🔻درباره سوریه
۲
✍️علی مهدیان
🔹بشار اسد کنار رفت، تحریر الشام قدرت را در دست گرفت. این اتفاق یعنی ایران حضورش و ابتکار عملش در سوریه تحت الشعاع قرار میگیرد. این اتفاق به نفع ایران نیست. اما چند سوال
🔹اولا کنار رفتن بشار اسد یک دلیلش ارتش ضعیف و منفعل بود، سوال این است آیا بدنه مردمی سوریه هم مثل ارتش خسته و منفعل شده اند؟ یا اینکه مردم یا لااقل گروههایی در سوریه همراه جبهه مقاومتند؟ برای پاسخ به این پرسش به این نکته بیندیشید که آیا مقاومت سوریه تا امروز در اصل محصول ارتش کشور بوده یا مردم؟ آیا موفقیتهای سوریه در مقابل تکفیر داعشی محصول قدرت نظامی روسیه و ایران بوده یا اولا مردم سوریه؟ اگر بگوییم مردم سوریه اساسا حال مقاومت ندارند و منفعلند، آنچه ایران از دست داده در حد زمین است ولو به لحاظ جغرافیا مهم، نه حلقه ای از حلقات مقاومت، اگر بگویید مردم سوریه یا جریانات و گروههایی در آن، در وضعیت مقاومت قرار دارند، این حقیقت از دست نرفته و هنوز هم حضور دارد و طبیعتا کنشگری خواهد کرد. حقیقت مقاومت قبل از آنکه پدیده ای نظامی و سیاسی باشد یک حقیقت مردمی است. تحلیل جنگ بدون این ریشه اصلی خطا است.
🔹سوال دوم آنچه ایران در داستان جنگ با داعش به دست آورد چه بود و امروز چه مقدار از آن از دست رفته؟
☘ یک اینکه مقاومت یک حلقه آتشین منسجم جبهه ای حول اسراییل نبود و الان هست، این که از بین نرفته،
☘دو اینکه قدرت ایمانی و سپس نظامی هر حلقه مقاومت در این حد نبود که اسراییل هیچ کدام را حتی حماس در محاصره کامل را نتوانسته نابود کند و بنای پذیرش این واقعیت را دارد
☘سه اینکه پدیده داعش با تحریر الشام متفاوت است، آن امتی بود این ملی، آن تکفیری بود این عملگرا، آن سلاحش خوف بود این تزویر، داعش نابود شد و هنوز سر بر نیاورده،
☘چهار اینکه اسراییل آن روز با امروز به لحاظ وضعیت درونی و مشروعیت جهانی و ضعف در چنین حال و روز و در لبه پرتگاه سقوط کامل نبود. اینها محصول جنگ با داعش است،
☘پنج اینکه تشکیل انواع گروههای مقاومت در عراق و سوریه را نداشتیم که الان وجود دارند،
☘شش اینکه پایگاه ها و ناوگان آمریکایی اینطور در کل منطقه تهدید نمیشد الان میشود،
سوال اینکه با کنار رفتن حکومت بشار چه اندازه از این آورده های مهم مبارزه با استکبار بعد از جنگ در سوریه را از دست داده ایم؟
🔹سوال سوم دقیقا نگران چه هستیم؟
☘طبیعتا فروپاشی کامل نظام سیاسی و هرج و مرج در سوریه خطرناک است، فضا برای دست اندازی دشمن فراهم تر میشود، احتمال ظهور گروههای عجیب و غریب جدید تکفیری زیاد است، این ضعف فشار بر مردم سوریه را بیشتر میکند،
☘احتمال چند پارگی سوریه نیز هست و آن نیز بروز ضعف بیشتر این کشور خواهد بود و سوگیری همه منطقه نسبت به اسراییل را نیز تحت الشعاع قرار میدهد،
☘حاکمیت موجودیتی مثل تحریر الشام نیز باعث ضعف مردم خواهد بود سوگیری حاکمیت این کشور به نفع اسراییل در منطقه بیشتر خواهد شد، چیزی شبیه ترکیه یا امارات البته با توجه به حال مردم سوریه و خوی اسراییل بعید است این موجودیت کاملا در اختیار جبهه استکبار قرار بگیرد
لکن همه این سه احتمال نشان دهنده مسوولیت جدیدی است که کل جبهه مقاومت در قبال سوریه باید ایفا کند. و نه ایران نه کل مقاومت این حلقه مهم را رها نخواهد کرد. اما اینها معنایش ابدا بازگشت به گذشته نیست. دقت کنیم در وضعیت جنگ تمام عیار با جبهه استکبار هستیم میزنیم و میخوریم، آنچه اتفاق میافتد وضعیت جدیدی را شکل میدهد برای مبارزه، نه احساس انفعال و ترس و بازگشت.
@ali_mahdiyan
@mesle_Beheshti
🔻 هفت عامل فروپاشی سریع سوریه اسد
✍️علیرضا کمیلی
🔹پرسشی که اینک همه جهان را فرا گرفته علت فروپاشی فوری نظام سوریه در طول یازده روز بود. من به سه دلیل عمومی و چهار دلیل مربوط به شرایط اخیر اشاره میکنم:
🔹اول، بدبینی شدید جامعه سوری نسبت به حاکمیت بود که منجر به تضعیف شدید حمایت مردم و عدم تمایل آنان به دفاع گشت.
🔹دوم، فروپاشی اقتصاد سوریه بدلیل جنگ و تحریم بود که خستگی مردم از حاکمیت را به اوج خود رساند.
🔹سوم، فساد موجود در ارتش سوریه که از گذشته به رشوه گیری گسترده معروف بود و اساسا انگیزه جنگیدن نداشت! عملا ارتش هیچ جنگی در این روزها نکرد و مسلحین بدون درگیری جلو آمدند. خریدن برخی سران ارتش هم منتفی نیست.
🔹چهارم، بازسازی تصویر معارضه در سالهای اخیر و خصوصا در ابتدای ورود به حلب بود که مردم را از تصویر قاتل وحشی فاصله داد و حتی آن را مفیدتر از دولت خود دیدند!
🔹پنجم، عدم درخواست جدی اسد از ایران برای دخالت بدلیل دل بستن به وعده های دیگران بود. همین که مسلحین دو روز در حمص معطل شدند بدلیل حضور برخی نیروهای غیرسوری بود و نهایتا هم ارتش خالی کرد.
🔹ششم، حذف کردن قوات وطنی سوریه، که ایران در کارکرد مستشاری خود آموزش داده بود با انگیزه گرفتن کمک مالی از غرب- در دو سال اخیر- که اگر بودند جای ارتش پر میشد.
🔹 هفتم، اعلام عدم حمایت جدی روسیه در سفر آخر بشار به آنجا بود که منجر به ناامیدی او از امکان مقاومت داشت.
📍 @komeilialireza
@mesle_Beheshti
🔺اقتصاد و جنگ در سوریه!
✍️صابر گلعنبری
در این روزها پس از حمله گروههای مخالف مسلح در سوریه و سیطره بر مناطق مهمی در شمال این کشور همچون حلب این پرسش کانونی درباره علت یا علل این پیشروی سریع مطرح شده است.
قبلا هم تقریبا به علل عمده پرداختهام؛ همچون مشغولیت متحدان دمشق از ایران و حزبالله به جنگ با اسرائیل، و روسیه به جنگ با اوکراین و البته به نوعی نقش و درنگ سوالبرانگیز مسکو در یک هفته اخیر که بمبارانهای دو سه روز اخیر نیز نمیتواند توجیهگر نظارهگری آن تا تصرف حلب و پیشروی به سمت حماه باشد.
اما علل داخلی چه بسا از اهمیت بیشتری برخوردار باشد؛ مهمترین آنها وا دادن ارتش سوریه و فروپاشی سریع و دومینووار خطوط دفاعی آن از ریف حلب تا نزدیکی حماه در همان روزهای اول آغاز حمله است که حتی موجب شگفتی خود مهاجمان نیز شد. اما این اتفاق دو دلیل دارد؛ نخست خرید و همکاری برخی افسران ارتش با مخالفان و دیگری بیانگیزگی نیروهای آن که فرار را بر قرار ترجیح دادند. همین دو عامل نیز به یک علت بسیار مهم بر میگردد و آن هم بحران اقتصادی کشنده در مناطق تحت کنترل نظام سوریه است.
وقتی میانگین دریافتی ماهانه نیروهای ارتش و کارکنان دولت سوریه حدود 20 دلار است که پول بسته سیگار آنها هم نیست و کفاف مخارج یک روز آنها و خانوادههایشان را نمیدهد، این وادادنها و عقبنشینیها طبیعی است و دیگر نه انگیزهای برای جنگیدن میماند و نه مثل گذشته ایدئولوژی بعث با نبود پول در سایه فساد سیستماتیک در نهادهای حکومتی رنگ و حنایی برای آنها دارد.
البته رئیس جمهور سوریه دیروز حدود 7 دلار افزایش داد اما چیزی نیست.
اما در مقابل طرف مقابل به دلایل متعددی از انگیزه بیشتری برخوردار است. عامل اقتصادی پیشران مهمی در بالا بردن انگیزه گروههای مسلح بوده و هست. در کل وضعیت اقتصادی ساکنان شمال سوریه و مناطق حکومت خودگردان کٌردی بهتر از مناطق تحت کنترل دولت سوریه بوده و هست.
اقتصاد مناطق تحت کنترل مخالفان به نوعي تابع اقتصاد ترکیه شده و لیر این کشور در آنها حاکم است و دستمزدها هم غالبا از طرف دولت ترکیه تامین میشود.
