هدایت شده از ✳️ جستارهای قرآنی رحیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای از اخلاص یک رزمنده
من یک روزی به اتفاق بعضی از علماء (خدا رحمتشان کند)، رفتیم #جبهه ؛ تابستان هم بود. وارد #امیدیه شدیم، همین که وارد شدیم آنجا، دما پنجاه درجه بود، و برای ما خیلی سخت بود. گفتند باید به #سنگر بروید، بعد از ظهر بیرون بیائید؛ ما رفتیم سنگر. آنوقت زمان #حمله نبود، بر خلاف آنوقتی که به #هفت_تپه رفتیم که آنجا خطرناک بود. هفت تپه هم #خاطرات فراوان خاص خودش را دارد. در امیدیه، به سنگر رفتیم، گفتند باید پنج بعد از ظهر بیرون بیائید، ما پنج بعد از ظهر بیرون آمدیم، زمان هم زمان حمله نبود. من دیدم یک جوانی ما را همراهی می کند که من کجا وضو بگیرم. این مرتب این طرف و آن طرف را نگاه می کند. گفتم: اینجا امن است و حمله نیست، کجا را نگاه می کنید؟ گفت: نه حاج آقا! می خواهم ببینم باد گرم از کجا می آید که صورتم را جلو ببرم، به شما نخورد!! اینها رفتند ....!!!
✅ دیدار با هنرمندان بسیجی و مسئولین فرهنگی هنری استان قم _ ۱۳۹۳/۰۱/۲۰
#آیت_الله_جوادی_آملی
#علامه_جوادی_آملی
#جوادی_آملی
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#رزمندگان
#رزمنده
#هفته_دفاع_مقدس
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom