eitaa logo
انتظاری مادرانه
19 دنبال‌کننده
22 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مادرانه منتظر روزگار خوشبختی بعد از ظهورم.همان قدر که برای چهار پسرم. راستی مادرها وقتی منتظرند، نمی توانند بنشینند... #ماح @meh2442
مشاهده در ایتا
دانلود
۵ تیر ۱۴۰۳
*به امام صادق علیه السلام* عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. ولی من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید. حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است… ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود… ثمرات الاعواد: ج۱ ص ٣٧   https://ble.ir/mehmother https://eitaa.com/mehmother
۲۰ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از Aminikhaah_Media
روضه حضرت رقیه .mp3
6.64M
⬅️ در انقطاع، فرج (فجر) حاصل می‌شود. نقطه اتصال در انقطاع تام، دست یتیم‌نواز امیرالمؤمنین علیه السلام است. ⚜️ آقایی که یتیم نواز همه عالم است، حواسش به یتیم سه ساله خودش هست. ✍️ فقط خدا می‌داند که چه کسانی رزق شهادت را شب سوم از دستان کوچک این خانم سه ساله می‌گیرند... 🎙️@Aminikhaah_Media
۲۰ تیر ۱۴۰۳
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
نزدیک ظهر روز عید است .... چقدر دلم میخواست این روز عید میلاد رسول الله صلوات الله علیه در مدینه بودیم و من دست بچه ها را میگرفتم و با یک جعبه شیرینی میرفتیم حرم ..... نگاه به گنبد سبز رسول الله ص میکردیم و دست ادب به سینه میگذاشتیم و سلام میکردیم .... جواب سلام هم که واجب است...حتما رسول الله ص جواب مان را می‌دهند گوشهای من که نالایق اند اما شاید بچه های پاک و معصومی که در حیاط حرم می‌خندند صدای جواب سلام را میشنوند ...... همیشه حسم این است که وقتی سلام به ائمه می دهم آن لحظه که قطره اشکی در چشمهایم میدود و تصویر گنبد را جلوی چشمم تار می‌کند جواب سلامم را گرفته ام .... انگار آن قطره از چشمه قلبم جوشیده و علتش، آمدن جواب سلام امامم به قلبم هست من یقین دارم که امام جواب سلامم را خواهد داد ..... و چقدر آن قطرات اشک برایم دوست داشتنی اند.... اما حالا در خانه ام نشسته ام سر سجاده و فقط آرزوی زیارت دارم ناهار را بارگذاشته ام مفاتیح را باز میکنم بچه ها دور و برم مشغول بازی اند زیارت رسول الله ص از بعید ....(یعنی از دور) را میخوانم بعد از حمد و ثنای خدا و رسولش می‌رسد به فراز دوست داشتنی ام که می‌گوید اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ لِنَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً»* وَلَمْ أَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِک عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ خدایا خودت در قرآن گفتی که«اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند نزد تو می آمدند و از خداوند درخواست آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنان خواستار آمرزش می شد مسلّماً خداوند را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند»  یعنی انسانهای خطاکار وقتی می آمدند نزد پیامبر ودر خواست دعا می‌کردند، ایشون براشون طلب مغفرت می‌کرد....خدا میبخشیدون .... خدایا حالا ما که زمان ایشون نبودیم اما اللّهُمَّ وَقَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیءِ عَمَلِی، وَمُسْتَغْفِراً لَک مِنْ ذُنُوبِی، وَمُقِرَّاً لَک بِها وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنِّی، وَمُتَوَجِّهاً إِلَیک بِنَبِیک نَبِی الرَّحْمَةِ صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ فَاجْعَلْنِی اللَّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ خدایا از همین جا در بعد زمان و مکان زیارت میکنیم ما راهم شامل دعای رسول کن..... و باز همان اشکها....صفحه مفاتیح را در جلوی چشمم تار می‌کنند... رسول الله رحمه للعالمین اند ... و ما امیدواریم به این رحمت..... چقدر حسرت انگیز است وقتی فکر میکنم در زمان رسول الله ص مردم کوچه و بازار ایشان را می دیدند ....و رسول هم برایشان طلب استغفار می‌کردند.... ما که محصوریم در زمان و مکان اما رسول الله (ص) نه ... و امیدم به همین است در زیارت ایشان .... زیارت تمام می‌شود بوی عطر برنج در حال جوشیدن و صدای خنده بچه ها در خانه پیچیده.... بلند میشوم برنج را دم کنم با صلوات بر رسول الله ص و دلی پر از امید به رحمت ایشان ... خدایا همین زیارت های مادرانه ما را از کنج خانه هایمان از ما بپذیر ..... اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ *آیه ۶۴ وره مبارکه نسا https://ble.ir/mehmother https://eitaa.com/mehmother
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
حس نماز مسلم ابن عقیل در مسجد کوفه را، به نماز جمعه فردا دارم ...... انگار مسلم آمده نماز ببیند مردم چقدر آماده هستند.... تا امام زمانی که برای آمدنش دعا کردند و نامه نوشتند ،بیایند! چی می دانیم ....شاید ،امام در راهند ..... مبادا اهل کوفه شویم .....
۱۲ مهر ۱۴۰۳
جمعیت عالی بود با اینکه زود رفتیم اما در مسیرهای انتهایی مصلی ،نزدیک در نشسته بودیم .... و‌ چقدر زیبایی دیدیم .... رهبر پشت تریبون که رفتند ،همه به احترامشان ، برخاستند .....هرچند که آقا آنها را نمی دیدند .... تا رهبر سلام کردند .....بلند جواب سلامشان را دادند ....هرچند که صدایشان به آقا نمی‌رسید... شعار که می‌دادند ،مشت های گره کرده و مصمم شان بلند می‌شد، هرچند که دوربینی آنجا نبود ...... این عشق از درون می جوشید قلب ها متصل بود ...... میدانی! این ملت به امام غایب عادت دارند... و هر جمعه در ندبه های دلتنگی میخوانند مَتى تَرانا وَ نَراكَ.... ولی این روزها و از پس این شتاب حوادث امیدشان به تعجیل ظهور بیشتر شده ... انگار آغاز نصر الله را حس می‌کنند.... https://ble.ir/mehmother https://eitaa.com/mehmother
۱۳ مهر ۱۴۰۳
سالها پیش در شب اول رجب خواب دیدم، .....که صبح شده و من پرده را کنار زدم و بیرون را نگاه کردم... از آسمان نور می‌بارد مثل باران ریز ریز ....فقط به جای قطره های آب ....دانه های نورانی ...نرم و لطیف و آرام از آسمان می‌بارد.... بیدار شدم پرده را کنار زدم .....نور را ندیدم ....نه که نباشد ....قطعا بود ...چشمانم لیاقتش را نداشتند... سالها می‌گذرد و هربار صبح اول رجب با شوق خاصی پرده را کنار میزنم .... اما هنوز آن نور قشنگ را نمی ببینم ... ✨✨✨✨✨✨✨ می گویند در ماه رجب درهای مغفرت و رحمت باز شده .... به قول استادی که می‌گفتند،بعضی می‌پرسند: از چه چیزهایی اینهمه استغفار کنیم ...ما که تلاش می‌کنیم گناه عمدی نکنیم ... در جواب بیان کردند ... اصلا همین که بعد از سی ،چهل سال بندگی هنوز زمینی هستیم و به آسمان و ملکوت نزدیک نشدیم استغفار دارد ... همینکه هنوز در نماز عشقبازی نمی کنیم و مثلا از شکسته شدن نماز در سفر خوشحال می‌شویم استغفار دارد .... ضعف های ایمانمان.... توکل وتوسل ناقصمان .... عبادت های بی روحمان... همه و همه استغفار دارد ما باید آسمانی شویم اما هنوز در بند زمینم... خدایا توفیق استغفار و قبولش هم از توست .. ما فقط دلمان می‌خواهد بنده بهتری باشیم ... کمکمان کن ... دستمان را بگیر ... خدایا ما به رحمت تو امید داریم.. ✨✨ من هنوز هم صبح ها در ماه رجب با شوق پرده را کنار میزنم .... اصلا ؛ من نورها را نمیبینم ....اما نورهای رحمت خدا که به صورت هایمان می‌خورند..... ما بنده ی خوبی نیستیم .....اما خدایمان بهترین است
۱۲ دی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغی که سرد نمی‌شود..... روزهای سخت مقاومت..... و امید .....امید....امید ... ✌️قطعا سننتصر......🇵🇸🇱🇧
۱۵ دی
