eitaa logo
محمّدباقر حسن زاده
267 دنبال‌کننده
225 عکس
97 ویدیو
14 فایل
بسم الله الرّحمن الرّحیم گاه نوشت های محمّدباقر حسن زاده ارتباط با ادمین: @mrgwru @mb_hasanzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🗓«شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید!» 📝متن نامه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا به شرح زیر منتشر شد: 👇بسم الله الرّحمن الرّحیم ✏️این نامه را به جوانانی مینویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزّه برانگیخته است. ✏️جوانان عزیز دانشجو در ایالات متّحده‌ی آمریکا! این، پیام همدلی و همبستگی ما با شما است. شما اکنون در طرف درست تاریخ ــ که در حال ورق خوردن است ــ ایستاده‌اید. ✏️شما اکنون بخشی از جبهه‌ی مقاومت را تشکیل داده‌اید، و در زیر فشارِ بی‌رحمانه‌ی دولتتان ــ که آشکارا از رژیم غاصب و بی‌رحم صهیونیست دفاع میکند ــ مبارزه‌ای شرافتمندانه را آغاز کرده‌اید. ✏️جبهه‌ی بزرگ مقاومت در نقطه‌ای دور، با همین ادراک و احساسات امروز شما، سالها است مبارزه میکند. هدف این مبارزه، توقّفِ ظلمِ آشکاری است که یک شبکه‌ی تروریست و بی‌رحم به نام «صهیونیست‌ها»، از سالها پیش بر ملّت فلسطین وارد ساخته و پس از تصرّف کشورشان، آنها را زیر سخت‌ترین فشارها و شکنجه‌ها گذاشته است. نسل‌کشیِ امروز رژیم آپارتاید صهیونیست، ادامه‌ی رفتار بشدّت ظالمانه در ده‌ها سال گذشته است. ✏️فلسطین یک سرزمین مستقل است با ملّتی متشکّل از مسلمان و مسیحی و یهودی، و با سابقه‌ی تاریخی طولانی. سرمایه‌داران شبکه‌ی صهیونیستی پس از جنگ جهانی، با کمک دولت انگلیس، چند هزار تروریست را بتدریج وارد این سرزمین کردند؛ به شهرها و روستاهای آن هجوم بردند؛ ده‌ها هزار نفر را کشتند یا به کشورهای همسایه راندند؛ خانه‌ها و بازارها و مزرعه‌ها را از دست آنان بیرون کشیدند، و در سرزمین غصب‌شده‌ی فلسطین، دولتی به نام اسرائیل تشکیل دادند. ✏️بزرگترین حامی این رژیم غاصب، پس از نخستین کمکهای انگلیسی، دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا است که پشتیبانی‌های سیاسی و اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتّی با بی‌احتیاطی غیر قابل بخشش، راه برای تولید سلاح هسته‌ای را به روی او گشوده و به او در این راه کمک کرده است. ✏️رژیم صهیونیست از روز اوّل، سیاست «مشت آهنین» را در برابر مردم بی‌دفاع فلسطین به کار گرفت و بی‌اعتنا به همه‌ی ارزشهای وجدانی و انسانی و دینی، روزبه‌روز بر بی‌رحمی و ترور و سرکوبگری افزود. ✏️دولت آمریکا و شرکایش، حتّی از یک اخم در برابر این تروریسم دولتی و ظلم مستمر، دریغ کردند. امروز هم برخی اظهارات دولت ایالات متّحده در قبال جنایت هولناک غزّه بیش از آنچه واقعی باشد، ریاکارانه است. ✏️«جبهه‌ی مقاومت» از دل این فضای تاریک و یأس‌آلود سر برآورد و تشکیل دولت «جمهوری اسلامی» در ایران، آن را گسترش و توانایی داد. ✏️سردمداران صهیونیسم بین‌المللی که بیشترین بنگاه‌های رسانه‌ای در آمریکا و اروپا متعلّق به آنها یا زیر نفوذ پول و رشوه‌ی آنها است، این مقاومتِ انسانی و شجاعانه را تروریسم معرّفی کردند! آیا ملّتی که در سرزمین متعلّق به خود در برابر جنایتهای اشغالگران صهیونیست از خود دفاع میکند، تروریست است؟ و آیا کمک انسانی به این ملّت و تقویت بازوان او کمک به تروریسم به شمار میرود؟ ✏️سردمداران سلطه‌ی قهرآمیز جهانی، حتّی به مفاهیم بشری هم رحم نمیکنند. رژیم تروریست و بی‌رحم اسرائیل را دفاع‌کننده از خود وانمود میکنند، و مقاومت فلسطین را که از آزادی و امنیّت و حقّ تعیین سرنوشت خود دفاع میکند، «تروریست» مینامند! ✏️من میخواهم به شما اطمینان دهم که امروز وضعیّت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه‌ی حسّاس غرب آسیا است. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبهه‌ی مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر خواهد شد. تاریخ هم در حال ورق خوردن است. ✏️بجز شما دانشجویانِ ده‌ها دانشگاه در ایالات متّحده، در کشورهای دیگر هم دانشگاه‌ها و مردم به پا خاسته‌اند. همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثه‌ی مهم و اثرگذاری است. این میتواند در قبال شدّت عمل پلیسیِ دولت و فشارهایی که بر شما وارد میکنند، تا اندازه‌ای آرامش‌بخش باشد. من نیز با شما جوانان احساس همدردی میکنم و ایستادگی شما را ارج مینهم. ✏️درس قرآن به ما مسلمانان و به همه‌ی مردم جهان، ایستادگی در راه حق است: فَاستَقِم کَما اُمِرت؛ و درس قرآن درباره‌ی ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون. جبهه‌ی مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظائر آن به پیش میرود و به پیروزی خواهد رسید؛ باذن الله. ✏️توصیه میکنم با قرآن آشنا شوید. 📝سیّدعلی خامنه‌ای - ۱۴۰۳/۳/۵ 🖼 انگلیسی | متن فارسی