هر چند در این مناطق هم با توجه به افت مستمر ارزش لیر ترکیه وضعیت اقتصادی چندان خوب نیست، اما بسیار بهتر از دمشق و دیگر مناطق تحت کنترل دولت سوریه است. به عنوان مثال، میانگین دستمزد ماهانه کارگران و کارکنان در مناطق تحت کنترل مخالفان حدودا به 100 دلار میرسد؛ یعنی رقمی 5 برابر حقوق یک افسر ارتش دولت سوریه. اما حقوق برخی نیروها، مدیران ادارات و نهادها در شمال سوریه (بخش تحت کنترل مخالفان) به 200 تا 500 دلار هم میرسد.
در کنار آن هم ترکیه و شرکتهایش در سالهای گذشته سرمایهگذاریهای قابل توجهی در زیرساختهای شمال سوریه به ویژه مناطق تحت کنترل «ارتش ملی سوریه» (ارتش آزاد سابق) داشته است؛ از جمله در بخش برق و در حالی که این مناطق برق دارند، اما مناطق تحت کنترل نظام سوریه اساسا در تاریکی بوده و برقی ندارند. در برخی شهرها مثل حلب قبل از سقوط، فقط در شبانهروز دو ساعت برق داشتند و هم اکنون ترکیه درصدد تامین برق این شهر راهبردی است. کما این که خود دمشق پایتخت این کشور 3 ساعت در روز برق دارد.
لب کلام این که اقتصاد در کنار عوامل دیگری در امتداد بحران سوریه، نقش کلیدی در پیشروهای اخیر مخالفان داشته است و اگر آنها نیز ماهی 10 تا 20 دلار میگرفتند که قوت روزانه خود و خانوادههایشان را تامین نکند، بعید بود که این گونه بجنگند و پیش بروند و اگر هم پیش میرفتند بعدا در جایی آنها نیز وا میدادند.
نتیجه این که نقش اقتصاد چنان اساسی است که در پروندههای کلان امنیتی و نظامی چون بحران سوریه در بزنگاه، عامل تعیین کنندهای است.
سیاست خارجی اقتصادمحور ترکیه در چنین ابربحرانهای امنیتی نیز پیوست اقتصادی قابل توجهی دارد؛ چنان که اقتصاد شمال سوریه کاملا به اقتصاد ترکیه وابسته است؛ به نحوی که اگر هم بخواهد نمیتواند به این وابستگی پایان دهد و همین خود ژئوپلیتیک شمال سوریه (فعلا مناطق تحت کنترل مخالفان) را به نفع ترکیه دگرگون کرده است.
حالا هم که حلب به تصرف آنها درآمده است؛ از یک سو به علت اهمیت اقتصادی این شهر، بحران اقتصادی دمشق و دیگر مناطق نظام وخیمتر خواهد شد و از دیگر سو وزنه ژئوپلیتیک ترکیه در شمال سوریه سنگینتر میشود و پس از تثبیت تصرف حلب، پروژههای کلان اقتصادی خود در آن را کلید خواهد زد.
شکی نیست که قدرت نظامی مولفه عمده و تعیین کنندهای در جنگهاست اما در مقابل نیز در دنیای جدید کشوری که اقتصاد و پول نداشته باشد، شورویِ برخوردار از 6 هزار بمب اتم هم باشد، در نهایت، جنگ و منازعه با رقبا و دشمنان را میبازد.
البته اقتصاد بدون پشتوانه قدرت نظامی نیز به ویژه در خاورمیانه به تنهایی تامین کننده امنیت نیست.
@Sgolanbari
@mesle_Beheshti
📌چند خطی درباره سوریه
✍🏻مهدی خانعلیزاده
🔸فرایندی که در کمتر از ۱۰ روز منجر به سقوط حکومت در دمشق شد حاصل یک فرایند نظامی و مبارزاتی نیست؛ بلکه یک روند سیاسی و دیپلماتیک است. یعنی مجموعهای از بازیگران - روسیه، ترکیه، قطر، آمریکا و حتی احتمالاً خود بشار اسد - دست به معاملات سیاسی زدند تا چنین اقدامی امکانپذیر شود. غائب بزرگ این فرایند سیاسی، ایران بود.
🔹ایران به وضوح غافلگیر شد. صحبتهای چند ماه پیش رهبری در دیدار با اسد، راهبردهای رسانهای نهادهای حاکمیتی مبنی بر ایجاد شبکههای مستقل تلویزیونی برای پوشش اخبار و تحولات سوریه در همین چند ماه اخیر صحبتها و راهبردهای متضاد و متناقض در روزهای اخیر، موید این ادعاست که تهران برآوردی از این شرایط نداشته و با یک غافلگیری روبرو شده است.
