38.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻سخنرانی طوفانی بیژن عبدالکریمی در نشست عصر نصرالله
🔹️گفتمان انقلاب نتوانسته شأن جهانیاش را در سیاست داخلی بیافریند
🔹️سیاست باید کمی تادیب شود و در برابر تفکر زانوی ادب بزند و در واقع تفکر باید وارد صحنه شود
🔹️انقلاب ما آرمان بزرگی داشت و من برای این آرمان در کنار گفتمان انقلاب هستم. گفتمان انقلاب ما تمنای بزرگی داشت... در جهانی که بهذات سکولار است و عقلانیت به ذات سکولار همه جای جهان را گرفته، تمنای تجدید عهد با امر دینی را داشت...
@mesle_Beheshti
🔻«اسد و دومینوی هفت اکتبر»
✍️مهدی تدینی
🔹دومینویی که با عملیات هفت اکتبر آغاز شد، به بشار اسد رسید. با کمی اغماض حتی میتوان از «اثر بومرنگی» صحبت کرد؛ گرچه قطعاً اسد شخصاً هیچ نقشی در پرتاب بومرنگِ هفتم اکتبر نداشت، اما دولت او از بخت بد یا خوب روزگار بخشی از جبهۀ مقاومتی شده بود که هفت اکتبر در نهایت به پای همۀ آن نوشته میشد. و همین هم شد! مثل روز روشن بود که پس از هفت اکتبر اسرائیل خاک غزه را به توبره میکشد و مشخص بود حزبالله در چنین جنگی نمیتواند نظارهگر بماند. کسانی که در صلح شعار میدهند، چقدر میتوانند در جنگ بیکار بنشینند؟ ــ احتمالاً به همین دلیل اسد سالها بود که دیگر شعار هم نمیداد تا در جنگ بعدی مجبور به عمل نباشد.
🔹پس روشن بود که پای حزبالله به جنگ باز خواهد شد. نوع عملیاتی که اسرائیل در قبال حزبالله از خود نشان داد، گویای این بود که سالها برای چنین جنگی آمادهسازی کرده بود ــ که یک فقرهاش پیجرها بود و فقرۀ دیگرش شناساییِ گستردۀ نیروهای حزبالله تا ردههای پایین. سنگینی جبهه از غزه به جنوب لبنان چرخید و دیگر جای انکار نبود که حزبالله تضعیف شد. آسمان سوریه در طول سالهای اخیر برای اسرائیل به اتوبانی بدونعوارض تبدیل شده بود و از این طریق رفتوآمد نیروها و عوامل لجستیکی ایرانی نیز زیر آتش اسرائیل قرار داشت. اسرائیل جنگ را کِش داد تا مطمئن شود رئیسجمهور محبوبش وارد کاخ سفید میشود. اینجا بود که نتانیاهو فکر میکرد میتواند سطح تنش با ایران و حزبالله را پایین آورد و بقیۀ کار را یا به فشار حداکثری ترامپ بسپرد یا کلاً صبر کند تیمِ اسرائیلدوست ترامپ در کاخ سفید مستقر شود.
🔹به محض آتشبس در لبنان، آتش سوریه روشن شد. تنها در عرض چند روز رازی که چندان هم عیان نبود فاش شد! یعنی معلوم شد چه نیرویی اسد را نگه داشته است: همان نیرویی که در این جنگ تضعیف شده بود و اینک توان یا تمایل عمل نداشت. دیوار دفاعی اسد بدون آن نیروی کمکی به لگدی بند بود. ارتشی بیاراده که فقط عقبنشینی را خوب بلد بود، قلمرو اسد را شهر به شهر به تحریرالشام سپرد. فقط تعدادِ وارونگیها را در جملۀ بعد بشمارید! در جنگی برقآسا، تهماندۀ «سکولاریسم سوری» ــ که از قضا متکی به نیرویی کاملاً «غیرسکولار» بود و در نتیجه از ماهیت خود تهی شده بود ــ در برابر «اسلامگرایانِ» متکی به ترکیۀ مثلاً «لائیک» جبهه به جبهه گریختند. شام شبی قمر در عقرب را به صبحی رساند که در آسمان روزش ابرهای تیرهای جولان میدهد.
🔹چهارده سال پیش میشد گفت «بهار عربی به سوریه رسید»، اما امروز بیشتر انگار موسمِ کابُل به دمشق رسیده است. در واپسین ساعات سرنگونی، نیروهایی غیر از تحریرالشام دمشق را آزاد کردند، اما در صبح سرنگونی، جولانیِ ریبِرَندشده با آرایشی القاعدهزدوده در دمشق سجدۀ شکر به جا آورد و با اسم جدیدِ «احمد الشرع» وارد مسجد دمشق شد. آن روی عثمانیـاسلامگرای ترکیه برندۀ این جنگ برقآسا بود. در اینکه مقصر اصلیِ تمام این قمر در عقرب کسی مگر اسد نیست، تردیدی نیست! او بود که باید پس از پدرش فضا را باز میکرد و نکرد؛ او بود که باید به موقع میرفت و نرفت. در این نیز تردیدی نیست که صلحطلبیِ حماقتبار اوباما یکی از عوامل جهنم سوریه بود ــ وقتی نمکگیر نوبل صلح شد و تن به اعلام منطقۀ پرواز ممنوع در سوریه نداد تا جنگ زودتر تمام شود، و بدینسان با فرسایشی شدن جنگ سوریه به گلخانۀ بنیادگرایی تبدیل شد.
