🎙#مصاحبه
🔻نقش معرفت نفس، جهانشناسی و روششناسی در تولید علوم انسانی اسلامی
🔹بررسی همه جانبۀ واقعیات، جامعنگری و کلنگری از لوازم موفقیت در فهم دنیای پیرامون ماست. پس از بروز و ظهور نظریۀ زیستشناختی کلگرایی، مفاهیم «کل» و «کلیت» از انزوا خارج و به تدریج جزو اندیشههای نظری مطرح و در تحقیقات عملی هم حضور یافت.
🔹مبنای نظری این رویکرد بر این اصل استوار است که برای سعادت و سلامت انسان، نمیتوان فرد را جدای از جهان در نظر گرفت، چون عالم هستی یک کلیت است.
🔹به لحاظ پیشینه، در تجربهگرایی فرانسیس بیکن، دیدگاه فلسفی هگل و آرای هانری برگسون، گرایش به تشکیل یک فهم کلی (یعنی انسجام اجزای فکر در چارچوب واحد) قابل مشاهده است.
🔹بنابراین، از یک منظر میتوان دو رویکرد برای ورود به علم را ملاحظه نمود. رویکرد تراکمی / انباشتی و گزارهای هم گفته شده است) و رویکرد کلگرا به علم.
🔹در رویکرد تراکمی، تحلیل و تبیین گزاره مدِّ نظر است در حالی که در رویکردهای کل نگر، شناسایی و ارتباط بین مؤلفههای مؤثر در یک پدیده، برای تبیین آن مهمتر تلقی میشود.
🔹 به نظر میرسد حداقل در قرن اخیر، بیشتر شاهد رشد رویکردهای انباشتی به علم بوده ایم، لیکن اخیراً این رویکردها مورد انتقاد قرار گرفته اند از آن رو که جزئی نگرند و تبیین پدیدهها به شکل تک عاملی و یا حتی چند عاملی مشکلات بسیاری داشته است.
🔹 احتمالاً رفتن به سمت روشهای ترکیبی در روش تحقیق و یا ایجاد رشتههای بین رشتهای برای تخفیف و حلِّ همین ایرادات بوده است.
🎤گفت وگو با: دکتر سیدمحمدرضا تقوی
•┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈•
#معرفت_نفس #جهان_شناسی #روششناسی #علوم_اسلامی
🔻ادامه مطلب در لینک زیر:
🌐http://fekrat.net/2600
https://eitaa.com/mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
✍️ تأملاتی تاریخی و فلسفی در ضلالت تفکر مدرن با نظر به مواضع غنینژاد در مناظره با علیزاده (۱)
#فلسفه_اقتصاد #روششناسی #معرفتشناسی
مناظرهٔ بین غنینژاد و علیزاده که از حیث موضوع و سطح و طرفین بیسابقه بود بحمدالله برگزار شد. خوشحالم که در سطح خودِ بحث، که #اقتصاد_سیاسی بود، علیزاده مجدداً خوش درخشید، تا نقایص جدی مناظرهٔ قبلی آقای درخشان با غنینژاد جبران شود. نقطهٔ قوت علیزاده غیر از تسلط به مباحث اقتصاد سیاسی و آمارهای مربوطه، دانش خوب او از تاریخ #فلسفه_غرب بود و شاید همین دانش فلسفی نیز در علاقهٔ سالهای اخیر او به جایگاه ایران و جمهوری اسلامی بیتأثیر نبوده است چون قویاً معتقدم یک انسان آشنا به تاریخ اندیشه به شرط صداقت نمیتواند نسبت به امتیازات اندیشه و فرهنگ اسلامی-انقلابی ما تجاهل ورزد.
اما در این نوشتار به چند نکتهٔ محتوایی و روشی اشاره میکنم که البته نکات روشی برای خودم اهمیت بیشتری دارد.
اول نکات محتوایی:
غنینژاد اولاً به سابقهٔ سیاه #لیبرالیسم_کلاسیک که ایدئولوژی استعمار فرانسه و انگلیس و امریکا و در دهههای اخیر، دولتهای بیرحم و جنایتکاری چون ریگان و بوش بود التفات نداشت یا تجاهل میکرد. ثانیاً فهم تاریخی او از تطورات #لیبرالیسم گرفتار نوعی عقبماندگی بود: گویی خبر نداشت که لیبرالیسم کلاسیک که در بازخوانی قرن بیستمی آن به دست امثال هایک تحت عنوان نئوکلاسیک نیز شناخته میشود، امروز حتی در نگاه لیبرالهای جدید (که غیر از نیولیبرالها هستند. توضیحش بماند.) یک ایدئولوژی ضدانسانی، ظالمانه و ارتجاعی تلقی میشود. ذهنیت لیبرال ایرانیِ معاصر ظاهراً صرفاً به جنبهٔ ضدسلطنتی و ضداستبدادی لیبرالیسم کلاسیک معطوف است، گرچه حتی چنان که علیزاده هم مختصری اشاره کرد، این جنبه نیز خالی از مناقشه نیست چرا که جان لاک پدر لیبرالیسم کلاسیک نه مخالف مطلق #سلطنت بلکه مخالف سلطنت مطلقه و خصوصاً شاه چارلز اول بود. جان لاک برغم این که افسوس میخورد که تئوریسینهای حکومت مطلقه، ملتِ انگلستان را در حد بردگان شاه میدانند، خود با بردهگیری از ملل «کافر» غیراروپایی و غیرمسیحی مشکلی نداشت و صاحب سهام یک شرکت تجارت برده بود! به علاوه، تقریر صحیحتر منازعهٔ انقلابیون انگلیسی با سلطنت چارلز عبارت از منازعهای طبقاتی بین صاحبان #سرمایهٔ جدید و قدیم است تا منازعهٔ بین روشنفکران مصلح و حکام مستبد! اینها حقایقی است که امروز برای اهالی تاریخ اندیشه روشن است فلذا این میزان شیفتگی غنینژاد به لیبرالیسم کلاسیک و تصور رومانتیک و تخیلی او از لیبرالیسم به عنوان یک نوع آزادیخواهی سعادتمندانه و حتی الهی!! بسیار مایهٔ شگفتی و تأسف است!
اما نکتهٔ روشی: میخواهم سراغ نقدی بسیار اساسیتر از روش فکری غنینژاد بروم که امروز دامنگیر بسیاری از علمای انسانی و حتی اساتید دانشگاهی این رشتهها است. ترجیعبند سخنان غنینژاد در هر دو مناظرهٔ او این بود که اقتصاد دولتی و دستوری یک شر مطلق است، گزارهای که با لجاجتی شبهکودکانه بر آن تأکید میورزید. این لجاجت را البته بنده هم به حساب نقیصهٔ بنیادین در روش منطقی او و هم جهلش به ادبیات انتقادی ضدلیبرال میگذارم. به نقیصهٔ دوم اشاره کردم و به این افزودهٔ مختصر اکتفاء میکنم که ظاهراً چارچوب کلی اندیشهٔ اقتصادی غنینژاد از دوران جوانی با ترجمه و مطالعهٔ آثار لاک و اسمیث و هایک بسته شده و او ظاهراً فرصتی برای مطالعهٔ درخور نوشتهجات منتقد لیبرالیسم کلاسیک و نیوکلاسیک پیدا نکرده است و اگر امروز علیزاده اقتصادنخوانده میتواند او را به راحتی رسوا کند به دلیل آشنایی او با گفتمانهای منتقد لیبرال سرمایهداری است.