به نام خدایی که وقتی خواست کسی را برگزیند، آدم را برگزید... اخیرا یکی از کسانی که از اول انقلاب دستی در نهادها و سازمان ها و ارگان های نظام داشته است و گاه سخنان او خالی از نیش و کنایه نیست_به طوری که یک زمانی به خاطر همین زیاده روی در سخن از رهبری هم تذکر دریافت کرد_برای چندمین بار در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده است و در همان ابتدا با توئیت هایش، به فضاسازی پرداخته است.(با نیّت نیک می گویم: خواسته و ناخواسته). در مقابل برخی با نیّت ادای وظیفه در ذیل صفحات مجازیش به نقد و بررسی نگاه او پرداخته و حتی در برخی موارد او را به عقب راندند! او با 79 درصد دریافت پیام منفی ذیل یک توئیت، دیشب رکوردار شد! فارغ از نیّت خوانی توئیت زننده و نقد کننده و حتی بررسی نوشته ها، چند نکته را سیاهه می کنم: یک. امروزه فضای رسانه یکی از بهترین و دم دست ترین راه ها برای مبارزه و حتی جهاد می باشد و عدم التفات به این نکته، تلفات به دنبال خواهد داشت. دو.فرد ثبت نام کننده به دفعات با نوشته های چند پهلو و حتی گفته های جهت دار، سمت و سوی توده مردم را به خود متوجه ساخته است. سه.خط مقدم مواجهه با آن فرد، بچه های انقلابی و ولایی بوده است. چهار. طبق اخبار مو لای درزش نمیره این فرد با تیم قوی رسانه ای و هالیود مآبی به صحنه آمده است. پنچ. اتاق فکر عملیات این است: با توئیت های جنجالی، جبهه انقلابی و ولایی به صحنه جدال (و نه جهاد) کشانده شود تا به دست ایشان، نوشته های او مدام پخش شده و البته نقد شود تا چندین حاصل جمع به دست آید: الف. این فرد متروک، مشهور شود. ب. این فرد نچسب از حیث سیاسی، به سمت گزینه شدن برای قشری که رأی آنها خاکستری است تبدیل شود. (قشر خاکستری: یا به جهت ضدّیت یا انتقاد از صحنه کوچ کرده است) ج.دو قطبی کاذب ولایی و عدم ولایی؛ انقلابی و غیر انقلابی؛ تندرو و مصلحت گرا؛ علمی و غیر علمی و... شکل بگیرید. آن فرد ابدا بَدَش نمی آید که گزینه منفور انقلابی ها شود. د.به جامعه القاء شود: آی کسانی که به دنبال مصلحت ها برای مدیریت اصول (شما بخوانید: بریدن سر اصول) در بزنگاه ها هستید، گزینه ی شما این فرد است! گفته و نکته ها
در حاشیه سالروز سیدآزادگان حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی(1379ش) نوجوان16 ساله بودم و عشق بین الحرمین و کربلا! در هیئتی که مهد شهیدان بود و پناه ما بی صاحب ها! پناه نسلی که نامش نوجوان و جوان است و هیچ وقت عهده دار نداشته است! همان ها که خیلی از اوقات نه والدینی برای محبّت یافتند و نه گوشی برای شنیدن خذعبلات خویش! در این گیر و دار گفته شد: هیئت برای قرائت دعای عرفه!!! به مرز قصر شیرین خواهد رفت!!! من: ما کو معنا دعای عرفه؟ أین قصر شیرین؟ اصلا مرز کجاست؟ فکر می کردیم یک مسجدی است که نامش «مرز» است و در کنار قصری است که بسیار شیرین است! نفهمیدن دعای عرفه هم که اپیدمی بین ما نوجوانانی بود که در هییت، گریه حالیمون نبود و فقط و فقط جهت شرارت و ایجاد مزاحمت برای قشر فرهیخته و مومن و انقلابی می رفتیم! البته آن قشر در همان زمان، قهرمانان زیست جاهلانه ی ما بودند. شال و کلاه کردیم و طبق معمول به درب بسته « تو بیخود می کنی میری مرز» خوردیم! مادر که همیشه می گفت: «چه عرض کنم وآلآه»! اصلا تمام استدلال او حول محور «پروسه تعامل» با دیگران بود که همیشه ی خدا قربانی داشت! او به مثابه کوهی از احترام و محبت و مادری و صداقت و آرامش بود! کوه محبت او تا همان لحظه که «ماسک اکسیژن» در آی سی یو داشت، سر سبز ماند! آن لحظه که خود را فراموش کرده بود و حال پدر را جویا می شد! بهشتِ سر سبزِ برین، ارزانی اش باد. و أما پدر؛ پدر هم که کوه «أخم» بود و تا آخر عمر خویش « یخِ أخم» او آب نشد! «تویی» در ادبیات او نبود و همیشه «او» باید مد نظر واقع می شد! فی الواقع استدلال صد در صد ارسطویی و بوعلی وار تو در مقابل یک کلام او، به مثابه سخن «بُز أخفَش» بود که هیچ بار حقوقی در بر نداشت! او تا آخرِ عمر، پا بر جا چون دماوند بود و من دست بوس و پابوسش بودم. در این میان ،"برادر بزرگتر" است یا "خواهر نفوذی"، پناه نوجوان است! و من دست به دامن برادر بزرگتر شدم و خواهر نفوذی را با تمامی جواسیسش رها کردم! نزد من حنای او بی رنگ بود. برادر، خود از پرچمداران سفر بود و من نیز از وقتی سینما، «کفش های میرزا نوروز» را اکران کرد، یاد گرفته بودم که طفیل ایشان شو، به هر کاری، به هرجایی دلت خواست، برس! او محبوب قلب مادر و خط قرمز پدر بود! خدا هر دو را بیامرزد! ادامه دارد... گفته ها و نکته ها
