eitaa logo
مصباح الصادقین
192 دنبال‌کننده
569 عکس
486 ویدیو
16 فایل
آدرس وب سایت مصباح الصادقین: www.mesbah-sadeghin.ir در وب سایت فوق مطالب این کانال و همچنین کانال @sadeghin_ir را به صورت دسته بندی شده مشاهده کنید. کانال آپارات: https://www.aparat.com/mesbah_sadeghin_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
roze-vedaa-aali.mp3
4.75M
° 🔘 وداع امام حسین علیه السلام با اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا ⬅️ نقلی از علامه امینی(ره) در رابطه با شخصی که از امام صادق علیه السلام سؤال کرد که گاهی در مجالس روضه گریه ام نمی آید .... 💠 «حجت الاسلام عالی» @rofaghaesfahan
roze-vedaa-marhum-kafi.mp3
4.68M
🔘 روضه وداع ابا عبدالله علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها 💠 «مرحوم شیخ احمد کافی(ره)» 💠 @mesbah_sadeghin_ir
° اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدِِ وَ آلِ مُحَمَّدِِ وَ عَجِّل فَرَجَهُم ۲۴ 💠 @mesbah_sadeghin_ir
° 🔘 «غیبت از اینجا آغاز شد» ⬅️ آیت الله حائری شیرازی(ره): 💠 امام یازدهم علیه السلام در عصری بودند که شیعیان ناشکری می‌کردند. آنها مبلغی وجوهات (خمس و زکات) خدمت امام(ع) فرستاده بودند. عده‌ای از شیعیان نامه‌ای به امام(ع) نوشتند که بیلان مصرف این اموالی که خدمت شما رسیده را به ما بگویید و اینکه این پول‌ها را چگونه خرج کردید. آدم به امام زمانش نامه بنویسد، بگوید اموال را به کی دادی؟! کجا خرج کردی؟! حضرت پاسخ داد: چرا این سؤال را از امامان قبلی نکردید؟ چه زمانی رسم‌تان بوده از امام سؤال کنید که این پول‌ها کجا رفته؟ کجا خرج شده؟ اگر امامت یک امر مستمری است چرا با من این رفتار را می‌کنید اما با امامان قبلی نکردید؟ بعد از این پاسخ، حضرت دستور داد پرده مشکی رنگی بر در اتاق ایشان آویختند. مردم که برای سوال می‌آمدند حق نداشتند پرده را عقب بزنند و از پشت پرده با آن حضرت صحبت می‌کردند. 🔘 «غیبت از اینجا آغاز شد» چرا؟! چون ناشکری کردند غیبت، نتیجه ناشکری است. ظهور نتیجه‌ شکرگذاری است. هر چه شکرگذاری بیشتر شود، پرده غیبت رقیق‌تر می‌شود. این پرده، غباری است بین امام و مأموم. این غبار از امام نیست از امت است. هر چه غبار امت فرو بشیند، جمال امام روشن‌تر می‌شود. @haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° 🔘 «شیعه یا محب» <<حجت الاسلام رفیعی>> امام حسن عسکری علیه السلام: ⬅️... إنَّ شِیعَتَنَا هُمُ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ یطِیعُونَا فِی جَمِیعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِینَا فَأولئِک شِیعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِی کثِیرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیهِ فَلَیسُوا مِنْ شِیعَتِنَا... 💠... شیعیان ما کسانی هستند که از سنّتهای ما پیروی کرده و تمام اوامر و نواهی ما را اطاعت می کنند، پس اینان شیعیان ما هستند و امّا کسانی که در بسیاری از چیزهایی که خداوند واجب کرده، ما را مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند... 📚 «بحار الأنوار، ج 65، ص 162» 💠 @mesbah_sadeghin_ir
