eitaa logo
مدادرنگی
215 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
19.2هزار ویدیو
249 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢این روزها همه میپرسند از کی ما اینقدر بد شدیم؟ چرا بعضی از ما اینطوری شدیم؟ چرا انقدر و عجیب شده ایم؟ زمانی ما در ها خود را به دیگری میدادند، ایثار میکردند، خود آب نمی نوشیدند تا دیگری بنوشد. مان النگو و انگشترشان را برای جبهه میفرستادند و خود در خانه نان خالی میخوردند. حالا بخشی از ما منتظریم کالایی شود، به فروشگاهها هجوم ببریم، منتظریم کالایی شود، کنیم. 🔰جواب مشخصی دارد. از وقتی آمد. از وقتی و سریالهای همین ی خودمان، اصالت و و "فقط تو مهم است" و فردگرایی را برایمان تبلیغ کردند. از وقتی ها بر ما حاکم شدند ما شدیم. پول و منفعت شخصی و عیش فردی از همه چیز مهمتر شد، رفت، رفت، کمک به و تحقیر شد، حتی محکوم شد و هی در گوشمان خواندند بگوییم «چراغی که به خانه رواست..» .. تا دیگر کسی نخواند «بنی آدم اعضای یک پیکرند" کاش برگردیم به روزهای ایثار و انسانیت. کاش روزی با این لایف استایل کثیف لیبرال آمریکایی خداحافظی کنیم. و همه جهان لایف استایل زیبای اسلامی و را بشناسد. آن روز حتما امام زمان ما نزدیک است ☑️ @abdollahy_moh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای از اخلاص یک رزمنده من یک روزی به اتفاق بعضی از علماء (خدا رحمتشان کند)، رفتیم ؛ تابستان هم بود. وارد شدیم، همین که وارد شدیم آنجا، دما پنجاه درجه بود، و برای ما خیلی سخت بود. گفتند باید به بروید، بعد از ظهر بیرون بیائید؛ ما رفتیم سنگر. آنوقت زمان نبود، بر خلاف آنوقتی که به رفتیم که آنجا خطرناک بود. هفت تپه هم فراوان خاص خودش را دارد. در امیدیه، به سنگر رفتیم، گفتند باید پنج بعد از ظهر بیرون بیائید، ما پنج بعد از ظهر بیرون آمدیم، زمان هم زمان حمله نبود. من دیدم یک جوانی ما را همراهی می کند که من کجا وضو بگیرم‌. این مرتب این طرف و آن طرف را نگاه می کند. گفتم: اینجا امن است و حمله نیست، کجا را نگاه می کنید؟ گفت: نه حاج آقا! می خواهم ببینم باد گرم از کجا می آید که صورتم را جلو ببرم، به شما نخورد!! اینها رفتند ....!!! ✅ دیدار با هنرمندان بسیجی و مسئولین فرهنگی هنری استان قم _ ۱۳۹۳/۰۱/۲۰ 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
هدایت شده از 🌷♡سفیران عشق♡🌷
|🌹| خودش (صیاد) برای من تعریف می‌کرد و می‌گفت: «ناصر! یک آمریکایی بچه‌اش به دنیا اومده بود. شش کیلو وزنش بود؛ شش کیلو. بهش گفتم اسمش رو بذار علی. با همون لهجه‌یِ آمریکاییش پرسید اَلـّی؟ گفتم آره و براش گفتم علی(ع) کیست. رفت و اسم بچه‌اش رو گذاشت علی.» صیاد با آمریکایی‌ها هم اینطور برخورد می‌کرد. ما از دوره‌یِ تکاوری باهم بودیم. باهم در آمریکا چهارماه دوره‌یِ هواسنجیِ بالستیک دیدیم. در دوره‌یِ تکاوری، صیاد افسر ارشد شده بود؛ در دوره‌یِ عبور از موانع اول شد و در رنجری اگر برای یک نفرِ دیگر پارتی‌بازی نمی‌کردند، همان‌جا هم اول می‌شد، ولی دومش کردند. ورزیدگی و قدرتِ بدنیش بی‌نظیر بود.."" ✨✨✨ |صیــاد از نگاهِ ناصر مهـران‌فـر| • «شـادےِ ارواحِ طیبـه ، صلواتــــ » . . @Shahidan1399