eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2هزار دنبال‌کننده
640 عکس
612 ویدیو
356 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت از دست هر کسی که نباید سبو گرفت تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست پس این فرات بود که با تو وضو گرفت کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا با آبروی ریخته ات آبرو گرفت شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید این آفتاب بود که با ماه خو گرفت دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت خیلی گران تمام شد این آب خواستن یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت از آن به بعد بود صداها ضعیف شد ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟ دست کسی به کنج النگوی او گرفت در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت با آستین پاره نمی شد که رو گرفت علی اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحیم علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم   تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم   تیر را با سر زانوش کشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم   خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم   قبل از آنیکه برادر برسد بالینش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم   به سرش بود بیاید به سرش ‌ام بنین عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم   کتف‌ها را که تکان داد حسین افتاد و دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم   خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم   نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم   تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم   به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
بسم الله الرحمن الرحیم قال َ الباقِرُ عليه السلام ، قالَ اللّه ُ تَعالى: لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعيَّة ٍ فى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللّه ِ، وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فى أَعْمالِها بَرَّةً تَقيَّةً. وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعيَّةٍ فِى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ عادلٍ مِنَ اللّه ِ وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فى أَنْفُسِها ظالِمَةً مُسيئَةً. [اصول كافى ، ج 1، ص 376.] امام باقر عليه السلام از خداى متعال روايت فرموده است: در اسلام، هر جمعيت و مردمى را كه تن به ولايت و رهبرى هر پيشواى ستمگرى بدهند كه از سوى خداوند نيست، حتما عذاب خواهم كرد، هرچند آن مردم در كارهاى خودشان نيكوكار و اهل تقوا باشند. و حتما عفو و گذشت خواهم كرد از هر گروهى در اسلام ، كه ولايت و رهبرى هر پيشواى دادگرى را كه از سوى خداست، بپذيرند و گردن نهند ، هرچند آن مردم در (كارهاى) خودشان ستمگر و بدكار باشند.
اهمیت معرفت و جایگاه حکومت دینی.mp3
46.12M
اهمیت معرفت و جایگاه حکومت دینی سخنرانی در هیئت فاطمیون شهرضا صبح تاسوعا
بسم الله الرحمن الرحیم با همین سوز که دارم بنویسید حسین هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین خانۀ آخرتم هست قدمگاه حبیب سر در قصر مزارم بنویسید حسین هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان همۀ دار و ندارم بنویسید حسین من دلم را ز شکیبایی زینب دارم همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین هیچ شعری ننویسید به روی کفنم با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک به روی سینۀ زارم بنویسید حسین گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم با همه حال نزارم بنویسید حسین هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟ اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید گفت یارم به عذارم بنویسید حسین آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید حاجت قافله دارم بنویسید حسین
بسم الله الرحمن الرحیم باطن ترین من، نه خدا حافظی مکن هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن من نیمه توأم جلویت ایستاده ام با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن یک اهل بیت را ته گودال میبری ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو … …حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی با کهنه پیرهن، نه خدا حافظی مکن این سمت عزیز، محترم،  با کفن ، ولی آن سمت بی کفن، نه خدا حافظی مکن بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن بعد از تو چند زن…. نه خدا حافظی مکن علی اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحیم امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان" فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
بسم الله الرحمن الرحیم ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮد ﺍﺯ ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺘﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﻮﺵ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺻﯿﺤﻪ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﮥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﺠﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ی ﺗﻦ ﺍﮐﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﺸﮏ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﻻ‌ﯼِ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺗﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﻔﺴﺶ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻓﺖ ﻣﺪّﺍﺣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻣﻨﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﮐﻮﭼﻪ کنید ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺪﺍﺡ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺁﻭﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام زمان علیه السلام این روزها که زمزمه ی یار می کنم خیلی هوای دیدن دلدار می کنم در ماه مغفرت نشد آقا ببینمت بر بی لیاقتی خود اقرار می کنم یک بار هم نشد بنشینم کنار تو از بس که بر معاصی ام اصرار می کنم بار خطا کمیت مرا لنگ می کند طیّ طریق را ز چه دشوار می کنم؟! این «تحبس الدّعا» شدنم بی سبب که نیست از بس که رو به سفره ی اغیار می کنم گفتم به خود که حداقل ای کریم شهر یک شب کنار سفره ات افطار می کنم … فهمیده ای به درد تو آقا نمی خورم زیرا خلاف امر تو رفتار می کنم من نوکر تو هستم و محتاج لطف تو خود را به تو همیشه بدهکار می کنم دل را که حجم معصیت آن را گرفته است با اشک های روضه سبک بار می کنم خون جگر ز دیده سرازیر می شود وقتی که یاد کوچه و دیوار می کنم سیلی ز روی پوشیه دردش چگونه است؟! این درد را به جان خود اظهار می کنم محمد فردوسی
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام حسین علیه‌السلام اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از "اِلّا جمیلا"یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی‌قراری در هوای تو، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته ، بود توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم ضرر کردم دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است اگر یک عمر خود را دربه‌در کردم ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت‌ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم عمران بهروج
1_1127848088.pdf
2.15M
🔺چگونگی برخورد با دشمنان اسلام به مناسبت عاشورای حسینی علیه السلام مجددا بارگذاری شد.
