eitaa logo
🚩 هی هات | جهاندار
1.6هزار دنبال‌کننده
394 عکس
195 ویدیو
15 فایل
موسی به فرعون گفت: خودت را به کدام کوچه می‌زنی! خوب می‌دانی کجا چه‌خبر است... (سوره إسراء، آیه ١٠٢) @hey_hat
مشاهده در ایتا
دانلود
"ألا وَ إنّ الدعیّ ابنَ الدعیّ قد رَکزَ بین اثنتَین بَین السّلّةِ و الذّلّة وَ هیهات من الذّلّة" "سیّد الأحرار" @mehdi_jahandar
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 شهرها میدان مین بودند و میدانگاه جنگ گر میانداری نمی‌کردند میدان‌دارها @mehdi_jahandar
نه تسبیح و نه پیشانی مسلمانان! مسلمانی!... @mehdi_jahandar
📚 نامزدهای بخش شعر بزرگسال (گروه شعر کلاسیک): 🔹 «دقایق» اثر سعید تاج‌محمدی از انتشارات شهرستان ادب 🔹 «زیر ساعت حرم» اثر مریم سقلاطونی از انتشارات سوره مهر 🔹 «شعر نان نمی‌شود!» اثر مهدی میرزا رسول‌زاده از انتشارات کتاب بهار 🔹 «مرتد» اثر مهدی جهاندار از انتشارات شهرستان ادب 🔹 «یاربست» اثر سیدضیاء موسوی از انتشارات شانی @khaneh_ketab_adabiat
...نکتۀ دیگری که در بررسی اجمالی و در خوانش نخست غزل‌های جهاندار مشاهده می‌شود، این است که او از تلمیح‌های متعدّدی بهره برده است. اکثر این تلمیح‌ها در دایرۀ مذهب و مستخرج از آیات و روایات است که شاعر استفاده‌های بجایی از آن‌ها کرده است. از این جمله‌اند: «دلا! تو از کافری گذشتی، تو از سر سامری گذشتی کنون که بر ساحران رسیدی، عصا بینداز و مار بشکن» (غزل بی‌گناه، صفحۀ ۱۷)   «به کشتی بیا عشق بی‌جفت مانده که همراه پیغمبر قصّه باشی دوباره کسی در رکوع است، ای دل! کجایی که انگشتر قصّه باشی؟» (غزل بازیگر، صفحۀ ۲۴)   «تا بپیچد در جهان آوازهایت های‌های گریه‌های بی‌صدای هر شب داوود باش» (غزل درویش، صفحۀ ۲۷)   «آتشم را سرد کردی، سینه‌ام را گرم کن بار دیگر باید اسماعیل را قربان کنم من ته چاه و برادر گرگ و دنیا تاجرند ریسمان خلق پوسیده‌ست، اطمینان کنم؟ آه، ای داوود! بس کن قصّۀ پیغمبری نی بزن تا گلّه‌ها را عاشق چوپان کنم» (غزل عاشق، صفحۀ ۳۳)   «عشق رسواست ولی کوچه و بازاری نیست که به لیلا برسم یا به زلیخا برسم» (غزل رسوا، صفحۀ ۳۵)   «فرعون‌ها زیاد شدند، ای فلک! چرا موسای دیگری متولّد نمی‌شود؟» (غزل زاهد، صفحۀ ۵۹)   «مگر زلیخا بیاید و سکّه‌هاش هم‌وزن عشق باشد که یوسفم را دگر به هر خسته کاروانی نمی‌فروشم» (غزل غریق، صفحۀ ۶۱)   «کم یوسف ما را به تمسخر بنشینید وقتی که به دست همه‌تان چاقوی تیزی‌ست درماندگی حال من خسته که داند؟ یعقوب مرا یوسف گم‌کرده عزیزی‌ست» (غزل منتظر، صفحۀ ۶۳)   «حر می‌شوم و مست به سوی تو می‌آیم بگذارد اگر گندم ری، ساقی مجلس!» (غزل ساقی، صفحۀ ۷۶)... 🔹 متن کامل این نوشته که به قلم شاعر خوب زنجانی "امیر سلیمانی" به نگارش درآمده است را می‌توانید از طریق نشانی زیر مطالعه نمایید: 👉 https://shahrestanadab.com/Content/ID/12136/%DA%A9%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%A8-%D9%86%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B6%D9%85%D9%88%D9%86%D9%85%D8%AD%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1
🔸 * نشست ششم محفل سینمایی آرمان* 📌 نقد و برسی فیلم سرهنگ ثریا ⚜ با موضوع: امید و نا‌امیدی در پرداختن به تاریخ در سینما و ادبیات ✅ باحضور: استاد محمد رضا کائینی استاد میلاد عرفان پور ⏳ سه شنبه ۱۸ بهمن ساعت ۱۸:۳۰ 📍 فرهنگسرای اندیشه _________________________________ 🇮🇷 *محفل سینمایی آرمان* 🌀 * آغازی بر پایان سینمای ضد آرمان... * @erfanpoor 🎥@cinema_arman
در جنگ روایت‌ها من راوی چشمانت... @mehdi_jahandar
کس نشد از غم یار بیرون زنده از زیر آوار بیرون بشکند دست آنکس که ما را برد از آغوش دلدار بیرون عشق را عشق را از دل ما برد خروار خروار بیرون دیرگاهی است معشوق جان‌ها کرده از پرده رخسار بیرون صاحب هفته را تا ببینی بنگر از جمعه‌بازار بیرون! پای شومینه گرمیم و خندان غافل از اینکه سالار بیرون زیر پرچم رهاییم و آزاد مانده دست علمدار بیرون ای بسا مدّعی‌ها که ماندند از طپش وقت پیکار بیرون برف می‌آید و کوچه سرد است کوچه سرد است و گلنار بیرون ساقیا قفل میخانه واکن یک نفر مانده انگار بیرون @mehdi_jahandar
📝 یادداشتی بر به قلم خانم "رباب کلامی‌فرد" 👉 https://irannewspaper.ir/8121/24/4393
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 از آستانی که کلبُهم باسطٌ ذراعَیهِ بِالوَصیدم نمی‌روم، هست و نیستم را به استخوانی نمی‌فروشم... @mehdi_jahandar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردا که زمانش برسد فاتح مکه است بوجهل گمان کرده محمّد تک و تنهاست... @mehdi_jahandar
🇮🇷 اعتراضش بخاطر وطن است دختر کم‌حجاب این شکلی است... @mehdi_jahandar
🚩 پنجه‌ی آفتاب سوی تو اضطراب این شکلی است می‌شتابم، شتاب این شکلی است عصبانی به من نگاه نکن آیه‌های عذاب این شکلی است یا تو، یا حضرت تو، یا خود تو بنده را انتخاب این شکلی است! راه بن‌بست را نمی‌داند کوچه‌ی انقلاب این شکلی است می‌دهد دست و می‌زند خنجر ای جماعت! نقاب این شکلی است ظاهرش صدق و باطنش کذب است حیف، اما سراب این شکلی است بارِ افتاده را به دوش بگیر ای مسلمان! ثواب این شکلی است وسط شهر باش و مؤمن باش از گناه اجتناب این شکلی است کس برهنه ندیده است رخش دخت افراسیاب این شکلی است* اعتراضش بخاطر وطن است دختر کم‌حجاب این شکلی است چادر و شال و بحث و استدلال پنجه‌ی آفتاب این شکلی است *منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیدی رخم آفتاب (شاهنامه فردوسی، داستان بیژن و منیژه) @mehdi_jahandar
🔹 کتاب فضل پدر تو بودی که باب فضل پدر تو بودی کسی نگفته تو را ز فضل پدر چه‌حاصل ابوالفضائل!... @mehdi_jahandar
🚩 مؤذنی با تمام قامت اقامه‌ی عشق و استقامت قیام ِ قدقامت قیامت اذان محشر علیّ‌اکبر... @mehdi_jahandar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای شیخ مسعود دیانی 🚩 همین. هم آه را به آینه پیوند می‌زدی هم درد می‌کشیدی و لبخند می‌زدی با بهمن آمدی و در اسفند سوختی آتش به جان بهمن و اسفند می‌زدی روحت بزرگ می‌شد و جسمت نحیف‌تر پیمانه‌ای به تلخی سوگند می‌زدی آتشفشان شراره‌ی امّید می‌کشید وقتی قدم کنار دماوند می‌زدی هرجا که آرمان و عدالت غریب بود رزمنده می‌شدی و به اروند می‌زدی در دوره‌ی محافظه‌کاران و ساکتان حرفی که عاشقان بپسندند می‌زدی ای کاش پاکمان کنی و خاکمان کنی هرشب چه حرف‌ها به خداوند می‌زدی "ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم" این فال را چه شاد و چه خرسند می‌زدی ایمان و عشق. دوستی و راستی. همین. می‌گفتی و دومرتبه لبخند می‌زدی @mehdi_jahandar