سخن از تجربه ی مربوط به «کفش های میرزا نوروز» به میان آمد! در دهه شصت یعنی اوج دفاع مقدس و زمان رشادت ها و پهلوانی ها و قهرمانان، سینما به غایت ازدحام بود! فی الواقع سینما، مصداق عینی فضای اجتماعی و جمع شدن های توده ای بود ولی امروزه ما را با فضای مجازی به پستوهای مستی و تنهایی برده اند و نامش را نهادند «فضای اجتماعی»! پارادوکسیکال به تن خریده! آن زمان کودکی 5 ساله بودم که دهان به دهان سخنی هیجانی می چرخید: «دیدید پرده سینما را در خیابان شهدا؟» منظور پرده ی تبلیغ فیلم بود که به سر در سینما نصب بود و امروزه به آن بیلبورد تبلیغاتی می گویند! در آن هوای بی هوای کودکی که به مانند خمره ای تیز و بُز و با شور و شرّ مطلق بودم، پیگیر پرده سینما شدم و به کمک کسی که سواد خواندن داشت آن را به خاطر سپردم؛ «کفش های میرزا نوروز»! من خود آن زمان تنها سواد نوشتن داشتم؛ خواندن ، نه! چون نوشته هام قابل خواندن نبود! برادر بزرگترم_که حکم پدر را داشت_ در کوچه با دوستانش پچ پچ می کرد؛ «برویم سینما»! خانه که رسیدم، رفتم رو مخ مامان که «مَنَه سی نما»! گفت: نمی شود؛ گفتم با داداش، می شود! سیمای سینمایی کیش و مات مامان از شکاف اطلاعاتی و از نفوذ من به عمق هارد اطلاعات_ امنیت برادر و شنود سخنان او با دوستان، خیلی فضا را سنگین کرد و او تسلیم این خواسته شد و برای اولین بار پروژه ی نفوذ من به بار نشست و راهی سینما شدم! هیجانش غیر قابل وصف بود! تصور کن؛ اولین سینمای کودکی که به زور دست کاری تقویم و با نیّت کثیف اعلام استقلال خویش، به 5 سالگی رسیده بود! او که تا دیروز یک محراب شیشه ای خمیده ی سیاه و سفید را در داخل کمدی شبیه کمد لباس با مدل توشیبا دیده بود، حال یک پرده ی مخوف با اینچی اندازه خدای دوران کودکی را تجربه می کند! الان تپش قلب گرفتم؛ آن موقع با التماس، قلبم می تپید! هنوز آن حسّ فاتحانه ی بعد خرید بلیط از آن باجه ی اندازه کلّه پاچه گنجشگ مرا تشجیع می کند و غرور شکل یافته در صندلی سینما مرا به ابتهاج می رساند! وقتی فیلم تمام شد و برگشتیم در آن پیچ خطرناک پیاده رو جلو مغازه ی «حیدر عمی» متوجه شدم که من دیگه آن منِ سابق نیستم! از همان زمان یک حسِّ زیبا نسبت به فیلم و سینما در من شکل گرفت! شما نمی دانید که این حسّ در آن زمان چه قیمتی داشت! چون شما در عصر اندورید متولد شدید و من در عصر آنالوگ! هشت سال بعد تازه شبکه سه متولد شد؛ آن هم عقیم! آن زمان فرزندان با «سیخِ سختِ نوک تیز پدر» برای نماز صبح بیدار می شدند و اکنون والدین به لمس های پرتکرار صفحه اندورید فرزند که شبی را به صبح مشغول اتلاف عمر گرانمایه بوده است، او را نفرین می کنند! آن زمان ما بودیم و «ریوزو و أُشین»؛ آن هم در دل شبهای جنگی نابرابر و ظالمانه و البته ملکوتی و چراغ های نفتی! اَح! شما تنها در بازه زمانی کوتاهی در عصر اعتدال و جیغ بنفش، آن هم در یک تابستان کوتاه ولی خیلی گرم، چنین فضایی را درک کردید که وسط فیلم یکهو برق می رفت و تو با وجود دهانی پر از فحش های مشروع، تنها به یک «اَح بابا» اکتفا می کردی!!! بماند! خلاصه این که در عصر آنالوگ و تلویزیون های سیاه و سفید داخل کمد متولد شوی ولی به جهان سینما متصل شوی، یک پیروزی شبیه پیروزی آن گرگ خسته به آن میگ میگ لعنتی بود که هیچ وقت اتفاق نیفتاد! عصر آنالوگ همان عصر متصل به عصر یخبندان «سید و مَندی» بود! اصلا سید و مندی دو کوچه جلوتر از ما بودند! ادامه دارد... گفته ها و نکته ها
(1) من پاپ نیستم... از همان عنفوان جوانی، طاقتِ ظلم و زور را نداشت! وقتی به فیضیه رسید و دید همه جمع شدند. چرایی را جویا شد؛ گفتند: یکی از اتباع وارد حجره ی طلبه شده و بیرون هم نمیاد؛ مام زومان نمی رسد! او تبعه را به لطایف الحیل به وسط فیضیه کشاند و یک کشیده ی محکم بر گوشش کشید و طَرَف از ترس فرار کرد! همان موقع، او به جرم فلسفه خوانی از طرف عده ای مطرود می شد! عصری که کتب فلسفی را با لیفتراک دستی به نام انبردست جا به جا می کردند و جامِ آبِ آقا روح الله را آب می کشیدند. پسرش می گفت: امام، فقط رو سرش، یازده تا زخم داشت و فقط یکی از دستان او نشکسته بود و گرنه از بس بالای دیوار به دویدن و بازی کردن روزگار سپری می کرد، سابقه ی شکستگی در دو پا و یک دست و سرش اتفاق افتاده بود! اگر امروز بود که به هر کُنش و واکُنشی یک برچسب می زنند،می گفتند: ایشان به اختلال بیش فعالی مبتلا است! آقا روح الله شیفته ی عمّه خانوم بوده؛ عمّه هم از آن کنشگران اجتماعی-سیاسی بوده است و مشق شب آقا روح الله هم نزد عمّه یادگیری شجاعت و دل به دریا زدن بود. او در وقتی که هنوز مرجع هم نبود و از اشکال کنندگان مجلس درس پُرجماعت آیت الله العظمی بروجردی بود، خیلی کنشگری ها داشته است و سرِ قصّه ی غصّه فدائیان با دفتر و حتی خود آیت الله العظمی به محاجّه و استدلال و جهاد تبیین روی می آورد! حتی قبل اعدام فدائیان به دفتر آیت الله العظمی می رود و می گوید: أُستادُنا اگر مانع اعدام فدائیان