🔹به این ترتیب، سایر نیروها احتمالاً بخت چندانی برای جولان دادن در برابر ایدئولوژی و عِده و عُدۀ جولانی ندارند. در عمل جولانی میماند و کُردهایی که اگر کمک آمریکا نباشد، وضع خطرناکی خواهند داشت. جولانی فعلاً به هر کس همان چیزی را میگوید که آن طرف دوست دارد بشنود، اما خودفریبی است اگر گمان کنیم او پانزده سال اسلحه بر دوش کشیده تا یک دموکراسی سکولار بسازد. میزان درگیری جولانی با کُردها بستگی به میزان سرسپردگی او به اردوغان دارد. فعلاً خود سوریها به این چیزها فکر نمیکنند و ترجیح میدهند از رفتن اسد خوشحال باشند. اما در خوشبینانهترین حالت «جمهوری اسلامی» در انتظار سوریه است ــ که اگر چنین شود، باز با شگفتی باید گفت تنها سد دفاعیِ بشار اسدِ سکولار در برابر این جمهوری اسلامیِ سوری، جمهوری اسلامی ایران بود. اما سناریوی تیرهتر برپایی امارت اسلامی سوریه است ــ احتمالاً در فرایندی مرحله به مرحله.
🔹بگذارید متن را با یک اثر بومرنگی معکوس پایان دهم: اگر امارت اسلامی در سوریه ایجاد شود، باید گفت دومینویی که حماس به حرکت انداخت، به پیدایش یک دولتِ شبهحماسِ بزرگ در سوریه منجر خواهد شد. قطعاً حاکمانِ آن امارت اسلامی، اَشبَهُالرجال به هنیهها و سینوارها خواهند بود و اسلامگرایان ترکیه نیز حیاتخلوتی بزرگ برای تخریب ریشههای سکولاریسم ترکی خواهند یافت.
@mesle_Beheshti
🔻تحریر الشام، داعش نیست!
✍️محمدمهدی تهرانی
🔹بالاخره این تروریستهای سابق یا معارضین مسلحی که بشار را مرخص کردند، کیستند؟
🔹تحریرالشام از گروههای متعددی تشکیل شده که مهمترین آنها همان جبهه النصره است؛ جبههای که به رهبری جولانی در سال 2012 و حتی چند ماه زودتر از داعش اعلام موجودیت کرد و در ادامه نیز حتی با داعش جنگید.
🔹جبههالنصره اساساً نه برای اهداف بلندپروازانهای چون دولت اسلامی عراق و شام(داعش) که برای آزادی شام تشکیل شد. هدفش را هم مبارزه با ظلم، بیعدالتی، فقر و سیاستهای اشتباه بشار میدانست. کشت و کشتارهای داعشی چیزی نبود که النصرهایها یا همان تحریرالشامِ امروز بپذیرد. غیرنظامیان، دیگر مذاهب و ادیان به صرف اینکه غیر سلفی هستند و... نباید کشته میشدند. این صرفاً یک نزاع سیاسی نبود؛ فراتر از آن یک اختلاف نظر فقهی بود. النصرهایها حتی مسئلهشان انتقامجویی از علویها هم نبود. آنها به نحوی عملگراتر حاضر به همراهی با سایر معارضین بودند اما داعش از آنجا که آن سایرین را کافر قلمداد میکرد، چنین همراهیای را نمیپذیرفت. جبههالنصرهایها عمدتاً سوری بودند. مناطق و شهرهای سوریه را از دیرباز به خوبی میشناختند. همین هم قدرت سازماندهی بالاتری به آنها نسبت به داعش میداد. این هر دو سلفی به شمار میآیند اما خشونتهای داعشی با شیوه میانه النصره سازگار نبود.
🔹جولانی در همین مصاحبه اخیرش با CNN هم تلاش کرد از تصور سیاه داعشی فاصله بگیرد: «افرادی که از حکومت اسلامی میترسند، یا شاهد اجرای نادرست آن بودهاند یا درک درستی از آن ندارند.» او در مورد اقلیتها هم گفت:«هیچکس حق ندارد گروه دیگری را حذف کند. این اقلیتها صدها سال است که در این منطقه همزیستی داشتهاند و هیچکس حق ندارد آنها را از بین ببرد.» آیا این یک ریبرندینگ بود؟ خیر! فروریختن تصویر غلط و یکپارچهای بود که از گروههای مخالف اسد داشتیم.
🔹آیا این یعنی تحریرالشام خوب است؟ بیاییم بازی خوب و بد را کنار بگذاریم و از سیاه و سفیدبازی که تا الان گرفتارش بودیم خلاص شویم. ما با یک شعبه از القاعده مواجهیم که به ترکیه نزدیک است. مجموعهای از گروههاست که بر سر حذف اسد توافق داشتند و البته در ادلب در کنار هم به نسخهای ایجابیتر از آنچه میخواهند هم شاید رسیدهاند. تحریر در ادلب به مسیحیها امکان بازگشایی کلیسا را داد و در مقابل انتقادات نیز ایستاد. ما با القاعده در افغانستان ارتباط داشتیم ولی در سوریه در مقابلش قرار گرفتیم. از نگاه جولانی ایران تفرقه مذهبی و فساد را در سوریه گسترش داده است. او همین الان با تصرف بلندیهای جولان توسط اسرائیل همراه نیست. به این ترتیب با نسخهای از القاعده مواجهیم که با ما فاصله دارد و در عوض به ترکیه گرایش خواهد داشت. از خشونتهای داعشی فاصله میگیرد و بیعت اجباری هم ندارد. عملگراتر است و اهداف خود را با حوصله بیشتری و بر پایه مردم دنبال میکند. ماجرای تعرض به حرمها هم بیشتر ساخته و پرداخته کانالهایی است که بیشرفانه دنبال جذب ممبرند. جولانی کسی است که در عراق در زندانهای آمریکا به سر برده و این البته آینده است که نشان میدهد ماجرای تحریر به کدام سو خواهد رفت.
