#شب_پنجم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 عنوان ما در این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام بود عرض کردیم اینکه زندگی ائمه در زندگی ما ملموس و الگو باشد و کار آمد باشه باید سعی کنیم حضور امام رو در زندگیمون احساس کنیم،همین قدر که ادعا کنیم امام رو دوست داریم کافی نیست
ببینید الان محرم هست شما محرم رو احساس حضور کردید چون لباس مشکی پوشیدید داخل مجلس میایید این قدر آدم در همین کشور و جاهای دیگه هست شما بهش بگی محرم و عاشورا میگه یعنی چی؟چون حضور محرم رو احساس نکرده توجه نکرده،ما اگر صرفا اعلام محبت کنیم کافی نیست باید عملکرد ائمه و زندگی ائمه در زندگی ما خودشو نشون بده اونوقت میشه کونوا مع الصادقین اینی که قرآن میفرماید کونوا مع الصادقین با اینها باشید
کسی خدمت امام صادق عرض کرد ما یه رفقایی داریم خیلی شما رو دوست دارند ،محبت دارند ،ارادت دارند ولی خب اعمالشون هم مثل شما نیست شما دروغ نمیگید اینا دروغ میگن اعمالشون نمازشون مثل شما نیست،شما رو دوست دارند ولی عملشون منطبق بر عمل شما نیست خوب دقت بفرمایید امام صادق فرمود : والله ما انا بامامهم بخدا قسم من امام اینها نیستم امام یعنی یه کسی که مامومش هست بعد فرمود :انا امام من اطاعنی من امام اونهایی هستم که من رو اطاعت کنند و از من پیروی کنند
یه جمله ایی دارد حضرت زهرا خیلی جمله عجیب هست این جمله واقعا باید ساعتها روش بحث بشه وقتی محمود بن لبید به حضرت زهرا عرض کرد بانوی بزرگوار من یه سوالی از شما دارم دید حضرت کنار قبر حمزه نشسته و اشک میریزه ،عرض کرد من یه سوالی از شما دارم ما غدیر رو قبول داریم و ولایت حضرت رو قبول داریم سوال من اینه چرا امیرالمومنین سکوت کرد ؟چرا حضرت بلند نشد شمشیر برداره و قیام بکنه و وظیفه امامت خودش رو انجام بده؟حضرت فرمود مثل الامام مثل الکعبه توتی ولا تاتی (حضرت فرمود مثل امام مثل کعبه هست شما اگر بخواید حاجی بشید مینشینید داخل خونه تا اینک کعبه بیاد دور شما بچرخه )خب مردم نرفتند سراغ امیرالمومنین ۲۵ سال رفت تو خونه نشست نرفتند سراغ امام حست رفت داخل خانه نشست اومدن سراغ امیرالمومنین بلند شد و ۵سال حکومت کرد
پس محب واقعی باشیم نه محب ادعایی . شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه قصه ایی نقل میکند بنام عصفور(گنجشک)میگه حضرت سلیمان رد میشد دید یه گنجشک نری اومده خواستگاری یه گنجشک ماده ایی (خب زبان حیوانات رو متوجه میشد زبان گیاهان رو هم میدونست بالای سر گیاه میاستاد میگفت تو به چه دردی میخوری و لذا میگن طب گیاهی زمان سلیمان خیلی پیشرفت کرد ) دید هی داره التماس میکنه خالی هم میبنده مثل بعضی ها که خواستگاری میرن اولش فوق لیسانس هست بعد عروسی فوق دیپلم هم نداره،اولش خانه داره کار داره بعد میبینی هیچی نداره،اولش میبینی مظهر خلق عظیم هست بعد میبینی با چند کیلو عسل هم نمیشه خوردش ،گنجشکه گفت تو زن من بشو من با این منقارم تخت سلیمان رو بلند میکنم میندازم داخل دریا ،حالا سلیمان هم داره گوش میکنه چه ادعایی،غلو هم داریم تا غلو،گاهی بعضی غلو ها نشدنی هست تو منقارت یه پای ملخ رو هم نمیتونه بلند بکنه میخوای تخت سلیمان رو بلند کنی سلیمان خندش گرفت و جفتشون رو خواستفگفتند عجب تو کجا بودی ،سلیمان گفت من این پشت داشتم گوش میکردم چی چی گفتی این چه حرفی بود زدی تو با منقارت نمیتونی ملخ بلند کنی بعد تخت منو بلند میکنی؟گفت یا نبی الله عاشق رو ملامت نمیکنند بر چیزی که میگه،من عاشقم،من یه چیزی گفتم تو گیر نده،شما در اشعار عاشقی هم ببینید غلو زیاد هست،سلیمان از این گذشت و اومد سراغ گنجشک ماده گفت چرا جواب اینو نمیدی؟دقت کنید،این داره اینطور به تو التماس میکنه اصرار میکنه،دقت بفرمایید ،حرفی زد که تا چهل روز سلیمان پیغمبر گریه کرد حرف یه گنجشک سلیمان پیغمبر چهل روز تخت سلطنت رو گذاشت کنار و کسی نفهمید کجا رفته و نشست گریه کردن ،گفت یا نبی الله دروغ یگه لیس بصادق لایحبنی منو دوست نداره این فقط ادعا میکنه این فقط ادعاست محبت نیست گفت خودم شنیدم عین همین حرفها رو به گنجشکهای دیگه هم میزنه دروغ میگه الان اومده سراغ من فردا در لونه یه گنجشک دیگه هست،فبکی سلیمان بکاء شدیدا اینها رو رها کرد گفت برید خودتون مشکلتون رو حل کنید شروع کرد اشک ریختن گفت نکنه ما هم میگیم خدایا دوستت داریم دروغ میگیم(گاهی حیوانات به انسان درس میدند مثل اینکه روایات میفرماید از سگ وفا رو یاد بگیرید از خروس سحر خیزی رو یاد بگیرید)چهل روز اشک ریخت گفت خدا نکنه من مدعی باشم محب واقعی نباشم ،
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
اینایی که کربلا بودند مدعی بودند جالب امام رو کشته بودند بعد گریه میکردند از گوش گوشواره کشیده بودند گریه میکردند یکی گفت تو که داری دزدیت رو میکنی چرا اشک میریزی گفت دلم میسوزه این بچه گناه داره،خب نکن این کار رو ، شما ببینید کربلا کوفیان بودند شامیان نبودند شامیان مبغض بودند ولی کوفیان محب بودند
سوره قصص آیه ۱۵(تفسیر المیزان):
حضرت موسی در شهر رد میشد دید دونفر دارن دعوا میکنند یکی از اینها پیرو موسی هست قرآن میفرماید من شیعته اون یکی آدم خبیثی بود و از درباریان فرعون بود که عده ایی رو کشته بود به دستور فرعون،آدم بد و فاسدی بود ،موسی اومد جلو که این دو رو جدا کنه دید ول نمیکنند –گاهی اونایی که میان میانجی گری میکنن کار رو خرابتر میکنن-یه مشتی زد که این فاسق بره کنار ولی مشتش مشت بود خیلی قوی بود یه مشت زد نمیدونم به کجاش و چجوری زد هیچی نفس طرف بند آمد و مرد این بنده خدا شیعه موسی فرار کرد موسی خودش هم فرار کرد (یه چیز در پرانتز بگم که شاید فکر کنید این چه کاری بود که موسی کرد ،ببینید الان در طول روز هزاران نفر رو ولی خدا داره جونشون رو میگیره وقتی اجلشون تمام میشه وهیچ کس هم اعتراض نمیکنه ولی خدا کیه عزرائیل،چه اشکالی داره گاهی خدا همین اذن رو به یه انسانی بده اینم ولی خداست اونم یه فرد جانی بود و حکمش هم قتل بود و همانطور که خضر اون غلام رو کشت )ولی در عین حال موسی ناراحت شد و گفت ظلمت نفسی فاغفر لی خدایا من بد کردم و منو ببخش گرچه حکم این قتل بود و نبی الله هم معصومه گناه هم مرتکب نشده ولی ترک اولی کرده ولی بهتر بود این کار رو نکنه،بالاخره کسی نفهمید اون رفت جنازه رو بردن و موسی هم رفت فردا از خونه اومد بیرون یه سرو گوشی آب بده ببینه داخل شهر چه خبر هست دید دوباره این بنده خدا یقه یکی دیگه رو گرفته و بازم میگه موسی کمک ،خیلی ناراحت شد گفت :انک لغوی مبین گفت مثل اینکه تو خیلی شر هستی دیروز یه دعوا راه انداختی اونطوری شد دوباره اومدی یقه یه کسی دیگه رو گرفتی خجالت نمیکشی عصبانی شد ،اومد جلو تا اینا رو جدا بکنه این دفعه دیگه نمیخواست مشت بزنه ،این شیعه و پیرو حضرت موسی فکر کرد حضرت موسی میخواد اینو بزنه یه وقت فریاد زد تو جانی هستی آدم کش هستی تو جباری تو زورگویی گفت ایها الناس این دیروز آدم کشته،موسی رو لو داد موسی مجبور شد از شهر فرار کرد و رفت پیش شعیب ، پیرو موسی ،موسی رو لود داد،کیا اومدن داخل کربلا همونایی که شیعه بودند
حارث حمدانی به امیرالمومنین عرض کرد اقا ما شما رو خیلی دوست داریم حضرت نفرمود حالا که دوست داری ما هم دوستت داریم گفت اگر راست میگی وقت جون دادن میاییم بالای سرت
امام باید یاری بشه وانصر من نصره،امام باید ازش پیروی بشه،زندگی امام حسین و اهلبیت باید تو زندگی ما پیاده بشه ،خب بریم سراغ یه اصل دیگه ،دوشب در رابطه با اصل خداترسی صحبت کردیم امشب راجع به اصل حریت صحبت میکنیم
یکی از خصوصیات ویژه اهلبیت ما و خصوصا امام حسین علیه السلام حریت هست،منتها فرق است بین آزادی دینی و آزادی غربی،من خیلی ساده بگم،آزادی غربی یعنی آزادگی از بندگی خدا،تو کشورهای اروپایی پشت این ماشینها مینویسند آزاد باش،خالقی نیست ،قیامتی هم نیست هرجوری میخوای زندگی کن این آزادی غربی ،آزادی غربی یعنی آزادی از عفت ، آزادی از عفت عریان بیا بیرون هر جور میخوای فیلم بازی کن با هر کی دوست داری رابطه داشته باش ، آزادی غربی یعنی آزادی از انسانیت اما آزادی اسلامی یعنی آزادی از شهوت ، آزادی از مکر ، آزادی از شرک، آزادی دینی یعنی عبد خدا بودن ، آزادی دینی آزادی عقل هست
امام صادق فرمود پنج چیز در زندگی کسی نباشه به هیچ دردی نمیخوره،فرمود یکیش هم نباشه اشکال داره:خمس خصال: من لم تکن فیه خصله منها :الوفا(وفا مهمه زن به مرد وفا نداشته باشه میشه خائن ،مرد به زن وفا نداشته باشه میشه شهوتران،شاخص ترین صفت ابالفضل وفا داریش هست)الحیاء(بی حیایی که در جامعه بیاد بی حجاب زیاد میشه بی حیایی که بیاد روابط نامشروع زیاد میشه،پیامبر به ابن مسعود فرمود اگر بخوای تمام حرف انبیاء الهی رو جمع کنی و چکیده حرف انبیا رو در یک کلمه بنویسی این هست که میفرماید :اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت-وقتی حیا نداری هر کاری میخوای انجام بده یعنی از آدم بی حیا هیچ توقعی نیست و دست به هر کاری میزنه)التدبیر (برنامه ریزی )حسن الخلق (خوش اخلاق بودن،بعضی ها پول ندارن اخلاق هم ندارن)والخامسه و هی تجمع فی هذه الخصال (پنجمی ای چهار تا رو هم میاره) والحریه(آزادی ،زور بار نرفتن ،همون که امام حسین به حر گفت که احسنت ،واقعا حر هستی و زیر بار زور نرفتی ،همون طور که مادرت این نام رو برات انتخاب کرد )
آدم آزاد علامتش چیه؟۱-اون الحیا ء والعفه لسجیه الاحرار(انسان با حیا و عفت آزادی داره،یعنی آزادی در مقابل ظلم پذیری ...
