چگونگی برخورد با دشمنان اسلام..docx
37.1K
بسمالله
بسته فرهنگی شماره ۴
محرم الحرام ۱۴۴۳
چگونگی برخورد با دشمنان
#محرم
#محتوای_تبلیغی
#قیام_حسینی
#روابط_بین_الملل
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
چگونگی برخورد با دشمنان اسلام..pdf
2.15M
بسمالله
بسته فرهنگی شماره ۴
محرم الحرام ۱۴۴۳
چگونگی برخورد با دشمنان
#محرم
#محتوای_تبلیغی
#قیام_حسینی
#روابط_بین_الملل
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۹ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
شعری زیبا در رثای خامس آل عبا
صلوات الله و سلامه علیه و علیهم
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد
ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ
ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ی ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﻻﯼ ﻻﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ
ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ
ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﮐﻮﭼﻪ کنید ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
۲۵ مرداد ۱۴۰۰
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – حسن لطفی
به حرم تا که تو را از سفرت آورند
پدر پیر تو را پشت سرت آوردند
چقدر در سر راهم پر خونین دیدم
چه بلایی به سر بال و پرت آوردند
چنگها جوشن و خوود و سپرت را بردند
در عوض هرچه که میشد به سرت آوردند
نیزههایی که هنوز از نوکشان میریزد
لخته خونهای گلویت خبرت آوردند
پشت تو تا به حرم پیش رخ نامحرم
شانههای خم زینب، پدرت آوردند
تا در آغوش کشم جسم تو را بار دگر
تکه تکه تنی از دور و برت آوردند
آخرین عضو تو وقتی به حرم آید شکر
مادرت نیست بگویم پسرت آوردند
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – علی صالحی
حتماً ز. سینه قلب پدر کنده میشود
وقتی که بر زمین پسر افکنده میشود
افتد اگر خراش به یک ناخن پسر
پا تا سر پدر ز. غم آکنده میشود
ای وای از دل پدری که مقابلش
گلبرگهای دسته گلش کنده میشود
بابا اگر که داغ جوان دید،ای خدا
تسلیتش کجای جهان خنده میشود؟
این یوسفِ که بود که اینبار واقعاً
دارد شکار گلهی درنده میشود
ارباب! این مگر که علی اکبر تو نیست
دارد شبیه بسمل پرکنده میشود
دیده ببند تا که نبینی تنش چه طور
پامال تیغ و نیزهی برنده میشود
خون را گرفتی از گلویش تا نفس کشد.
اما مگر عزیز دلت زنده میشود
گریه نکن اگر نشد آبش دهی حسین
ورنه امیر علقمه شرمنده میشود
زینب ز خیمه آمده تا یاری ات کند
دستش نزن حسین…پراکنده میشود
***********
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – علیرضا لک
در خداحافظی اش سیل، حرم را میبرد
راه میرفت و همه چشم ترم را میبرد
نفسش ارثیهی فاطمه، امّا چه کنم
دست غم نور چراغ سحرم را میبرد
سنگها در تپش آمدنش بی صبرند
زیر باران همهی بال و پرم را میبرد
یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش
ماه پیشانی آن تاج سرم را میبرد
سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد
تا دل کینهی لشگر پسرم را میبرد
تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری
قطعهای از قطعات جگرم را میبرد
چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا
باد میآمد و عطر ثمرم را میبرد
*********
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – شاعرناشناس
گاهی همه به دور پسر جمع میشوند
گاهی همه به دور پدر جمع میشوند
اینها که دست و پای علی را گرفتهاند
هشتاد و چار فاطمه سرجمع میشوند
وقتی میان خیمه نشسته، نشستهاند
وقتی که میرود، دم در جمع میشوند
دارند این طرف چهقدر میشوند کم
دارند آن طرف چهقدر جمع میشوند
گیسوی خیمهها همه آشفته میشود
دور و برش که چند نفر جمع میشوند
وای از علی عقابش اگر اشتباه رفت
وای از حسین دورش اگر جمع میشوند
یکطور میزنند علی را که بعد از آن
شمشیرهای تیز دگر جمع میشوند
خیلی تلاش میکند آقا چه فایده
این تکه تکه هاش مگر جمع میشوند
یک عدهای به دور پسر گریه میکنند
یک عدهای به دور پدر جمع میشوند
***********
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – علی اکبر لطیفیان
انگار بنا نیست سری داشته باشی
سر داشته باشی، جگری داشته باشی
انگار بنا نیست که از میوهی باغت
اندازه کافی ثمری داشته باشی
انگار بنا نیست کهای پیر محاسن
این آخر عمری پسری داشته باشی
ای باد به زلف علیِّ اکبر ِ. لیلا
مدیون حسینی نظری داشته باشی
میمیرم اگر بیش از این ناز بریزی
بگذار که چندی پدری داشته باشی
تو از همهی آینهها پیش ترینی
تکثیر شدی بیشتری داشته باشی
رفتی و نگفتی پدرت چشم به راه است
از من تو نباید خبری داشته باشی؟
بی یار اگر آمده ام پیش تو گفتم
شاید بدن مختصری داشته باشی
چه خوب به هم نیزه تو را دوخت و نگذاشت
تا پیکر پاشیده تری داشته باشی
با نیم عبا بردن این جسم بعید است
باید که عبای دگری داشته باشی
*********
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – مصطفی متولی
تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده
داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده
دارد به عرش میرسد اشراق سینه ات
آهای نبی، زمان عروجت مگر شده؟
وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست
زیر کلاه خوود تو شقّ القمر شده
داری مرا کنار خوت میکُشی پسر
حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده
برخیز و اشک چشم مرا روبرو نکن
با نیشخند حرملهی دربدر شده
اینها برای هرچه علی نقشه داشتند
نامت اسیر بغض هزاران نفر شده
گویا برای نیزه به پهلوی تو زدن
هرکس که داشت کینهی زهرا خبر شده
تنها تو را نمیشود از خاک جمع کرد
از سنگ ریزهها بدنت ریزتر شده
وقتی که در عبا بدنت چیده شد علی
معلوم شد چقدر تنت مختصر شده
***********
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – حسین رستمی
جاری عبور کردی و نم نم شدی علی
از خاک میخروشی و زمزم شدی علی
چه مادرانه دور تو میگشت خواهرم
با دستهای عمه مُعَمَم شدی علی
بعدش دوباره مثل همان سالهای قبل
آیینهی رسول مُکَرَم شدی علی
پیغمبرانه رفتی و زیر نزول تیغ
مثل شروع سورهی مریم شدی علی
تا از میان معرکه پید
۲۵ مرداد ۱۴۰۰