🔴آیا امام حسین علیه السلام با دشمنانش #مذاکره کرد
●- «مروان حکم» که بزرگ بنیامیه بود، در مدینه به امام حسین علیه السلام پیشنهاد میکند که برای حفظ دین و دنیای خودش با یزید بیعت کند اما امام به او میفرمایند:
«و علَى الاِسلام، السَّلام اِذ قَد بُلیَتِ الاُمّة بِراع مِثل یَزید»
در زمانی که اسلام مبتلا به حاکم جائری همچون یزید شده است باید فاتحه اسلام را خواند و به صراحت میفرمایند:
کسی چون من با فردی چون یزید بیعت نمیکند.
(بحارالأنوار، ج 44، ص 324 و بسیاری از منابع و مستندات دیگر)
خب، این هم به نوعی مذاکره است، اما نه به معنای مذاکرهی امروزی (معامله در دادن و گرفتن امتیاز) و نه به سیاق و فرجامی که تحریف کنندگان تاریخ برای سوء استفاده و عوامفریبی خود دوست دارند.
بدیهی است که امام علیه السلام، در این مذاکره، یا بهتر است بگوییم: «محاجه و گفتگو»، جز به کنار زدن حاکیمت جور و ظلم، به چیز دیگری نمیاندیشیدند.
●- این تحریفگران و سوء استفاده کنندگان، به ویژه همزمان با آغاز گفتگوهای برجام (که امروز نتایج تلخش را میکشیم)، گفتند: «امام حسین علیه السلام، در شب عاشورا، ساعتها، با عمر سعد معلون مذاکره نمود تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود»! اگر چه این تأویل و تفسیر، دروغ و عوامفریبانه بوده و هست، اما چرا فقط همین قسمت تاریخ را استناد میکنند، مگر فردایش عاشورایش پیش نماید؟!
سخن امام حسین علیه السلام، به عمر سعد:
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِابنِ سَعدٍ :
«وَیحَکَ ! أما تَتَّقِی اللّهَ الَّذی إلَیهِ مَعادُکَ ؟ أتُقاتِلُنی وأنَا ابنُ مَن عَلِمتَ یا هذا؟ ذَر هؤُلاءِ القَومَ وکُن مَعی.»
ترجمه: امام حسین به ابن سعد گفت : «واى بر تو! آیا از خدایى که بازگشتت به سوى اوست، پروا نمى کنى؟ اى مرد! آیا با من مى جنگى، در حالى که مى دانى من، فرزند چه کسى هستم؟ این قوم را وا گذار و با من باش.
اگر نام این گفتگو، با این مواضع، سیاق و بیان "مذاکره" است، خب آقایان نیز با همین سیاست و روش با امریکا یا متحدانش مذاکره کنند. این مذاکره، همان مذاکرهای است که بین حضرت موسی علیه السلام و فرعون نیز صورت گرفته است:
«حَقِيقٌ عَلَى أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ»
ترجمه: سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنی از پروردگارتان برای شما آوردهام؛ پس بنی اسرائیل را با من بفرست!»
(الأعراف، 105)
حضرت موسی علیه السلام، با ساحران نیز مذاکره و محاجه نمودند که البته آنان ایمان آوردند.
پاسخهای عمر سعد نیز نشان میدهد که گفتگوی میان آنان مذاکره نبوده است، بلکه امام علیه السلام، شخص ایشان را دعوت کرد که دنیا و آخرت خود را نجات دهد، اما او هم از عواقبش میترسید و هم به وعدهها دلخوش کرده بود،
لذا گفت: «اگر به سمت شما بیایم، خانه مرا ویران میکنند
اما حضرت میگویند من خانه تو را خواهم ساخت.
عمرسعد در ادامه میگوید: اموال من را مصادره میکنند
و امام حسین هم میگوید که من از اموال خود به قدری به تو خواهم داد که کاملاً تأمین شوی».
عمربنسعد، دیگر حرفی برای گفتن نداشت، چرا که اینها همه بهانه بود و خیال خام ملک ری، پرده بر عقل و قلب و بصیرت او انداخته بود، لذا پیشنهاد امام را قبول ننمود، به مُلک رِی هم نرسید و به درک واصل گردید!
کانال #حال_خوش👇
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9959.html