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
بعضی ها فکر میکنن آزادی یعنی بی دینی به بعضی ها میگی پاشو نماز بخون میگه لااکراه فی الدین
فکر میکنه لااکراه فی الدین برای اینجاست،
لااکراه فی الدین برای باور هست یعنی باور زورکی نیست وقتی ن یه چیزی رو قبول نکنم به زور نمیتونی تو ذهنم بکنی ،به گالیله گفتن بگو زمین نمیچرخه گفت باشه والا میکشیمت گفت اگر من بگم نمیچرخه از چرخیدن باز میایسته ؟لااکراه فی الدین یعنی خدا رو نمیشه به زور در ذهن کسی کرد )
یه کسی اومد پیش خلیفه اول گفت خدا کجاست ؟ ابوبکر یه فکری کرد و گفت خدا تو عرشه ،گفت خیالم راحت شد خدا حافظ،
گفت کجا میری ؟گفت من میخواستم رو فرش گناه کنم حالا که گفتی خدا تو عرشه خیالم راحت شد خدا تو اتاق مانیست ،امیرالمومنین صداش زد گفت بیا،فرمود این سوال غلطه ،بعضی سوالها غلطه بعضی ها میپرسن حاج اقا جهان تو تخم مرغ جا میشه بدون اینکه تخم مرغ بزرگ بشه و جهان هم کوچیک بشه خب این سوال غلطه.
سوال باید منطقی ودرست باشه ،اومده پیش آقا میگفت اسم زن شیطان چیه؟گفت چه میدونم اسم زن شیطان چیه ،اسم زن خودمو گاهی یادم میره،ولی دید اگه نگه آبروش هم میره گفت بیا بیا آوردش کنار منبر گفت فلان فلان شده من چه میدونم اسم زن شیطان چیه،یه چیزی بهش گفت بعد رفت نشست اطرافیانش بهش گفتن اسمش چی بود گفت اسمش خیلی سخت بود باید خودتون برید تا در گوشتون بگه.
فرمود سوالت غلطه ؟خداوند خالق مکان هست خودش که در مکان جا نمیشه(چیزی که من درست میکنم و اون رو خلق میکنم دیگه خودم عضو اون نمیشم ،تفاوت خلافت و ولایت امیر رو ببینید)
حریت دوری از دغل ،حریت یعنی حیا ،یعنی عفت
السلام علیك یا ابامحمد یا حسن بن علی علیه السلام
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#شب_ششم_محرم
سخنرانی حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 در شبهای گذشته بحث سبک زندگی امام حسین علیه السلام و اهلبیت رو داشتیم، زندگی اهلبیت و امام حسین علیه السلام رو شاید به سه بخش تقسیم کرد یکی بخش و قسم از زندگی و حیات اون بزرگواران اختصاصاتی هست که ویژه خود اونهاست مثل اینکه اینها معصوم هستند و علم غیب دارند ،علم اونها لدنی هست و نزد کسی درس نخوندند استادی از افراد و بشر عادی ندارند هر امامی از امام قبل علوم رو فرا گرفته.خب ما با این بخش کاری نداریم
بخش دوم بخش فرهنگ زمانه و رسوم زندگی هر امام هست اونم شاید خیلی قابل الگو برداری نباشه مثلا مرکب اون زمام با امروز فرق میکنه ،لباس اون زمان با امروز فرق میکنه،لوازم خانه تفاوت داره،مثلا میبینیم لباس زمان امام صادق با زمان امیرالمومنین متفاوته ،سفیان صوری به امام صادق اعتراض کرد که چرا لباس شما با لباس امیرالمومنین فرق میکنه اقا فرمودند زمان فرق میکنه صد سال گذشته ،اون زمان لبای وصله دار معمول بوده الان نیست طبیعتا بحث ما روی این طور فرهنگها و رسومات زمانه هم نیست
بخش سوم اصول اعتقادی و اخلاقی و اصول زندگیست که اینها زمان بر نیست خدا به پیغمبر گرامی اسلام میفرماید که از ادریس یاد کن،ادریس چند هزار سال قبل از پیامبر بوده ،از چی ادریس یاد کنم؟ از اینکه صداقت داشت :وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا. نمیگه نوع زندگی و لباس و غیره میفرماید صداقت ادریس وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ از خوش قول بودن اسماعیل الگو بگیر میفرماید پیامبر در این مسائل به اینها اقتدا کن با وجود اینکه میدونید پیامبر از تمام انبیاء بالاتره ولی با این حال میفرماید: أُولئِکَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ نه به خودشون و زندگیشون بلکه به اون جنبه های هدایتیشون اقتدا کن و از اینها الگو بگیر
در مورد اهلبیت عصمت و طهارت هم همینه عزیزان دیشب هم گفتیم امام حسین امام هست ما هم ماموم هستیم ،ماموم باید امام رو یاری بکنه مگه نمیگیم وانصر من نصره ،مگر نفرمود هل من ناصر ینصرنی امیر المومنین در نهج البلاغه میفرماید منو یاری کنید ،با چی ؟مثلا ما مثل حضرت امیر لباس وصله دار بپوشیم نان جو بخوریم ؟نه خودش فرمود : منو با تقوا و عفت و پاکدامنیتون یاری کنید منظور از سبک زندگی اینه که چگونه میتونیم زندگی امام حسین و اهلبیت رو در زندگیمون پیاده کنیم
اول یه نکته ایی رو عرض کنم بعد وارد بحث اصلی بشیم در میان اعمال و صفات بعضی ها مثل سر هست ببینید ما الان دستمون قطع بشه زنده می مونیم پا قطع بشه همین طور یه دونه کلیه از کار بیفته زند می مونیم ولی سر قطع بشه زندگی هم نابود میشه،در میان بعضی از ارزشهای دینی بعضی ها مثل سر هست نسبت به بدن کلیدی هست و لذا ائمه همیشه روی این تاکید داشتند من مثال میزنم مثلا در عبادات نماز این طور هست میگه اگر همه کارهات درست باشه ولی نماز نباشه فایده ایی نداره ،اول چیزی که ازش سوال میکنند نمازه اگر پذیرفته شد بقیه اعمال هم پذیرفته میشه،دانش اموزان شاید در این مثال حرف منو بیشتر درک کنند کسی که رشته ریاضی و فیزیک میره اساس این رشته ریاضی و فیزیک هست باید در این درس قوی باشه اگر قوی نبود اصلا اجازه ورود نداره یا یه دانش اموز رشته انسانی باید در ادبیاتش قوی باشه چون اساس این رشته هست ،امربه معروف در مسائل اجتماعی کلیدی هست، در صفات نفس حیاء کلیدی هست
سومین اصل از بحث ما گذشتت و عفو هست دوتا رو شبهای قبل عرض کردیم ترس از خدا و حریت امشب اصل گذشت و عفو رو خدمت شما عرض میکنیم،یکی از چیزهایی که از زندگی امام حسین علیه السلام و اهلبیت درس میگیرم گذشت و عفو است و این خودش کلیدی هست ،چرا؟ العفو تاج المکارم همه کرامتهای اخلاقی رو ردیف کنید تاج اینها عفو هست گذشت کردن هست اینی که در زندگیش گذشت نیست کینه داره ، گذشت نیست قهر میکنه،گذشت نیست فحش میده ،گذشت نیست دست به قتل میزنه
چندتا ایه از قران خدمت شما عرض میکنم ببینید نقش آیات قرآن در بیان این صفت عفو و گذشت چگونه هست دوسه تا ایه میخونم میخوام این بحث رو به صورت کاربدی خدمت شما عرض کنم یکیش سوره تغابن هست( گاهی اتفاق میفته زن و بچه انسان دشمن انسان میشن،خدا نکنه این اتفاق برای کسی بیفته گاهی ادلاد صالح نیست یا همسر بی دین هست تقوا نداره ، وقتی مسلمونها میخواستند از مکه به مدینه هجرت کنند بعضی از زنها نمیذاشتند )
إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ قران میفرماید اگر اینها جلوی رشد شما رو گرفتند دشمن هستند اگر اینها پشیمون شدند و بعدا اومدن پیش شما سه تا کار بکنید وان تعفوا اونها رو ببخشید و تصفحوا سرزنششون نکنید و به روشون نیارید و...
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
وتغفروا بپوشونید و اصلا بهشون نگید که شماها بودید مانع ما شدید چقدر این آیه قشنگهاین سه تا کلمه باهم فرق داره یه وقتی شما به یه کسی میگید از شما گذشتم یه وقتی میگید گذشتم چیزی هم بهت نمیگم یه وقتی هم میگی گذشتم و اصلا فراموش کردم
آیه دوم: والیعفوا والیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لكم (شما نمیخواید خدا شما رو ببخشه و عفو بکنه اگر نمیخواید پس چرا شبهای جمعه میگیذ اللهم اغفر لی الذنوب اللتی تهتک العصم پس چرا میگید ربنااغفر لنا چرا همتون شب احیا میگید الهی العفو)ببینید خدا داره سوال میکنه دوست ندارید خدا شما رو ببخشه؟اگر دوست دارید خدا شما رو ببخشه قبل از ببخشش یه کاری انجام بدید والیعفوا والیصفحوا
لذا وقتی پیامبر مبعوث شد خداوند سه تا دستور بهش داد امام صادق میفرماید وقتی خداوند این سه تا دستور رو بهش داد پیغمبر خیلی تو هم رفت گفت برادرم جبرئیل این کارها خیلی سخته گفت من در جامعه ایی مبعوث شدم که همه مخالف من هستند حالا دستور چیه؟ میدونید که در مکه سیزده سال جهاد نبود جهاد در مدینه بود ،پیغمبر اگر میخوای موفق بشی سه تا کار باید بکنی ۱- خذ العفو (ببخش) ۲-وامر بالعرف(اگاهی بده) بعض ها خطا کار هستن ببخش و بعضی ها نا اگاه هستند اگاهی بده ،خب بعضی ها هم که تعطیل هستند نه خطا کارند و نه نا اگاه هست نمیگیره کشش نداره گیر فکری داره اینا چی؟۳-واعرض عن الجاهلین (کاری با اینها نداشته باش اینها نه مسلمون میشن و نه مخالف تو هستند ) گاهی انسان این روزنامه ها رو میخونه خجالت میکشه که سر هیچی و بخاطر یه مسائل پوچ چه اتفاقاتی میفته خذالعفو وامر بالععرف واعرض عن الجاهلین
شیخ جعفر کبیر آل غطا اومده بوده داخل تهران به دیدار تجار میرفته بعد بازاریها بهش گفته بودند که آشیخ به دیدار ما نمیای گفته چرا میام میگه بازاریها بازار رو آماده کردند که شیخ جعفر کبیر میخواد بیاد وقتی وارد بازار شد هر کسی اصرار میکرد بیا داخل مغازه من قدم شما مبارک هست جمعیت اطرافش جمع شد میگه یه مرتبه عباش رو برداشت انداخت روی زمین و نشست گفت هر کسی که پول بیشتر بده برای کمک به فقرا من داخل مغازه اون میام بهر حال میگه هر کسی بر دیگری سبقت میگرفت در پول دادن اینقدر پول دادند که به تمام فقرای تهران اون زمان رسید
شیخ جعفر در مسجدی اصفهان نماز میخوند یه روزی یه خمس زیادی به او دادند سادات رو خبر کرد به هر کدام قدری کمک کرد یه روزی یه سیدی عصبانی اومد داخل مسجد گفت شیخ از اون پول جدم که پیش شما هست به منم بده شیخ گفت تمام شده دیر اومدید ،گفت تموم شده یعنی چه؟ آب دهان پرتاب کرد سمت شیخ ،شیخ هم محاسن بلندی داشت افتاد روی محاسن شیخ ،مردم بلند شدند خواستند برخورد کنند شیخ گفت نه بنشینید ،بعد عباش رو باز کرد گفت هر کسی آبروی شیخ براش مهمه کمک کنه در بین صفوف نماز چرخید پول قابل توجهی جمع کرد ،خب مردم رو ساکت کرد پول هم جمع شد اون سید هم شد مرید شیخ جعفر وقتی این برخورد شیخ رو دید ببینید نوع برخورد و عفو چه تاثیری داره
تمیم بن قحطبه شامی بودخیلی قوی هیکل بوده در روز عاشورا اومد به جنگ امام حسین مبارز می طلبید این شامی بود زیاد خاندان اهلبیت رو نمیشناخت در همون درگیری اول حضرت زد به پاش و قطع شد به زمین انداختش (شجاعت امام حسین بی نظیر بوده بقول شاعر وقتی حمله ور میشد به سمت دشمن ،اون همه دشمن رو یه نفر می دید ولی دشمن هر عضو حضرت رو یه لشکر می دیدند در گودال قتلگاه هم کسی تکی جرات نکرد سراغش بره و لذا اختلافه که سر امام حسین رو کی بریده)وقتی افتاد زمین حضرت اومد بالای سرش شروع کرد التماس کردن که اقا منو نکشید من قدرت شما رو نمیدونستم حضرت فرمود میخوای صدا بزنم بیان ببرنت صدا زد گفت بیایید فرماندتون رو ببرید این گذشتها در زندگی اهلبیت خیلی زیاد بوده.
نکته ایی که میخوام خدمت شما عرض کنم اینه که خیلی ها هم سوال میکنند که کجا بگذریم و کجا نگذریم ،بعضی جاها جای گذشت نیست ،سه جا نباید گذشت و یک جا باید گذشت این چهار تا رو امشب گوش بدید چون گاهی این ها خلط میشه ،بعضی ها گذشت رو در جایی که نیست اعمال میکنند و بعضی ها بعضی جاهای که جای گذشت هست فکر میکنند باید مقاومت کنند
جای گذشت در مسائل شخصی هست شخص شما بهت توهین شد مثل کاشف الغطا بگذر ،اگر مساله شخصی هست ،رسول گرامی اسلام و اهلبیت ما فراوان در زندگیشون این طور مواقع می گذشتند
سوره ال عمران میفرماید :وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
روزی یکی از کنیزان امام سجاد علیه السلام به دستان آن حضرت آب می ریخت . ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد . به گونه ای که سر آن حضرت شکست .
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند . کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکی این آیه را خواند:والکاظمین الغیظ » ; «پرهیزکاران خشم خود را فرو می خورند .» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم . کنیز ادامه آیه را تلاوت کرد: والعافین عن الناس » ; «پرهیزکاران، خطا کاران را می بخشد .»امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم . کنیز پایان آیه را خواند: والله یحب المحسنین » امام سجاد علیه السلام به کنیز احسان نمود و فرمود: «برو، تو را در راه خدا آزاد ساختم .» نمونه های بسیاری از این باب، در کتاب های تاریخی و روایی ذکر شده است .
اما اون سه جایی که نباید گذشت:
اشتباهی متوجه نشید بعد بگید فلانی گفته ها
۱-فرمود : العفو عن المقر لا عن المصر: اول جایی که نباید گذشت جایی هست که طرف خطا میکنه بعد پررویی هم میکنه،میگه بازهم میکنم بازم تکرار میکنم نباید ازش گذشت پررو هست عفو کردن برای مقر هست یعنی اقرار میکنه میگه اشتباه کردم نه برای مصر کسی که اصرار میکنه،تو جنگ بدر یکی اومد خدمت پیامبر گفت اقا اشتباه کردم نفهمیدم من زن دارم بچه دارم ،پیامبر فرمود از تو گذشتم (حکمش اعدام بود )بشرط اینکه دیگه در جنگها شرکت نکنی و به جنگ ما نیای اما در جنگ احد در صف اول مشرکین بود دستگیر شد اوردنش پیش پیامبر تا اومد روضه بخونه بگه زن دارم و بچه دارم پیامبر فرمود اینو بکشید بعد فرمود مومن از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه
همین امام حسین خودش مظهر رحمت هست ولی در روز عاشورا صبح عاشورا بود پشت خیمه ها گودالی کنده بود و پراز اتش کرده بود یکی از همین دشمنهای خبیث بنام عبدالله بن حوضه اومد جلو گفت حسین طولی نمیکشه تو رو میکشیم و آتش جهنم در انتظار توست قبل از آنی که اون آتش بیاد خودت آتش درست کردی،شروع کرد به شماتت کردن حضرت یه نگاهی بهش کرد بعد فرمود اللهم حذه بالنار خدایا با همین آتیش بگیرش طولی نکشید پای اسبش سر خورد افتاد در گودال آتش زنده زنده سوخت قبل از درگیری به درک واصل شد ببینید این یک مصر هست
آمدند خدمت امام صادق علیه السلام اقا یه یاری داشت بنام معلب بن خنیس آدم خوب و متدینی بود صاحب کتاب و نوشتار بود فرماندار خبیث مدینه بنام داوودبن علی ایشون رو دستگیر کرد امام صادق پیغام داد معلب رو آزادش کنید گفت آزادش نمیکنیم میکشیمش ،آقا فرمود اگر اینو بکشی نفرینت میکنم گفت نفرین کنید مگر نفرین شما اثر داره مسخره کرد معلب بن خنیس اعدام شد خبر شهادتش به حضرت رسید راوی حدیث میگه من خدمت اقا بودم تا گفتیم اقا داوودبن علی حکم شما رو تمسخر کرد و معلب بن خنیس رو به شهادت رسوند آقا رفت به سجده فقط ما میشنیدیم میفرمود الاجل الاجل الاجل خدایا زود زود به تاخیر نیفته آقا هنوز در سجده بود صدای گریه از خانه داوود بن علی بلند گفتند که خفه شده یه مرتبه گلوش گرفت رنگش سیاه شد و به درک واصل شد
مثل کسانی مملکت رو با فتنه بهم ریختند و خواستند نظام رو سرنگون کنند هنوزم میگن حق با ماست و عده ایی هم دم از بخشش و عفو میزنند این جای عفو نداره
۲-روایت داریم:تجاوز عن العبدما لم یکن وهنا فی الدین بگذر از مردم مادامی که به دین لطمه نخوره بعضی از گذشتها به دین لطمه میخوره ،امام حسین از یزید بگذره؟دین خدا لطمه میخوره
پیغمبر گرامی اسلام از ابولهب و ابوجهل بگذره ؟خدا از اینها نگذشته میفرماید تبت یدی ابی لهب- فردی بود بنام نجاشی اهل مسجد و مداح امیرالمومنین بود یه روزی داشت میرفت مسجد یه رفیق بدی داشت سر راهش بود گفت چند دقیقه بیا منزل ما بردش شراب بهش داد نوشید مست شد اونم در ماه رمضان اربده کشان اومد داخل کوچه و خیابون بعد گرفتن اوردنش پیش امیرالمومنین ،حضرت صد ضربه شلاق براش نوشت بعد اومدند التماس کردند اقا عفو کنید ببخشید خودش هم پشیمان شده این از اطرافیان شما هست حضرت فرمود راه نداره من حد خدا رو تعطیل نمیکنم گفتند اگر شلاق بخوره از کنار شما میره حضرت فرمود بره ولی من حد رو تعطیل نمیکنم حد خورد بعد هم رفت به معاویه پیوست
بعضی گذشتها باعث تعطیلی احام و حدا خدا میشه مردم بدبین میشن اونوقت میگن چطور به همه یزنن وقتی به این رسید تعطیل شد
۳-لاینبغی للمومن عن یذل نفسه(جایی که بخوان انسان رو خوار کنند)مومن نباید بذاره کسی کوچیکش بکنه و تحقیر بکنه،اقا یه بار بخشیدم دوبار بخشیدم همش که نمیشه بخشش
حکم بن ابی العاص میومد عبای پیغمبر رو از پشت میکشید حضرت بخشیدش دوباره کشید باز بخشیدش بار سوم ادا در میاورد شکلهای عجیب و غریب و مردم میخندیدند آدم خبیثی بود مروان پسر این بود حضرت فرمود کن کذلک مثل این که تو مثل آدم راه رفتن خوشت نمیاد همین شکلی بمون تا آخر عمرش رعشه گرفت مثل دیوونه ها شد دیگه مردم به خودش میخندیدند
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#شب_هفتم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 بحث ما در شبهای گذشته بحث سبک زندگی حسینی و اهلبیت علیه السلام بود که در این شبها سه اصل مهم در زندگی اهل بیت علیه السلام خدمت شما عرض کردیم یکی بحث ترس از خدا ،دوم بحث حریت و سوم بحث عفو و گذشت رو خدمت شما عرض کردیم وامشب به یک ویژگی اشاره میکنم که بسیار مهمه و کلیدی هست ویژگی خداست یعنی اگر کسی نداره یعنی صفت الهی رو نداره و اگر کسی داره یعنی متثف هست به این صفت الهی وآن ویژگی غیرت هست
در حدیث داریم ان الله غیور یحب کل غیور(خدا غیرتمند هست و همه ادمهای غیور رو دوست داره)در حدیث دیگری داریم ما احد اغیر من الله و من غیرته حرم الفواحش(در این عالم هستی هیچ موجودی غیرتمند تر از خدا نیست بخاطر غیرتش هست که کار فحشاء رو حروم میدونه )
لذا شما ببینید قرآن بعضی داستانهای حساس رو بیان میکنه مثل داستان یوسف و زلیخا ،داستان حضرت مریم و اون فرشته ایی که مریم فکر کرد مرد نامحرم هست به طرفش می آمد ،قصه موسی و دخترهای شعیب ،قصه یوسف با زنان مصر ولی هرگز مثل این رمانهایی که داخل بازار گاهی فاش مینویسند و تحریک کننده هستند و لذا شما در قرآن میبینید طوری بیان میشه که اون اصل جریان باز نمیشه و این همون غیرت الهی هست
من یه تعریفی از غیرت رو به شما ارائه بدم که یکی پرسید بدونید اصلا غیرت چی هست ،ببینید یه چیزهایی رو انسان دوست داره و براش یک ارزش هست واگر کسی متعرض به اون ارزشها شد آدم اگر تغییر کرد ،موضع گرفت و عکس العمل نشون داد اینو میگن غیرت.اصلا غیرت از کلمه تغییر میاد ،شما روی یه چیزی حساسی دوست داری و محبوبت هست و یه کسی میخواد متعرض این محبوبت بشه شما جلوش میایستی اینو میگن غیرت.
غیرت یعنی مرزبانی ،غیر یک میل فطری و درونیست نسبت به کشورش ،مثلا شما میرید به یه کشور دیگه ایی یکی میاد به ایرانیها جسارت میکنه شما ناراحت میشید یا نه نسبت به شهرت یا یه روستایی دارید شما اهل یه منطقه ایی هستی یکی یه توهین به اون منطقه میکنه،یا نه زبانت ،زبانت فارس هست ترکیه ،عربیه هر چیزی گاهی یه مقاله و یا کاریکاتور نسبت به یه زبان و فرهنگ چیزی گفته غوغا بپا شده ،غیرت نسبت به سرزمین ،غیرت نسبت به آبرو ،یکی بیاد با آبروی شما بازی کنه حساسیت نشون میدید،غیرت نسبت به دین ،غیرت نسبت به ناموس خب چندتا شمردم ولی وقتی میگن غیرت همه ذهن ها به سمت ناموس میره اینجا بیشتر به کار میره .
ابتدا من سه چهار تا داستان تاریخی از غیرت انبیا خدمت شما عرض کنم قبل از این داستانها این حدیث رو خدمت شما عرض کنم:اذا لم یغر الرجل فهو منکوس القلب(کسی که غیرت نداره قلبش وارونه هست )مرحوم مجلسی میفرماید کسی که قلبش وارونه شد مثل کاسه ایی هست که اون رو وارونه کنی هیچی داخلش نمی مونه قلبی هم که وارونه شد هیچ چیزی داخلش باقی نمی مونه و خالی میشه راحت تن به گناه میده راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنه راحت سراغ معصیت میره ولذا این حدیث خیلی زیباست اگر کسی غیرت نداشته باشه قلبش برعکسه مثل کاسه خالی چیزی رو داخل خودش نگه نمیداره.
خب بریم سراغ زندگی انبیاء حضرت ابراهیم یه روز وارد خانه شد دید یک جوان رشید ولی با موهای سفید خیلی ناراحت شد اونم ابراهیمی که وقتی میخواست همسرش رو بجایی ببره اون رو داخل کجاوه قرار میداد حالا یه مرد وسط حیات خونه ایستاده با عصبانیت حمله کرد به طرفش گفت اینجا چکار میکنی (اینو میگن غیرت)گفت بابا من عزرائیل هستم ملک الموتم فرشته دیگه همه خونه ها میره محرم و نامحرم نداره فرشته به شکل هر انسانی هم میتونه در بیاد برخلاف شیطان که به شکل حیوان هم میتونه در بیاد لذا جبرئیل هم فقط دوبار با شکل واقعیش اومد پیش پیامبر که خیلی با ابحت و زیبا بود ولی بقیه مواقع به شکل یک جوان عادی میومد (یک آقایی بود در مدینه خیلی خوشکل و زیبا بوده بنام دهیه کلبی جبرئیل به چهره این میومد پیش پیامبر لذا وقتی این پیش پیامبر بود مردم شک میکردند که این جبرئیله یا خود اون بنده خدا(خوشبحالش)پیغمبر میفرمود هر وقت این پیش من هست احتیاط کنید و نیایید جلو چون به چهره این میامد )وقتی گفت عزرائیلم حضرت ابراهیم جا خورد انا لله و انا الیه…گفت اومدی جانمو بگیری ؟گفت اومدم بهت بگم خدا خلیل قرارت داده صفت خلیل بودن رو بهت داده .
رسول گرامی اسلام میفرماید : کان ابی ابراهیم غیورا و انا اغیر منه(پدرم ابراهیم غیرتمند بود و من از او غیرتمند ترم)
داستان حضرت یوسف،تنها زلیخا سراغ یوسف نیومد بلکه بعدا بقیه زنهای مصر هم اومدن سراغش ،بقیه هم به دنبال این جوان افتادند ،چی گفت ؟
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
غیرت رو ببینید:رب السجن احب الی(خودش به خدا خط داد گفت خدایا زندان بهتر است از اینکه اینا میان سراغم)حاضر شد زندان بره ولی هرزه ها دورش رو نگیرن
همه شما قصه موسی رو در قرآن بارها شندید خوندید و دیدیدوقتی دخترهای شعیب موسی کمکشون کرد دوتا دختر بودند عفیف بودند پاک بودند موسی میخواست بره پیش پدرشون ، شعیب ،خب راه رو بلد نیست خب دخترها باید جلو برن موسی باید پشت سر اینها بره ، پشت سر نامحرم رفتن خطرناکه ، موسی گفت من جلو میرم شما هم پشت سر گفتند مگر بلد هستی گفت نه من جلو میرم کوچه رو میرم هرجا لازم بود راست برم بگید راست هر جا هم چپ بگید تا چپ برم ،این حیای موسی هست.
پیغمبر گرامی اسلام در مدینه نماز عشا رو که میخوند حضرت میامدند چندتا جوان بیمار دل مسجد نمیرفتند داخل کوچه می نشستند تا خانمها از مسجد میومدند بیرون یه چیزی به اینها می گفتند با اینکه اینها محجبه بودند شب بود تاریک بود ولی متاسفانه بعضی ها مریض هستند آخه با یه متلک گفتن به کجا میرسی (بعضی ها صدها یا هزاران پیامک ناشناس میزنه تا بلکه یکیش بگیره)خبر رسید به پیامبر خانمها گفتند دیگه ما نماز نمیاییم این جوونها اذیت میکنند ایه نازل شد سوره احزاب : لَئِن لَم يَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِي المَدينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها إِلّا قَليلًا (اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند!)وقتی پیامبر ایه رو خوند دیگه حساب کار خودشون رو کردند رسول خدا خیلی حساس بود
پیامبر یه روز در حجره همسرش نشسته بود حکم بن ابی العاص از روزنه اومد داخل اتاق پیامبر رو نگاه کرد خونه ها که مثل امروزه نبود از داخل روزنه داخل اتاق پیامبر رو دید میزد حضرت یه عصایی نوک تیز داشت عصا رو برداشت با سرعت رفت به سمتش ولی حکم فرار کرد و پیامبر بهش نرسید پیغمبر فرمود اگر بهش میرسیدم چشماش رو از حدقه در میاوردم (پیامبر هم که نعوذبالله خالی نمیبنده)میدونید که دوتا چشم دیه کامل یه انسان رو داره ولی در عین حال جایی که اجازه نیست کسی نگاه کنه اجازه داده شده و این اهمیت عفاف و غیرت در جامعه هست خب پس اهمیت غیرت مشخص شد
دوتا نکته عرض کنم :
نکته اول عوامل بی غیرتی چیه:
چرا بعضی ها بی غیرت می شوند خب شما می بینید خیلی از این بدحجاب ها داخل خیابون با همسرشون هستند با پدرشون و مادر چادریشون هست در بعضی شهرها دست دادن محرم و نامحرم دختر عمو و پسر عمو عادی شده ،حجاب برداشتن فامیل پیش هم عادی شده ،رفت و آمدهای حرام عادی شده ،قدری هم صداوسیما مقصره گاهی فیلمها مراعات نمیکنند این روابط رو ،
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
من چهار عامل بی غیرتی رو خدمت شما عرض میکنم
۱-إذا ضَربَ فی مَنزل الرَّجلِ أَربعینَ صباحاً بالبَربَطِ فلا یُغار(خونه ایی که در اون چهل روز موسیقی نواخته بشه غیرت از اون خونه میره)شما نگو سی و پنج روز میزنیم دیگه چهل روز غیرت رخت بر بسته
۲-اختلاط موجب بی غیرتی میشه
۳-نگاه به نامحرم(کسی که عادت کنه در هر سنی باشه عادت میکنه)
۴-خمر
نکته دوم:در حلال غیرت نیست
طرف میخواد فرم پر کنه اسم خانمش رو نمینویسه ،پر کن میخوان بهت حقوق بدند ،یا طرف چندتا بچه قد و نیم قد داره زنش از دنیا رفته زن نمیگیره میگه نه اقا من وفادارم دیگه ازدواج نمیکنم،کی اینو گفته ؟
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#شب_هشتم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 بحث ما این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام و معارف بلندی که در زندگی اون بزرگوار هست ،شور و احساسات برای اباعبدالله خوبه ولی اگر با شعور و خرد آمیخته نشود تبعا ثمر بخش نخواهد بود این مهم است که ما ببینیم که زندگیاباعبدالله در زندگی ما چقدر ملموس هست و چقدر کاربرد داره،همون طور که امروز ما خودمون رو به عنوان عزادار جلوه میدیم چقدر تونستیم از لحاظ رفتاری و گفتاری در زندگی خودمون را به حضرت منطبق کنیم
بحث امشب در رابطه با نظم و برنامه ریزی هست یکی از مهمترین رموز موفقیت در زندگی ما هست ودر زندگی اهلبیت ودر سفارشاتشون این موضوع موج میزند.
تا جایی که درشب بیست و یکم با اون حالی که امیرالمومنین داشتند که گاهی به هوش میومد و گاهی از هوش میرفت سفارش این هست :اوصیکما (حسنین)وجمیع ولدی و من بلغه (و به هرکسی که صدای من علی در آینده میرسه)اوصیکم بتقوالله و نظم امرکم(تقوای خدا و نظم در امور )
پیامبر گرامی اسلام میفرماید من از فقر بر امتم نمیترسم من از بی برنامگی میترسم: انی لا اخاف علیکم من الفقر انی اخاف علیکم من سوء التدبیر همین طور هم بود در جنگ احد یک بی برنامگی هفتاد شهید روی دست پیامبر قرار داد و بهترین یاران پیامبر شهید شدند یک عده ایی به خاطر بی نظمی اون منطقه ایی رو که باید حفظ میکردند با بی نظمی رها کردند و ورق جنگ برگشت
اینو بدونید که همه عالم روی نظم هست الشمس والقمر بحسبان ماه و خورشید روی نظم هست اگر زمین ذره ایی فاصله اش نسبت به خورشید تغییر کنه خطر آفرینه ،حرکت زمین از اینی که هست کمتر یا بیشتر بشه خطر آفرینه ،(بیش از هفتصدوپنجاه آیه علمی در قرآن هست)دنیایی که تمامش نظم هست و با نظم افریده شده چطور میشه در این دنیا بی نظم بود
امام حسین آمد خدمت امیرالمومنین عرض کرد پدر جان میشه شما که با پیغمبر بزرگ شدید ممکنه بگید زندگی پیغمبر چجور بود ؟حضرت فرمود حسینم: اِذَا اُوِیَ اِلی مَنِزِلِه جَزَءَ دُخُولَهُ ثَلاثَهَ اَجزاء: جزءً لِلّه عَزَّوَجَلَ وَ جُزءً لاِهلِهِ وَ جُزءً لِنَفسِهِ. ثُمَ جَزَءَ جُزئَهُ بَینَهُ وَ بیَنَ النَاسِ، فَیَرُدُ ذلِکَ عَلَی العامَةِ وَ الخاصَةِ وَ لا یَدَخِرُ عَنهُم شیئاً»;([۱۰۷]) هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد خانه می شد، وقت خود را سه قسمت می کرد; یک بخش آن را برای عبادت خداوند، بخشی دیگر را برای خانواده، و بخش سوم را برای خود اختصاص می داد، سپس وقت مختص خود را، بین خویش و مردم تقسیم می کرد، کوچک و بزرگ را در این قسمت پاسخ می داد، و چیزی را از آنان دریغ نمیورزید.
یک جزء برای خدا بود وقت عبادت که میشد دیکه کاری به کسی نداشت فقط به سراغ عبادت میرفت ،یک جزء برای خانواده بود گاهی به همسرانش میگفت بیا بنشین کلمینی با من حرف بزن؟چه خبر؟کجا رفتید؟کی اومده؟؟
یک جزء هم برای خودش قرار میداد بعد امیرالمومنین میفرماید این جزء اخر رو پیامبر بین خودش و مردم تقسیم میکرد
همسر عثمان بن عوف اومد پیش پیامبر گفت یا رسول الله همسر من تمام زندگیش شده خدا یعنی اون سه جزء همش شده خدا ،پیغمبر ناراحت شد اومد مسجد مردم رو جمع کرد فرمود من که پیغمبر شما هستم هر روز روزه نمیگیرم ،من که پیغمبر شما هستم گاهی غذای سالم میخورم گاهی غذای خوب میخورم
ده نفر از جوونهای مدینه رفتند داخل خونه در روی خودشون بستند
آدمهایی با اگاهی بالا هم بودند عادی هم نبودند گفتند برای اینکه ما دینمون حفظ بشه ما در جامعه نمیاییم بلاخره در بین مردم که باشی باید دروغ بگی دروغ بشنوی غیبت کنی و غیبت بشنوی اگر داخل خونه بشینیم دیگه کسی رو نمیبینیم و دیگه غیبت نمیکنیم ازدواج هم نمیکنیم ،غذای خوب هم نمیخوریم خبر به رسول خدا رسید و پیامبر هر ده تاشون رو خواست گفتند برید دنبال کارتون این چه رفتاری هست که شما دارید
این دعا رو همیشه بخونید یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر
خدا عمل کم هم قبول میکنه لازم نیست انسان خودش رو به زحمت زیادی بندازه ،حر هم سابقه خراب زیادی داشت ولی در یک مدت کم به چه مقامی رسید
شما ببینید امام حسین هم شب عاشورا همش مناجات نبود، وقتش رو تقسیم کرد یه بخش صحبتش با همسرش ،یه بخشش صحبت با خواهرش ،یه بخشش سخنرانی برای اصحاب هست،یه بخشش سیاسی و نظامی هست چرخیدن در میدان هست تا ببینه فردا از کجا شروع کنند
وقتی رسید به کربلا اول پرسید این سرزمین کجاست و مالک زمین چه کسی هست شصت هزار درهم داد همه اون زمینها رو خرید (چون میدونست اونجا کشته میشود و نخواست حق الناس گردنش باشه)صبح عاشورا گفت هر کسی بدهی داره از اینجا بره ،برپایی نماز جماعت در آن شرایط (هر چیزی بجای خودش ،شرایط باعث نشد که نمازش از دست برود )
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇👇
🔰 متن روضه علی اکبر
بسم الله،بیا بریم پایین پای حسین،آی حسین،من می ترسم همین طور اسم كربلا رو ببرم،ولی ایمان داشته باش،امشب از این آقازاده كربلاتو بگیری، از زبان اباعبدالله گوش بده:
ای تجلی صفات همه ی برترها
چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای
بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها
به امام صادق علیه السلام وقتی عرضه داشت،بهترین لذت برای یك پدر؟گفت:وقتی ببینه بچه اش خوش قد و بالا شده،جلوش راه می ره،
پسرم! می روی اما پدری هم داری
نظری گاه بیندار به پشت سرها
عبارت مقتل عجیبه،می گه وقتی،علی اكبر اومد اجازه ی میدان بگیره،اِستأذن،بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت:بابا برم،گفت:برو،اما قبلش :
سر راهت دم آن خیمه كمی راه برو
چرا؟
تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها
پسرم،پسرم
مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست
عمه ات هست به جای همه ی مادرها
بین علی اكبر و قمر منیر بنی هاشم،بین این آقا زاده و آقایی كه قراره فردا شب براش سینه بزنی،چند تا شباهت پیدا كردم،دونه دونه میشمارم،هركدومش یه شب حرف داره،یه شب روضه داره من رد میشم،شباهت اول بین علی اكبر و قمر بنی هاشم،شباهت اول:برای هردو شون،برای هردوی این دو بزرگوار،برا هردوشون امان نامه رسید از دشمن،میگذرم،اصلاً نمی دونی این امان نامه،چی تو دل این آقا زادها بوجود آورد،شباهت دوم،هردو لقب ساقی داشتند،به مقام سقایت رسیدند،شباهت سوم،هردو شجاع بودند،دلیر بودند،سردار بودند،یك تنه حریف بودند،راحتت كنم،هر دو تو وفاداری و ابراز وفاداری به امام بی نظیر بودن،هردو به حد عصمت،نه به مقام امامت،ولی به اون حد نزدیك بودند،شیخ جعفر شوشتری تو خصائص میگه: هردوی این دو بزرگوار رو امام تو كربلا،به یه نوعی دستاشون رو بست،می دونست اینها یك نفری حریفند،علی اكبر رو چه جوری دستش رو بست،زره پیغمبر رو تنش كرد،سنگینی این بار،به عباسم فرمود داداش می ری برای آب برو،این دو تا آقازاده یه نفری حریف بودند،شباهت بعد،گفتم برا هردو امان نامه اومد ،هردو شجاع و دلیر بودند،هردوساقی بودند،هردو مادراشون كربلا نیومدند،هردو كربلا بی مادر بودند،بیا بریم جلوتر،هركی دلش رو داره از الان روضه رو بشنوه،بگم یا نه،یا صاحب الزمان،هر دو فرق شكاف خورده،هردو بدن قطعه قطعه شده،چه كردن این دو نفر تو كربلا،یه جمله دیگه،یه شباهت دیگه،هر دو لحظه ی آخر یه رجز مشترك دارن،هر دو اون لحظه ی آخر یه جور حسین رو صدا زدن،یه مرتبه ابی عبدالله،می خوام از روی مقتل برات بخونم،نمی خوام از خودم بگم،حتی زبانحال،خیلی عجیبه،مرحوم حُرّعاملی نوشته،مرحوم شیخ مفید نوشته،میگه:سكینه خانم سلام الله علیها،میگه پدرم تو خیمه مضطرب و نگران بود،علی وسط میدان،هی میرفت جلو در خیمه نگاه میكرد،هی برمیگشت عقب،یه مرتبه دیدم،الله اكبر،می خوام عبارت رو بخونم معنا كنم،حضرت سكینه می گه: فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت،دیدم مرگ داره بر بابام غلبه میكنه، وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر،سكینه داره میگه،هنوز حسین از خیمه بیرون نرفته،هنوز وسط معركه نرسیده،فقط علی رفته،سكینه میگه نگاه كردم،دیدم، مثل آدم محتضر،بابام هی میره و میاد،یه مرتبه دیدم،صدای برادرم بلند شد،میگه ابَتا عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ،تا صدای علی بلند شد،بابام از وسط خیمه داد زد،ولدی علی، باباصبر كن اومدم،اوج عظمت مصیبت علی اكبر اینه كه،حسین بن علی،قربونش برم،رحمةالله الواسعة،تو كربلا یه جا نفرین كرد،الله اكبر،تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشكر كرد،گفت:عمر سعد ، قَطِعَ الله رَحِمَک،چیكار كردی با بچه ام،با میوه ی دلم چیكار كردی،حسین نفرین كرد، قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک،وای وای،امان امان،نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومد،خیلی حرف ها رو نزدم،رسید بالا سر علی اكبرش،امشب می ری خونه باید جوری امشب گریه كرده باشه،همه بفهمند صدات گرفته،چون نفس المهموم شیخ عباس میگه:مقرم می گه،می گه تا علی اكبر به شهادت نرسیده بود،كسی ندیده بود ابی عبدالله صداش رو بلند كنه،بلند گریه كنه،اما از علی اكبر،یه مرتبه دیدن صدای حسین،بلند شد، رَفِعَ صُوتَهُ بِالبُکاء،یه آقایی هی میگه ولدی،ای وای ای وای،رسید تو معركه،سیدبن طاووس میگه،راوی كربلا میگه،میگه دیدم حسین لااله الاالله،دلش رو داری بشنوی،دلش رو داری،میگه دیدم حسین،این تیكه آخر نزدیك بدن،دیگه زانوهاش رمق نداشت،دیدن حسین داره با زانو راه میره،هی بلند میشه می خوره زمین،هی میگه پسرم،حسین………….