@mahdytehrani
@mesle_Beheshti
🔻درباره سوریه
✍️علی مهدیان
🔹قبل از این هم بارها نسبت به یک "کلان روایت" خطرناک در بین متدینین و انقلابیون تذکر داده بودم، در ماجرای سوریه قبل از هر تحلیلی درباره اوضاع سوریه، نسبت این کلان روایت با این ماجرا برای من جالب است.
☘خروجی تحلیلهایش ایجاد ترس است. لذا این یک نوع روایت مرجفون است. ابزارش بی اعتمادی به تصمیم گیران و تدبیرکنندگان. این کلان روایت دو قطبی ساز و دو قطبی زی است، یا صراحتا یا لوازم سخنشان آن است که مسوولین دشمن و روبروی جبهه مقاومتند.
☘در ماجرای تحلیل سوریه اما یک جلوه دیگر این کلان روایت بیشتر خود را نشان داد و آن ایستادن روی متشابهات و مجهولات است. داستان سرایی بدون استدلال و اطلاعات فقط بر اساس همان احساس بی اعتمادی و ترس.
🔹در مساله سوریه اما چند نکته روشن داریم ما بقی ماجرا هم نمیدانیم، بی اطلاعیم، طبیعی هم هست که اطلاعات صحنه جنگ همه اش آشکار نشود.
☘اگر قصه حرکت تحریر الشام به ضرر ایران و نفع اسراییل باشد که هست، حتما ایران و کل جبهه مقاومت این نقطه مهم از جبهه را رها نمیکند. چون راهبرد هویتی مقاومت همین تقابل اراده ها است.
☘مدل جنگیدن و درگیری همه جا به یک روش نیست. اگر تحریرالشام، توانسته باشد پشتیبانی مردمی برای خود ایجاد کند، ایران طوری عمل نمیکند که گویا مقابل مردم ایستاده. اگر تحریر الشام توسط برخی از کشورهای منطقه حمایت میشود، ایران به گونه ای درگیر میشود که مقابل کشورهای منطقه قرار نگیرد، اگر تحریر الشام در بخشی از بدنه مقاومت با حسن ظن مواجه است، ایران تلاش میکند شکاف در جبهه مقاومت شکل نگیرد، دقت کنیم اسراییل از نفس افتاده و محتاج درگیری و شکن و اختلافات منطقه ای است، ایران طوری درگیر نمیشود که نفس به اسراییل بدهد.
☘اینها به معنای عدم روبرو شدن با اراده دشمن نیست بلکه سبک و سیاق روبرو شدن متفاوت است، لزوما قیافه ای که من و شما در ذهن داریم از تقابل، نخواهد بود. این رایزنی های فشرده منطقه ای عراقچی را مثلا بخشی از پازل ببینید و روی این رفتارها فکر کنید.
☘کلا توجه کنیم که آن فهم فانتزی از جنگ و پیروزی های پی در پی را باید کنار گذاشت، جنگ است، درش دشمن همه توانایی خود را به کار میبرد خصوصا وقتی کارد به استخوانش میرسد، اصل پیچیدگی جنگ و هجوم همه جانبه دشمن، خودش نشان از میزان ضربه ای است که دشمن به لحاظ راهبردی در منطقه خورده و میزان قدرتی است که جبهه شما دارد.
🔹خلاصه اگر از یک سوی مراقب گفتمان و جریان عقب نشینی هویتی و راهبردی یا غیرتاکتیکی هستیم و برملا و نفیش میکنیم، از سوی دیگر هر عقب نشینی را عقب نشینی راهبردی ندانیم، بسیاری مواقع عقب نشینی ها تاکتیکی است.در تحلیلهایمان باید مراقب کلان روایت جریان مرجفون در دل انقلابیون باشیم. اینها هزار بار دیگر هم رهبری اطمینان خاطر دهد درباره پیروزی گام به گام مقاومت، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری بگوید تصمیمات ما به هنگام و بدون تاخیر و تعلل است، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری از چشمهای ظاهر بین در تحلیل وقایع بنالد، جدی نمیگیرند، هزار بار دیگر هم رهبری از منطقی بودن تصمیمات و مبتنی بر قوانین پذیرفته بین المللی بودن و غیره بگوید نمیپذیرند، چرا؟ چون اصلا اصول کلان روایتشان خراب میشود.روش ایران مقاومت همراه با انعطاف است یعنی در هر شرایطی با توجه به همه امکانات و شرایط، موثرترین ضربه را وارد میکند.
@ali_mahdiyan
@mesle_Beheshti
🔻ایران و سوریه قدیم و جدید!
✍️صابر گلعنبری
🔹اکنون با پایان نظام اسد در سوریه به عنوان متحد ایران این پرسش مطرح میشود که این اتفاق چه تاثیری بر آینده و موقعیت منطقهای تهران خواهد داشت و سوریه پسااسد چگونه سوریهای خواهد بود.
🔹چنان که ورود ایران به بحران سوریه در حمایت از یک طرف ماجرا با توجه به دریافت متناقض تهران و بیشتر کشورها و ملتهای عربی و اسلامی نسبت به آن، پیامدهای خاص خود را برای قدرت نرم ایران در منطقه داشت، در وهله اول سقوط اسد نیز ضربهای به نفوذ منطقهای سخت ایران و به تبع آن بلوکی وارد میکند که تحت عنوان «محور مقاومت» راهبری میکند و اکنون همزه وصل آن یعنی دمشق قطع شده است.