° 🔘 «شیعه یا محبّ» 💠 در تفسیر امام حسن عسکری حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن سیار روایت کرده‌اند، این دو بزرگوار می‌گویند: ⬅️ شبی در خدمت امام عسکری بودیم - در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام تعظیم می‌کرد و اطرافیان او نیز احترام می‌نمودند- ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردی دست بسته همراه او بود او امام را که در بالای خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده می‌شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد به خاطر احترام از مرکب پیاده شد. امام عسکری فرمود: به جای خود برگرد، و او در حالی که تعظیم می‌کرد به جای خود یعنی روی مرکب برگشت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکان صرافی گرفته‌‌ام به گمان اینکه می‌خواسته راهی به دکان باز کند و از آن سرقت کند. همین که خواستم او را تازیانه بزنم - و این روش من است متهمی را که دستگیر می‌کنم پنجاه تازیانه می‌زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگ‌تری مرتکب نشود - او به من گفت: از خدا بترس و کاری که باعث خشم خداوند می‌شود انجام نده، من به راستی از شیعیان علی بن ابی‌طالب و شیعه این امام بزرگوار پدر کسی که به امر خدا قیام می‌کند می‌باشم. من از او دست برداشتم و گفتم: تو را نزد امام می‌برم، اگر آن حضرت گفته‌ات را تصدیق کرد که از شیعیان او هستی تو را رها می‌کنم، و اگر دروغ گفته بودی بعد از آنکه هزار تازیانه به تو زدم دست و پایت را قطع خواهم کرد، اکنون او را به حضور شما آورده‌ام، آیا او همان طور که ادعا کرده است از شیعیان شما می‌باشد؟ امام فرمود: پناه بر خدا می‌برم، این کجا از شیعیان علی بن ابی طالب می‌باشد؟ خدا او را در دست تو گرفتار کرده است به خاطر اینکه به خیال خود اعتقاد دارد که از شیعیان حضرت علی است. حاکم گفت: راحتم کردی، الآن پانصد ضربه به آن می‌زنم و هیچ اعتراضی هم بر من نیست. و چون او را به فاصله زیادی از آنجا دور کرد دستور داد او را به رو بر زمین افکندند، دو جلاد را یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ بر او گماشت و به آنها گفت: او را بزنید و بدرد آورید. این دو نفر شلاق‌‌های خود را بطرف او پایین آوردند، ولی به او برخورد نکرد و هر چه می‌زدند بر زمین می‌خورد، حاکم ناراحت شد و گفت: وای بر شما، زمین را می‌زنید؟ به پشت و کمر این شخص بزنید، دوباره شروع به زدن کردند و پشت و کمر او را نشانه گرفتند ولی این بار دست‌های آنها خطا رفت و آندو به یکدیگر زدند و داد و فریاد آنها بلند شد. حاکم به آنها گفت: وای بر شما، مگرشما دیوانه شده‌‌اید؟ چرا خودتان را می‌زنید؟ این مردی که بر زمین افتاده بزنید گفتند: ما همین کار را می‌کنیم و جز او را هدف نمی‌گیریم و نمی‌زنیم ولی دست‌‌های ما بی اختیار منحرف می‌شود بطوری که ضربه‌‌‌ها بر خود ما وارد می‌شود. حاکم چهار نفر دیگر از مأموران خود را صدا زد و به این دو نفر اضافه کرد و گفت: او را احاطه کنید و تا می‌توانید بزنید، شش نفر دور او را گرفتند و شلاق‌‌‌ها را بالا بردند که او را بزنند ولی این بار شلاق به حاکم اصابت کرد. او از مرکب پیاده شد و فریاد کرد: مرا کشتید خدا شما را بکشد، این چه کاری است که می‌کنید؟ گفتند: ما غیر این شخص را نمی‌زنیم و نمی‌دانیم چرا چنین می‌شود؟ حاکم با خود گفت: شاید اینها توطئه کرده‌اند، لذا چند نفر دیگر را مأمور کرد که این شخص را بزنند، ولی آنها هم حاکم را زدند بار دیگر گفت: وای بر شما چرا مرا می‌زنید؟ گفتند: به خدا قسم ما جز این شخص را نمی‌زنیم. حاکم گفت: سر و صورت مرا مجروح کردید، اگر مرا نمی‌زنید از کجا این جراحتها پیدا شد؟ گفتند: دست ما بشکند اگر تو را قصد کرده باشیم. مرد گرفتار به حاکم گفت: ای بنده خدا، آیا به این لطفی که به من می‌شود و ضربات شلاق از من دفع می‌گردد هیچ توجه نمی‌کنی و عبرت نمی‌گیری؟ وای بر تو، مرا نزد امام برگردان و هر چه در مورد من فرمان داد اجرا کن. حاکم او را نزد امام برگرداند و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، کار این شخص عجیب است، از طرفی انکار کردید که از شیعیان شما باشد - و هر که شیعه شما نباشد ناگزیر شیعه ابلیس است و جایگاهش در آتش است - و از طرف دیگر معجزاتی از او مشاهده کردم که مخصوص پیامبران است. امام فرمود: بگو یا جانشینان پیغمبران (یعنی اظهار معجزه منحصر به پیامبران نیست بلکه جانشینان واقعی آنها هم به آوردن معجزه توانائی دارند). حاکم هم کلام خود را با اضافه کردن جمله‌‌ای که امام فرمود تصحیح کرد. ادامه دارد⬇️ 💠 @mesbah_sadeghin_ir
ادامهٔ ⬇️ 🔘 «شیعه یا محب» 💠 سپس امام عسکری به حاکم فرمود: ای بنده خدا این شخص در اینکه ادعا کرده از شیعیان ما است دروغ گفته است دروغی که اگر می‌فهمید و از روی عمد آن را می‌گفت به تمام آن عذاب تو گرفتار می‌شد و در زندان زیرزمینی سی سال باقی می‌ماند، ولی خداوند به او رحم کرد زیرا کلمه را بر آنچه قصد کرده اطلاق نموده است و از روی عمد دروغ نگفته است و تو ای بنده خدا بدان که خداوند او را از دست تو نجات داده است، او را رها کن، زیرا از دوستان و ارادتمندان ما است گر چه از شیعیان ما نیست. حاکم گفت: نزد ما این تعبیرات همه مساوی است، چه فرقی بین اینها است؟ امام به او فرمود: ⬅️ اَلْفَرْقُ أَنَّ شِيعَتَنَا هُمُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ آثَارَنَا، وَ يُطِيعُونَا فِي جَمِيعِ أَوَامِرِنَا وَ نَوَاهِينَا، فَأُولَئِك‏ من شِيعَتُنَا. فَأَمَّا مَنْ خَالَفَنَا فِي كَثِيرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّـه‏ عَلَيْهِ فَلَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا. 💠 شیعیان ما کسانی هستند که از آثار ما پیروی می‌کنند، دستورات ما را به کار می‌بندند، و از آنچه نهی کرده‌ایم اجتناب می‌نمایند، و اما کسانی که در بسیاری از آنچه خداوند بر آنها واجب کرده با ما مخالفت می‌کنند از شیعیان ما نیستند. سپس امام به حاکم فرمود: و تو دروغی گفته‌‌ای که اگر از روی عمد مرتکب شده بودی خداوند تو را به هزار تازیانه و سی سال زندان زیر زمینی گرفتار می‌کرد. حاکم عرض کرد: آن دروغ چه بوده است ای فرزند رسول خدا؟ امام فرمود: معجزاتی را که دیدی به این شخص نسبت دادی درحالی که معجزه کار او نیست بلکه کار ما است که خداوند در مورد او ظاهر کرد تا حجت ما را آشکار کند و عظمت و شرافت ما را روشن سازد، و اگر گفته بودی معجزاتی در مورد او مشاهده کردم - و عمل را به او نسبت نمی‌دادی - آن را انکار نمی‌کردم، آیا حضرت عیسی که مرده را زنده کرد معجزه نیست؟ آیا معجزه کار آن مرده بود یا عیسی؟ آیا گل را که به شکل پرنده ساخت و به اذن پروردگار پرنده گردید، این معجزه کار پرنده بود یا حضرت عیسی؟ آیا آنهائی‌که مسخ شدند و با خواری بوزینه گردیدند معجزه نیست؟ آیا این معجزه کار بوزینه‌‌‌ها بود یا پیغمبر آن زمان؟ حاکم گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّـهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْه‏» «از خدا طلب آمرزش می‌کنم و به سوی او بازگشت می‌نمایم.» سپس امام عسکری به آن شخص که ادعا کرده بود شیعه علی بن ابی طالب است، فرمود: ای بنده خدا تو شیعه علی بن ابی طالب نیستی بلکه از دوستان او می‌باشی. همانا شیعیان آن حضرت کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی درباره آنان فرموده است: ⬅️ ﴿وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون‏.﴾(بقره/82) 💠 «کسانی که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام می‌دهند اهل بهشت خواهند بود، و در آن جا برای همیشه خواهند ماند.» شیعیان کسانی هستند که به خدا ایمان آورده‌اند و او را به صفاتی که خودش فرموده توصیف می‌کنند و از صفات دیگر که بر خلاف آن باشد پاک و منزه می‌دانند، و محمد(ص) را در همه گفتارش تصدیق می‌کنند، و همه کارهای او را عین صواب و راستی می‌دانند و عقیده دارند که علی(ع) بعد از او سرور و پیشوای همگان است و بزرگواری است که هیچکس از امت محمد(ص) همتای او نیست، بلکه اگر همه آنها را در کفه‌‌ای و علی(ع) را در کفه‌‌ای دیگر قرار دهند کفه علی(ع) بر آنها ترجیح پیدا می‌کند مانند ترجیح داشتن وزن آسمان و زمین بر یک ذره بی مقدار. و شیعیان علی(ع) کسانی هستند که در راه خدا هیچ باکی ندارند که مرگ سراغ آنها آید، یا آنها در دام مرگ قرار گیرند و شیعیان علی(ع) آنهایی هستند که برادرشان را بر خود ترجیح می‌دهند گرچه در حال نیاز و حاجت باشند. و آنها کسانی هستند که خداوند در جائی که نهی فرموده آنها را نمی‌بیند، و جایی که امر فرموده خالی از آنها نیست. و شیعیان علی بن ابی طالب(ع) کسانی هستند که در احترام نمودن و بزرگداشت برادران مؤمن به مولای خود علی(ع) اقتدا می‌کنند. و آنچه گفتم گفتار خودم نیست بلکه گفتار رسول خدا(ص) است و این فرمایش پروردگار است که فرموده است: ﴿وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ﴾ یعنی بعد از اعتراف به توحید و اعتقاد داشتن به نبوت و امامت همه فرائض و تکالیف الهی را بجا می‌آورند، و در رأس آنها دو فریضه است: یکی ادا کردن و پرداختن حقوق برادران دینی، دوم رعایت تقیه و آشکار نکردن عقیده مذهبی خود در مقابل دشمنان خداوند برای آنکه جان و مال خود را حفظ کنند. 📚 تفسیر امام عسکری(ع)، ج7، ص316 بحارالأنوار، ج65، ص162 تفسیر برهان، ج4، ص23 💠 @mesbah_sadeghin_ir
6-moharam-3.1.mp3
13.11M
🔘 سخنرانی عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه زمان:ششم محرّم 1362 (قسمت سوم) مکان: مسجدالعسکری- اصفهان ┅✿🍃❀📚❀🍃✿┅ » قوه مجریه دین مقدس اسلام امامت و ولایت است » مراد از ” تواصوا بالحق ” در سوره عصر این است که شیعیان همدیگر را وصیت کنند به امر ولایت که اصل دین است سوره بقرة آیه 45 ⬅️ واسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِۚ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلّا عَلَى الْخاشِعِينَ 💠 و از صبر و نماز يارى بگيريد و البتّه آن، جز بر خاشعان بسى گران است » در تفسیر وارد شده از ”صبر” به پیامبر اکرم(ص) و از ”صلاة” به امیرالمومنین(ع) » مسئله قبول ولایت سخت است مگر بر خاشعین » کسانی که قلب هایشان خشوع دارد، و کبر و نخوت و خودبینی ندارند، می‌‌توانند نور ولایت را بپذیرند » محدود بودن عده‌ای که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را در عالم ذر پذیرفتند » عهد امام حسین علیه السلام در عالم ذر با خداوند متعال دربارهٔ خریداری گناهان امت پیامبر اکرم(ص) به بهای قبولی وقایع کربلا 💠 @sadeghin_ir