خواهم كه بوسه ات زنم،اما نمی شود
تحویل میگیری یانه؟
خواهم كه بوسه ات زنم،اما نمی شود
چرا؟آخه
#ادامه 👇👇👇👇
#ادامه👇👇
امام کاظم فرمودند:
«إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»:
بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:۱ ـ قسمتى براى مناجات با خدا،(در روایت داریم که میفرماید کسانی که نماز میخوانند و سریع بلند میشوند میروند خداوند به ملائکه میفرماید این با من چکار داشت چرا چیزی نخواست،صحبت کردن با خدا به انسان آرامش میده)
۲ ـ قسمتى براى تهیّه معاش،
۳ ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مىورزند،(داستان فضل بن عباس پسر عموی پیغمبر )
۴ ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّت هاى حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.
#ادامه👇👇👇
#ادامه 👇👇👇👇
جایی برای بوسه که پیدا نمیشود
خدا رحمت كنه مرحوم فلسفی رو این روضه رو ایشون می خوند:كه می گفت ابی عبدالله اومد بالا سرش،دید لحظات آخره،بچه اش داره دست و پا میزنه،گفت:یه بابا بگو،دید بچه نمی تونه،نگاه كرد دید یه لخته ی خون،راه گلوی علی رو بسته،ابی عبدالله دست كرد تو دهن علی،خون رو بیرون آورد،گفت:عزیزم:
لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز
شیرینتر از شنیدن بابا نمیشود
بدون گریه نری،وای وای
ای پارهپارهتر ز دلِ پاره پارهام
گفتم بغل کنم بدنت را نمیشود
چیكار كردن،آی حسین………یا صاحب الزمان(عج)،كنایه فهم ها:
باید کفن به وسعت یک دشت آورم
در یک کفن که پیکر تو جا نمیشود
هركاری كرد دید فایده نداره،چیكار كرد،بدن رو جمع كرد،خودش رو انداخت رو بدن علی،تنها روضه ای كه كربلا نمیشه خوند همین روضه است،نمی شه خوند چون مادرش طاقت نداره،تو داری یه چیزی میشنوی،من میگم این روضه به سه دلیل اینقدر عجیبه،اینقدر جگر سوزه،یه دلیلش اینه كه برا حسین سخت بود،حسین باباست،حسین این بچه رو بزرگ كرده،علی اكبر برا پدر هم پیغمبره،هم امیرالمؤمنینه،هم مادرش زهراست،این یه دلیل،دلیل دوم،خیلی سخته گفتنش، من فكر میكنم دلیل دیگه اش اینه،تا قبل مصیبت علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه،بگم چه كاری،شب هشتمه،تا قبل روضه ی علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه،اما وقتی علی اكبر افتاد رو زمین،حسین رسید،لشكر شروع كرد،هلهله كردن،همه می خندیدن،این خیلی سخته بخدا،حسین گریه می كرد،گفت:بابا پاشو،ببین دارن میخندن اینها،یه دلیل دیگه،دلیل سوم،تا قبل از روضه ی علی اكبر،این اتفاق نیوفتاده بود،اما مصیبت علی اكبر برا اولین بار این اتفاق افتاد،بگم چه اتفاقی،سادات داد بزنن،ضجه بزنن،وقتی علی اكبر،افتاد،حسین اومد،رو بدن افتاد،دیگه بلند نشد،دیدن زینب داره می دوه،وسط نامحرم ها،هی تو سرش میزنه،ای حسین……..بگو نفست بگیره،ای حسین…………بگو شاید نفس آخرت باشه،حسین………..
خیز و از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
زینبی كه هیچكی قد و بالاش رو ندید،بگو یا حسین………..
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#شب_نهم_محرم
سخنرانی حجه الاسلام دکتر #رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 قال الله تبارک و تعالی:ومِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
یکی از ویژگی های ابالفضل العباس که این ویژگی در زندگی اهلبیت علیه السلام موج میزند و اصل حاکم بر زندگی همه آنان است مساله وفای به عهد و پیمان است که در زیارت نامه آن حضرت هم میخوانیم (اشهد لک بالتسلیم والتصدیق والوفاء)شهادت میدهیم که تو وفادار نسبت به امام و مقتدای خودت بودی
مساله پیمان و عهد و وفا داری بسیار مساله مهم و کلیدی هست مرحوم علامه طباطبایی (ره )در تفسیر المیزان یک جمله زیبایی داره که میفرماید وفای به عهد و پیمان مبنای حیات بشریت هست ،اگر بی وفایی در جامعه ایی بیفته،چه جامعه سیاسی و چه جامعه اجتماعی ، چه فردی و چه خانوادگی اونوقت سنگ روی سنگ بند نمیشود
تمام روابط بشر و تمام معاهدات ،تمام مسائل سیاسی اجتماعی اخلاقی اقتصادی و دینی ایشون میگه مبتنی بر این اصل وفای به عهد هست
ولذا خداوند در قرآن امر کرده : أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ كانَ مَسئُولـاً
به عهد هاتون وفا کنید فردای قیامت سوال میشه
شما ببینید در سوره توبه سوره ایی که بسم الله هم نداره و با برائت شروع میشه و تند لحن رو نسبت به مشرکین داره و در این سوره میفرماید مشرکین رو داخل کعبه راه ندید در همین سوره ایه ای داره میفرماید اگر با مشرکین عهدی دارید وفا کنید: إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ با وجود این تندی و لحن این سوره نسبت به مشرکین ولی میفرماید به پیمان با مشرکین وفا کنید
همین طور هست که میفرماید اصل الایمان ،اصل ایمان دو چیز هست :اداء الامانه والوفاء بالعهد (ایمان دو چیز : ادای امانت و وفای به عهد)
اگر وفای به عهد داشته باشیم نماز میخونیم ،اگر امانت دار باشه امام رو احترام میکنه چون امام امانت هست اگر امانت دار باشه مسجد میره و مسجد رو احترام میکنه چون مسجد امانت هست
اینی که شما میبینید رسول گرامی اسلام فرمود مردم نزدیکترین شما به من روز قیامت کسی هست که پنج تا ویژگی در زندگیش برجسته باشه،ببینیم چندتاش در زندگی ما هست
۱-اصدقکم فی الحدیث(راستگو باشه،در جامعه ما چقدر دروغ روابط رو بهم ریخته،موجب طلاق شده ،موجب درگیری شده،موجب اختلاف هست ،بسیاری از این درگیری هایی که در دادگاه و کلانتری هست بخاطر دروغگویی هست)
۲-اوفاکم بالعهد(وفا دارترین به عهد و پیمان)
۳-اداکم للامانه(امانت دار باشه)
۴-احسنکم خلقا(خوش اخلاق باشه)
۵-اقربکم من الناس(کسی که رابطه نزدیکی با مردم داره)
نه ،
شش ماه ، نمیفهمه اپارتمان بالاییش کی هست ،همسایش کیه،کی مریض شده،کی فرزند دار شده،کی ازدواج کرده،کی کسی رو از دست داده،چقدر این حدیث زیباست اگر شما همین یه دونه حدیث رو همین ده شب روش کار بکنید و در زندگی پیاده کنید نامتون در مکتب اباعبدالله ثبت میشه و فردای قیامت رسول گرامی اسلام دست شما رو میگیره،چون خودش فرموده
این اصل اینقدر مهم هست که در روایات این طور در مورد کسی که این رو نداشته باشه بیان شده که می فرماید : لا ایمان و لا دین لمن لا عهد له
ما سه جور عهد و پیمان داریم:اولی خیلی مهمه ،و خدا کسانی که این اولی رو بشکند لعنتش میکنه اولیش عهد با خداست ،سوره توبه آیه ۷۵ یه داستانی داره خدمت شما عرض کنم
آقایی بود در مدینه ثعلب ایشون فقیر بود ندار بود خیلی دلش میخواست مثل پولدارها مجلس بگیره و به فقرا کمک بکنه اومد پیش پیامبر عرض کرد یا رسول الله دعا کنید من پولدار بشوم(هر وقت از خدا چیزی طلب کردید قبل از اون از خدا ظرفیتش رو بخواید والا دعا کنی رییس بشی بعد بشی مثل عمر سعد بدرد نمیخوره یا پولدار بشی بشی مثل قارون بدرد نمیخوره ،سلیمان دعا کرد خدا هم حکومت بی نظیر بهش داد و هم ثروت )پیامبر فرمود ببین من زندگیم چقدر ساده هست و کفافه ،همین کافیه،گفت نه یا رسول الله شما دعا کنید من خرج میکنم (مثل بعضی ها دعا میکنند خدایا خونه بزرگ بده من داخلش برای امام حسین جلسه بگیرم خونه بزرگ بهش میده ولی اصلا امام حسین رو نمیشناسه)این یه پسر عمویی داشت خیلی پولدار بود تمام پولش ارث رسید به این اقا ،پولها که رسید اقا دختر شوهر میدما ،خرج میکنما،انفاق میکنما،به فقرا میدم تموم شد همه رو گذاشت کنار،آیه قرآن نازل شد :
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇👇
وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آَتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آَتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (و اون کسی که با خدا عهد بست که اگر خداوند بهش عطا بکنه اونم صدقه میده و جزء صالحین و نیکوکاران میشه و ماهم بهش عطا کردیم ولی بخل ورزید و به عهد خودش وفا نکرد )همین فرد ثروتش رو بخاطر مسجد ضرار خرج کرد و بعد هم مرتد شد
ما چند نوع عهد داریم:
۱-عهد فطری أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ(همه ما یه عهد فطری با خدا داریم)
۲-نذر شرعی(نذری میکنی قولی میدی ،اگر نذر کنی برآورده نکنی بدقولی به خداست)
۳-عهد عقلی :خدا بهت نعمت داده ،خدا میگه شکر منو بجا بیار ،کسانی که کفران میکنن بدقولی با خداست ،کسانی که به حرف شیطان گوش میدند خدا میگه این بدقولی با من هست: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ (مگه من با شما پیمان نبستم که دنبال خدا بیایید و دنبال شیطان نرید )
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند دین چیه؟به ما بگن چیه میگیم نماز،حج،روزه-نه این نیست یه چیزی باید گفت که از درون اون نماز بیاد بیرون ،فرمود دین سه تا کلمه هست:قول الحق ،اداء الامانه ،الوفاء بالعهد
یه چیزی بگم اگر شما به عندتون با خدا عمل کردید اونورش مسلم هست خدا هم میگه منم عمل میکنم:من گفتم اذکرونی(یادم کن)تو یاد کن منم(اذکرکم)منم یادت میکنم گفتم :اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(دین منو یاری کن)
مگر خداوند امام حسین رو یاری نکرد؟
تا ابد نامش زنده هست
نقل کردن داستان شهید بلیع (خبیب بن عدی )
با خدا بدقولی نکنید : تو میگی غیر المغضوب اونوقت میری به نامحرم نگاه میکنی؟بعد دروغ میگی؟بعد بداخلاقی میکنی؟
۲-عهد با امام معصوم هست : در روایت داریم چهل روز دعای عهد بخونی اگر از دنیا هم بری انشاالله از یاران حضرت خواهی بود.
