eitaa logo
『دنیـای رمـان✏ 』
7.2هزار دنبال‌کننده
365 عکس
69 ویدیو
54 فایل
بسم اللہ الرحمن الرحیم🌹 ناشناسمون🌿 https://harfeto.timefriend.net/16423217157784 آیدے مدیر🧕 @Paryia_88 کانالمون😉 @mazhabyi همسایہ💋 @mazhabyii @amozehnaghi
مشاهده در ایتا
دانلود
df19fa99c5be433711137498e437ded7 (1).pdf
9.2M
𖤐 💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: پرستو.س 🎭ژانر: 💭خلاصه: ال آی داستانی از دنیای گرگینه ها و خوناشام هاست با چاشنی جادو … اِل آی دختر آلفای یه قبیله گرگینه هاست ، یه گرگینه بدون گرگ که باید بخاطر گناه برادرش به یه قبیله جدید بره ! جایی که همه فکر می کنن بخاطر ضعف ال آی نابود میشه اما اون نه تنها زنده می مونه … بلکه برمی گرده، برمی گرده قدرتمند تر از همیشه… •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5670535027.pdf
2.62M
𖤐 💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: 🎭ژانر: 💭خلاصه: رها دختری هنرمند و آرام است. کمی از ناراحتی قلبی رنج می برد. یک روز در مغازه ی تجهیزات هنری با مردی در حد چند کلام هم صحبت می شود. چند روز بعد متوجه می شود که ناخواسته عاشق او شده. به مغازه می رود. ولی متوجه می شود فرد مورد نظر پزشک است و مهمان صاحب مغازه بوده و در تهران سکونت دارد. رها شروع به درس خواندن می کند تا دانشکده ی هنر تهران قبول شود و هر طور شده عشق را پیدا کند. و بعداز قبولی در به در تمام مطب های تهران می شود. در حالی که عشق برای ادامه تحصیل به خارج رفته است. •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5670404384.pdf
8.88M
💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: 🎭ژانر: 💭خلاصه: دلان دختری تنها که بعد از اخراج از شرکت آرمان در جستجوی شغلی جدید برای گذران زندگی سخت و پیچیده اش ، به طور اتفاقی به عنوان پرستار سر از خانه مادر دکتر شاهین آرمان (بهجت خانوم)... رئیس مجموعه شرکت های بزرگ حسابرسی آرمان در می آورد و به عنوان پرستار در انجا مشغول کار میشود تا وقتی که به خاطر دزدی مشکوک از منزل بهجت خانوم مجبور به نقل مکان به ویلای شاهین میشوند.... شاهین مردی سختگیر با چشمان کهربایی و دلان حاضرجواب..... •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5602370710.pdf
1.56M
𖤐 💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: 🎭ژانر: 💭خلاصه: گوشیشو پرت کرد روی داشبورد ماشین دستشو گذاشت کنار شیشه ماشین و سرشو تکیه داد به دستش نگاهشم دوخت به بیرون بهنام – بهنوش … اهنگو عوض کن . توی دلم غر زدمو گفتم‌.. •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
1_1130634825.pdf
16.16M
💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: 🎭ژانر: 💭خلاصه: داستان در مورد دختر شر و شیطونی که توی خانواده‌ی چهار نفره زندگی می‌کنه و  به شدت عاشق خانوادشه. تا وقتی که میره دانشگاه و با آرسیما آرمان، استاد مغرورش آشنا می‌شه ولی همه‌ی ماجرا این نیست. حتما فکر می‌کنید عین اکثریت رمانا دختر قصمون قراره عاشق استاده شه ولی در واقع استاده یه نسبت خاصی با دختره داره که نشون به مشخص کردن اتفاقات عجیبی میشه. کدوم اتفاق ها؟ چطوری؟ •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5602357187.pdf
4.4M