32.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° 《 حاج میثم مطیعی 》 همه آرام و قرار این دل زیارت در اربعین است ره عشق است و ندارم باکی اگر خاری در کمین است 💠 @mesbah_sadeghin_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° إلَی الحَبیب ، إلَى الحُسين إلَى العَزيز ، إلَى الغَريب امام حسین علیه السّلام در خواب به من فرمود : ..... تعال ( بیا ) 💠 @mesbah_sadeghin_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° 🔘 إلَی الحَبیب ┅┅✿ 🏴 ✿┅┅ «جانم حسین جان ای جان جانان» بر کشتگان نینوا اربعین آمد آل پیمبر کربلا دل غمین آمد «جانم حسین جان ای جان جانان» ⬅️ نوحه اربعین 💠 استاد سلیم مؤذن زاده اردبیلی 💠 @mesbah_sadeghin_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان لگدزدن نظامی بعثی صدام به دیگ غذای زائران اربعین حسینی و شکایت بانی غذا از نظامی بعثی در حرم و جواب امام حسین (ع) و ادامه داستان..... سخنرانی حجة الاسلام فالی در سال ۹۵ @rofaghaesfahan
° 🔘 توبه شخصی که جیب مردم را می‌زد ⬅️ مولف کتاب «داستانهای عبرت‌آموز» گوید مرحوم آیت الله بهاء الدینى داستان شگفت انگیزى را از قول حمله دارى از شهر ارومیه که سالى یک بار مسافر به مشهد مى‌بُرد، بدین صورت نقل نمود: 💠 مسافرتِ با ماشین تازه آغاز شده بود و در آن زمان، ماشین، باری بود و در قسمتِ بار، مسافر و بارش را یکجا سوار مى‌کردند. من نزدیک به سى مسافر براى بردن به زیارت حضرت رضا(ع) پذیرفته بودم و قرار بود اوایل هفته‌ی بعد به جانب مشهد حرکت کنیم. شب چهارشنبه، حضرت رضا(ع) را در خواب دیدم که با محبتى خاص به من فرمودند: در این سفر، ابراهیم جیب‌بر را همراه خود بیاور. از خواب بیدار شدم در حالى که در تعجب بودم که چرا از من خواسته شده چنین شخصِ فاسق و فاجرى را که در بین مردم، بسیار بدنام است به مشهد ببرم و فکر کردم خوابى که دیده‌ام صحیح نیست. شب بعد، همان خواب را بدون کم و زیاد دیدم، ولى باز توجه به آن ننمودم. شب سوم در عالم رؤیا حضرت رضا(ع) را خشمگین مشاهده کردم که با حالتى خاص به من فرمودند: چرا در این زمینه اقدام نمى‌کنى؟ روز جمعه به محلى که افراد شرور و گنهکار جمع مى‌شدند رفتم و ابراهیم را در میان آنان دیدم. نزدیک او رفته سلام کردم و از او براى زیارت مشهد دعوت نمودم. با شگفتى با دعوتم روبرو شد و به من گفت: حرم حضرت رضا(ع) جاى من آلوده نیست؛ آنجا مرکز اجتماع اهل دل و پاکان است، مرا از این سفر معاف دار. اصرار کردم و او نمى‌پذیرفت. عاقبت با عصبانیت به من گفت: من خرجى این راه را ندارم، فعلا تمام سرمایه من سى ریال پول است، آن هم پولى حرام که از کیسه‌ی پیرزن فقیرى دستبرد زده‌ام!.  