يکی از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت صلي‌الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا علي عليه‌السلام هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه‌ای از نور پيدا شد و بر آن هودجی از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز ميکرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از و حضرت زهرا سلام‌الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت عليه السلام هستند و همه آنها براي زيارت کربلا میروند. 🥀 در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته‌هایی از طرف آن بر زمين پخش ميشود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کسانی که در به زيارت عليه_السلام می‌آيند از آتش جهنم در امان هستند. 🥀 من خواستم يکی از آنها را بردارم اما او گفت: تو ميگفتی: امام حسين عليه‌السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نميرسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کنی. 🥀 با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به حضرت عليه‌السلام مشرف شدم و توبه کردم. 🥀 اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر عليه_السلام جدا نمیشوم تا روح از بدنم جدا شود. 📕 کرامات الحسينيه، ج۲، ص ۱۵۲ ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ https://eitaa.com/mavaddatomahabbat
✍ امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة 🔅↭🌺﷽🌺↭🔅 🥀 سليمان اعمش گفت: من در داشتم که گاهی شبها نزدش ميرفتم و با هم صحبت و اختلاط ميکرديم. يک شب، در ميان صحبتها اتفاقا صحبت پيش آمد. از او سئوال کردم که عقيده تو درباره زيارت حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام چيست؟! 🥀 گفت: زيارت حسين عليه‌السلام بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و فرجامش جهنم است. 🥀 من خيلی ناراحت شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش ميروم و قدری از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام را برای او نقل ميکنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را ميکشم. 🥀 سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه‌اش آمدم و دق‌الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام رفته است. با تعجب از او خداحافظی کردم و به طرف رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتی کنم و ثانيا دوستم را ببينم. 🥀 وقتی که وارد مطهر شدم، ديدم همسايه‌ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته ميکند و از خدا طلب و ميکند!. بعد از مدت زيادی سر از سجده برداشت و مراد ديد. نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: ای مرد، تو ديروز ميگفتی: زيارت حضرت عليه‌السلام بدعت است و فرجام آن دوزخ است، اما امشب می‌بينم برای زيارت آمده‌ای؟! 🥀 گفت: سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم‌السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابی ديدم که به وحشت افتادم! امشب در عالم خواب ديدم مردی جليل القدر که نميتوانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتی احاطه کرده و در پیش او سواری بود و آن سوار تاجی بر سر داشت و آن تاج دارای چهار رکن بود و بر هر رکن گوهری درخشان نصب شده بود که تا مسافتها راه را روشن می‌نمود! 🥀 به يکی از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت صلي‌الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا علي عليه‌السلام هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه‌ای از نور پيدا شد و بر آن هودجی از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز ميکرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از و حضرت زهرا سلام‌الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت عليه السلام هستند و همه آنها براي زيارت کربلا میروند. 🥀 در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته‌هایی از طرف آن بر زمين پخش ميشود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کسانی که در به زيارت عليه_السلام می‌آيند از آتش جهنم در امان هستند. 🥀 من خواستم يکی از آنها را بردارم اما او گفت: تو ميگفتی: امام حسين عليه‌السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نميرسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کنی. 🥀 با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به حضرت عليه‌السلام مشرف شدم و توبه کردم. 🥀 اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر عليه_السلام جدا نمیشوم تا روح از بدنم جدا شود. 📕 کرامات الحسينيه، ج۲، ص ۱۵۲ ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ https://eitaa.com/mavaddatomahabbat