🔹به هر حال، ایران حضور خود در سوریه و جایگاه آن در این محور را به نوعی امری حیثیتی کرده بود و از این منظر حذف اسد پیامدهای روانی خاصی نیز در کنار دیگر تبعات ژئوپلیتیک دارد.
🔹ایران سیاست خود در سوریه و حضور در آن به ویژه در 13 سال اخیر را در چارچوب تقابل با اسرائیل و تداوم «کانال امن» ارسال سلاح برای حزب الله لبنان تعریف کرد. اما جدا از دگرگونی ژئوپلیتیک شام و قطع ارتباط زمینی محور از تهران به بغداد و دمشق و بیروت، واقعیت هم این است که سوریه با شروع جنگ داخلی و آزادی عملی که اسرائیل در آن پیدا کرد، سالهاست که آن جایگاه قبلی خود را نه تنها در تقابل با این رژیم از دست داده است، بلکه به پاشنه آشیلی هم برای ایران و محور در این زمینه تبدیل شد؛ به نحوی که دیگر نه مانند گذشته امکان ارسال سلاح به حزبالله از کانال سوریه میسر بود و نه تنها مدام کاروانهای ارسال تسلیحات به لبنان بلکه خود حضور نظامی تهران و حزبالله در این کشور هدف حملات مستمر اسرائیل و بعضا آمریکا قرار میگرفت.
🔹در همین حال، الزامات وضعیت داخلی بحرانی سوریه و بیرغبتی دولت اسد و قید و بندهای روسیه امکان پاسخ به این حملات را از آنجا سلب کرده بود. این حملات ابتدا به سولهها بود و جنبه صوری داشت، اما به مرور زمان رفتهرفته نیروها و افسران بلندپایه ایرانی هدف حمله و ترور اسرائیل قرار گرفتند و کار تا بدانجا پیش رفت که حملات به امری روتینی تبدیل و موجب تغییر ادراک اسرائیل و همچنین آمریکا نسبت به ایران شد و ترور سردار سلیمانی در بغداد تا هنیه در تهران محصول تغییر این ادراک بود.
🔹همین وضعیت حضور ایران در سوریه را از لحاظ مالی و انسانی بسیار پرهزینه کرده بود و در مقابل نیز به نوعی فرصتی برای تجدید قوا و آماده شدن مخالفان برای چنین روزهایی ایجاد شد. در کنار آن نیز اسرائیل، با رصد اطلاعاتی تحرکات نیروهای ایران و حزبالله در سوریه توانست بانک اطلاعاتی قابل توجهی ایجاد کند که آثار آن را میتوان در ترور رهبران و فرماندهان ارشد حزبالله در ابتدای جنگ لبنان دید.
🔹اما جدا از وضعیت امنیتی شکننده سوریه، پایان جنگ لبنان و تبعات آن، اولویتهای کاری دیگری را در برابر ایران و متحد لبنانی آن برای بازسازی ضاحیه و جنوب لبنان و ساماندهی مجدد امور داخلی حزبالله و حفظ موقعیت آن در لبنان قرار داد که به تبع آن به نوعی تسلیح حزب از سوریه به امری ثانویه تبدیل شد و در کنار آن نیز ناامن شدن بیسابقه کانال زمینی سوریه به حزبالله لبنان و عزم اسرائیل و آمریکا برای هدف قرار دادن هر نوع تسلیحات ارسالی در راستای اجرای قطعنامه 1701 نیز به گفتهای باعث توجه بیشتر ایران به «بومیسازی تسلیحات» این حزب شده است.
🔹البته در کنار آن با توجه به ماهیت ضداسرائیلی جریان اسلامگرای سوریه و نزدیکی طیفی از آنها به حماس چه بسا از این کانال فرصتی برای نوعی نقشآفرینی تهران در این باره در آینده شکل گیرد. تداوم حملات اسرائیل به سوریه و قرار گرفتن مخالفان در موضع تقابلی با تلآویو میتواند شانس خلق این فرصت را برای ایران افزایش دهد؛ اما در مقابل نیز اولویتهای داخلی سوریه در سایه اقتصاد ورشکسته و تشکیل نظام سیاسی جدید ممکن است سوریه جدید را و لو موقتا با پیشران ترکی به سمت دیگری سوق دهد.
🔹در همین حال اما تحولات کنونی از لبنان تا سوریه و به احتمال زیاد توقف جنگ در غزه در دو سه ماه آتی، و احتمالا سرایت اوضاع به یمن و عراق، ممکن است تهران برای عبور از این مرحله و لو موقتا به بازتعریف اولویتهای منطقهای خود و تقویت مناسبات با بازیگران دولتی سوق یابد.
🔹همچنین چه بسا این فرصت در سایه شرایط فراهم شود که حکومت ایران بیشتر به تقویت جبهه داخلی خود و حل مشکلات آن و مذاکرات برای رفع تحریمها متمرکز شود. البته قبل از شکلگیری چنین مذاکراتی نیز بعید نیست که اسرائیل با چراغ سبز آمریکا دست به اقدامی علیه برنامه هستهای ایران بزند که جدا از اهداف کلان مرتبط با این برنامه، چه بسا هدف دیگر از حیز انتفاع خارج ساختن اهرم هستهای ایران برای امتیازگیری در مذاکرات باشد.