به او گفتم: من از تو مخارج سفر نمى‌‌خواهم، رفت و برگشت این سفر را میهمان منى!. اصرارم مقبول افتاد و آمدن به مشهد را پذیرفت و قرار شد روز یکشنبه همراه با کاروان حرکت کند. کاروان به راه افتاد، مسافران از بودنِ شخصى مانند ابراهیم جیب بر متعجب بودند، ولى احدى را جرأت سؤال و جواب نسبت به این مسافر نبود. ماشینِ بارى همراه بار و مسافر، در جاده‌ی خراب و خاکى به جانب مشهد مقدس در حرکت بود، نرسیده به منطقه زیدر که محلى نا امن و جاى حمله‌ی ترکمن‌ها به زوّار بود، عرض جادّه به وسیله قُلدرى ستمکار بسته شده بود. ماشین توقّف کرد. راهزنی بالا آمد و خطاب به تمام مسافران گفت: آنچه پول دارید در این کیسه بریزید و در برابر من ایستادگى نکنید که شما را به قتل مى‌رسانم! آنگاه پول راننده و تمام مسافران را گرفت و ماشین را ترک گفت. ماشین پس از ساعتى چند به محلّ زیدر رسید و کنار قهوه خانه نگاه داشت. مسافرین پیاده شدند و کنار هم نشستند و غم و اندوه جانکاهى بر آنان سایه انداخت. بیش از همه راننده ناراحت بود و مى‌گفت: نه تنها خرجى خود را ندارم، بلکه از پول بنزین و دیگر مخارج ماشین هم محروم شدم و رسیدن ما به مقصد بسیار مشکل به نظر مى‌رسد و از شدّت ناراحتى به گریه افتاد. در میان بهت و حیرتِ مسافران، ابراهیم جیب بر به راننده گفت: چه مقدار پول تو را آن راهزن برده؟ راننده مبلغى را گفت، ابراهیم آن مبلغ را به او پرداخت. سپس از بقیه‌ی مسافران به طور تک تک مبلغ ربوده شده‌ی آنان را پرسید و به هر کدام هر مبلغى را که مى‌گفتند مى‌پرداخت. در نهایتِ کار سى ریال باقى ماند که ابراهیم گفت: این هم مبلغ ربوده شده از من بود که سهم من است. همه شگفت زده شدند، از او پرسیدند: این همه پول را از کجا آورده‌اى؟ در پاسخ گفت: وقتى آن راهزن از همه‌ی شما پولتان را گرفت و سپس مطمئن و آرام خواست از ماشین پیاده شود، بى سر و صدا جیب او را زدم و این پولهایى که به شما دادم پول خود شماست. حمله‌دار مى‌گوید: بلند بلند گریستم. ابراهیم به من گفت: پول تو را هم که برگرداندم، چرا گریه مى‌کنى؟ خوابم را که در سه شب پى در پى دیده بودم براى او گفتم و اعلام کردم من از فلسفه‌ی خواب بى خبر بودم و اکنون فهمیدم که دعوت حضرت رضا(ع) از تو بدون دلیل نبوده و امام(ع) مى‌خواسته به وسیله‌ی تو، این خطر را از ما دور کند. با شنیدن این مطلب، حالِ ابراهیم عوض شد و انقلاب شدیدى به او دست داد و به شدت گریست و این حال، تا رسیدن به تپّه سلام [جایى که برق گنبد بارگاه ملکوتى حضرت رضا(ع) دیده مسافران را روشن مى‌کند] ادامه داشت. در آنجا گفت: زنجیرى به گردن من بیندازید و مرا تا نزدیک صحن به این صورت ببرید و چون پیاده شدیم، مرا به جانب حرم به همین حال حرکت دهید. ما نیز آنچه او خواست انجام دادیم و تا در مشهد بودیم همین حالِ تواضع و خضوع را داشت و توبه‌ی عجیبى کرد و پول پیرزن ناشناس را در ضریح مطهر انداخت و امام را شفیع خود قرار داد تا گناهان گذشته‌اش بخشیده شود.  همه مسافران کاروان به او غبطه مى‌خوردند و پس از زیارت ما به ارومیه برگشتیم ولى آن تائب با ارزش، با ما باز نگشت و در مشهد مقدس ماندگار شد 💠 @mesbah_sadeghin_ir
° ⬅️ داریم با حسین حسین پیر می شویم خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم 💠 @mesbah_sadeghin_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذاکر اهل بیت (ع) استاد حاج فیروز زیرک کار در برنامه " با حسین (ع) حرف بزن " 💠 @mesbah_sadeghin_ir
27.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° 《 مداحی حاج میثم مطیعی 》 ویژه پیاده روی اربعین 💠 @mesbah_sadeghin_ir