🔸تحرکات اخیر دیپلماتیک ایران برای جا نماندن از روند تحولات بود؛ یعنی به محض روی دادن اتفاقات و بعد از برطرف شدن شوک، تهران تلاش کرد تا سهم خود از این معادلات سیاسی را پیدا کند. رایزنیها اخیر وزیر خارجه و نماینده رهبری در دوحه و دمشق در همین راستا بوده است. ایران از اصل ماجرا جا ماند ولی تلاش کرد که از فرع ماجرا بی دستاورد نباشد.
🔹سقوط دولت سوریه آسیب مستقیم و جدی به منافع ملی ایران است. حالا کار برای بازیابی و ترمیم شبکه مقاومت بسیار سختتر از قبل شده و برخلاف صحبتهای روز گذشته آقای عراقچی، «راههای جایگزین سوریه» در کوتاه مدت در دسترس نخواهند بود.
🔸برخی صحبتها درباره پشت کردن اسد به ایران به دلیل وعدههای برخی کشورهای عربی ناقص و غیردقیق است. ضمن اینکه باید تایید و تاکید کرد که اسد امروز، اسد ۲۰۱۶ نبوده و نیست اما نگاهی به رفتارهای دمشق در برابر ترکیه نشان میدهد که روایت «کنار گذاشته شدن تهران توسط بشار اسد» فقط یک شوخیست تا یک واقعیت میدانی. نباید عدم توانایی در مدیریت میدان و ایجاد هماهنگی بین منافع متعارض یک واحد سیاسی مهم برای منافع ملی را به "عدم همراهی طرف مقابل" تقلیل داد.
🔹راهبرد ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا، ایجاد دولتهای فرومانده یا همان failed state است. بر همین مبنا احتمالاً سوریه حداقل در کوتاه مدت شاهد یک ساختار سیاسی منسجم نخواهد بود و مدلی از لیبی و شاید مدل ضعیفتری از عراق بر آن حاکم خواهد بود.
🔸دوستان تحلیلگر ولی خوشبینی که از لزوم کاهش تنش با اسرائیل صحبت میکردند و آن را مایه نجات بکه مقاومت میدانستند، حالا با نتایج این تجویز خطرناک و بیمبنای خود روبرو هستند. گامهای بعدی این مسیر سایر اعضای شبکه مقاومت خواهد بود. احتمالاً از یمن آغاز شود و به واحدهای دیگر نیز سرایت کند. راهبرد ایران به عنوان مرکزیت شبکه مقاومت "باید" جلوگیری از پیشرفت این روند باشد؛ با هر وسیلهای، با هر روشی. توصیه به عدم افزایش تنش خروجی مشابهی با وضعیت ایران در شهریور ۱۳۲۰ خواهد داشت.
@mesle_Beheshti
🔻 گفتمان انقلاب و طرح مفهومی شکست
✍️سجاد_صفارهرندی
🔺 به نظر میرسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج میبرد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمیدهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برندهایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزیها و شکستهاست. تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است.
پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل میشود. صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بنبست مطلق معرفی میکند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه میگیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیشدستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه میدهد.
لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخترینهایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکستهایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینهساز خیزشهای دورانساز شدهاند. در عین حال، شرط چنین بهرهای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم.
منبع:
@esharat_57
@mesle_Beheshti
⛔️ «دلایل اقتصادی سقوط بشار اسد»
✍️#محمد_طاهر_رحیمی
🔻 شروع دومینوی شکست سوریه به 2005 باز میگردد زمانیکه برخی «اقتصادخوانهای سیاستندان» با بلاگری رسانهای بر طبل توهمِ «دولت بزرگ و پرخرج» کوبیدند تا سیاستهای «رفاه عمومی» سوریه را در هم بشکنند که امروز ثمره شوم آن بشود انهدام سرمایه اجتماعی دولت.
🔻 سوریه با همه نواقص اقتصادی که داشت اما چتر رفاهی عمومی را در حوزه خدمات عمومی مثل بهداشت و درمان، آموزش، بیمه و تأمین اجتماعی و نظام بازنشستگی فراهم کرده بود. حتی تسهیلات دهی خوبی برای حوزه کشاورزی و خودکفایی کالاهای اساسی خود به اجرا گذاشته بود تا اینکه عده ای مبتنی بر آموزههای جزوات اقتصادی خود، بدون توجه به هیچ کدام از سایر ابعاد سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی سوریه، با اهدافی مثل «کاهش مخارج دولت، چابکسازی دولت، توزیع عادلانه!! یارانه و ...» و دقیقا با همین واژگان، بشار اسد را به سمت حذف سیاستهای رفاه عمومی در سوریه بردند.
⛔️ حذف یارانهها شروع شد، سوخت و نان گران شد، حمایت دولت از تولید کالاهای اساسی غذایی و کشاورزی شدیدا کاهش پیدا کرد، سوریه به واردکننده بسیار از همین کالاها تبدیل شد. نظام بیمه عمومی عملا لغو شد و بیمارستانهای دولتی به سمت خصوصی شدن رفتند و هزینه درمان سر به فلک کشید.حتی حوزه آموزش هم به سمت خصوصی شدن پیش رفت تا جاییکه از مهدکودک تا دانشگاه را شامل میشد.