@mesle_Beheshti
🔻درباره ماجرای سوریه و حکمت متعالیه مقاومت-۱
✍️محمد ایمانی
🔹آیا هزینه های مادی و انسانی که در سوریه در طول این سال ها کردیم، ارزشش را داشت؟ اصلا ما در سوریه چه می کردیم؟ اگر این حضور ارزشش را داشت، چرا از دستاوردهای آن صیانت نکردیم؟
🔻برای پاسخ به این سوالات، ابتدا باید منطق و حکمت متعالیه "مقاومت" را در دو بُعد "ایرانی" و "اسلامی" فهمید. حتی اگر کسی دریافت اسلامی نداشته باشد و نگرش صرفا ایرانی و محدود به منافع ملی داشته باشد، باید به حقیقتی مهم پی برده باشد:
🔹مواجه نشدن بهنگام با تهدیدهای دشمن، مساوی است با این که به شکل کاملا منفعلانه در خاک خود غافلگیر شوید و صد برابر هزینه بپردازید؛ تازه معلوم هم نیست که بتوانید او را عقب برانید یا نه.
🔻امیر مومنان (ع) در این باره حکمتی را بیان فرموده اند که مقبول استراتژیست هاست: «با دشمن بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند. َوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. به خدا سوگند با هیچ قومی در خانهاش نجنگیدند، مگر آن که او را خوار ساختند.» (خطبه ۲۷ نهجالبلاغه)
🔹منطق مقاومت در منطقه ما، جعلی و مصنوعی نیست، بلکه از متن ملت ها و در واکنش به واقعیت های تلخ چند ده سال انفعال و خوش خیالی جوشیده است.
🔻برپایی رژیم اشغالگر در فلسطین و سپس دست درازی آن به خاک همه همسایگان، دقیقا به موازات دعوت به صلح و سازش در طول چند دهه انجام شد و به ملت ها فهماند که بدون مقاومت، نمی توانند از حیثیت و موجودیت خود پاسداری کنند.
🔹ملت ما، پیشگام مقاومت است. این، یک انتخاب میان ذلت و عزت، و بنابراین، یک الزام بود. متجاوزان ارتش بعث، چه جنایاتی که در استان های غربی و جنوب غرب مرتکب نشدند. وقتی آنها با پشتیبانی جند ده کشور غربی و عربی به خاک چند استان ما تجاوز کردند، نه ارتش بلکه بسیج مردم بود که خط مقدم مقاومت را شکل داد.
🔻در چنان روزگار دشواری که همسایگان جنوبی ما در حال خیانت و کمک به صدام بودند، سوریه جزو معدود دولت های عربی بود که کنار مقاومت ملت ایران ایستاد و پشتیبانی کرد و به همن علت هم، مغضوب آمریکا و اسرائیل شد.
🔹حکومت اسد -پدر و پسر- اگر به تهدید و تطمیع های غرب و ارتجاع عرب تن می دادند، هیچ رسانه و سیاستمدار غربی یادش نمی افتاد که درباره دموکراسی و دیکتاتوری سخن بگوید. همچنان که نه درباره دیکتاتوری مطلق در عربستان و اردن و امارات و بحرین و قطر و مصر حرف می زنند و نه از جریان معارضه جانبداری می کنند.
🔻نوبت دوم که آتش جنگ نیابتی غرب علیه ملت ایران و دیگر ملت های مستقل برافروخته شد، به واسطه برکشیدن دولت داعش در عراق و سوریه بود. سرطان این تروریسم از یکسو به عمق سوریه کشیده شده بود و از جانب دیگر به مرزهای غربی ایران رسیده بود؛ جنان که علنا از حمله به عمق خاک ما می سخن گفتند.
🔹تروریست های تکفیری و اجاره ای، اگر در عراق و سوریه مهار نمی شدند، جنایات بزرگتری را در عمق سرزمین ما مرتکب می شدند. نیاز مشترک سه کشور، موجب حضور مسشاری ایران شد. ما هنگامی توانستیم به مقاومت آنها کمک کنیم، که دولت و مردم هم پای کار بودند و برای امنیت خود جنگیدند.
🔻در اینجا، نیروهای مقاومت منطقه ای و روسیه هم وارد شدند تا سر افعی داعش به سنگ کوبیده شد. این پیروزی بسیار بزرگ، یعنی تضمین هفت- هشت سال امنیت برای خودمان و منطقه و حتی فرا منطقه.
💢ادامه دارد...
@IMANI_mohammad
@mesle_Beheshti
🔻درباره ماجرای سوریه و حکمت متعالیه مقاومت-۲
✍️محمد ایمانی
🔻دشمنانی که روزی صدام را برای حمله به ایران ملعبه دست کردند، روزگاری دیگر به اشغال مستقیم دو همسایه شرقی و غربی ما پرداختند و رسما ایران را تهدید کردند، و روز سوم، جنگ نیابتی داعش و دیگر گروه های تکفیری را بر ساختند، از حجم شکست های راهبردی، لحظه ای آرام و قرار نداشته اند.
🔹فکرش را بکنید: فقط هفت هزار میلیارد دلار هزینه آمریکا در دو جنگ افغانستان و عراق و "تقدیم عراق به ایران در سینی طلایی" به تعبیر سعود الفیصل وزیر خارجه مقبور عربستان؛
🔻پس از آن سرمایه گذاری انبوه روی جنگ نیابتی و شکست در آن و بسیج شدن ظرفیت های مقاومت منطقه ای، از افغانستان و پاکستان تا یمن و عراق و سوریه و لبنان؛ و سپس، دریافت ضربات راهبردی، بعد از عملیات طوفان الاقصی و نمایش محدود وحدت میدان ها از سوی جبهه مقاومت.
🔹عملکرد یکایک دستگاه های خودمان در بحران اخیر سوریه را می توان (و باید از موضع کارشناسی) نقد و بررسی کرد. اما زبان طعنه و تمسخر با زبان نقد دوتاست.
🔻ناراحتی از اتفاق مهم پیش آمده، سزاوار هر ایرانی مسلمان است؛ اما زبان طعنه و تمسخر، قطعا خیر خواهانه نیست و اگر با توجه باشد، قطعا همان زبان شماتت منافقانه در پسِ هر ناکامی جبهه خودی است.