نشوید دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود! ولی دفتر و خود آیت الله العظمی به هر دلیل که شاید پرهیز از تنش و تندروی! دلیل آن بوده است، مانع اعدام نمی شوند! برخی گفته اند: آقا روح الله حتی عمّامه بر زمین کوبید و گفت: به داد این سیّد و اولاد پیامبر برسید! ولی باز افاقه نکرد که نکرد! آقا روح الله بعد اعدام فدائیان، آمد و شد خویش را به دفتر کم کرد! اما اینها برای آقا روح الله، درد نبود! گذشت و آیت الله العظمی آقای بروجردی درگذشت و رحلت او عالم شیعه را سوزاند! آقا روح الله سر قصّه تحقیر آمیز کاپیتولاسیون بر فراز منبر رسول خدا در مسجد أعظم قم، دادِ واسلاما سر داد و همگان را از پرچمداران حوزه و غیر حوزه به مبارزه فراخواند و گفت در صورت نیامدن و عافیت طلبی و کُنجِ حجره گُزینی، بایستی فاتحه ی اسلام را خواند! این نیز گذشت و روزگار بر آقا روح الله که اکنون دیگر آیت الله العظمی آقا روح الله خمینی است، تنگ شد! نه این که او را به گوشه مبارزه کشانند، نه! ولی به جلای وطن و توطّن در بلاد غربت مبتلایش کردند! از مملکتی به ممالکی دیگر؛ به خیال این که دست پرورده ی عمّه خانم در دوران طفولیت و کودکی، و معرفت یافته فقه و فقاهت و دیانت از مبارزه باز خواهد ایستاد! کسی که در عمر خود حتی یکبار هم نترسیده است، با او چه توان کرد! تهدید بالاتر از این که در کنار دریاچه نمک قم، تهدید به دریا انداختن شوی ولی خوفی نداشته باشی! خودش بعدها قسم به خدا خورده بود که والله نترسیدم! او فریاد می کشید که اگر مرا بر روی امواجی سهمگین و در کشتی های متلاطم به روی دریاها به خیال خود سرگردان کنید، باز ندای تظلّم و یاری طلبی برای مردم مظلوم ایران و دین محمد را فریاد خواهم زد! گفته ها و نکته ها
(2) او در تبعید خود در عراق بیش از همه جا مورد اذیت واقع شد! خود به احمد گفت: احمد جان با این که در نجف در جوار حضرت حیدر علیه السلام، از معنویت و دانش، لبریز می شدم ولی خدا می داند که اینجا از دست هم لباس هایم چه ها کشیدم! کتاب پنج جلدی «برداشت های از سیره ی امام خمینی» لبریز از این گفته ها و نکته ها ست. روزی احمد با گرفتگی نزد آیت الله العظمی آمد و گفت: اینجا پچ پچ می کنند که خمینی را چه به مرجعیت! او نه ریش بلندی دارد و نه عمّامه ای بزرگ! امام فرمود: برو بگو من هنوز مُشرک نشدم که برای مرجعیت ریش بگذارم و به متراژ عمّامه بیندیشم! معروف است که وقتی حرم مشرّف می شده، عده ای در مسیرش، پشت به او می کردند و وقتی کنار ضریح حضرت مولا می ایستاد؛ شیطان به زبان آنها می گفت: تُف به ریا! می گفتند: آقا؛ سخنان شما علیه شاهنشاه مملکت ایران، موجب فشار بر حوزه نجف می شود و خوف تعطیلی اش می رود! امام با نگاه به دور دست ها و دیدن آنچه خیلی ها از درکش زمین گیر بودند، می گفت: من حوزه را برای اسلام می خواهم، وقتی در ایران، اسلام به صلیب می کشند و با انحراف و تحریف و تخریب، حتی نام اسلام را هم خفّه می کنند، حوزه علمیه ی نجف را می خواهم چکار!؟... من پاپ نیستم که هفته ای یکبار سری به کلیسا زنم و به داد مظلوم خاموش باشم و فریاد بر سر ظالم نکشم! آری! حضرت آیت الله العظمی امام خمینی با این خون دل ها و جام زهر بر سر کشیدن ها، انقلابی را رقم زد که مردم با دیدنش به خدا می رسیدند و با گفتارش، جان برای حقّ قربانی می کردند! او زنده است! او نمرده است! بلکه آنها که خواستند یاد او را زیر خروارها خاک، خاک کنند، اکنون در محضر الهی، جیغ شان بابت سکوت شان مقابل ظلم، گوش فلک را کَرّ کرده است! اکنون قبای او بر تن بزرگی از شاگردانش_بلکه بزرگترین شاگردش_ به خوبی جای گرفته است! همو که به قول خمینی کبیر، به مثابه ی خورشیدی بین دوستان می درخشد!همو که در لسان سدید خمینی بت شکن به خامنه ای عزیز مزیّن است! گفته ها و نکته ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسجد سبزیچی شهر، مبدأ آن حرکت عظیم برای کوچ از خویشتن و نهادن آنچه به آن تعلّق داری و اوج گرفتن به سمت کسی بود که فقر وجودی ات با غنای هستی او معنا می شود. آری! سفر به سرزمینی که کمترین مسافت تا نینوای حسین علیه السلام را داشت! برای نوجوانی 16 ساله، چنین سفری، سوغات های راهبردی خواهد داشت! او که اکنون در کَشاشِ شهوات و جنگ جنودِ عقل و جهل است، در جبهه های شهادت می تواند جنودِ عقل را به غایت تقویت کند و در این کَشاش نابرابر به فتح و ظَفَر برسد! اساسا آنچه امروز در دنیای اشتغالاتِ بی سر و ته و منازعات درونی می تواند به یکی از جادّه های پیشرفتِ دینی و تربیتی منتهی شود، سفر به سرزمین های خون و خاک و قیام و مناطق عملیاتی دفاع مقدس است! آنجاست که حیاتِ شهید مقابل مماتِ دیگران معنا می شود و همان خاکِ سرد و خشک، زبان به شهادتِ رشادت ها باز می کند! ما بودیم و تعدادی دلسوخته ی جامانده