eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2هزار دنبال‌کننده
620 عکس
602 ویدیو
352 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده لرزه می‌ افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی ، نبض دنیا ایستاده می گذارد پای بر فرق شط از دریا دلی‌ ها وه چه بشکوه و تماشایی است دریا ایستاده. گر چه زینب زیر بار داغ‌ ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ ها ، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌ تر از آیینه حتی در مصاف خصم ؛ چون کوهی ز خارا ایستاده. با غریو ” ما رایت فی البلا الا جمیلا “ پیش روی آن همه زشتی چه زیبا ایستاده ! از قیام کربلا این درس را آموخت باید : ظلم را نتوان ز پا انداخت الا ایستاده. این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران : مرگ در فرهنگ ما زیباست اما ایستاده !
السلام علیک یا سید الشهداء مشنو از نی چون حکایت می کند بشنو از دل چون روایت می کند مشنو از نی، نی نوای بینواست بشنو از دل، دل حریم کبریاست نی چو سوزد تلّ خاکستر شود دل چو سوزد خانـۀ دلـبر شود نی زِ خود هرگز ندارد شور و حال دل بـود مـرآت نــور لایــزال نی اگر پروردۀ آب وگِل است دست پـروده خـداونـدی، دل است نی اگر بشکست بی قدر و بهاست بشکند گر دل، خریدارش خداست نی به هر دست و به هر لب آشناست دل مکان و خانۀ خاص خداست نی تهی دست است و بی قدر و بها دل بود گنجینۀ عشق و صفا نی تهی مغز و درونش پر هواست دل تـجلـّی گاه عـرفان و ولاست نـی تـو را از یاد حق غافل کند دل تو را بر قُرب حق نائل کند نی چو بینم یادم آید نینوا دل شــود نـالان بـه یـاد کـربـلا از جفای نی دلم آتش گرفت کاش نی از ریشه آتش می گرفت رفت بر نی رأس پر خـون حسین بود زینب پای نی در شور و شین نی زِ حلقوم حسین خون می مکید پـای نی زیـنب گریـبان می دریـد دیـد بر نی چـون سر آن حق پرست سر به محمل زد جبین خود شکست رفت نی در شام و در طشت طلا می خـورد نـی بر لـب آن مـقـتدا مـی زنـد نـی بـوسه بر دست یـزید لـیـک آزرده لـب شـاه شهــید نی خورد چون بر لب و دندان او دل بسوزد بر لب عطشان او ذره بس کن ماجرای نی نوا سوخت از این غم، دل خیر النساء
اشعار روز عاشورا و بعد از آن السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین کوتاه کن کلام...، بماند بقیه‌اش مرده است احترام...، بماند بقیه‌اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام...، بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام...بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام...، بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟!...بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام...بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیال‌شان شد نوبت خیام...، بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی‌الدوام...!!بماند بقیه‌اش سر رفت،آه ،بعد هم انگشت رفت ، کاش از پیکر امام، بماند بقیه‌اش بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو من می‌روم به شام،بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت‌بام،بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام،بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام،بماند بماند بقیه اش
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ی ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﻻ‌ﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﮐﻮﭼﻪ کنید ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان نه با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر ، این و آن نه هر چار فصل سال ما ابرِ بهاریم اندازه ی ما گریه کرده آسمان نه سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه‌ای جز اشک دارد این دکان نه صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان نه از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان نه جان من است این روضه ها؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم، دنبال نان نه مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان نه هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان نه جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت: با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه میگفت آب و نان نه سایبان نه
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدن مدام را شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد وگرنه که تو می دهی جواب هر سلام را نشانه های آخر الزمان رسیده پشت هم و کرده است جا به جا حلال را حرام را جهاد اکبر است انتظار تو در این زمان نه ساده نیست ، هرکسی ندارد این مقام را به این یقین رسیده ام که دیدنت ملاک نیست جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟ تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من ز نام قائمت فقط بلد شدم قیام را بعید نیست عاقبت فقط به خاطر حسین تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم و یا که بازگو کنیم شام شام شام را تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش در آن دمی که خیزران شکست احترام را
گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد حیران تو راهی به غیر از این ندارد باید که از سرمای دوری سوخت ورنه با شمع خاکستر شدن تحسین ندارد اینجا همه شاهند از دم بی نیازند آبادی ارباب ما مسکین ندارد لفظ "بفرمایید بالا" اشتباه است چون مجلس آقای ما پایین ندارد مشق شبم صدمرتبه نام حسین است جز نام زیبایش لبم تمرین ندارد دل خوش نکردم به نماز و روزه هایم جز گریه بر او که دلم تضمین ندارد بالا سر قبرم فقط روضه بخوانید نوکر به جز ذکر حسین تلقین ندارد هرکس برایش روضه رفتن نیست واجب درک صحیحی از اصول دین ندارد هر جای روضه قابل جان دادن ماست پس روضه خواندن که سبک سنگین ندارد حتّی به شمر از روی لطفش داد فرصت آقا به لب دارد دعا، نفرین ندارد نزدیک مغرب بود که دین خداوند افتاد زیر پای آنکه دین ندارد وقتی بگوید راست می‌گفته‌ست جدّم شمرِ لعین راهی به جز توهین ندارد شمشیر خورده تیر خورده نیزه خورده نای نشستن روی اسب و زین ندارد ای کوفیان اجسادتان را دفن کردید آیا عزیز فاطمه تدفین ندارد؟! ای کاش با صندوقچه می‌بردید سر را خولی که چیزی بهتر از خورجین ندارد
بسم الله الرحمن الرحیم با همین سوز که دارم بنویسید حسین هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین خانۀ آخرتم هست قدمگاه حبیب سر در قصر مزارم بنویسید حسین هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان همۀ دار و ندارم بنویسید حسین من دلم را ز شکیبایی زینب دارم همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین هیچ شعری ننویسید به روی کفنم با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک به روی سینۀ زارم بنویسید حسین گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم با همه حال نزارم بنویسید حسین هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟ اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید گفت یارم به عذارم بنویسید حسین آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید حاجت قافله دارم بنویسید حسین
بسم الله الرحمن الرحیم باطن ترین من، نه خدا حافظی مکن هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن من نیمه توأم جلویت ایستاده ام با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن یک اهل بیت را ته گودال میبری ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو … …حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی با کهنه پیرهن، نه خدا حافظی مکن این سمت عزیز، محترم،  با کفن ، ولی آن سمت بی کفن، نه خدا حافظی مکن بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن بعد از تو چند زن…. نه خدا حافظی مکن علی اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحیم ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ی ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﻻ‌ﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﮐﻮﭼﻪ کنید ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
1_1127848088.pdf
2.15M
🔺چگونگی برخورد با دشمنان اسلام به مناسبت عاشورای حسینی علیه السلام مجددا بارگذاری شد.