🌷 شهادت را قطاری بود و جا ماندند از رفتن مسافرها، مسافرها، مسافرهای بسیاری... @mehdi_jahandar
🌺 بهاریه ستم به روی ستم، بار می‌شود هر روز و احتمال تو بسیار می‌شود هر روز به انتظار، فقط جمعه‌ها نمی‌ماند کسی که از تو خبردار می‌شود هر روز قرار آمدنت پخش می‌شود در شهر و تیتر اول اخبار می‌شود هر روز بهار، عادت تقویم می‌شود هر فصل و این بهاریه تکرار می‌شود هر روز زمان به پنجره لبخند می‌زند هر صبح زمین از آینه سرشار می‌شود هر روز به شوق اینکه تو را یک نظر نگاه کنند قیامتی سر بازار می‌شود هر روز نماز، جعفر طیّار می‌شود هر شب جهاد، میثم تمّار می‌شود هر روز سلام و نور به هر خانه می‌شود ابلاغ امید و عاطفه احضار می‌شود هر روز صفا و پاکی و ایثار می‌شود آسان فریب و فاصله دشوار می‌شود هر روز عدالت است که جای شکوفه در هر باغ؛ محبّت است که انبار می‌شود هر روز هرآن فقیر که در هرکجای عالم هست رفیق سفره‌ی افطار می‌شود هر روز کسی که تابش فجر تو را نمی‌بیند قسم به عصر، زیانکار می‌شود هر روز تو آفتاب‌تر از آفتاب در پس ابر اگرچه بودنت انکار می‌شود هر روز علم به دست علمدار می‌رسد آخر امیر، قافله‌سالار می‌شود هر روز @mehdi_jahandar
🌷 ای پرکشیده وقت سحر! بال و پر بخیر 🌷 سجّاده‌ات میانه‌ی میدان! سحر بخیر... اوّلین سالگرد @mehdi_jahandar
🌷 ای عکس شهیدی که رویت خاک نشسته ای سخت‌ترین لحظه‌ی این خانه‌تکانی... @mehdi_jahandar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 از کوچه صدا می‌زند، این باد بهار است برگشته پیِ برف زمستانه تکانی... @mehdi_jahandar
🌿 هفت سین پریشانی پریشانی پریشانی پریشانی پشیمانی پشیمانی پشیمانی پشیمانی مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی مسلمانی مسلمانی من از خورشید پرسیدم کجایی هستی و دیدیم خراسانی خراسانی خراسانی خراسانی چگونه عاشقم کردی؟ صدا در کوه می پیچد: به آسانی به آسانی به آسانی به آسانی تو در من آتشی هستی که تکراری نخواهی شد نیستانی نیستانی نیستانی نیستانی کسی دارد می‌آید، کوچه‌ها پس کوچه‌ها حتی چراغانی چراغانی چراغانی چراغانی کسی می‌خواند و می‌آید و می‌آورد با خود فراوانی فراوانی فراوانی فراوانی تمام هفت‌سین سفره‌ی نوروز هرسالم سلیمانی سلیمانی سلیمانی سلیمانی @mehdi_jahandar
و اسماعيل مي‌دانست آن چاقو نمي‌برد كه صيادي كه من ديدم دل از آهو نمي‌برد كدامين بارگاه‌است اين كدامين خانقاه‌است‌اين كه در اينجا نفس از گفتن ياهو نمي‌برد دلا ديوانگي كم نيست شايد عشق كم باشد اگر زنجيرها را زور اين بازو نمي‌برد چرا ناراحتي اي دوست از دست رفيقانت كه خنجر عادتش اين است رو در رو نمي‌برد زليخا را بگو نارنجهايش را نگه دارد كه ديگر نوبت عشق است و تيغ او نمي‌برد @golchine_sher