🔸 اما نه دولت چابک شد، نه بخش خصوصی توسعه یافت، نه درآمد سرانه رشد کرد، نه بهرهوری و توسعه به صرفه شد و نه هیچکدام از درهای آرمانشهر تَوَهمی آن اقتصادخوانهای مشاور بشار اسد باز شد.
⛔️ رسانههای دولتی سوریه هم با تریبون دادن به این جریان، ناخواسته سقوط را تسریع کردند.
📝 نتیجه: انهدام سرمایه اجتماعی اسد و شروع و توسعه ناامنی های گاه و بیگاه از شمال و جنوب سوریه.
⛔️ این عاقبت حتمی هر دولتی است که حکمرانی را به دست «اقتصادخوانهای سیاستندان» و بلاگرها بدهد.
@mesle_Beheshti
🌕 از اشرف غنی تا بشار اسد
✍️#محسن_دنیوی
🔺 ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیرهکننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایهآمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده میکردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانههای خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
جو بایدن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمیکرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.
اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییسجمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیرهکننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟
درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:
آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟
آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟
آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماههای پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!
اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
منبع:
@esharat_57
@mesle_Beheshti
🔻نظام ما و تجربۀ تلخ اسد
✍️مهدی جمشیدی
[یکم]. همچنانکه انتظار میرفت، نیروهای روشنفکریِ سکولار پس از سقوط دولت اسد، بیدرنگ، انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی نشانه گرفتند و نظام را شبهنسخهای از دولت اسد انگاشتند و به آن هشدار دادند؛ چنانکه گویا زنجیرهای از برافتادنها و برآمدنها در راه است و نظام باید پیش از قرارگرفتن در شرایط اجتنابناپذیر و علاجنشدنیای همچون اسد، دردها و زخمهای درونیِ خویش را برطرف سازد. روشن است که هر چند حاکمیّت ما نیز گرفتار آفاتی است - که در ادامه از آنها سخن به میان خواهد آمد - اما مسألهها و نقاط ضعف، چیزهایی نیستند که این اینان میگویند. نخستین تجربهای که باید آموخت اما در بیان و قلم نیروهای روشنفکریِ سکولار، هیچ اثری از آن نیست، تجربۀ «اعتماد» به دولتهای غربی است. اسد گمان کرد که چون در وضع ثبات قرار گرفته و از موقعیّت جنگی عبور کرده، میتواند به این دولتها تکیه کند و از حمایت آنها بهرهمند شود، اما ناگهان و غافلانه، از همین نقطه، ضربۀ کاری خورد و قدرت را واگذار کرد. بدیهی است که تکفیریها، هر نام تازه و متفاوتی که برای خویش برگزینند، همچنان دستپروردههای دولت آمریکا هستند و کارکردی جز گشودن معبر برای آن دارند. اسد میخواست با کمک دولتهای غربی، این عروسکهای خیمهشببازی را مهار کند و چنین بود که به پیشخریدِ «وعدهها»ی آنها رو آورد. او پس از سالها تجربۀ عینی، خام شد و بهای این خامی نیز، واگذاری قدرت و گریختنش از سوریه شد. ما نیز در این وضع قرار داریم؛ هماکنون در دولت، نیروهایی حضور دارند که مایل به «مذاکرۀ با آمریکا» هستند و تصوّر میکنند میتوانند از طریق توافق، بنبستگشایی کنند، درحالیکه نهفقط تجربۀ اسد، بلکه تجربۀ برجام نیز آشکارا نشان میدهد که حاصل مذاکره، «قفلشدگی حاکمیّت» خواهد بود.
[دوم]. درسآموختۀ دیگر اینکه اگر حاکمیّت سیاسی، بدنۀ اجتماعیِ ایدئولوژیک و وفادار خویش را از دست بدهد و تصوّر کند که ارتش برای دفاع، کافی است، قافیه را خواهد باخت. در آغاز تصرّف سوریه از سوی تکفیریها، شهید سلیمانی و شهید همدانی، کوشیدند از ظرفیّت نیروهای اجتماعی و مردمی برای دفاع استفاده کنند و خودِ «جامعه» را در روند مقاومت، به حرکت آورند. ازاینرو، مقاومت از متن و عمق جامعه جوشید و اجتماعی و گفتمانی و ریشهدار شد. اسد و ارتش وی، هیچ درکی از این نوع منطق مواجهۀ نظامی نداشتند؛ درحالیکه ایران هم در تجربۀ دفاع مقدس و هم در تجربۀ فتنههای هفتادوهشت و هشتادوهشت، آن را به کار گرفته بود. هرگز نباید تصوّر کرد که مقاومت، مستلزم انباشت صددرصدی جامعه است؛ آری، هرچه که جامعه، همسوتر و همداستانتر با مقاومت باشد، پیشرویها و فتوحات، فزونتر خواهد بود، اما اگر چنین نشد، دستکم باید یک «هستۀ سخت» که از عمق جامعه برآمده باشد، در میان باشد تا دوام و بقای حاکمیّت، میسّر گردد. این سخن به معنی رهاساختن تودهها نیست، بلکه به این معنی است که نباید از تودهها، توقع مقاومت عینی و میدانی داشت. عموم جامعه، حداکثر در صحنهها و عرصههای بیهزینه یا کمهزینه، خودش را درگیر میکند، اما این حد از مشارکت، گرهگشا نیست. ازاینرو، باید جامعه را لایهبندی کرد و از نیروهای تمامعیار و راسخ که غیررسمی و خودجوش هستند، شبکهسازی نمود و میدانهای فراخ برای کنشگری آنها پدید آورد.
[سوم]. همچنین میتوان افزود که مقاومت باید از نظر فکری و معرفتی، در جامعه نهادینه و تثبیت شود؛ باید «باور» و «اعتقاد» و «ایمان» آفرید و جامعه را فراموش نکرد. اگر جامعه نتواند با مقاومت، نسبتِ معنوی و هویّتی بیابد و مقاومت به گفتمان اجتماعی تبدیل نشود، دشواریهای معیشتی و روزمرّه، ارادهها را خواهد فرسود و جامعه را خسته و ناهمخوان و چندتکه خواهد کرد. مقاومت در عرصۀ نظامی و سیاسی، به یک پیوست فرهنگی نیاز دارد تا جامعه از میدان، بازنماند و ساختار ذهنیّت اجتماعی، غیرانقلابی و سازشجو و دلبسته به اغیار نشود. آنان که به جامعه اعتنا میکنند، از افولها و گسستها و شکافها سخن میگویند، اما راه علاج را در بازاندیشی ارزشی میبینند و نه بازاندیشی روشی. اینان در طلب زدودن مقاومت به بهانۀ تغییر ذهنیّتها هستند، اما تلاشی را در راستای «بازسازی ذهنیّتها»، صورتبندی نمیکنند. این تدبیر، کمک به پیشروی جریان تجدّد است، نه تولید انسجام اجتماعی در جهت استحکام ساخت درونی. نه رهاسازی ذهنیّت اجتماعی، صحیح است و نه بتسازی از آن. معنیِ دریافتن عرصۀ عمومی، وانهادن مقاومت نیست. خواست جامعه، ساخته و بازساخته میشود؛ چراکه شکننده و شکلپذیر است. اگر روایتپردازان تجدّدی - یا همان خواص جلّال - میتوانند، ما نیز میتوانیم.
@mahdi_jamshidi60
@mesle_Beheshti
🔶 اسد؛ قهرمان یا ضدقهرمان
✍️مهدی اسلامی
یکی از اشتباههای رایج، خواندن موضوعات در کلیشه ذهنی خود است. تصوری که در ذهن بسیاری از ما از اسد وجود دارد، درچارچوب پارادایم ذهنی خودمان است نه واقعیتها.
نخست باید دقت کرد که ائتلاف یعنی امکان همکاری پیرامون وجوه مشترک درعین پذیرش وجود اختلافات است. اگر چنین نباشد که وحدت رخ خواهد داد و نه ائتلاف. حضور بشار اسد در ائتلاف ضداسرائیلی شبیه ما بود. به همین دلیل او از ۷اکتبر به بعد، ترجیح داد به وعدههای امارات و ... برای بازسازی سوریه، عدم تمدید تحریمها و ... دل ببندد و در معادلات جدید محور مقاومت نقشی ایفا نکند. موضوعی که موجب انذار رهبری در دهم خرداد سال جاری شد که «غربیها و دنبالههای آنها در منطقه... قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهندکرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند.»
اگر بخواهیم به ادراک واقعی از بشار اسد برسیم،اینکه چقدر از سخنان امروز علیه او درست است و چرا ایران با چنین شخصی در ائتلاف بود، بایدکمی به عقب بازگردیم.
حزب عربی سوسیالیستی بعث سال ۱۳۲۶ به رهبری میشل عفلق، صلاحالدین البیطار و زکی ارسوزی در سوریه تاسیس شد. این حزب پس از ۱۶سال در سال ۱۳۴۲ در سوریه با کودتا به قدرت رسید. حافظ اسد، پدر بشار اسد و دوستانش در ۱۳۴۴ کودتای دیگری علیه جناح سنتی حزب ترتیب دادند و پیرو ارسوزی شدند ولی صدام شاخه عراقی حزب را تأسیس کرد و پیرو عفلق شد. حافظ اسد در آبان ۱۳۴۹ برای بار سوم کودتا کرد و اول نخست وزیر شد و در اسفند همان سال خود را رئیسجمهور سوریه اعلام کرد که این مقام حدود ۳۰ سال طول کشید.
این مسیر برای رقیب حزبیش در عراق کمی بیشتر طول کشید و صدام حسین تیر ۱۳۵۷ رئیس جمهور عراق شد. از این زمان اختلاف بین شاخههای سوریه و عراق حزب نیز اوج گرفت؛ دو حزب در سوریه و عراق با نام و ایدئولوژی یکسان، فعالیتی موازی اما خصمانه داشتند. همین تخاصم موجب شد حافظ اسد درجریان جنگ تحمیلی، تنها رئیس کشور عربی حامی ایران بود و به ارسال کمکهای نظامی به ایران اقدام میکرد.
از طرفی چون از خرداد ۱۳۴۶ بلندیهای جولان که بخشی از خاک سوریه است، در اشغال اسرائیل بود و جامعه سوریه با خاطرات تجاوزات اسرائیل، روح ضد صهیونیستی داشت؛ نقطه اشتراک دوم جمهوری اسلامی با حکومت وقت سوریه در تقابل با اسرائیل بود، اما درعمل این تقابل متفاوت بود. تا آنجا که سال ۱۳۶۱ هنگام اعزام لشکر ۲۷ برای دفاع از لبنان، سرداران سپاه از بازی دادن آنها توسط حزب حاکم سوریه و عدم اجازه برای اقدام علیه اسرائیل به شدت عصبانی شدند. این موضوع در ماجرای رودست خوردن از حافظ اسد در تبادل ۴دیپلمات ایرانی به اسارت گرفته شده در لبنان با دیوید دوج، عامل منطقهای سیا بیشتر به چشم آمد.
اما سوریه برای ایران چند نقش راهبردی ایفا کرد. نخست اینکه اگرچه اسرائیل از سالهای دورتر به منافع ایران صدمه زده، در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی اصلیترین حامی سلطنت طلبان بود و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنی خود را آغاز کرد، اما با ایران به اندازه دو کشور فاصله داشت؛ در حالی که به دلیل هم مرزی با مناطق اشغالی، سوریه خط مقدم نبرد با اسرائیل بود. دیگر آنکه سوریه اصلی ترین راه ایران برای حمایت از شیعیان لبنان بود که در معرض قتل عام قرار داشتند. سوم با توجه به حضور سوریه در فضای رسانهای اعراب، سوریه نقش مهمی در شکاندن جوسازی صدام و متحدانش علیه ایران داشت و در مجامع منطقهای و بین المللی حامی ایران بود. این نکات در سالهای بعد هم امتداد یافت تا جایی که در روزهای تاخت و تاز داعش که هدف آتی خود را ایران اعلام کرده بود، سوریه با اعلام درخواست رسمی ایران برای کمک، نقطه دفاع ما ازکشور خودمان هم بود.
با این حال، این همکاریها هیچ وقت مانع واقعنگری نشد، چنانکه بسیاری از کمکهای ایران به حزبالله لبنان با اصل مخفیکاری از سوریه انجام میشد. حتی در مواردی ایران به سوریه هشدارهای شدید داد، آنچنان که در هنگام کشتار حما، امام خمینی به حافظ اسد هشدار تندی داد. بهمن ۱۳۶۰ بود که اخوان المسلمین سوریه علیه حافظ اسد در شهر حما اقدام به شورش کرد و حافظ اسد برای سرکوب این قیام اقدام به کشتار هزاران نفر کرد. توقف این کشتار اندکی پس از هشدار امام خمینی رخ داد. از همان تاریخ خاندان اسد معارضان اخوانی را که قصد براندازی داشتند، در محدودیت شدید قرار داد و بسیاری از آنها را به زندان انداخت. از همین رو بود که برخی جریانات عربی همچون «حماس» که ریشه اخوانی دارند، برغم مواضع ضدصهیونی اسد پدر و پسر، به دلیل کشتار هم حزبیهای سوری خود از آنها کینه به دل داشتند.
آخرین نکته: بسیاری از تصویرسازیهای امروز حاصل بزرگنماییهای دشمنان در روایت روزگار بشار اسد و پدرش میباشد و آمیخته به دروغ است؛بدون ارزیابی آن را نپذیریم.
@mesle_Beheshti
🌕 *آیا اینک، آخرالزمان است؟*
✍️#وحید_یامین_پور
🔺 با تحولات اخیر سوریه، که مهمترین سرزمین جغرافیای آخرالزمانی است، بازار تطبیق نشانهها داغ شده؛ تمایل رویکردهای واقعگرایانه به این است که همگان را از تطبیق نهی کنند، با این استدلال که حجتی برای این تطبیق نداریم و پیش از این هم عموم تطبیقها غلط از آب در آمده و این به بنیاد عقیده مهدویت آسیب میزند. این دغدغه درستی است. اما اگر درباره «نشانه» صحبت میکنیم، این نشانه نباید آنچنان مبهم باشد که بر هر واقعهای امکان تطبیق پیدا کند. در این حالت از «نشانه» بودن میافتد و علامت هدایت به هیچ سمتی نخواهد بود و اعتقاد شیعه بر این است که اهل بیت علیهمالسلام هم سخن لغو و بیفایده نگفتهاند.
طبعاً انبوه روایات آخرالزمانی با هدف ایجاد آمادگی و طلب ظهور و کمک به تشخیص صحنه غبارآلود آخرالزمان است. یا باید انبوه روایات را کنار بگذاریم و مدام بر طبل شک و تردید نسبت به تطبیقها بکوبیم که نتیجهاش دور انگاشتن ظهور است. و یا آنچنان که منطبق بر هدف صدور آنهاست با مواجههای علمی، مدلول آنها را به میدان بیاوریم، تا طلب ظهور منجی موعود به سردی و یأس بدل نشود. چه اینکه طبعاً یکی از غرضهای صدور این روایات زنده و گرم نگه داشتن اصل انتظار بوده و هر حرفی که ظهور را «بعید» نشان دهد، خلاف غرض اهل بیت است: انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً
مواجهه با روایات هیجان انگیز ظهور، «مراقبه»ای علمی و عقیدتی میطلبد. مراقبهای که هم «نشانه» را هزل و بی فایده نکند و هم عقیده نزدیک بودن ظهور را گرم نگه دارد. فقه حدیث هم همین جا به کار میآید. اکنون همان لحظهای است که علما باید به میدان بیایند و درباره این احادیث سخن بگویند. شاید قرنها نوشتن و مباحثه در این باره بیش از همیشه برای این روزها بهکار آید.
@esharat_57
@mesle_Beheshti
🔻درس سوریه!
✍️کانال تراوشات
🔹️برای سقوط سوریه و نابودی حکومت بشار اسد دلایل بسیاری میتوان ذکرکرد! با توجه به اظهارات وزیر امورخارجه ایران میتوان گفت همه طرفهای درگیر منتظر این اتفاق بودند اما نه به این سرعت !
🔹️اگر معاملهای بر سر سوریه و حکومت بشار اسد شده باشد چه ایران معامله کرده باشد چه روسیه، تفاوتی ندارد طرف معامله کیست! خواه دولت بایدن باشد برای سختتر کردن کار ترامپ یا اتمام قضیه اوکراین یا ترکیه باشد برای طرح انتقال گاز و یا رژیم صهیونیستی برای پایداری امنیت و طرح آبراهام! هر کدام از این فرضیات اگر هم موثر باشند ولی عامل اصلی برای سرعت فروپاشی یک حکومت نمیتوانند باشند!
🔹️تمام این عوامل یک بار دیگر در کنار هم جمع شدند و در آن زمان عوامل موثر بیشتری هم بود!
دلارهای نفتی عربستان و قطر و امارات و عقاید تکفیری، سلفی هم در سال ۹۴ نتوانستند حکومت سوریه را منحل کنند.
🔹️در مثلث طلایی بقا حاکمیت، ارتش_ مردم و مقاومت سوریه هیچ کدام را نداشت! سوریه نه با عامل خارجی، نه با معامله و نه به خاطر ترس و انفعال مستشاران، بلکه از درون دچار فروپاشی شد.
🔹️سرعت فروپاشی درونی سوریه همه طرفهای درگیر را در حیرت عجیبی فروبرد!
🔹️مردم سوریه دیگر تحمل فشار اقتصادی و اجتماعی حاکمیت بشار را نداشتند، از طرفی تغییر چهره تحریر الشام از یک گروه تند روی تکفیری سلفی به یک گروه مسلح که با برگه تزویر قصد اصلاح حاکمیت را دارند مردم را مجاب به همراهی با آنان کرد .
اما در این برداشت از تحولات سوریه چه درسی میتوان گرفت!؟
🔹️۱. نگاه محور مقاومت همیشه فرهنگی و تحول مردمی بوده است اما درباره سوریه یک اغفال عمیقی صورت گرفت! نداشتن یک مرجعیت فکری و دینی و اعتقادی در سوریه، و عدم تشکیل هستههای مقاومت شیعه مانند حزب الله لبنان در سوریه از عوامل فروپاشی حکومت اسد میتوان ذکر کرد.
🔹️۲. با تغییر و تحولات درونی سوریه قطعا نگاه حاکمیت و عوامل اجرایی سیاسی داخلی به مردم تغییر خواهد کرد! و اهمیت برداشت فشار از روی مردم را درک کردند. اما جامعه مدنی ایران هم منتظر یک فشار برای آغاز اعتراضات است که نیاز است مسئولین اشتباهات دولت سوریه را تکرار نکنند!
@taravoshat_1
@mesle_Beheshti