از کاروان شهداء در کاروان راهیان جبهه های قصر شیرین به سمت مرز خسروی برای قرائت دعای عرفه، آن هم با همراهی سردار رشید اسلام، حجت خدا بر آزادگان و حجت دینی بر توده ی مردمان، حجت الاسلام و المسلمین مرحوم ابوترابی! او که با پای پیاده به مرز خسروی می آمد، یکی از رسالت های خود را در دوران اسارت، نجاتِ اسیرانِ در بند رژیم بعث از مُردنی بود که سربازان حلقه به گوش صدام حسین رقم می زدند؛ همین رسالت بعد اسارت باز تعریف شد و شد برگزاری دعای عرفه در مرز خسروی برای نجات اسیران در بند اسارت شهوات و امیال! او که به نوعی مبدأ مَشایةُ الحسین از ایران اسلامی بود، حال که به عقب می نگرم، یکی از قهرمانان دوران پُر شور و شر، دوران نوجوانی من بود! نوروز 1376، قصر شیرین، مرز خسروی؛ نزدیک ترین مکان به حرم حضرت عشق، امام حسین علیه السلام؛ و شما اگر حسین را با پیاده روی اربعین شناختی، حسّ و حالِ آن زمان که ما در حسرت حسین علیه السلام می سوختیم را نخواهی دانست! تابلویی بود که در آن نوشته بود: کربلا 257 کیلومتر؛ کنار آن تابلو که در ظاهر تابلویی بی روح در کنار جاده ای با آسفالت کهنه بود، چه حاجت ها، روا شد! من از آن دوران تنها یک عکس دارم! عکسی که بعدها برایم نصیحت ها رقم زد! بُلواری بود که نامش بلوار کربلا بود! پیرمردی مَشک به دست در مسیر، مشغول سَقّایی بود! او همه ی ما را زائرُ الحسین علیه السلام می دانست و آن بلوار را مسیر کربلا و مقدس می اِنگاشت و ما را از مشک خویش سیراب می کرد! ما آن زمان نمی دانستیم که بین الحرمین چه رائحه و طعمی دارد! پیاده روی از ایران اسلامی تا سرزمین کربلا یادگار پاهای پیاده و تاول زده ی ابوترابی و همرزمان شهیدش در کانال های پر از مِین و مِیلگرد بود و من آن زمان اینها را نمی فهمیدم؛ تنها می دیدم! چه می دانستم آن صورت های نورانی ذهنی، روزی، پیاده روی اربعین را برایم رقم خواهد زد! تنها ارمغان آن سفر برای من معنویّت نبود بلکه در مسیر رَجعت، مکان های سیاهی دیدم که مَملُوّ از خون های سیاهی بود که توسط بچه شیران علوی علیه السلام قلع و قمع شده بودند! تنگه ی مرصاد مکانی بود که « إنّ ربّک لبالمرصاد» الهی توسط صَیادان قَهّاری چون صیّاد شیرازی رقم زده شده بود و خون کثیفِ نفاقِ منافقان در آن جا از زمینِ پاک ایران پاک شده بود! آنها هرگز نخواستند در صراط مستقیم الهی به سوی حق تعالی گام بردارند! منافقان انسان های دو رویی نیستند بلکه هیچ رویی ندارند؛ آنها «مذبذبین بین ذالک لا إلی هولاء و لا إلی هولاء» هستند که به نماز الهی بی اعتنایی کردند و شد آنچه نباید می شد! من بیداری را در خاک های خسروی یافتم همان جا که خیل عظیم شهیدان از آن جا به ملکوت پر کشیدند و در جوار حق، به رزق الهی آرام شدند! گفته ها و نکته ها
✅💐این دو تصویر از آن روزگار زرین💐✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در حیات هر امامی از امامان شیعه علیهم السلام، شاخصه های وجود دارد که برخی به حیات ایشان قبل امامت بر می گردد و برخی به حیات نورانی ایشان بعد امامت شریف! امام جواد علیه السلام، در قبل امامت خویش، چند شاخصه داشت؛ نخستین شاخصه، حضور شش ساله در محضر پدر گرامی شان امام رئوف علیه السلام بود! نقل است که حضرت رضا علیه السلام، شب های پی در پی در بالین او، با جواد علیه السلام سخن می گفته است! برخی به توهّم این که اینها همه برای دفع شرّ است، لب به سخن گشودند! امام فرمود: وای بر شما! این ها دانش و علوم الهی است که من به فرزندم یاد می دهم!(اثبات الوصیة مسعودی، ص217). میان هر پدر و پسری یک نگاشته های است که آن خطوط روشنگر خطورات قلبی آن پدر نسبت به پسر خویش است! محمد بن أبی عباد که عمری را در مقام کاتب ضامن آهو سپری کرده بود، از نامه های پنهانی حضرت به پسرش جواد علیه السلام رونمایی می کند! او می گوید: حضرت برای احترام فرزندش_که آن زمان کمتر از 9 سال داشت_او را به نام کوچک مورد خطاب قرار نمی داد بلکه با کنیه ی ابوجعفر سر سخن می گشود!(عیون أخبار الرضا شیخ صدوق، ج2، ص240) بماند که برخی از کسانی که خویش را دلباخته امام هشتم و دلسوخته جواد او می دانند، با فرزندان خویش چه رفتارهای دارند که اگر زمین رخصت داشت، آنها را به کام خویش فرو می کشید! راستی دوست داشتی که هم اکنون از امام رضا علیه السلام نامه ای دریافت کنی که برنامه ای عملی برای تو باشد؟ امام در آن نامه ها به صله رحم، قرض دادن، مردم داری و توجه ویژه به نیازمندان توصیه کرده بود!