عهد با ائمه زیارت قبور اهلبیت هست،شرکت در مجالس اهلبیت عهد با اهلبیت هست
وفاداری ابالفضل ، خودش اربا اربا شده ولی علمش سالم بود.
ابن زیاد لعین گفت اینو میگن وفاداری،
حبیب بن مظاهر اول اذان شهید شد یه رجزی خواند ودراین رجز یه جمله گفت که شما شمشیر و سلاح زیاد دارید ادم هم زیاد دارید ولی ما نفراتمون کم هست ولی ما یه چیزی داریم که شما ندارید ما وفادارتریم ، وفا داریم، شما یک ابالفضل یک حمله میکرد چهار هزارتاتون دنبال جای فرار میگشتید و صحنه رو خالی میکردید و مانند حیوانات گریختید ولذا شب عاشورا فرمود یارانی با وفا تر نمیشناسم.
۳-قسمت سوم عهد ، عهدهایی هست که بین خودمون هست،چقدر وعده های دروغ ،چقدر چک برگشتی،چقد اقساط عقب افتاده،کسی ضامن ما شد ابروش رو داخل بانک نبریم
یاكاشف الكرب عن وجه الحسین اكشف كربنا بحق اخیك الحسین علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
یادم نمیره ، همون روز اول قنداقه ام رو هی دور سر تو می چرخوند آقام،هی میگفت بچه ام فدای حسین،اصلاً من برا همین به دنیا اومدم كه فدای تو بشم.
اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسید
سینه ام تنگ شد از بس كه بود تأخیرم
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
امشب باید یه جور دیگه بگی،دستت رو بیار بالا،عین پرچم تكونش بده،شب علمداره
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل
بچه ها همه دست هم رو گرفتند، دور عمو می گشتند.این جوری دل عمو رو بردند
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل
آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
باید هر شب یادی از شهدا بشه،به یاد بچه هایی كه وقتی رمز عملیاتشون رو فهمیدن یاقمربنی هاشمه،همه قمقمه ها رو خالی كردن،می دونی چرا قمقمه هاشون رو خالی می كردن،اصلاً آب نمی خوردن، امامی دونستند اگه دستشون به آب بخوره، عطش اونها كم میشه،عباس دستش به آب خورد،همچین كه دست به آب رسید،دستاش رو آورد بالا،گفت:عباس دستای تو به آب رسید،اما دست حسین نرسید،این دست رو دیگه نمی خوام،این چشم رو دیگه نمی خوام، ای فدات بشم حسین با این عباست،بی خود نبود، بهش گفتی:بنفسی انت ، دلیل داره.
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حجّ من و تقدیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
یه بیت،عاطفی ها،اونهایی كه دل عاطفی دارن
بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید
که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
حسین……….
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
اومد محضر اباعبدالله،السلام علیك یا سیدی،یا مولای،یه حرفی بزنم،شاید تو اون لحظه ابی عبدالله گفت: حالا هم نمیگی داداش،كار داره تموم میشه،نمی خوای بگی، صدا زد داداش سینه ام سنگینه،صبرم سر اومده، دیگه بزار برم،ابی عبدالله یه نگاهی كرد،آی عزیز دلم، ابی عبدالله بهش گفت:تو برادر منی،تو علمدار منی،تو صاحب لوای منی،یه حرفی ابی عبدالله زده،
من عین جمله ی حضرت رو بگم،بخدا برا من همین روضه است،حضرت یه نگاهی بهش كرد،فرمود:عباسم، وَ إذا مَضَیتَ تفرّقَ عسکری،چی گفته حسین؟صدا زد عباس كجا می خوای بری،اگه تو بری لشكرم از هم می پاشه،اگه تو باشی همه هستن،اگه تو نباشی هیچ كی نیست داداش،عباس اصرار كرد،ابی عبدالله اجازه داد،همه می دونید به چه دلیلی اجازه داد،رفت میدان،چه اتفاقی افتاد،حالا ابی عبدالله نگرانه،بین این دو برادر،این رجز ها رد و بدل شد،انابن الحیدر كرار،انا بن محمد المصطفی،انا بن علی المرتضی،تا ابی عبدالله گفت:انابن فاطمه،فهمید خبرهایی است،فهمید دیگه صدا نمی آد،مسیر رو عوض كرد،ای وای،می خوام برات روضه بخونم،اما از این منظر،ابی عبدالله علم امامت داره،تا دید رجز سوم نیومد،راه رو به سمت علقمه عوض كرد،راوی میگه دیدم حسین،اونهایی كه كربلا رفتن،روضه هارو مجسم ببینن،كف العباس یادته،یادته ایستادی گفتی اینجا كجاست،بهت توضیح دادن،اینجا همون جاست،دیدن حسین از اسب پایین اومد،یه چیزی رو از رو زمین بر میداره،این دست عباسمه،چرا رو زمین افتاده،دوباره رفت،دوباره فهمید،
آمد به سرم آز انچه می ترسیدم،
دوباره از اسب اومد پایین،الهی بمیرم، حیف این دستا نبود از بدن جدا شد،فهمید دیگه عباسش دست نداره،لااله الا الله، الهی بمیرم، یه مرتبه دیدن حسین،از دور داره نگاه میكنه،دید وسط میدون غوغاست،یه مرتبه شنید یه صدا داره می آد،یا اَخا، حسین فهمید عباس اون رو برادر صدا زده،دیگه عباسم رفتنی است،رسید كنار علقمه،میگن یه نگاه كرد دید،همه دور داداشش حلقه زدن،هی شمشیرها بالا میره،تا ابی عبدالله رو دیدن همه فرار كردن، این تفرون و قد قتلتم اخی؟ ،كجا فرار می كنید،دادشم رو كشتید،اومد،چه جوری اومد،تا نگاش به عباس افتاد،آه،برادر از دست دادی؟برادرای شهید كجان ناله بزنن،اگه شب تاسوعا نبود نمی گفتم،عین مقتله،چهار تا جمله نوشتن عموم مقاتل،دونه دونه رو معنی كنم،میكشتت،تا رسید،نگاه كرد،ابی عبدالله اول گفت: الان انكسر ظهری،ابی عبدالله داغ برادر زیاد دیده،هم تو كربلا زیاد دیده،هم مدینه امامش رو از دست داده بود،تو بقیع نگفت:انكسر ظهری،
گفت:انكسر ظهری،یعنی كمرم شكست،برم جلوتر، و قلت حیلتی،یعنی راه چاره برمن بسته شد،می دونی صمیمی این حرف چی میشه؟آقا امام زمان ببخشید،می دونید و قلت حیلتی یعنی چی؟یعنی بیچاره شدم،سومین جمله ،وانقطع رجائی،یعنی دیگه ناامید شدم داداش،آخریش آدم رو میكشه،صدا زد داداش، و شمت بی عدوی،معنی كنم یا نه؟اجازه می دی؟یعنی داداش پاشو ببین دشمن داره ناسزا میگه،ببین روی دشمن باز شده،زخم زبون میزنه به من،حسین…………… نشت، أخذ الحسین رأسه و وضعه فی حجرة ،نشت سر عباس رو بغل گرفت،چه سری،چه فرقی،سر رو بغل كرد،یه نگاه به عباس كرد،جا خورد،یه چیزی بگم،كنایه فهم ها،قربون ابروهای به هم پیوستت،كی دلش اومده …..،ابی عبدالله یه نگاه كرد،دید عباسش داره گریه میكنه،صدا زد مایبكیك یا اخی؟چرا تو داری گریه میكنی؟من باید گریه كنم،عباس صدا زد: كیف لا ابكی؟ الآن جئتنی و اخذت براسی عن التراب،داداش چرا گریه نكنم،می دونی گریه ام واسه چیه؟نگفت دستام،نگفت چشمم،نگفت سرم،نگفت تشنه هستم،دارم واسه این گریه میكنم،داداش الان تو اومدی سر من رو از رو خاك برداشتی، فبعد ساعة من یرفع رأسك عن التراب ؟ كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟حسین……..
كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟می خوام یه جمله از زبون شما به عباس بگم،عباس جان نگران سر حسین نباش،خیلی طول نمیكشه،هنوز داره نفس میكشه،حسین هنوز زنده است،سرش رو جدا میكنن، حسین ........
#ادامه 👇👇👇👇
#ادامه 👇👇👇👇
كی می خواد سر تو رو بلند كنه؟می خوام یه جمله از زبون شما به عباس بگم،عباس جان نگران سر حسین نباش،خیلی طول نمیكشه،هنوز داره نفس میكشه،حسین هنوز زنده است،سرش رو جدا میكنن، حسین……
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#روز_عاشورا
سخنران حجه الاسلام دکتر #رفیعی
عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم
جریان هدایت و ظلمات
🔰 امام حسین(علیه السلام) چراغ هدایتی است که خدای متعال در مشکات انوار خود در این عالم برافروخته است. همه ی أنبیاء برای دعوت به نور و هدایت الهی آمده اند و حامل نور الهی هستند «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۱] خداست که همه ی اهل آسمان ها و زمین را هدایت می کند «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ»[۲] انبیای الهی پرتوی از نور هدایت الهی را به همراه خود دارند و امت هایشان را نورانی می کنند، اما مشکات انوار الهی و مَثَل نور الهی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است که خدای متعال سینه و قلب او را با فروغ هدایت خویش نورانی فرموده است. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباح»[۳] مثل نور الهی چراغدانی است که در آن چراغی برافروخته شده است. چراغدان سینه ی رسول خدا است و این چراغ نور، نور قرآن و هدایتی است که خدای متعال به قلب پاک ایشان عنایت فرموده که این هدایت، هدایتی مهیمن بر همه ی هدایت ها و این کتاب، کتابی مهیمن بر همه ی کتاب هاست «الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّه»[۴] حضرت با این چراغ پر فروغ به عالم دنیا آمده اند و با نزول این حقیقت، فروغ هدایت الهی و قرآن نیز بر عالم دنیا نازل شده است. نور و چراغ هدایتی که خدای متعال برافروخته و قرار است همه ی عالم با این چراغ و کتاب، هدایت شوند در لابه لای کتاب ها و بین جلدشان نیست بلکه «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»[۵] جایگاه این کتاب در سینه ی انسان هایی است که خدا آنها را خُزّان علم خود قرار داده و به آنها علم الهی عنایت شده است. بنابراین بهره مندی از نور قرآن یعنی بهره مندی از این انسان ها که «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[۶] مخاطب قرآن اند و همه ی حقایق قرآن به آنها تعلیم داده شده است و قرآن در سینه و قلب آنها نزول پیدا کرده است «في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم».[۷] امام باقر(علیه السلام) فرمودند: این اشخاص کسی جز ما نیستند و نمی توانند باشند که حامل حقیقت قرآن باشند. بنابراین پیامبر انوار هدایت الهی را آورده اند و حقیقت این هدایت در قلب اهلبیت و اوصیاء نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) است. قرآن می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»[۸]
«تو دعوت الهی را انجام دادی و در هر جمعیتی ، هدایتگری وجود دارد که هدایت و قرآنی که خدا به تو عنایت کرده به وسیله ی آنها در عالم، نشر و بسط پیدا می کند.»
