eitaa logo
روان شناسی میگنا 📶
2.4هزار دنبال‌کننده
509 عکس
84 ویدیو
11 فایل
اخبار و‌ مطالب روز روان شناسی در ایتا کپی مطالب ممنوع سایت: WWW.MIGNA.ir کانال میگنا در تلگرام https://t.me/mignaChannel
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 روانشناسی فرزندان بر اساس ترتیب تولد میگنا: محموباقر حسنوند گفت: والدین در به دنیا آمدن فرزند اول تجربه کافی ندارند به همین دلیل پیش از تولد فرزند خود برای تربیت فرزندشان ایده آل فکر می‌کنند در نتیجه سطح انتظارات از کودکشان بالاست. این روانشناس افزود: قانون مند، خودخواه، خودرای هستند و با دیگران سخت برقرار می‌کنند همچنین فرزندان اول مسئول برآورده کردن خواسته های خود هستند. حسنوند ادامه داد: والدین در تربیت فرزندان دوم سهل گیرانه تر عمل می‌کنند و گیری های فرزند اول را ندارند همچنین تبعیت فرزندان از والدین کمتر است. این روانشناس اضافه کرد: فرزندان اول به دلیل اینکه تنها با دو فرد (والدین) بزرگ شده اند زود بزرگ شده و دوران کودکی کوتاه تری دارند و فرزندان دوم به دلیل اینکه با اول بزرگ می‌شوند دوران بیشتری دارند.....👇👇👇 http://www.migna.ir/news/48906/preview/
🔶 با خانواده «فرزند‌پذیر» همدردی نکنیم! میگنا- از تصمیم‌های شجاعانه‌ای که یک زن و مرد می‌توانند برای زندگی خود بگیرند، پذیرش کودکی به فرزندخواندگی است. این اتفاق به هر دلیلی که بیفتد نشان از روح بلند زن و مردی دارد که تصمیم می‌گیرند یک کودک را درست مانند فرزند خودشان در آغوش بگیرند و بزرگ کنند. متاسفانه در فرهنگ جامعه ایرانی پذیرش فرزند به صورت فرزندخوانده هنوز جایگاه خوب خودش را پیدا نکرده است. هنوز بسیاری از خانواده‌ها معتقدند فقط باید بچه‌ خودشان یا در اصطلاح فرزند خونی خودشان را داشته باشند. بعضی دیگر معتقدند که هرکس را به فرزندی می‌پذیرد مانند یک والد واقعی که فرزندی را متولد می‌کند نیست. بعضی دیگر فرزندانی که به یک خانه پا می‌گذارند را مثل یک فرزند واقعی جدی نمی‌گیرند و در نهایت سوال‌هایی مثل اینکه چرا فرزند آوردید و چرا خودتان بچه‌دار نشدید باعث آزار روحی خانواده‌های فرزندپذیر می‌شود. والدینی که کودکی را به فرزندخواندگی می‌پذیرند حتما در ذهن خودشان این موضوع را حل کرده‌اند که من پدر و مادر این فرزند هستم. حتی شاید والدینی باشند که برای فرزندخواندگی در حد 90درصد آمادگی داشته باشند اما همین افراد هم از ابتدا موضوع اینکه بعداز فرزندخواندگی تبدیل به پدر و مادر آن کودک می‌شوند را پیش خودشان حل کرده‌اند. در واقع به جز با این باور ذهنی نمی‌شود وارد مسیر شد. در اینجا منظور این نیست که والدین حتما بپذیرند که این با فرزند خونی آن‌ها تفاوتی ندارد. بعضی از فرزندپذیر همیشه توی ذهنشان این نکته هست که با فرزندشان نسبت خونی ندارند اما باز هم والدین او هستند، نسبت به او احساس تعلق خاطر، مسئولیت‌پذیری و عاطفه دارند. وقتی والدینی که به این مرحله از آگاهی و توانایی رسیدند کودکی را به فرزندی قبول کنند، وظیفه اطرافیان نزدیک آن‌ها در مستحکم کردن این تصمیم بسیار مهم است. ما بیشتر روی اطرافیان نزدیک مثل پدربزرگ مادربزرگ‌ها، خاله، عمو و... تاکید داریم چون هم تاثیرشان بیشتر است هم بیشتر با والدین فرزندپذیردر ارتباط هستند. مهم است که تفاوت همدلی و همدردی را مشخص کنیم پیشنهاد موکد به اطرافیان نزدیک این است که در قدم اول هرگونه توصیه و احساس نگرانی را کنار بگذارند و فقط شنونده باشند. والدین فرزندپذیر به هیچ عنوان به همدردی نیاز ندارند. اگر برای زن و مردی بچه‌دار نشدن یک درد یا غصه باشد، آن‌ها قبل از اینکه تصمیم به فرزندپذیری بگیرند این موضوع را پیش خودشان حل کرده‌اند. پس تاکید یا بازگویی مواردی که مثل «دستتون درد نکنه، ثواب داره این بچه هم بالاخره صاحب پدرو مادر شد!»