(تفسیر عیّاشی، ج1، ص132) دومین شاخصه حیات قبل امامت امام جواد علیه السلام، توجه و رسیدگی به نیازهای مردم است؛ او که مشهورترین لقبش «جواد» و «سخاوتمندی» بود(کشف الغمه،ج۲، ص۸۲۲) و در زمان خویش، سرآمد سخاوتمندان بود، از طوس توسط امام غریب مورد تربیت قرار می گرفت؛ «فرزندم به من خبر رسیده که غلامان، بُخل به خرج داده و آمد و شد تو از آن درب کوچک اتفاق می افتد! آنان به خاطر روحیه بخل نمی خواهند خیری به دیگران برسانی! به حقّی که بر گردنت دارم، سوگندت می دهم که از درب بزرگ آمد و شد کنی تا نیازمندان از سر سفره احسان تو، روزی خورند! درهم و دینار همراهت باشد! نکند نیازمندان را فراموش کنی! انفاق به دیگران و دست گیری از نیازمندان، تو را بالا می برد! از کم شدن اموال خود نترس!(کافی کلینی، ج4، ص43) خواننده ی خطوط ؛ می دانم که اکنون خطورات ذهنی ات در خصوص مسئولانی که صاحبان منصبند و ولی نعمت شان مردم است، چه می باشد! ای آنهایی که درب رفع نیاز مردم به خویش را مسدود کرده اید، در آخرت به درب بسته خواهید خورد! این خط و این نشان! این کلمات تنها وجیزه ای بود از اقیانوس حیات امام علیه السلام که به جهت عجز قلم تنها به حیات قبل امامت ایشان پرداخت! حیات ایشان در عرصه ی سیاسی، اجتماعی و علمی، رهین وقتی دیگر به شرط حیاتی دوباره! امید که مورد عنایتِ بخشندگی آن امام شهید علیه السلام واقع شویم! گفته ها و نکته ها
انتخابات در نظام اسلامی، همان برگردان مردم سالاری دینی است. یکی از شاخصه های تولید و آفریدن، جعل اصطلاح است و خالق اصطلاح مردم سالاری دینی، مقام معظم رهبری است. او که به مثابه ی دیده بان سپهر سیاست ایران، ثابت کرده است که همیشه ی خدا، همگان را با نگاهی عادلانه رهبری کرده است با خلق چنین اصطلاحی، هم در مقام پاسخ به برخی بزرگان بود و هم مرزهای اسلام ناب را با فرزند عقیم غرب که همان دموکراسی باشد، مرز بندی کرد. بماند که حجاب معاصرت، این خورشید انقلاب را در پشت ابرهای انباشته خودی و غیر خودی، در حجاب گذاشت و ما برای دیدن عظمت و افق نگاه او بایستی مراقب عمامه خویش باشیم تا نیفتد.(تعبیر خورشید را امام خمینی در مورد او به کار برده بود.) از نگاه نگارنده اولین فاتح قله ی ظَفَر در این انتخابات، شورای محترم نگهبان بود! آن نهاد فخیمه که همیشه مورد طعن و تیر عده ای بوده است، این بار نیز ثابت کرد که نه جانبدار جریانی است و نه نافی حزب و گروه و جناحی! او نه از هجمه ی مهاجمان هراسی دارد و نه از خوشایند دوستان، خوشحال می شود! برای او مُرّ قانون ملاک است! فقها و حقوقدانان آن نهاد انقلابی با عمل به کلام معمار انقلاب، این بار نیز فتحی عظیم را رقم زدند! امام خمینی می فرماید: هشدار مى‌‏دهم که تضعیف و توهین به فقهاى شوراى نگهبان امرى خطرناک براى کشور و اسلام است... به شوراى نگهبان تذکر مى‏‌دهم که در کار خود استوار باشید و با قاطعیت و دقت، عمل فرمایید و به خداى متعال اتکال کنید. (۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۳) با آمدن لیست احراز شدگان صلاحیت_البته تا به امروز_ صداقت در عمل شورای نگهبان روشن شد! کدام تحلیل گر می تواند انکار کند که ترکیب فعلی، صد در صد به ضرر جریان انقلابی_با معنای عام آن_ نیست! یک نفر تایید شده است که همیشه تابلودار جریان اصلاحات بوده است؛ اساسا او و اصلاحات هم سنّ هستند و باهم متولد شدند! از طرفی در جغرافیای فعالیت خویش، بدنه ی اجتماعی هم دارد! در سویی دیگری اما کسانی تایید صلاحیت شده اند که برخی، از علمداران جریان انقلابی هستند و برخی هم همیشه ی در سپهر سیاسی ایران اسلامی، اصول گرا بودند! تشتت میان جریان انقلابی و اصول گرا، موج می زند و آرامش در جبهه اصلاحات مشغول، شغف و فَرَح است! این اگر مهندسی انتخابات نیست پس چیست؟ از ابتدای انقلاب، شورای محترم نگهبان متهم بود که نظارت استصوابی او، انتخابات را به انتصابات تقلیل داده است! چرا همان مهاجمان بعضا دریده، اکنون زبان در نیام کشیده اند و از قبح استصواب و عقب ماندگی انتصابات نمی گویند؟ چرا اکنون آن شورا را به مهندسی انتخابات، متهم نمی کنند؟ شورای محترم نگهبان ثابت کرد: که نه به دنبال مشارکت حداکثری است_ که آن راهکارهای فراوان دیگری دارد_ و نه جانبدار جریانی ست؛ او به صلاحیت افراد توجه داشته و به مُرّ قانون عمل می کند! بماند که ذهن منفی باف و منفی یاب و منفی بین عده ای، همیشه و هر جا، به اِشکال، اِشتغال دارد و عادت کرده است که هر کاری را یک « اما» و «اگر»ی می آورد لکن شورای محترم نگهبان ثابت کرد که آمپر دهان عده ای نیست که بی سو و بی جهت، پیوسته باز است! از طرفی جریان انقلابی هم «یومنون ببعض و یکفرون ببعض» نباشد. مدام از کاندیدای تایید شده ی اصلاحات، نوشته و داشته رونمایی نکند که دبیر راست قامت و پیر راه شورای نگهبان، همه این موارد را اَزبَر است لکن او محیط به پیرامون مسائل است و ما میان شانتاژها و پمپاژها، یک سیاه ای به دیده می بینیم! فراموش نکنیم: همو که صلاحیتِ پاسدار! را احراز نکرده است، صلاحیتِ پزشک را احراز کرده است! خداوند خادمان خدوم عرصه خدمت را توفیقات روزافزون و پایدار دهد!