بچه که بودم برایم عجیب بود که چقدر مادرم عاشق زیارت است. حالا خودم هم شدم شبیه همان روزهای مادرم ،در حرم به هر بهانه ای ماندنم را کش می دهم و شبیه بچه های مامانی ، که از مادرشان فاصله نمی‌ گیرند دلم می‌خواهد در نزدیکترین نقاط به ضریح مبارک بنشینم . می دانم که امام همه جا هستند اما گیرنده های من ضعیفند باید بروم نزدیک ترها... در یکی از روزهای شلوغ مشهد ،هرچه گشتم جای مناسبی نزدیک ضریح پیدا نکردم ،ناگزیر زیارت نامه را ایستاده خواندم و به رواق های کنارتر رفتم ،جلوی یکی از دربهای کوچک پنجره داری که رو به صحن آزادی بود نشستم ،منظره رفت و آمد و سلام دادن زائران هم زیبایی های خاص خوش را داشت . جانماز قشنگ کوچکم را جلویم باز کردم و شروع به نماز کردم . نماز امام جواد ع با هفتاد قل هوالله را به توصیه عزیزی شروع کردم در این مدت از پهلو سایه چند نفری را دیدم که کنارم نشستند و دو رکعت نمازی خواندند و رفتند .اواخر نماز، دستهای گندمگون و حنا بسته زنی که بعد از نمازش نشسته بود و با تومانینه ذکر میگفت توجه من را جلب کرده بود . با سلام آخر نماز سرم را به راست که چرخاندم چشم در چشم او شدم انگار اوهم حواسش به من بود .سلام کردم و او گرم و زیبا با زبان عربی سلامم را کاملتر جواب داد .در حالی که انگار دلش پر از ذوق و شوق زیارت شده بود با همان زبان عربی اش به من فهماند که چقدر خوشحال است که به زیارت امام هشتم ع آمده و ما ایرانی ها چقدر خوشبختیم که اینجا راحت می آییم .بعد با نگاهی ملتمسانه از من خواهش کرد که هربار به حرم می آیم از جانب او هم سلام بدهم و قبل از اینکه من کلامی بگویم خودش گقت من هم ساکن کربلا هستم ،در عوض هربار به زیارت سیدالشهدای عزیزم بروم یادت میکنم .ذوق زده شدم و گفتم عالیست چه معامله قشنگی ... دلم از مشهد پر کشید به کربلا ،پرده نازک اشک تصویر زن را در چشمم مات کرد ،لحظاتی سکوت کردیم من چشمان او را واضح نمی‌دیدیم ، شاید اوهم اشکی شده بود .با همان دست های حنا بسته دستم را گرفت و گفت: راستی اسمت چیست .... گفتم: مریم هستم... با تعجب نگاهم کرد و تکرار کرد ...مریم ....مریم .... انگار دنبال ادامه اسمم یا فامیلی بود ... فوری پرسید: پسر داری .... اسم پسر اولت چیست .... گفتم محمدجواد لبخندی کاشفانه زد و گفت :مریم ام جواد ! و چند بار تکرار کرد چقدر شیرین بود این نحوه صدا زدنم ... دیگر پرده اشک به جریان ظریف و باریکی در کناره های صورتم تبدیل شده بود ... مریم ام جواد.... زن نگاهی به ساعت بزرگ روی دیوار رواق کرد ...با عجله بلند شد انگار دیرش شده بود به احترامش بلند شدم رویش را بوسیدم و محکم بغلش کردم او هدیه زیبایی به من داده بود یک اسم قشنگ یک قول زیبا و یک معامله پرسود .... "ام جواد" اسم قشنگی بود که انگار من را به نحوی به عزیز دل امام رضا ع متصل می‌کرد ... سالها از این ماجرا می‌گذرد اسم آن زن را فراموش کردم اما هربار مشهده بروم به امام رضاع سلامش را می‌رسانم مطمئنم امام می‌دانند منظورم کیست ... https://ble.ir/mehmother https://eitaa.com/mehmother
۲۲ دی