🔹این یادداشت مجال پرداختن به عملکرد دولت، دستگاه های اطلاعاتی، وزارت امور خارجه، نیروهای نظامی مسئول به ویژه سپاه پاسداران، و وزارتخانه های اقتصادی را ندارد.
🔻اگر ما حداکثر ۱۰ تا ۲۰ درصد امکان اثر گذاری بر تحولات سوریه را داشته ایم، ۸۰- تا ۹۰ درصد دیگر به نقش "دولت، ارتش و مردم سوریه"، دولت روسیه، و دولت های معارض (از آمریکا و اسرائیل و غرب تا ترکیه و ارتجاع عرب) بر می گردد.
🔹تشدید تحرکات گروه های تروریستی در شمال سوریه، از چند ماه قبل آشکار بود و این نکته هم که ماموریت داشته باشند برای نجات رژیم از نفس افتاده اسرائیل، میدان جنگ را عوض کنند، احتمال بالایی به شمار می رفت. در عین حال، سرافکندگی بزرگی بود اگر وسط جنگ حزب الله و حماس با صهیونیست ها، مرتکب خیانت می شدند.
🔻اما ائتلاف تحریر الشام بلافاصله پس از اعلام آتش بس، وارد معرکه شد و این در حالی بود که دولت اسد پس از قریب ۱۵ سال جنگ، تحمل ویرانی و چند پارچگی، غارت منابع اقتصادی و نفتی اش از سوی آمریکا و ترکیه، نارضایتی اقتصادی مردم، و ارسال پیام های تهدید و تطمیع از سوی فرستادگان دولت های عربی به دمشق، توان ادامه مقاومت را نداشت و به همین علت، در دام محاسبات غلط افتاد.
🔹این نکته هم گفتنی است متاسفانه ارتش سوریه به اعتبار آموزه های سکولار حزب بعث، غالبا فاقد انگیزه های دینی یا ملی قوی برای جنگیدن بوده و این در حالی است که هم برخی سران ارتش و هم برخی مقامات دولتی، از طریق کارهای اطلاعاتی طولانی مدت، خلع روحیه شده یا با دشمن بسته بودند.
🔻در چنین شرایطی فارغ از شدت و ضعف عملکرد دستگاه های مسئول ما، دولت میزبان مقاومت، آمادگی روحی تداوم مسیر را نداشت و بنابراین ایران هم نمی توانست جای میزبان هزینه بدهد. هر چند که به احتمال قریب به یقین، مردم سوریه، هزینه های تلخ تر و بزرگتری خواهند پرداخت.
🔹بازخوانی و بازیابی و ارتقای عمومی منطق مقاومت، بالاترین نیاز امروز ما و منطقه است. ملت های منطقه، حجم خباثت و شرارت آمریکا و رژیم صهیونیستی را به ویژه در طول دو دهه اخیر به چشم دیده است. همچنان که یقین کرده، آمریکا و غرب سر سوزنی قابل اعتماد نیستند.
🔻سیاستمداران و فعالان فلسطینی، شاخه زیتون را کنار اسلحه بالا آوردند تا سازش را جایگزین مقاومت کنند؛ اما در طول چند دهه، هر بار بخش بیشتری از سرزمین شان به اشغال در آمد و هر بار، عرصه تنگ تر شد. ملت بی سرزمین و بدون حاکمیت بر سرنوشت خود، دیگر کجا می توانست سکونت کند و چه اختیاری درباره آینده خود و فرزندانش می توانست داشته باشد؟
🔹رویداد سوریه، ناکامی بزرگی برای همه ملت هایی است که می خواهند در امنیت و استقلال زندگی کنند. اما نه اول ماجراست و نه پایان آن. پیروزی و ناکامی، ویژگی نبرد های بزرگ و دوران ساز است. شبکه سیطره جوی غرب، ضربات بزرگی را دریافت کرده که پنهان می کند و پیروزی مهمی را کسب کرده که برای شکستن جبهه مقاومت، بزرگ نمایی می کند.
🔻بازسازی و باز آرایی استحکامات مقاومت در منطقه بسیار مهم است؛ اما از آن مهم تر، همدلی و اجماع بر سر دو واقعیت است: اولا راهبرد دشمن بر از هم گسیختن وحدت میدان ها قرار گرفته و حال آن که خود به آن عمل می کند؛ و ثانیا دعوت به مذاکره مستقل از ایران و "گشایش نمایی" تله های تعبیه شده، صرفاا عملیات فریب است و باید از افتادن در این دام پرهیز کرد.
@IMANI_mohammad
@mesle_Beheshti
🔻داستانبافیِ وارونه!
✍️محمدمهدی تهرانی
🔹میگویند اسد آنگونه که بایست پای مقاومت نایستاد یا به غرب اعتماد کرد یا با ایران فاصله گرفت و بنابراین مردمش در کنارش نبودند و سقوط کرد. در نگاه دقیقتر اما این ماجرا کاملا وارونه است؛ چون مردمش در کنارش نبودند و چون توان نداشت، آنگونه که بایست نایستاد. اصلا خود حزبالله لبنان مگر واقعا از همان نخست جنگید؟ نجنگید. جنگ ملاحظات دارد، ملاحظات داخلی، خارجی. کسانی که یکطرفه توقعاتشان از اسد را فهرست میکنند بدون آنکه ساخت درونی، توان و وضع سوریه را لحاظ کنند، شاید تصورشان از یک حکومت و از امکانهای کنش بیشتر تصوری پادگانی است. یعنی آنجایی که میتوان بر مسند نشست و فقط پادشاهانه دستور داد. خود ایران اینگونه پای محور مقاومت ایستاد؟ نمیگویم اسد را کاملا توجیه کنیم یا بگوییم او سوپرانقلابی بود؛ میگویم وارونه نبینیم.