ترجمه و متن عربیِ 《 مدّاحی حاج میثم مطیعی 》 ویژه پیاده روی اربعین شَدَّ الهَوى حَبلَ الجَوى وَ اجتاحَني سَيلُ النَّوى دلدادگی ریسمان عشق را محکم کرد و سیل دوری و فراق من را برد لِلوَصلِ عَيني سَاهِرَة چشمانم به انتظار وصال (کربلا) بیدار است أَطْفَأَ شَمْعِي مَدْمَعِي ... و دَكَّ نَوْحِي مَسْمَعِي اشکم شمع مرا خاموش کرد و مویه‌ها و نوحه ها در گوشم طنین انداز شد إيهٍ دُمُوعي، اشتَعِلي! هان! ای اشک‌های چشم من، بجوشید نارُ اشتِياقي، كمْ تَصْطَلِي! ای آتش شوق من چقدر شعله‌وری! لَيلُ انتِظاري، هَلْ يَنجَلي؟ آیا شب انتظار مرا پایانی هست؟ (مَولايَ مَولايَ السّلام) سلام ای مولای من هُنَا الأَسى كُلُّ الأَسى ...هُنَا الصِّغارُ و النِّسا اینجا همان محل اندوه و غم است؛ همه غم ها اینجاست.. اینجا جایی است که کودکان و زنان اهل بیت بودند هُنَا النُّجومُ الزَّاهِرَة اینجا همانجایی است که ستارگان درخشان بودند مِنْ سَاجِياتٍ صُرَّعِ ... تَدعو إلَى التَّفَجُّعِ این ستارگان همان اجساد ساکن و بر زمین افتاده اند .... و این اجساد به نوحه و عزا فرا می خوانند يا وادِيَ الطَّفِّ ما جَرى ؟ ای سرزمین کربلا چه اتفاقی افتاده است؟ فاقَ المُصابُ التَّصَوُّرا این مصیبت از تصور فراتر است هذا حُسَينٌ فَوقَ الثَّرَى این حسین علیه السّلام است که بر خاک افتاده است (عليكَ مَولايَ السّلام) ای مولای من سلام بر تو إليكَ آتٍ سَيِّدي ... اَلأربَعينُ مَوْعِدِي مولایم، به سوی تو رهسپارم..... میعاد ما اربعین است ذِكراكَ أحلى خاطِرَة یاد تو شیرین‌ترین خاطره است جابِرُ قَدْ جاءَ مَعي ... يَأخُذُني لِلمَصرعِ جابر با من آمده است.... و مرا به سوی قتلگاه تو می‌کشاند عِندَكَ يا مَولايَ المُنى مولای من! آرزوهایم نزد توست ظُلْمَةُ رُوحی تَلقَى السَّنا تاریکی روحم به روشنی می گراید كُلُّ وُجُودي لَكَ انحَنى تمام وجودم برای تو تعظیم می‌کند مَولایَ مَولایَ السَّلام 💠 @mesbah_sadeghin_ir
roza-hazrate-roghaye-hashemi.mp3
18.01M
🔘 روضه حضرت رقیه(س) 💠 منزل حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه ⬅️ مداح : جناب آقای سید هاشمی شب جمعه ( ۱۱ مهر ۹۸ ) ✿🍃❀ 🏴 ❀🍃✿ بود در شهر شام از حسین، دختری آسیه فطرتی، فاطمه منظری تالیِ مریمی، ثانیِ هاجری عفت کردگار، عصمت اکبری او سه ساله، ولی عقل چهل ساله داشت با چهل ساله عقل، روی چون لاله داشت هاله برده ز رخ، رخ چو گل ژاله داشت لالهٔ روی او همچو مه، هاله داشت از یتیمی فلک کار او ساخته رنگ رخساره را از عطش باخته از فراق پدر گشته چون فاخته بانک کو کوی او شورش انداخته در خرابه شبی خفته و خواب دید آفتابی به خواب رفت و مهتاب دید آنچه از بهر وی بود نایاب دید یعنی اندر بخواب، طلعتِ باب دید ناله وی رسید چون به گوش یزید کرد بهرش روان راس شاه شهید... ❀ 🏴 ❀ من به قربان آن سر نورانیت من بمیرم، که زد؟ سنگ به پیشانیت «ابتا یا حسین» چهرهٔ ماه تو، ای گل حیدری از چه رو ای پدر، گشته خاکستری «ابتا یا حسین» ارث از مادرم فاطمه برده ام تازیانه من از دشمنان خورده ام «ابتا یا حسین» اگر دست پدر بودی به دستم کجا کنج خرابه می نشستم 💠 @sadeghin_ir
° 🔘 امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند : 💠 شخصي خدمت رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - رسيد و گفت: اي رسول خدا به چه كسي نيكي كنم؟ حضرت فرمود: به مادرت، گفت: بعد از او به چه كسي؟ حضرت فرمود: به مادرت، گفت: سپس به چه كسي؟ حضرت فرمود: به مادرت، باز پرسيد: بعد از او به چه كسي؟ حضرت فرمود: به پدرت. ⬅️ جاءَ رجلٌ الي النبيّ - صلّي الله عليه و آله - فقال يا رسول الله مَن أبَرُّ؟ قالَ: اُمُّكَ، قالَ: ثمَّ مَن؟ قال: اُمُّكَ، قالَ: ثمَّ مَن؟ قال: اُمُّكَ قالَ: ثمَّ مَن؟ قال: أباک «بحارالانوار، جلد 74، صفحه 94» @rofaghaesfahan