💌رمان: نویسنده:axei 🎭ژانر: 💭خلاصه: ‍من کیستم؟ تو کیستی؟ از وقتی که تو را دیدم دگر خود را نشناسم… خود را نشناسم… نه فقط تو که موجودی ناشناخته هستی… موجودی ناشناخته… حداقل برای من… آری من… منی که با اولین نگاهت دلم لرزید… حسی به تو دارم… حسی ناشناخته… مانند وجودت… وجودی که مرا به آتش می کشید بدون آنکه بپذیرم…. بپذیرم که وجودت مرا ناآرام می کند… اما … حسی پایدار که همیشه با من بود…. و من آن را نمی پذیرفتم… زیرا از آن هراس داشتم… و بازم هراسی ناشناخته… برایم گنگ بود… زیر آن را تجربه نکرده بودم… اما… و اما من حسی را که از ان هراس داشتم را درون تو یافتم… آری تو… و آن حس چیزی نبود جز عشق… آری عشق… اما من از آن هراس داشتم… من از عشق هراس داشتم… ولی چرخ گردون ناخدای آسمانها همه چیز را با دستان مهربانش رقم زد…بدون اینکه من بدانم…با جون و دل پذیرفتمش… اما چه شد؟… پایان خوش •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
4_5769623409180805569.pdf
1.52M
𖤐 💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده: 🎭ژانر: 💭خلاصه:  راجع به دختری به اسم سوگل هست که پدرش صاحب یکی از بهترین رستوران های شهر تهرانه و دنبال یه سری اشپز ماهر هستن… در این بین با دانیال پسری شوخ، مغرور و البته همه روز و شبش با تلافی میگذره اشنا میشه و... •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
4_5785293885123068604.pdf
1.43M
💌رمان: 👩🏻‍💻نویسنده:سحربانو 🎭ژانر: 💭خلاصه:فاقدخلاصه •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5586029471.pdf
6.23M
𖤐 💌رمان: 1⃣(جلد_اول) نویسنده: arameeshah20 🎭ژانر: 💭خلاصه: داستان در مورد دختری به نام روژانه که یه دختر شر و شیطون و در عین حال مهربونه… این دختر هیچوقت اجازه نمیده حقش پایمال بشه و اگه ببینه حق کسی رودارن به زور میگیرن از اون طرف هم دفاع میکنه… داستان از اونجا شروع میشه که پدر و مادر روژان فوت کردن و وکیل خونوادگی که دوست صمیمیه پدر روژان بود میاد در مورد رازی صحبت میکنه... •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5566552434.pdf
1.44M
💌رمان: نویسنده: Rasa.shوElsa.sh 🎭ژانر: 💭خلاصه: به نام او که قلمش سرنوشت مارا تعیین میکند….!!! اینبار روایتی از تعبیری والاتر از عشق میان دوقلوهایی که از بدو تولد با یکدیگر بودند… اما دست سرنوشت همیشه مهربان نیست… دختروپسری جوان در شبی تاریک که صبح روشن در انتظار نخواهد داشت با وحشت مرگ روبرو میشوند… شبی رعب آور که انکارناپذیر است… شبی که همواره نگاهی نافذ و مرگبار تک تک گام های آنان را دنبال میکند… و صدای ضربان زنجیر های خسته و قدیمی تاب گوش هایشان را مینوازد…. اکنون... •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•
5465537639.pdf
1.72M
𖤐 💌رمان: 💭نویسنده: آمنه امیری 🎭ژانر: 💭 خلاصه : یلدا دختری سی ساله است که به خاطر مانع تراشی عمو و پسر عمویش به دلیل باغ موروثی که به نام یلدا شده هنوزازدواج نکردهبا پدربیمارش دراپارتمانی کوچک زندگی میکند داستان از شبی شروع میشود که یلدا برای گرفتن دارو پدرش مجبور میشود به داروخانه برود که با اتفاق تلخی مواجه میگردد که زندگیش را دستخوش تغییر میکند و مسبب ان کیوان ... •┈┈••✾•📚•✾••┈┈• @mazhabyi •┈┈••✾•📚•✾••┈┈•