🔹اگر چنین است و اگر ضعف و ناتوانی درون چنین به عدم ایستادگی در محور مقاومت و اکنون در مواجهه با تحریرالشام منجر شده، پرسش دقیقا این میشود که منشا این ضعف و ناتوانی در کجاست و مشخصا ایران به عنوان متحد نزدیک، چه نسخهای برای درمان در طول تمامی این سالها پیشکش کرده هست؟
🔹بگذارید صریحتر سخن بگوییم؛ همین که در نسبت با سوریه فقط نگران محور مقاومتیم و جامعه سوریه، فرهنگ و اقتصاد سوریه را نمیبینیم، خود، تفکری پادگانی است؛ ولو از سوی ما حزباللهیها مطرح شود. ما، خود ما حزباللهیها، نگران محور مقاومت هستیم اما نگران مردم سوریه نیستیم و اصلا نمیپرسیم که این موجودات ذی شعور و دارای حق حیاتاند کیستند و چگونه میاندیشند و نسبت ما با آنان چیست و چقدر دلبسته مقاومتند. این چنین مقاومت به مثابه یک فرهنگ حتی در تفکر ما حزباللهیها به تفنگ و موشک تقلیل مییابد. مردمت که مهم نیستند؛ خودت چرا نجنگیدی؟
@mahdytehrani
@mesle_Beheshti
⭕️ عملکرد دوازده ساله ایران در سوریه
✍️مهدی جهانتیغی
1️⃣ در داخل و خارج از ایران و بسیاری از دوستان و دشمنان میگویند چرا ایران نتوانست دولت سوریه را حفظ کند؟ پاسخ به این سوال در ساعات گذشته متعدد داده شده ولی این پرسش یک فرامتن مهم دارد و آن اینکه انتظار و محاسبه درباره جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران این است که این توان وجود داشت که بتواند کیلومترها دورتر از خودش یک نظام سیاسی را حفظ کند. بنابراین در دل این سوال و یا حتی به نوعی انتقاد، در واقع اعتراف به قدرتمندی ایران وجود دارد. کشوری که تنها چهار دهه قبل بخشی از شهرهای خودش توسط ارتش بعثی عراق تسخیر شده بود اینک از سقوط شهرهای کشور متحدش، مورد سوال قرار می گیرد. با این وجود اگر در داخل سوریه عزم نظامی و مردمی بیشتری وجود داشت، ایران همانند سالهای گذشته اجازه نمیداد، دولت سوریه سقوط کند.
2️⃣ ایران در حالیکه چندین نظام عربی در تونس، مصر، یمن، لیبی و... در اواخر دهه هشتاد بر اثر اعتراضات سقوط یا به شدت متزلزل شده بودند، نه تنها با حضور در شام، نظام سوریه را حفظ کرد بلکه خطر بین المللی داعش را از خودش و دیگر کشورهای منطقه نیز دفع کرد. ایران در میانه حوادث سوریه، به محور نظامی مقاومت چندین ملیت دیگر را همانند فاطمیون افغانستان و یا زینبیون پاکستان و همچین بسیج وطنی در سوریه به صورت سازمانی اضافه کرد. تقویت لجستیکی و افزایش تجربه و توان عملیاتی حزب الله در همین مقطع به قدری افزایش پیدا کرد که در شرایط سخت جنگ 55 روزه که بسیاری از ارتشهای ملی کشورهای منطقه هم نمی توانند، آن را تحمل کنند، به خوبی میزان موفقیت خودش را نشان داد.
3️⃣ در حوزه مباحث فرهنگی، ایران با حضور در سوریه یکبار دیگر ارزشهای دفاع مقدس را با طرح گفتمان مدافعان حرم زنده کرد و الگوی فرهنگ جهادی خود را با سرعت و در گستره وسیعی در منطقه تکثیر و افزایش داد. ایران اینک در سوریه ریشه دارد و با سقوط دولت در سوریه دچار سختی و ضعف شده ولی قابل حذف شدن کامل نیست و چه بسا فرصت احیا و تقویت نفوذ سیاسی، اجتماعی و امنیتی مجدد آن نیز به روشهای دیگر در فاصله نه چندان دور دوباره فرآهم و یا لاجرم اتفاق بیافتد.
4️⃣ اگر ضعفها و محدودیتهای اقتصادی ایران و سنگ اندازیهای متعدد دول خارجی نبود، شاید ایران در حوزه اقتصادی نیز به مراتب کارنامه قابل بیان تری در سوریه داشت. میتوانستیم با عزم بیشتر و عدم برخی غفلتها، کارنامه بزرگتر و درخشان تری به خصوص در مسایل اقتصادی و اجتماعی در سوریه داشته باشیم و حتی میشود گفت که اگر در این دو حوزه قویتر بودیم، شاید امروز دولت سوریه نیز به راحتی سقوط نمیکرد، هرچند محدودیتهای ما و ضعف های داخلی سوریه نیز در اینباره بسیار جدی بوده و نمی شود در قضاوتها از کنار آنها به راحتی گذشت. جمع بندی کلام اینکه با همه ضعفها و سرعت غافلگیرکننده سقوط ارتش و دولت سوریه، ایران هیچگاه در نیم قرن گذشته خود در منطقه شام بهرهبرداریهای راهبردی نظامی و سیاسی به اندازه دوازده سال گذشته نداشته و با توجه به سوابق دیرینه دو کشور در پنجاه سال اخیر بینظیر بوده و توانسته ذخایر پنهان و آشکار بزرگی برای آینده کشور و منطقه ایجاد کند.