طلبه فاضل جناب حجة الاسلام آقای محمدرضا فرج پور: کسب رتبه سوم جشنواره علامه حلی استان آذربایجان غربی با موضوع «تعمیم منشا تحریف های عاشورا» توسط حضرتعالی و دریافت جایزه از دستان پربرکت نماینده مقام رفیع ولایت در استان آذربایجان غربی را محضرتان تبریک عرض میکنم یقینا حصول موفقیت و رشد در مسیر طلبگی منوط به دغدغه مندی، داشتن برنامه و اراده قوی ، برخورداری از نظم، تلاش ها و مطالعه مستمر، استفاده از اساتید و بزرگان و در کنار اینها برخورداری از اخلاص و معنویت و توسل به حضرات معصومین(ع) می باشد. الحمدلله حضرتعالی در سایه توجهات امام زمان (عج) و تربیت والدین و اساتید بزرگوارتان ، مخصوصا در سایه زحمات استاد گرانقدر جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا حسن زاده دام عزه مدیر محترم مدرسه امام خامنه ای که انصافا شخصیتی خلاق و مبتکر در عرصه تربیت سربازان حضرت ولیعصر(عج) هستند به اوصاف مذکور دارا می باشید امید است با تلاشهای بیشتر شاهد موفقیت های روز افزون تان باشیم. برایتان مزید توفیقات و استمرار و قوت در مسیر سربازی حضرت حجت(عج) از خداوند منان مسئلت دارم. بیستم خردادماه۱۴۰۳ فرامرزاصولی کانال استاد اصولی
باسمه تعالی حوزه های علمیه همواره محملی برای محافل علمی و پژوهشی بوده است و در این مسیر، طالبان علم، با وجود زمینه توفیق و به ضمیمه تلاش های موفق و مساعدت استادان سترگ، به اهداف خرد و کلان علمی دست یافته اند. طلبه ی گرامی مدرسه علمیه قرآنی امام خامنه ای اورمیه جناب آقای محمدرضا فرج پور (دامت توفیقاته) از صف همان طالبان علم است که ای بسا وصف او در این سیاهه موجبات تکدر خاطرش را فراهم آورد. اکنون که او از دیار حوزه فخیمه آذربایجان غربی به مکتب درسی حوزه ی پرقدمت و صاحب سبک آذربایجان شرقی، هجرت کرده است، شنیدم در آنجا نیز تحت مساعدت مدرسان عالی و تلاش های موفق خویش، به توفیقاتی رسیده است. از صف عالمان، پا به مجلس درس مدرسانی عالی مقام نهاده و از خرمن علمی آن بزرگان خوشه چینی کرده است. چنین توفیقاتی، بی خضر همراه، هموار نشود.به نوبه خویش از تمام مدرسان آن مکتب فاخر به ویژه مدرس عالی، جامع معقول و منقول حجت الاسلام و المسلمین حضرت استاد اصولی_که همچو اسمش، رسمش نیز اصولی ست_ تشکر و قدردانی می کنم که عمر خویش در نشر معارف و پیشرفت ایتام آل محمد صلی الله علیه و اله به فرجام مبارک سپری می کند. و من الله التوفیق بیست و دوم خرداد ماه۱۴۰۳ مصادف با چهارم ذی الحجه۱۴۴۵ بنده ی همیشه خطاکار محمّدباقر حسن زاده گفته ها و نکته ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت باقرالعلوم، وارث علم الاولین و الآخرین علیهم السلام تسلیت باد.
نمی شود ننوشت...! از جمله نانوشته ها که در انتخابات درشت گفته می شود؛ معیار انگاری حمایت شخصیت ها در کشف اصلح است! معیاری که در سپهر سترگ سیاست، فی الجمله شأن و شئونی ندارد و از قضا گرفتار گیر و گورهاست! گستره و گشادی چنین گرفتاری تا جایی پیش رفته است که فردی تحصیل کرده و سواد آموخته و اطلاعات انباشته در سیاهه های خویش به جای ترتیب تبیین های اصلح بودن، به لیست نویسی کسانی روی آورده که کاندیدای او را تایید کرده اند یا قول شرف دادند که غیر او به کسی رای ندهند! در غلط بودن چنین فرآیندی کلام امیر بیان علیه السلام کافی و وافی ست که فرمود: حق را بشناس تا اهلش را شناسی! حال چه شده که شیپور از طرف گشاد آن نواخته می شود! کسانی که برای تایید ایشان در آستان سیاست، محتاج مویدی دیگر هستیم، شده اند شاقول و میزان اصلح! خصوصا این که در هر طرفی، لشکریانی از تایید کنندگان هستند که هر کدام، خویش را صاحبان لحیه در عرصه ی سیاسی ایران می دانند! بگذرم که برخی از ایشان، جاماندگان و ساکتانی هستند که باید در کشاک فتنه با لسان سدید از میراث خمینی کبیر دفاع می کردند و بسان شتری می شدند که توان سواری گیری و شیر دوشی را از طرف مقابل، می گرفتند! روشن است که برخی افراد مانند عمار علیه السلام، شاخص هستند؛ همان ها که از جانب کسی که ولایت او ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله است، به عنوان عمار و شاخص معرفی شدند، حساب شان از بقیه سواست! اینان تمام عمر خویش برای معرفت و تمام سال های جان خویش برای انقلاب، فدیه دادند و همان راهبان شب و شیران روز هستند؛ اینان می توانند به عنوان شاخص باشند نه کسانی که تنها در ساحتی مانند خطابه و تربیت نفوس، جهادی کار کردند! از سوی دیگر؛ کسانی که برای تایید داشته ی خود به دنبال سیاهی لشکرند و از استدلال، طرفه می روند، اینان با عمل به این قرار داد نانوشته، بیشتر به خویش توهین می کنند چرا که زمانی که فردی آنچنان است که قدرت تشخیص اصلح را دارد به چه دلیل به لیست توصیه کنندگان پناه برد! آیا این کار نوعی عوام فریبی و صحنه سازی برای توده برای جمع آوری رأی نیست؟ آیا این رأی، حلال است؟ از همین رهگذر،طرح و طرد افراد، نمی تواند اصلح ساز باشد! حال شاید مجاهد بزرگی در اسلحه سازی و ایجاد امنیت نظامی و روانی از سرآمدان و حتی از شهیدان باشد لکن تایید او اصلح سازی نمی کند! او بسان اسطوره ای در ساحت تخصصی خویش، برای ما و نسل ما، ماندگار ماند و ما را تا أبد الآبدین، مدیون خویش ساخت! او را مصادره نکنید که او نه تنها برای اسلام که برای انسانیت آفریده شد! فراموش مان نشود که بارها برخی جهت ذبح غیر شرعی او تلاش ها کردند و خواستند او را به محملی حمل کنند که برای آن تربیت نشده بود و چه زیبا، سخاوتمندانه عطای آن امور را به لقایش بخشید و خندید و رفت! آن بیت و دفتری که همواره مورد سوء استفاده احزابی است که خون به دل انقلابی ها کردند و خون مردم به شیشه کردند، چرا باید اصلح ساز باشد؟ این سخنان نه تکفیر است و نه توهین؛ بلکه قبول هر فرد در جایگاهی که است و تا شأنی که هست، می باشد. به راستی چه کسی زاهدتر و انقلابی تر و ولایی تر از ابوذر غفاری که حضرت فرمود تو حتی توان مدیریت دو تن را نداری! راوی هم از قضا خود ابوذر است! حال این ابوذر زمان، مدیریت یک فرد را قبول ندارد! آیا بر این رویه، روا نیست که مادران جوان مرده، بخندند؟! پس نمی توان با به صف کردن افراد پشت سر یک کاندیدا که هم برناهه او و هم نامه ی عمل او، پیش روست، داوری درست یا نادرست کرد! آنچه امام عادل جامعه حکم کرد، همان است: توانایی کار در جهت ملاک های انقلاب، انتخاب خوب است؛ حال این انتخاب خوب را باید تحقیق کرد و استدلال یافت! گفته ها و نکته ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کُشته ی وابستگی ها... هر فردی در زندگی خود، به دلبستگی ها و وابستگی هایی گرفتار است که با آنها زندگی می کند! در کنار تمام آنچه به دیده می بیند و اعتراف، به وابستگی آن دارد، ای بسا در لایه های قلب و دلش، وابستگی های باشد که بی خبر از آنها زندگی می کند و تنها زمانی به وجودشان پی می برد که آنها را از دست می دهد! بنابراین خیلی به حرف دل مان گوش نکنیم که «من به فلان و بهمان دلبسته نیستم!» اساس عید قربان، التفات به این تعلّقات و وابستگی ها است و برای غیر حاجی_ و حتی حاجی در مکّه_ عید قربان، نه فقط ذبح قربانی بلکه سر بریدن تمام خواسته های است که او را از مسیر رشد، بازداشته است! شاید این ذبح گوسفند تنها تأسی به سنّت ابراهیمی باشد ؛ شاید مَشقی ناچیز برای دل شُستن از مال دنیوی باشد و چندین شاید دیگر...! ای بسا فردی در کنار خانه ی خود، توفیق قربانی خواسته های بازدارنده از حق تعالی را داشته باشد ولی کسی در کنار خانه ی خدا، کُشته ی وابستگی هایش شود! بماند که همین سفر حجّ برای خیلی ها یک تعلّق خاطر و تفاخر جدیدی می شود و روی تعلّقات دیگر او انباشته می شود! گفته ها و نکته ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم 🌸🌸عیدتان مبارک🌸🌸 ساعت ۱۱ قبل از ظهر امروز برنامه ائومییز (خانواده) در شبکه استانی آذربایجان غربی، در خدمت عزیزان هستم. 💐💐💐💐
بسم الله الرحمن الرحیم پای جان و مال و عمر 80 میلیون ایرانی در میان است! دقت کنیم! گاهی اوقات حواس مان نیست که یک کار ما شاید به مدت 8 سال، عمر 80 میلیون را با سختی و فلاکت مواجه کند! تجربه به آدم کمک می کند که یا اشتباه نکند یا تبعات اشتباهش کم شود. ایران عزیز دو دولت را در گذشته تجربه کرده است که دولت اول ما را با توسعه سیاسی گول زد و در سازمان ملل گفت: گفت و گوی تمدن ها! نتیجه اش، اشغال عراق و افغانستان و ایجاد ناامنی در مرزهای شرقی و غربی ایران عزیز شد! همان ها بعدا با کسانی بستند که داعش را ساختند و قلب های دختران سرزمین مان را به اضطراب کشاندند.تجاوز و اسارت در دست بیگانگان، نتیجه کار دولت هاست. دولت دوم، دولتی بود که تنها با یک کلید قدیمی ما را گول زد و رای مان را دزدید و وعده داد که چرخ سانتیریفیوژ را با چرخ اقتصاد، با هم می چرخاند! آب خوردن ما را به بند دل بیگانگان گره زد! نتیجه اش چه شد؟ من لیست می کنم، شما اگر دروغ بود، سیاهش کن؛ دانشمندان ایرانی لو رفتند و شهید شدند! مسکن مهر را مزخرف خواندند و تعطیل کردند! اختلاس و نجومی بگیر، زیاد شد و ما در صف گوشت و مرغ اسیر شدیم! راستی؛ شب های بی نور و روزهای بی برقی یادمان است؟ دل های غمگین عزادار کرونا فراموش شدند؟ نزاع خیابانی بنزین راه افتاد و 200 نفر کشته شدند و او به ریش ما در صبح جمعه خندید! سردار سلیمانی ما با بی تدبیری اینها کشته شد! دلار 3 هزار تومانی شد 30 هزار تومان! 800 تحریم شد 1500 تا! و ده ها بدبختی دیگر! حالا یک کسی آمده است و با خنده تلخ، با این ها عکس یادگاری می گیرد و می گوید: دولت این ها چه اشکالاتی داشت مگر؟ الان که اینها خودشان را می کُشند تا رای بیاورند، مگر همان هایی نیستند که می گفتند: ما هیچ کاره بودیم! چرا الان برای رای آوری تلاش می کنند؟! ❌❌ ❌❌ 🌸عزیزم جان دلم🌸 ❌مومن و آدم زرنگ از یک سوراخ دوبار گَزیده نمی شود!!!