این نور «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه»[۹] در خانه هایی تنزل پیدا کرده که « يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۰] در خانه ی اهل بیت تنزل پیدا کرده، خانه هایی که در آنها مرد هایی هستند که «لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[۱۱] هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمی کند.
جریان ظلمات مانع انتشار این نور در عالم است. خدای متعال در سوره ی نور از ظلمات گسترده و پیچیده ای یاد می کند که همه ی مراتب حیات اجتماعی انسان را در بر می گیرد. «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض»[۱۲] ظلماتی که در مقابل آیه ی نور آمده و مردم و حتی مومنین را از بهره مندی از این نور محروم می کند در روایات اهل بیت به دشمنان اهل بیت، اصحاب سقیفه و بنی امیه تفسیر شده است.
عاشورا، سرمایه ی هدایت همه ی عوالم
آنچه باید این جریان ظلمت را از عالم کنار بزند و عالم را به نور قرآن و هدایت الهی و نور نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نورانی کند چراغ هدایت و مصباحی است که خدای متعال در قلب نبی اکرم برافروخته که این مصباح در روایات به سیدالشهدا تفسیر شده است. سیدالشهدا مصباح و چراغ هدایت هستند و این چراغ هدایت در قلب نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برافرخته شده است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَه»[۱۳]این چراغ پرفروغ از درخت زیتونی شعله ور می شود «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَه»[۱۴] که در برخی موارد این درخت مبارک به ابراهیم خلیل و یا به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تفسیر شده است.
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
بهترین روغن چراغ نور بوده که نور همان روغن زیتون است. «يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»[۱۵] روغنی که این چراغ را روشن می کند آن قدر پرفروغ و آماده است که قبل از رسیدن شعله ی آتش به آن شعله ور می گردد و عالم را روشن می کند که مقصود علم امام است که منتشر می شود و مردم از آن برخوردار می شوند.
اگر سرمایه و روغنی که هنوز با آتش برخورد نکرده است به آتش محبت الهی برخورد کند چه می شود؟ امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: محبت خدا آتشی است که از هرکجا عبور کند آنجا را شعله ور می سازد. عاشورا آن روزی است که شعله ی محبت خدا به این روغن چراغدان انوار الهی رسیده و شعله و نوری برافرخته شده که همه ی عالم را روشن می کند. «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة»[۱۶] سرمایه ی همه ی عالم برای رسیدن به هدایت و قرب الهی حرکت عاشوراست. محبت متقابل امام حسین(علیه السلام) و خدای متعال در روز عاشورا سرمایه ی هدایت همه عوالم است. بلای سیدالشهدا در عاشورا کانون نورانیت و انتشار محبت خدا در همه ی عوالم است. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «َوَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ اسْتَأْنَسَ فِي ظِلَالِ الْمَحْبُوبِ وَ آثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ بَاشَرَ أَوَامِرَهُ وَ اجْتَنَبَ نَوَاهِيَهُ وَ اخْتَارَهُمَا عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ غَيْرِهِمَا وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى بِسَاطِ الْأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ وَصَلَ إِلَى رُوحِ الْمُنَاجَاةِ وَ الْقُرْب»[۱۷] وقتی پرتو معرفت در قلب کسی روشن می شود، نسیم محبت می وزد و وقتی نسیم محبت وزید انس با محبوب حاصل می شود و نتیجه ی این محبت تقدم محبوب بر همه کس و اجرای اوامر و دوری از چیزهایی است که او نهی کرده و این مقام انسان را به روح مناجات و حقیقت قرب می رساند. اگر همه با محبت خدا زندگی کنند و هدایت الهی و قرآن در همه ی دلها روشن شود و همه ی قلب ها مومن و جذب محبت خدا شوند و با این محبت به حقیقت الهی و مقام قرب برسند کانون انتشار این محبت عاشوراست. به دنبال این چراغ معرفت، نسیم محبت در قلب می وزد و خدای متعال محبوب و بر همه چیز مقدم می شود. عاشورا نقطه ی روشن شدن چراغ محبت، چراغ معرفت و وزش نسیم محبت الهی است.
باطن بلا، محبت الهی
این حادثه ظاهراً بلاست، ولی در باطن بلا جاذبه الهی وجود دارد که شامل حال همه می شود. اصولاً همه ی بلاهای مومنین اینگونه است؛ روی سکه بلاست و باطن این بلا نعمت های خداست. اولیای خدا در باطن این بلا محبت خدا را می دیدند. اگر ابراهیم خلیل آرزو می کند که ای کاش فرزند عزیزم را با دست خود در منی سر می بریدم و خدای متعال مرا مأمور به ذبح قربانی نمی نمود به خاطر این است که در متن این بلا جاذبه های محبت الهی و نور معرفت الهی را می بیند که انسان را به سوی خدا دعوت می کند. حرکت به سوی خدای متعال تا رسیدن به مقام قرب جز با جاذبه هایی که از سوی خدای متعال می آید ممکن نیست. انسان سالک یا باید سالکِ مجذوب باشد، یا مجذوبِ سالک و یا در مراحل سیرش جاذبه هایی به او برسد و یا از ابتدا جاذبه های محبت الهی در قلب او شعله ور شده باشد و او را به حرکت درآورده باشد. حرکت به سوی خدای متعال و قرب، خشوع و بندگی حقیقی جز با محبت خدا ممکن نیست و حقیقت محبت در جاذبه های الهی است که به سوی مخلوقات می آید و این جاذبه ها معمولاً در باطن بلا پوشیده شده است.
جاذبه های محبت الهی از درون بلای سیدالشهداء(علیه السلام) شعله ور شده و همه ی انسان ها را به سوی خدای متعال دعوت می کند و سلوک انسان به طرف خدا باید به وسیله ی این بلا باشد. معمولاً عبادت ها و ریاضت های ما برای رسیدن به مقصد کافی نیستند. انسان های سالک بعد از همه ی ریاضت ها و زحمت ها و تلاش هایی که انجام می دهند به نقطه ی عجز می رسند؛ یعنی این ریاضت ها آنان را بیقرار می کند؛ از دنیا فراتر می روند و امکان بازگشت به سوی دنیا و محبوب های قبلی برایشان فراهم نیست؛ ولی راه رسیدن به سوی خدای متعال بر روی آنها بسته می شود و هر چه بیشتر می روند کمتر به مقصد می رسند؛ زیرا با پای عقل، محبت و عشق خویش نمی توان به سوی خدای متعال رفت. «وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ»[۱۸] انسانی که به راه افتاده و با تمام وجود به سوی خدا حرکت کرده به دنبال او می گردد منتظر بلای الهی است؛ زیرا بلای الهی از یک طرف و جاذبه های محبت خدا نیز از طرف دیگری می آیند و انسان سالک را به سوی خدای متعال می برند. سیدالشهداء(علیه السلام) انسانی است که غرق در محبت خداست و با این محبت به استقبال سنگین ترین بلای الهی رفته است،
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
عهد آن بلا را از عالم میثاق بسته و آرام آرام خود و اصحاب و اهل بیتش را آماده کرده تا به این میدان بلا بیاورد. بلایی که از جانب پروردگار نازل می شود سراسر زیبایی و جمال است و در متن بلای رب، شعله های محبت خداست که در قلب سیدالشهداء شعله ور می شود. شعله هایی که با روغن چراغ انوار الهی برخورد می کند و این چراغ را روشن می کند. راه سلوک جامعه ی بشری و عبورش از ظلمات و تاریکی ها و رسیدن به مقام قرب عاشوراست.
سوره ی فجر، سوره ی امام حسین(علیه السلام)
اگر عالم سپیده ای به نام فجر و عصر ظهور و رجعت امامان معصوم دارد، این ظهور از برکات عاشوراست. سوره ی فجر سوره ی امام حسین(علیه السلام) است و توصیه شده که آن را در نوافل و فرائضتان بخوانید. از امام صادق(علیه السلام) سوال شد که کجای این سوره ناظر به امام حسین علیه السلام است؟ حضرت فرمودند: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[۱۹] امام حسین علیه السلام در گودی قتلگاه، زمانی که همه ی عالم متلاطم بودند آنچنان مشغول به خدا و محبوب خویش بود که هیچ اضطرابی در ایشان وجود نداشت. در حالی که همه ی خوبان غرق مصیبت بودند و همه ی عوالم درگیر بودند او آرام بود و مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي »[۲۰] نتیجه ی این حرکت فجری است که همه ی عالم را روشن می کند. انوار محبت الهی که در عصر ظهور و رجعت به کمال خود می رسد از عاشورا ساطع می شود و بروز پیدا می کند. در ابتدای همین سوره بشارت ظهور و فجر به نبی اکرم داده شده است. در اواسط این سوره نیز بحث از سنت الهی و عقوبت جریان دشمن و فراعنه ی تاریخ و اصحاب سقیفه است.
عاشورا، سرچشمه ی معرفت، محبت و هدایت
آنچه راه محبت را به سوی عالم باز کرده و انسان ها را به مقام محبت و سلوک با محبت دعوت می کند عاشوراست. عاشورا نقطه ی جوشش محبت خدای متعال نسبت به بندگان و محبت بندگان نسبت به خدای متعال است و این امر از فداکاری امام حسین علیه السلام ناشی می گردد. عبادت امام حسین است که انوار معرفت و محبت الهی را در عالم نازل می کند و شاید معنای «ِبِنَا عُرِفَ اللَّهُ»[۲۱] همین باشد. « بِنَا عُبِدَ اللَّه»[۲۲] با عاشورا و عبادت امام حسین است که اولیا به مقام معرفت و محبت خدا و حقیقت بندگی که بندگی از سر محبت است می رسند. اگر هر انسان و هر جامعه ای بخواهد تاریکی ها را کنار بزند و به حقیقت نور معرفت و محبت الهی برسد و با معرفت الهی در عالم زندگی کند و از حیرت و ظلالت بیرون بیاید باید عاشورای امام حسین را دریابد «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَه»[۲۳]
هر اندازه یک جامعه و یک انسان در عاشورا غرق شوند به همان اندازه به معرفت و هدایت می رسند. امام زمان(علیه السلام) که قرار است همه ی عالم را به سوی خدای متعال ببرد هر صبح و شام متوجه عاشوراست. «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»[۲۴] نکته این است که با این چراغ برافروخته، همه ی عالم به معرفت و محبت الهی راه پیدا می کنند.
ما باید وارد عاشورا شویم و کشتی نجات امام حسین به سوی خدای متعال حرکت کنیم؛ اما عاشورا باب ابتلای الهی است «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»[۲۵] که در مدخل آن ابراهیم خلیل باید فرزند خود را قربانی کند تا به او اجازه ی ورود به عاشورا بدهند. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم »[۲۶] امام رضا تفسیر می کنند: یعنی اگر اسماعیل را قربانی می کردی، ناراحتی تو در مصیبت او را با غصه ای که از امام حسین در دل تو نشست و با آن به مقامات بالا رسیدی عوض کردیم و اگر قربانی می کردی نیز به این مقامات کنونی نمی رسیدی. ابراهیم، خلیل الله و گداخته در محبت خداست. پس از مقام خلّت ابراهیم به دنبال قرب دیگری و محبت دیگری می گردد و می خواهد منزلت دیگری از محبت خدا به او برسد. پس مامور به قربانی نمودن اسماعیل می شود؛ وقتی کار را خوب انجام می دهد به او می گویند بس است سپس جریان امام حسین(علیه السلام) را برای او بازگو می کنند و به او می گویند «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[۲۷] ما غصه و حزن تو را در قربانی کردن اسماعیل (اگر این فرزند را در منی سر می بریدی) با مصیبت سیدالشهدا علیه السلام تعویض کردیم؛ چون تو خلیلی و این منزلت از محبت جز با جذب شدن به امام حسین و عاشورا دیگر پیدا نمی شود.هر انسان سالک و هر جامعه ای که می خواهد با محبت خدا زندگی و عبادت نماید و غرق در بندگی شود و ظلمت و تاریکی دشمنان الهی را کنار زده و فروغ قرآن و انوار هدایت الهی بر قلب این انسان و جامعه شعله ور شود باید به امام حسین علیه السلام روی آورد؛
#ادامه 👇👇👇👇
#ادامه 👇👇👇👇
ولی باید بداند که مدخل ورود به عاشورا فداکاری، استقامت و خون دادن در راه خدا و در راه محبوب است. دو رشته هستند که باطن همه ی دیانت اند. «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[۲۸] انسان باید به اخلاص در محبت و بغض برسد و اگر قرار است شعله ی محبت خدا و دشمنی با دشمنان خدا در دل یک انسان و جامعه شعله ور شود جز با توجه به عاشورا و امام حسین علیه السلام و ورود به مدخل عاشورا ممکن نیست. کشتن و کشته شدنی جامعه را به مقام اخلاص و محبت خدای متعال می رساند که ادامه ی عاشوراست. مدخل عاشورا با بلاهای عظیم است. شیعه در طول تاریخ مبتلاترین و درعین حال عارفترین جوامع بوده است. جامعه ی محبین امام حسین همیشه در طول تاریخ درگیر بوده اند؛ زیرا راهی به امام حسین نیست، مگر با استقامت در راه خدا و فداکاری و اینکه انسان همه چیزش را در مدخل عاشورا تقدیم نماید. اصحاب امام حسین(علیه السلام) همه چیزشان را قربانی کردند تا به امام حسین برسند. آنها از آبرو، مال و جانشان گذشتند. تنها راه رسیدن به هدایت قرآن و تنها راه بهره مندی از اسلام برخلاف سخن کسانی که می گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»[۲۹] رجوع به اهلبیت پیامبر است و برای اینکه انسان بتواند به عاشورا رجوع کند باید در مدخل عاشورا به بلای عظیم هستی مبتلا شود. انسان باید خود را بدهد تا به او اجازه دهند وارد این میدان محبت شود. گرفتن آب و خاک ممکن است، اما کسی که بخواهد به حقیقت راه پیدا و به محبت خدا برسد راه ورود او عاشوراست.
تحمل یکباره ی بلای انسانها توسط امام حسین(علیه السلام)
همه ی کسانی که برای حقیقت، معنویت، اسلام و غلبه ی حق می جنگند شعاعی از نور امام حسین در دل آنان برافروخته شده است و همه ی کسانی که با این حیقیقت می جنگند، درحقیقت با نبی اکرم، اسلام، همه ی حقایق و با خدای متعال سر جنگ دارند. امام حسین علیه السلام، این چراغ هدایت را در عالم روشن کرد و چراغ هدایت و کشتی نجات گردید «مثل أهل بيتي في أمتي كمثل سفينة نوح في قومه، من ركبها نجا و من تركها غرق»[۳۰] ولی این کشتی که همه ی امواج را دفع می کند و دوستان خدا را از امواج و فتنه ها عبور می دهد خود را سپر همه ی بلاها کرده و همه ی مصیبت های مومنین که قرار بوده بر آنها وارد شده و آنها را غرق نماید یکباره تحمل کرده است. عاشورا نقطه ایست که امام حسین علیه السلام همه ی فشار دستگاه باطل علیه جبهه ی حق و همه مصیبت هایی که بنا بوده بر جبهه ی حق وارد شود را یکجا تحمل نموده اند. امام حسین علیه السلام با تحمل این مصیبت سنگین همه ی عالم را به نور و هدایت و محبت دعوت کرده اند. بی جهت نیست که «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»[۳۱] روز حسین، روز عزای نبی اکرم است.
مصیبت الهی در عاشورا بر اولیای خدا وارد شده است. ام سلمه می گوید: وارد شدم و دیدم امام حسین(علیه السلام) کنار پیغمبرند و پیامبر گریه می کنند. گفتم یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ فرمود: این جبرئیل است و به من خبر شهادت حسین را داده است و این خاک کربلاست که جبرئیل برای من آورده است. ام سلمه این خاک را نگاه دار، هر وقت دیدی این خاک خون شد بدان حسینم کشته شده است. ام سلمه می گوید: از روزی که امام حسین از مدینه بیرون رفت هر روز به خاک نگاه می کردم و می دیدم تغییری نکرده است. روز دهم محرم (عاشورا) خواب بودم که دیدم رسول الله با سر و پای برهنه، غبار آلود و اندوهگین آمدند. عرض کردم یا رسول الله چه شده؟ فرمود: ام سلمه حسینم را کشتند. سراسیمه از خواب بیدار شدم. به سراغ خاک رفتم و دیدم تمام این خاک خون شده است. سراسر این روز و همه ی این لحظات، لحظات سنگین عاشورا است، اما به تدریج به لحظه ی اصلی عاشورا نزدیک می شویم و آن لحظه ای است که امام حسین هر چه به اطراف نگاه کرد دید کسی نمانده است. همه رفته اند، امام حسین مانده و یک خیمه زن و کودک و یک بیابان دشمن.
💠 ذکر مصیبت
امام از بیرون خیمه ها صدا زد؛ زینب، رباب، ام کلثوم، سکینه، «عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام»[۳۲] عزیزانم خداحافظ. همه از خیمه ها بیرون آمدند و متوجه شدند که دیگر وداع، وداع آخر است. هشتاد و چند زن و کودک در اطراف امام حسین علیه السلام حلقه زده اند و به هر بهانه ای شده می خواهند بیشتر با امام حسین صحبت کنند. امام فرمود: عزیزانم صبر کنید؛ بعد از این اسیر دشمن و نامحرم می شوید، همسفر دشمن می شوید ولی عزیز باقی می مانید. دوران بلای شما به زودی عبور می کند ولی خدا به شما عزت می دهد و دشمن ذلیل می گردد. سپس فرمود: مراقب باشید، این امتحان تمام می شود، مبادا حرفی بزنید که مزدتان پیش خدا کم شود. اهلبیت در صحنه های سنگین مصیبت به گونه ای استقامت کردند که دشمن را انگشت به دهان نمودند. سپس امام به خواهرش فرمود: خواهرم مرا کمک کن و زنان و کودکان را به خیمه ببر.
#ادامه 👇👇👇👇👇
#ادامه 👇👇👇👇👇
امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمعرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام به طرف میدان می رفت، ناگهان دید خواهر به دنبال او می دود. «محل المحلا یابن الزهرا» امام حسین توقف کرد. خواهرم کاری دارید؟
عرض کرد آری، مادرم به من فرموده تو به میدان می روی و کشته می شوی و خنجر به حنجره ی تو می گذارند. مادرم به من سفارش کرده قبل از اینکه به میدان بروی به جای او گلوی تو را ببوسم. امام حسین خواهر را آرام کرد. امام به طرف میدان رفت و با دشمن اتمام حجت نمود؛ فرمود: چرا خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلال خدا را حرام کرده ام و یا حرام خدا را حلال کرده ام؟ آیا خونی از شما به ناحق ریخته ام؟ همه گفتند نه. «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[۳۳] یک نفر از لشکر دشمن جوابی داد که سیدالشهدا بلند بلند گریه نمود. گفت: «بغضاً لاَبیک» کینه ای از پدرت. حضرت فرمود: هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه»[۳۴] آیا کسی هست که از حرم پیامبر دفاع کند؟ باز هم جوابش ندادند. امام به اصحاب خود رو نمود: «فنادا یا مسلم بن عقیل، یا هانی ابن عروه و یا حبیب و یا ظهیر و یا بریر و یا مسلم ابن اوسجه مالی اونادی کم فلا تجیبون.» برخیزید، این حرم رسول الله است که بی محافظ مانده است. سپس امام عازم میدان شد. هم از حرم دفاع می کرد و هم می جنگید. جنگ نمایانی کرد ولی لحظه ای «فوقوف لیستریح ساعتاً» درنگ نمود تا استراحت کند. از همه طرف به او هجوم آوردند. امام دیگر خسته و مجروح شده و تیر سه شعبه رگ قلبش را پاره کرده است؛ دیگر امام توان جنگیدن ندارد، در این هنگام کاری کردند که امام حسین از اسب به روی زمین افتاد.
نه ذوالجناح دیگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
امام دیگر توانی ندارد و می خواهد به طرف راست بدن آرام بگیرد، اما زخم های بدنش مانع است و طرف چپ بدن نیز همین گونه است. دیدند امام خاک های گرم کربلا را جمع نموده و مانند کسی که پیشانی را روی مهر می گذارد صورت را روی خاک های گرم کربلا گذاشته است؛ تشنگی بین او و آسمان حائل شده است. «يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَان»[۳۵] با هر نفس خون از زره بیرون می ریزد و درعین حال زبانش به ذکر خدا مشغول است. ناگهان امام احساس کرد که سینه ی مطهرش سنگین شده است. از یک طرف دشمن به قتلگاه هجوم آورده و از طرفی زینب به بالای بلندی آمده و صدا می زند وا محمدا وا علیا وا حسینا. امام حسین اشاره کرد خواهرم برگرد و اهل حرم را به خیمه برگردان. زینب نمی تواند از امام حسین دل بکند و امام حسین را بین دشمن تنها بگذارد، ولی باید اطاعت کند. رو به قتلگاه عقب عقب به طرف خیمه ها می رفت. ناگهان صدای تکبیر دشمن به گوش رسید، زمین می لرزد، آسمان تیره و تار شده است. زینب نزد امام سجاد آمد و گفت: پسر برادرم چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود: عمه جان بیرون خیمه را نگاه کن، زینب نگاه کرد و دید سر مطهر برادر بر بالای نیزه است.
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع
[۱]. سوره نور، آیه ۳
[۲]. بحارالأنوار (ط – بيروت)، ج ۴، ص۱۵، باب ۳ تأويل آية النور
[۳]. سوره نور، آیه ۳۵
[۴]. ثقه الاسلام کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲
[۵]. سوره العنکبوت، آیه ۴
[۶]. الكافي (ط – دارالحديث)، ج ۱۵، ص ۶۹۹، حديث الفقهاء و العلماء
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ، إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»
[۷]. همان[۸]. سوره الرعد، آیه ۷[۹]. سوره النور، آیه ۱۳۶[۱۰]. همان، آیات ۳۶ و ۳۷
[۱۱]. همان، آیه ۳۷
[۱۲]. همان، آیه ۴۰
[۱۳]. سوره النور، آیه ۳۵
[۱۴]. همان
[۱۵]. همان
[۱۶]. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج ۴، ص۵۲، السادس عشر و مائة أنه مكتوب عن يمين العرش أن الحسين(عليه السلام)، مصباح الهدى
«فقال النبي- صلّى اللّه عليه و آله- يا ابيّ بن كعب و الّذي بعثني بالحقّ نبيّا، إنّ الحسين بن عليّ في السماوات، أعظم ممّا هو في الأرض و اسمه مكتوب عن يمين العرش: إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة»
[۱۷]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۶۸
[۱۸]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ۹۱، ص۱۵۰، باب ۳۲ أدعية المناجا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ إِلَهِي فَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ تَوَشَّحَتْ أَشْجَارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِي حَدَائِقِ صُدُورِهِمْ وَ أَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجَامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ إِلَى أَوْكَارِ الْأَفْكَارِ يَأْوُونَ وَ فِي رِيَاضِ الْقُرْبِ وَ الْمُكَاشَفَةِ يَرْتَعُونَ وَ مِنْ حِيَاضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلَاطَفَةِ يَكْرَعُونَ وَ شَرَائِعِ الْمُصَافَاةِ يَرِدُونَ قَدْ كُشِفَ الْغِطَاءُ عَنْ أَبْصَارِهِمْ وَ انْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّيْبِ عَنْ عَقَائِدِهِمْ مِنْ ضَمَائِرِهِمْ وَ انْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ سَرَائِرِهِمْ وَ انْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ »
[۱۹]. سوره الفجر، آیات ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰
[۲۰]. همان
[۲۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۰
[۲۲]. همان
[۲۳]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص ۳۳۱
[۲۴]. همان، ج ۹۸، ص ۲۳۸
[۲۵]. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره
[۲۶]. سوره الصافات، آیه ۱۰۷
[۲۷]. همان
[۲۸]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۲۷
[۲۹]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۴۷۳
[۳۰]. سلیم بن قیس هلالی کوفی، کتاب سلیم بن قیس، ص ۹۳۷
[۳۱]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵ ، ص ۲۱۸
[۳۲]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۷
[۳۳]. همان، ج ۴۴، ص ۳۱۸
[۳۴]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۶
[۳۵]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
1395_135_Eslam_Hosini_Va_Eslam_Yazidi.apk
4.97M
#نرم_افزار
💠اسلام حسینی _ اسلام یزیدی
🔰 فهرست
🏴 اصحاب عاشورایی منتظران مهدی
🏴 دینداری حسینی و یزیدی
🏴 توکل رمز پیروزی امام حسین علیه السلام
🏴 ریشه یابی وقوع فاجعه کربلا
🏴 یاران تکلیف گرای امام حسین علیه السلام
🏴 امام حسین الگوی اعتدال
🏴 انتخاب و سرنوشت
🏴 ازدواج حسینی نیاز امروز
🏴 هدف بزرگ امام حسین
🏴 بشارتهای الهی
🏴 🏴 اشارهای به مقاتل
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d