@mahdi_jahantighi
@mesle_Beheshti
🔺|مردم نداشتیم؛ پس شکست خوردیم|(۱)
[درباره سقوط نظام بشار اسد]
✍حمیدرضا میررکنی بنادکی
۱. عجیب است؛ در وضعیتی که مقاومت در اوج آمادهباش جنگی است، سوریه از دست برود. در واقع پشت جبهه از دست برود. سقوط سوریه نه حاصل تمرکز جبههها بر اسرائیل بود و نه حاصل ضعف محور مقاومت از حیث لجستیک و ... . ماجرای سوریه اصلا یک شکست نظامی نیست؛ بلکه یک شکست سیاسی است. ما در سوریه سرزمین داشتیم، جاده و محورهای امن مواصلاتی داشتیم ، لجستیک داشتیم، هماهنگی با سطوح عالی آن کشور را داشتیم، ... ؛ چه نداشتیم؟ «مردم».
کسانی که ماجرای سوریه را به «مقبولیت نداشتن بشار» تقلیل میدهند، ذات و اساس مقاومت را فهم نکردهاند. مقاومت پیش از آنکه چیزی از جنس اسلحه دستگرفتن و تیر انداختن باشد، تعهد به «خلق مردم» و «مدخلیت مردم» است و واجد طرحی از «شأن انسان». داعیه مقاومت نشاندن مردم بر نقطه «حکومت» است؛ «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین». ما مردم را واجد شان و قدری بزرگ میدانیم، شأن فطرت چقدر است؟ «کل مولود یولد علی الفطره»؛ فطرت حنیف همان توحید جبلی آدمی است. توحید شأنش چقدر است؟ مردم شانشان همان قدر است. اگر موفق بشویم مردمی «متولد» بکنیم!
مردم لبنان از پس مجاهدتهای کسی نظیر امام موسی صدر(و دیگر علمای مقاومت لبنانی)، موفق به خلق مردم و بهطور طبیعی موفق به تشکیل «حزبالله» شد. نیز عراق از پس خلق مردمی که با مجاهدتهای حوزه عظیم القدر نجف و شخص آیتالله سیستانی رخ داده بود، موفق به تشکیل دولت شد؛ که بهطور طبیعی گفتمان مقاومت در آن سهمی عظیم و قابل اعتنا دارد. اما جایی که مقاومت در آن موفق به «تولید و تولد مردم»ی نشده است، چطور میتواند در محور مقاومت بماند؟ سوریه پل مقاومت بود، سوریه به اعتباری قلب مقاومت بود، سوریه سد بزرگی در راه دشمنان مقاومت بود؛ اما آیا به این اعتبار واقعا جزوی از بلوک مردمی مقاومت اسلامی بود؟ مقاومت از ناحیه سوریه ضربه خورد و دچار شکست شد، زیرا مقاومت در آنجا موفق به خلق و تولد مردمی نشد. ما در سوریه بنا به اقتضا و شرایط با بازماندگان همان تفکر و سیاستی همپیمان بودیم که یکبار در برابر رژیم در ۱۹۶۷ میلادی شکست خورده بود؛ البته با نسخهای ضعیفتر از آن. همان تفکری که دولت را بدل به یک تشکیلات بزرگ از فرمانبرداران میکند و مردم را در بهترین حالتش به افرادی «خدمات بگیر» تقلیل میدهد. خلاصه؛ آنچه سیاست میسازد؛ مردم است. ما در سوریه مردم نداشتیم. سوریه پادگان بزرگی بود که طبق رویههای معمول نظامی صرفا «اداره» میشد. این غیر از «مقاومت اسلامی» است. مردم نداشتیم، پس شکست خوردیم.
این البته به این معنا نیست که ایستادگی جمهوری اسلامی در کنار نظام بشار اسد خطا بود. این ایستادگی علل و عوامل و دلائل خودش داشت که قابل توضیح و قابل دفاع است. اما باید علت اصلی شکست را شناخت و فریب تحلیلهای معمول ظاهری را نخورد. سنت الهی و مجرای جریان حق این است که قرآن میفرماید؛ «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» و پیدا است که تحقق فعل «یدافع» بدون تحقق «الذین آمنوا» میسّر نیست.
۲. خلق مردم غیر از کارهایی از سنخ «روابط عمومی» است. خلق مردم چیزی غیر از راهاندازی دفتر و دستک رسانهای در آن کشور است. خلق مردم چیز دیگری است. خلق مردم حتی چیزی غیر از تاکتیکهای معمول خلق «سرمایهاجتماعی» است. اصلا مسئله مقبولیت این آقا و آن آقا نیست. خلق مردم یعنی عودت دادن جماعت به آن فطرت متعالی و توحیدی؛ که درکی از حق دارد و درکی از باطل؛ با این درک هم عهد با کسانی میشود و سیاست میسازد. میجنگد، میکشد و کشته میشود. خلق مردم چنین چیزی است. تنها این اتصال به حق است که مردمِ مقاومت خلق میکند و استقامت در صحنه میسازد. حاج قاسم سلیمانی در سخنرانی خود به تاریخ 26 بهمن ماه 1396 در توصیف مردم مقاوم لبنان اینطور میفرماید: «اینها چرا در کنار حزبالله ایستادهاند؟ چرا بسیاری از شخصیتهای روحانی و ارزشمند سنّی از حزبالله جدا نمیشوند؟ این چیست؟ مال چه است؟ چه ارزشی دارد؟ سعودی میلیاردها میدهد... . این تشخیص حق است.» به قدر یک اطراح کفایت است.
(ادامه در فرسته بعدی)
@konashmirrokni
@mesle_Beheshti