° 🔘 امام سجّاد عليه السّلام می فرمایند : 💠 شخصي خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اي رسول خدا، من هيچ كار زشتي نمانده كه انجام نداده باشم، آيا مي توانم توبه كنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آيا هيچ يك از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. رسول خدا(ص) فرمود: برو به او نيكي كن (تا آمرزيده شوي). وقتي او راه افتاد، پيامبر(ص) فرمود: كاش مادرش زنده بود. (يعني اگر او زنده بود و به او نيكي مي كرد، زودتر آمرزيده مي شد.) «بحار الانوار، جلد 74، صفحه 82» @rofaghaesfahan
159 (7 moharam62) - 1.mp3
16.96M
🔘 سخنرانی عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه زمان: هفتم محرّم 1362 (قسمت اول) مکان: مسجدالعسکری- اصفهان ┄┅┅✿🍃❀📚❀🍃✿┅┅┄ » مراد از ولایت که بر پیامبران عرضه می شده دوستی تنها نبوده، بلکه منظور این بوده که حضرت علی علیه السلام را از لباس بشریت بیرون بشناسند. » امير المؤمنين عليه السلام می فرمایند: ⬅️ معرفتي بالنّورانيّة معرفة الله » کمال انسان و کمال ایمان در این است که انسان امیرالمؤمنین علیه السلام را و امام زمانش را به نورانیت بشناسد. آن صاحب ولایت کلیه الهیه که تمام اشیاء قائم به اویند، یک چنین شخصی امام است. » صاحب ولایت مطلقه الهی کسی است که متصرف در جمیع امور(عالم) است [ مثل رد شمس برای امیرالمومنین ع ] » دوستی اهل بیت علیهم السلام که به آن امر شده، جهتش این است که به آن ولایت حقیقی انسان نمی‌تواند برسد، مگر از طریق دوست داشتن آنان، و دشمن داشتن دشمنانشان. » راه خدا، راه سلوک، راه علم، یافتن است. علم(و) یاد گرفتن، برای عمل است و عمل، برای اینکه انسان بیابد آن چیزی را که به آن اعتقاد دارد. 💠 @sadeghin_ir
° 🔘 مرحوم آیت الله حائری شیرازی(ره): 💠 عمر ما می گذرد و دیر یا زود به صف گذشتگان می پیوندیم و این، زندگی بزرگ ماست. من چیزی مهمتر از این مطلب نداشتم که به شما بگویم. @rofaghaesfahan
° 🔘 امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام : ⬅️«إنَّ الدُّنْيا ... ظِلٌّ‏ زائِلٌ‌‏» 💠دنیا، سایه ای نابودشدنی است. 📚(نهج البلاغه ، خطبه غرّاء) ┅✿🍃❀📚❀🍃✿┅ عَنهُ علیه السّلام : ⬅️ لا يَعرِفُ قَدرَ ما بَقِيَ مِن عُمرِهِ إلّا نَبِيٌّ أو صِدِّيقٌ 💠 ارزش باقيمانده عمر خويش را نداند ، مگر پيامبری يا صدّيقی. 📚«غرر الحکم و درر الکلم» ج ۱ ص ۲۰۸ @rofaghaesfahan
° 🔘 امیرالمؤمنین علی عليه السّلام : ⬅️ بقِیَّةُ عُمُرِ الْمُؤْمِنِ لا قِیمَةَ لَها یُدْرِکُ بِها ما قَدْ فاتَ وَ یُحْیی ما ماتَ 💠 باقی مانده عمر مؤمن قیمت ناپذیر است زیرا آنچه را از دست داده در مهلت باقیمانده بدست می آورد و آنچه را فوت شده زنده می گرداند 📓 «الدعوات قطب الدین راوندی» ( ج ۱ ص ۱۲۲ ) ┅✿🍃❀📚❀🍃✿┅ عنه عليه السلام : ⬅️ إنَّ أنفاسَكَ أجزاءُ عُمرِكَ فلا تُفنِها إلّا في طاعَةٍ تُزلِفُكَ 💠 نفَسهاى تو اجزاى عمر توست پس آنها را جز در طاعتى كه تو را به خدا نزديك مى سازد صرف نكن 📓 «غررالحکم ۳۴۳۰» 💠 @mesbah_sadeghin_ir