اهمیت معرفت و دشمن شناسی.mp3
55.47M
اهمیت معرفت و دشمن شناسی (۳) سخنرانی در هیئت فاطمیون شهرضا علیهاالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم کوتاه کن کلام...، بماند بقیه‌اش مرده است احترام...، بماند بقیه‌اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم سوی امام...، بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام...بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام...، بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟!...بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام...بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیال‌شان شد نوبت خیام...، بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی‌الدوام...!!بماند بقیه‌اش سر رفت،آه ،بعد هم انگشت رفت ، کاش از پیکر امام، بماند بقیه‌اش بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو من می‌روم به شام،بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت‌بام،بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام،بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام،بماند بماند بقیه اش
بسم الله الرحمن الرحیم بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست به تن این همه سردار سری نیست که نیست بنویسید که  خورشید  به  گودال  افتاد و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد! چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست تازیانه به تسلای یتیمی آمد تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر . منعمان هرگز مکن از همنشینی با خودت از فقیران بهترین لذات عالم را مگیر . صد بلا رد می ‌شود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم نم را مگیر . چند ماهی می ‌شود تنها دعای ما شده … ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر . بیرقت را سال ‌ها در دسته ‌ها برداشتیم یا حسین از دست ما امسال پرچم را مگیر . گریه بین روضه ‌های دست جمعی بهتر است نعمت مرثیه خواندن ‌های با هم را مگیر . فیض می‌ بردیم از یک آه سوزان بر حسین یارب از سینه زنان فیض دمادم را مگیر . در لباس رزم با کفار خونم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر آرش براری
🏴 قبل از ریختن اشک، خدا او را رحمت می‌کند!... ▪️ امام صادق علیه السلام به مِسمَع کِردین فرمودند: ▪️ مَا بَکَی أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ الله قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلَی خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّی لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ ▪️ هیچ شخصی بر مصائب ما گریه نمی کند مگر اینکه قبل از ریزش اشک چشمش، خدا او را می‌آمرزد و مورد رحمت خود قرار می‌دهد، هنگامی که اشک وی بر گونه‌های صورتش جاری شود، اگر یک قطره از آن در آتش جهنم بچکد به نحوی حرارت آن را خاموش می‌کند که اصلا حرارتی برای جهنم باقی نخواهد ماند! 📚 کامل الزیارات ص ۱۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی خب بیا این بار درمانم بده باطنا کور است چشمم که نمی بینم تو را آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده این گناه افتاده بر جانم، نجاتم میدهی؟؟ چشم پاکی مثل چشمان شهیدانم بده زود می لرزد دلم وقت گناه و معصیت یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم، عفو کن با همین یابن الحسن، چشمان گریانم بده من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم لطف کن در روضه ها اشک فراوانم بده کربلا، مشهد، نجف، آقا نمی دانم فقط روزی ام را از همانجا که نمی دانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر با خود حرم در حرم روضه بخوان، سوز حسین جانم بده ...... با سلام روضه ات بر جان ما آتش بزن: السلام ای کشته ی دور از وطن، ای بی کفن... وحید محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام حسین علیه السلام تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان، نه با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم با دوریِّ از روضه و گریه کنان، نه جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر ، این و آن، نه هر چار فصل سال ما ابرِ بهاریم اندازه ی ما گریه کرده آسمان، نه سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه‌ای جز اشک دارد این دکان، نه صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان، نه از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان، نه جان من است این روضه ها؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم، دنبال نان، نه مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان، نه هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان، نه جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت: با خیزران بر ما بزن ، بر آن دهان، نه بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه میگفت آب و نان، نه ، سایبان، نه
بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه با امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدن مدام را شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد وگرنه که تو می دهی جواب هر سلام را نشانه های آخر الزمان رسیده است پشت هم و کرده است جا به جا حلال را حرام را جهاد اکبر است انتظار تو در این زمان نه ساده نیست ، هرکسی ندارد این مقام را به این یقین رسیده ام که دیدنت ملاک نیست جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟ تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من ز نام قائمت فقط بلد شدم قیام را بعید نیست عاقبت فقط به خاطر حسین تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم و یا که بازگو کنیم شام شام شام را تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش در آن دمی که خیزران شکست احترام را
چه کسانی بعد از مرگ از انسان هدیه می خواهند(۹).mp3
55.38M
چه کسانی بعد از مرگ از انسان هدیه می خواهند؟ ۹. چهار هدیه حضرت جبرئیل علیه السلام
تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در پرده ست تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه در خیمه به خود پیچیده تب کرده ست خودِ روضه به هر سو چشم می دوزد خودش تب می کند در خویش و می سوزد تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه مستور است تجسم نیمی از روضه ست وقتی روضه از چشم همه دور است برای فهم این روضه همین روضه که در یک گوشه ی یک خیمه افتاده ست برای فهم این روضه که نامش گاه زین العابدین و گاه سجاد است برای فهم این مضمون آیینی تو باید از حسین بن علی رخصت بخواهی و دو زانو پای شرح کامل این روضه بنشینی تمام دیدنی هارا هم از نزدیک هم با درک کامل دیده این آقا به جای اصغر شش ماهه هم ترسیده این آقا و همراه پدر خون علی را در هوا پاشیده این آقا کسی که روضه را می بیند از نزدیک خود هم می شود یک قسمت از روضه کسی که روضه را می بیند از نزدیک نه ، دل را نخواهد کند دیگر راحت از روضه نشسته با خودش یادش می آید ناگهان یک قسمت از روضه بهم می ریزد و خود می شود چون مجلس روضه به این ترتیب زین العابدین می ساخت از هر حادثه روضه اگر رد می شد از زلفش نسیمی یاد گیسوی پدر بر روی نی می کرد و تب می کرد و با موی پدر روز خودش را عین شب می کرد وداع هرکسی را با پدر می دید این آقا بهم می ریخت سر یک صحنه ی این گونه او درجا بهم می ریخت به یاد لحظه ی آخر که از خیمه پدر می رفت می افتاد به یاد لحظه ای که سر ، از اوج پیکر باباش، سر می رفت می افتاد به یاد لحظه ای که دست زینب بر کمر می رفت می افتاد به یاد آن شبی که ساربان با خنجرش از گودی گودال در می رفت می افتاد تمام روضه ها را دیده بود و شرح هر یک را ، پس از کرب و بلا می دید نسیمی بر گلی می خورد, او بر دست بابا اصغر خود را که می زد دست و‌پا می دید کسی در کوچه می افتاد او در کوچه هم گودال را می دید صدای پای چندین اسب می آمد تن بابای خود را زیر سم اسب ها می دید به مقتل ها اضافه می کنم من مقتل السَّجاد کسی که با تمام لشکر ارباب ، هفتاد و دو دفعه روی خاک‌کربلا افتاد که هم کرببلا هم کوفه و هم شام دیده زجر کسی که هم خودش دیده ست هم از خواهرش هر شب شنیده زجر کسی که هم شهید و هم اسیر و هم شده جان باز یقینا روضه ها هرسال ، از او می شود آغاز که گفته سم شهیدش کرد؟ جز ارباب و غم عباس و عون و قاسم و جون وعلیِ اکبر و اصغر غم بازار شام و کوفه و کوچه همه باهم شهیدش کرد
بسم الله الرحمن الرحیم روضه ی سوختن کرب و بلا را دیده او وداع حرم و خون خدا را دیده قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده عصر آن واقعه قحطی حیا را دیده هر چه ما روضه شنیدیم تمامش را دید آتش و سوختن اهل خیامش را دید دیده پاهای مغیلان زده ی خواهر را درد شرمندگی از سوختن معجر را خنده ی شمر و سنان زجر به یکدیگر را ساربان و پدر و قصه ی انگشتر را کاش در کرب و بلا این همه نیرنگ نبود کاش انگشتر و انگشت بهم تنگ نبود روز تشییع پدر تیر سه پر پیرش کرد قبر کوچک،تن سقا،چقدر پیرش کرد روی نیزه شدن آن همه سر پیرش کرد خیزران و لب و دندان پدر پیرش کرد زیر زنجیر تمام بدنش زخمی بود تا چهل سال دلش مثل تنش زخمی بود شام بر روح و تیغه ی تکفیر کشید آتش از بام که افتاد سرش تیر کشید درد بسیار تر از خنجر و شمشیر کشید یکسر از قهقهه ی حرمله تحقیر کشید مرد تنهای اسیران شده باشی سخت است شاهدی بر صدقه نان شده باشی سخت است حسن کردی