اهمیت معرفت و دشمن شناسی.mp3
55.47M
اهمیت معرفت و دشمن شناسی (۳) سخنرانی در هیئت فاطمیون شهرضا علیهاالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم کوتاه کن کلام...، بماند بقیه‌اش مرده است احترام...، بماند بقیه‌اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم سوی امام...، بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام...بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام...، بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟!...بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام...بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیال‌شان شد نوبت خیام...، بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی‌الدوام...!!بماند بقیه‌اش سر رفت،آه ،بعد هم انگشت رفت ، کاش از پیکر امام، بماند بقیه‌اش بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو من می‌روم به شام،بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت‌بام،بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام،بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام،بماند بماند بقیه اش
بسم الله الرحمن الرحیم بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست به تن این همه سردار سری نیست که نیست بنویسید که  خورشید  به  گودال  افتاد و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد! چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست تازیانه به تسلای یتیمی آمد تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر . منعمان هرگز مکن از همنشینی با خودت از فقیران بهترین لذات عالم را مگیر . صد بلا رد می ‌شود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم نم را مگیر . چند ماهی می ‌شود تنها دعای ما شده … ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر . بیرقت را سال ‌ها در دسته ‌ها برداشتیم یا حسین از دست ما امسال پرچم را مگیر . گریه بین روضه ‌های دست جمعی بهتر است نعمت مرثیه خواندن ‌های با هم را مگیر . فیض می‌ بردیم از یک آه سوزان بر حسین یارب از سینه زنان فیض دمادم را مگیر . در لباس رزم با کفار خونم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر آرش براری
🏴 قبل از ریختن اشک، خدا او را رحمت می‌کند!... ▪️ امام صادق علیه السلام به مِسمَع کِردین فرمودند: ▪️ مَا بَکَی أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ الله قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلَی خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّی لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ ▪️ هیچ شخصی بر مصائب ما گریه نمی کند مگر اینکه قبل از ریزش اشک چشمش، خدا او را می‌آمرزد و مورد رحمت خود قرار می‌دهد، هنگامی که اشک وی بر گونه‌های صورتش جاری شود، اگر یک قطره از آن در آتش جهنم بچکد به نحوی حرارت آن را خاموش می‌کند که اصلا حرارتی برای جهنم باقی نخواهد ماند! 📚 کامل الزیارات ص ۱۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی خب بیا این بار درمانم بده باطنا کور است چشمم که نمی بینم تو را آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده این گناه افتاده بر جانم، نجاتم میدهی؟؟ چشم پاکی مثل چشمان شهیدانم بده زود می لرزد دلم وقت گناه و معصیت یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم، عفو کن با همین یابن الحسن، چشمان گریانم بده من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم لطف کن در روضه ها اشک فراوانم بده کربلا، مشهد، نجف، آقا نمی دانم فقط روزی ام را از همانجا که نمی دانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر با خود حرم در حرم روضه بخوان، سوز حسین جانم بده ...... با سلام روضه ات بر جان ما آتش بزن: السلام ای کشته ی دور از وطن، ای بی کفن... وحید محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام حسین علیه السلام تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان، نه با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم با دوریِّ از روضه و گریه کنان، نه جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر ، این و آن، نه هر چار فصل سال ما ابرِ بهاریم اندازه ی ما گریه کرده آسمان، نه سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه‌ای جز اشک دارد این دکان، نه صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان، نه از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان، نه جان من است این روضه ها؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم، دنبال نان، نه مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان، نه هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان، نه جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت: با خیزران بر ما بزن ، بر آن دهان، نه بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه میگفت آب و نان، نه ، سایبان، نه
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدن مدام را شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد وگرنه که تو می دهی جواب هر سلام را نشانه های آخر الزمان رسیده است پشت هم و کرده است جا به جا حلال را حرام را جهاد اکبر است انتظار تو در این زمان نه ساده نیست ، هرکسی ندارد این مقام را به این یقین رسیده ام که دیدنت ملاک نیست جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟ تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من ز نام قائمت فقط بلد شدم قیام را بعید نیست عاقبت فقط به خاطر حسین تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم و یا که بازگو کنیم شام شام شام را تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش در آن دمی که خیزران شکست احترام را