eitaa logo
مــصــــبـاح الـــهـــدیٰ💚
320 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
67 فایل
ما ، تیم نمایشی مصباح الهدی که بانوانی هنرمند و متعهد به مبانی انقلابی و اسلامی هستیم ، میخواهیم تئاتر رو به زبان ساده و با شیوه ی خانومانه و مذهبی بهتون یاد بدیم. . آیدی پیج اینستا : 👇🏻 @mesbahehoda . ارتباط با ادمین : 👇🏻 @khadem_hosseinam_128
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده : 🔹 خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... 🔸 اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! 🔹 پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! 🔸شهید محمود رضا استاد نظری ولادت : ۱۳۴۸/۲/۱۱ تهران شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ عملیات والفجر ۸ - فاو گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🔹 نثار روحش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📡 اخبار هنر ♦️آغاز فروش بلیت جشنواره تئاتر فجر از امروز 🔹قیمت بلیت‌ها برای نمایش‌های ایرانی جشنواره ۸۰ هزارتومان و برای نمایش‌های بخش ملل ۱۲۰ هزارتومان تعیین شده است. متن کامل خبر👇 http://roubesh.ir/post/454 🌐roubesh.ir @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ : یِ عٰاشِـق❣ محرم سال ۱۳۹۷ بود ... در ایتا یک‌گروه‌برای خودش و رفیقش زده بود . قرار بود کارها را دو نفره انجام دهند . تمامی حرفهایش را وقتی نیاز به حضورش داشت در همان گروه دو نفره میزد... و او هم که با معرفت تر از همه بود سریع چک‌میکرد و تیک آبی میخورد... رفیقش می‌دانست او تنها تر از همیشه هست برای همین بیشتر از بقیه حواسش به او بود . کارهای ریز زنانه... کارهای سنگین مردانه کارهای لطیف دخترانه کارهای ... تمام کارهایی که از صفر تا صد نمایشی باید جلو می‌رفت را سعی میکرد با دختران و بانوان گروه جلو ببرد. اما گاهی نیروی مردانه ای لازم بود تا پیگیری ها بهتر انجام شود و سنگینی این مسیر کمتر او را اذیت کند اما کسی را پیدا نمی‌کرد... راستش را بخواهی ، کسی او را جدی نمی‌گرفت که بخواهد کمکش کنند... فکر میکردند چون با دختران نوجوان کار میکند ، یعنی خاله بازی ... اما رفیقش بهتر از هرکسی او را درک میکرد... وقتی خودت در کارهای فرهنگی ذوب شده باشی تازه میفهمی یعنی چه ...!! تازه میفهمی پوستت کنده میشود تا بخواهی اثر گذار باشی ... آنهم در کار نمایشی که ظرافت کاریش پوست را که نه گوشت را آب میکند . برای همین قسم خورده بود برای هرکسی که پای کار فرهنگ این انقلاب است از تمام جانش مایه بگذارد حتی وقتی که نباشد قرارشان بود وقتی کارها انجام شد ، با یک علامت یا یک فرستاده ای به او بفهماند که پشت رفیقش را خالی نکرده... بوده اگرچه حضور نداشته... همه چیز خوب بود ... اما هرچه منتظر ماند نشانه ای نرسید... ✍به قلم یه نویسنده ی عاشق❣ ➰➰➰➰➰➰➰➰➰ @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ : یِ عٰاشِـق❣ فرهنگسرای ولای شهرری، مملو از جمعیت بود ... روز آخر نمایش رویای لیلا... نمایشی که برای تکریم زنان مدافع حرم روی صحنه رفته بود... از ابتدای شروع نمایش دائما به ساعتش نگاه میکرد و منتظر بود... اضطراب داشت و عرق سرد بر روی پیشانیش.. هیچ وقت زیر قولش نمیزد ... پس چرا خبری از فرستاده نبود...؟ نمایش که به اتمام رسید همه ی بانوان صحنه به وجد آمدن، بلند شدند با سلام وصلوات گروه را تشویق کردند... از مسئولین و بانوان مسجد و پایگاه بسیج برای تقدیر که آمدند او فقط چشمش به در بود... نا امید شد و شروع کرد به پرت کردن حواس ِخودش تا در موقع مناسب در همان گروه ساختگی گلایه هایش را بکند... همین که آرام گرفت ، به یکباره درب سالن باز شد و فرستاده اش وارد شد. خودش بود اما از کجا؟؟ انتظار همه را داشت اما انتظار او را نه!!! یعنی کسی بهتر از او نداشت تا بفرستد. او هم اینهمه راه در ترافیک و در جستجوی نمایش هرجور شده بود فقط آمده بود ببیند و دل ناآرام او را آرام کند از بهت و تعجب ، اشک های چشمانش را که بر گونه هایش سرریز شده بود پاک میکرد... فرستاده قدم قدم نزدیکش میشد... و او با هر قدمش ، قلبش در سینه اش با شدت بیشتر میکوبید.. با خودش می‌گفت چه نشانه ای بهتر از اینکه تو زنده ای و ناظر به همه چیز ... ما در این دنیا مرده ایم و از همه جا بی خبر... وقتی خدا در قرآن اشاره میکند که شهدا زنده اند این دل مرده ی من است که باور نمی‌کند... و او فرستاده ی خودش ، عزیز خودش ، همسرش را فرستاده بود... همسر شهید مصطفی صدر زاده بود که قدم به قدم به او نزدیک میشد... وقتی بهم رسیدند هردو در آغوش هم گریه کردند.. راست گفت خدای بزرگ و بلند مرتبه : مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. و این داستان با عنایت حضرت مادر ادامه دارد... ✍به قلم یه نویسنده ی عاشق❣ ➰➰➰➰➰➰➰➰➰ @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا