👈هر انسانی ممکنه گناه بکنه و ممکنه فوق تصور ما هم گناه بکنه😔
شاید 50ساله کارش همین گناه کردنه🤔
10سال دیگه ادامه بده بازنشسته میشه😉
✅خداوند میفرماید مهم نیست
👌بله میفرمایید هر کاری که میکنی بکن ولی مجرم نیا که کارت تمومه🔥
💢إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيى💢
👈⚠️البته این مجوز برای هرکاری که میخوایم انجام بدیم نیست ادامه مطلب هم باید خوانده بشود.
از اونطرف👇👇
👌خداوند میفرمایید اگر شبانه روز نماز بخونی اهل خمس،زکات...باشی 100سال هم این کار را بکنی برای تو فایده نداره مگر اینکه عنوان #مومن بر تو صدق کند
✅واگر هم خیییلی گناه کردی بازم نگران نباش مگر اینکه عنوان #مجرم(نه مذنب:گناهکار) بر تو صادق باشد. که در این موقع بترس که کارت تمامه.
کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
#عاشقانه_شهدا
#شهید_محسن_حججی
#قسمت11
🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
.
🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃
هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇👌🏻
چون توی #سفرقبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند.🙋🏻♂️ به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.😲
بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙
یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.😑😄
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
میگفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."😍😇
✱✿✱✿✱✿✱✿✱
یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم #اسیر بشیم، بعدش #شهید بشیم."😖
نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای #مومن مثل بوییدن یک #دسته_گل خوشبو است."😌👌🏻
خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام."
بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. #راحت و #آرام!"😉
✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿
#عکس شهدای #مدافع_حرم نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗
بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های #حیدریون که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با #عربی دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."😌
بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. میگفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳
#ادامه_دارد♥
.
کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
🌸🍃﷽🌸🍃
🔻ایمان و امنیّت🔻
✍ تمامِ قرآن بهانه است برای #ایمانِ ما..
#ایمان 👈 از ریشهی «اَمن» است، و معناش امنیّت و دلارامی (در مقابل دلشوره) است... اَمن، اَمان، امنیّت..
❌ کسی که آرام نیست، و در باورهاش احساس امنیّت نمیکنه #مومن نیست، و گرهی در کارش وجود داره.
قرآن کریم، به صراحت از مسلمانانِ مدّعی میخواد که ادّعای #ایمان نکنند:👇
🕋 قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا، وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ. (حجرات/۱۴)
💢 بگو: «شما #ایمان نیاوردهاید، ولی بگویید #اسلام آوردهایم. زیرا هنوز #ایمان واردِ قلبهای شما نشده است.»
✅️ #دینداریِ ما باید طوری باشه که دلآرام باشیم، نه آشفته و درگیر:👇
☜ هم خودمون احساسِ امنیّت کنیم، هم دیگران از #ایمانِ ما احساسِ امنیّت کنند.
☜ هم با خودمون درگیر نباشیم، هم با دیگران وارد درگیری نشیم.
☜ هم خودمون پریشان نباشیم، هم جهانِ پیرامونمون رو پریشان نکنیم..
▪ همون چیزی که پیامبر اکرم(ص) فرمود که دیگران از دست و زبانِ ما در امان باشند:
👈 سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِه.
(بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۱۳).
▪ و باز همان حضرت فرمود:
👈 ألَا أُنَبِّئُکُمْ لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً، لِإِیمَانِهِ النَّاسَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ.
آیا به شما بگویم که چرا #مومن، مومن نامیده شد؟!
برای اینکه جان و مالِ مردم از دستِ او در امان است.
(علل الشرائع: ۲۱۹)
▪ امیرالمومنین علی (ع) هم به بیانِ دیگهای فرمود:
👈 اكمَلُكُم ايماناً، أحسَنُكُم خُلقاً.
كاملترينِ شما از نظرِ #ایمان، نيكوترينِ شما از نظرِ #اخلاق است.
(بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۸۷).
☝️ اگر زندگیِ ما اینطوری بود، #ایمان واردِ قلبِ ما شده، وگرنه یه جای کار میلنگه.
➖🔝🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂🔝
#ثواب_نشر_مطالب_هدیه_به_امام_زمان_عج