، یا هر موردی که به فرزندخوانده بودن کودک تازه‌وارد اشاره کند، قطعا والدین را در شرایط حساسی که از نظر روحی در آن قرار دارند، آزرده خواهد کرد. در همدلی اگر می‌خواهیم فردی را آرام کنیم نباید دنبال ضعف‌های او باشیم. گاهی والدین فرزندپذیر هم مثل پدرومادرهای دیگر از فرزندداری خسته می‌شوند. اینجا اگر به او بگوییم: « باید فکر اینجاش رو هم می‌کردی دیگه! تازه تو که نه بارداری رو تجریه کردی نه روزهای اول زایمان و نوزاداری رو!» فقط کرده‌ایم که صدالبته در بهتر کردن اوضاع تاثیری نخواهد داشت.اما همدلی این است که در این شرایط بگوییم: « کاملا می‌فهمم چی میگی. همه پدرو مادرها تو این سن بچه، بعضی وقت‌ها خسته میشن. ولی زود تموم میشه و می‌گذره». یعنی بیشتر از اینکه راهکار بدهیم فقط خوب بشنویم و قضاوت، ارزش‌گذاری و راهکاردادن را کنار می‌گذاریم.مراقب زبان توصیه کردن باشید.... متن كامال مقاله 👇👇👇 http://www.migna.ir/news/49527 🔹 ثریا علوی‌نژاد، دانشجوی دکترای روان‌شناسی
🔶 ناراحتی هم ارزشمند است میگنا- بیشتر ما به‌محض‌اینکه احساس ناراحتی می‌کنیم و یا حتی حس می‌کنیم اتفاقی ممکن است موجب بروز ناراحتی ما شود، سعی می‌کنیم آن را سریعا دفن کنیم تا فرصت ابراز پیدا نکند. در دوره یا نوجوانی برای فرار از ناراحتی، خود را با بازی و فعالیت‌های مختلف سرگرم می‌کنیم و گاهی خودمان را به نادانی می‌زنیم تا با این شیوه از ناراحتی فرار کنیم اما اگر آن مسئله واقعا مسئله مهمی ‌باشد و والدین به آن بی‌توجهی کنند، همین که ببینند فرزندشان خودش را با کاری سرگرم کرده است و ظاهرا به موضوع ناراحت‌کننده اهمیتی ندهند و خیالشان راحت شود، این مسئله در روح و روان آن کودک باقی می‌ماند و در بزرگسالی در موقعیتی خاص به شکلی خاص بروز می‌کند و آن زمان یافتن ریشه این رفتار یا مشکل بسیار دشوار است؛ چون معمولا خودش نیز نمی‌داند که مشکل فعلی‌اش ریشه در کدام رخداد دوران کودکی‌اش دارد. کودکان باید اجازه داشته باشند احساسات خود را درک و احساس کنند و آن‌ها را بیرون بریزند، والدین باید به کودکان کمک کنند تا آن‌ها بتوانند بهتر با ارتباط برقرار کنند و آن‌ها را بشناسند. با این کار کودک از احساساتش درس می‌گیرد، این درس‌ها در بزرگ‌سالی در موفقیت فرد بسیار تاثیرگذار هستند. وقتی والدین به کودک اجازه می‌دهند احساساتش را بشناسد به او کمک می‌کنند بیاموزد به روشی مسئولانه با مسائل زندگی برخورد کند. والدین با حمایت از احساسات کودکان می‌توانند به رشد ذهنی و عاطفی فرزندانشان کمک کنند. به همین دلیل چند نمونه از رفتارهای حمایتی از احساسات کودکان را نام می‌برم تا بیشتر با این رفتارها آشنا شوید: همدردی: مانند اینکه من هم در کودکی جوجه‌ای داشتم که بسیار به آن علاقه‌مند بودم، ولی گربه جوجه مرا خورد؛ به همین دلیل الان می‌توانم درک کنم که از مرگ گربه‌ات چه احساسی داری. فعال: وقتی کودک صحبت می‌کند در چشمانش نگاه کنید، خودتان را به کار دیگری سرگرم نکنید. زبان بدنتان به‌گونه‌ای باشد که گویی مهم‌ترین اخبار را می‌شنوید. : وقتی کودکتان درمورد ماجرایی برایتان صحبت کرد، چند روز بعد درمورد نتیجه آن اتفاق از او سوال بپرسید تا متوجه شود که او و مشکلاتش برای شما اهمیت دارند. تشویق به ابراز احساسات: تو کاملا حق داری، من هم اگر جای تو بودم همین‌قدر ناراحت می‌شدم. هیچ مسئله‌ای نیست اگر می‌خواهی گریه کنی، بیا در آغوش من و هرقدر خواستی گریه کن تا احساس کنی سبک شده‌ای. شناسایی دقیق احساسات: عزیزم می‌دانم که از این وضعیت احساس ناخوشایندی داری، اما برایم بیشتر توضیح بده که الان از این اتفاق هستی یا غمگین. وقتی کودک می‌بیند که احساساتش برای شما مهم هستند و بیرون‌ریختن آن‌ها موجب ناراحتی شما نمی‌شود، می‌آموزد که با خود و احساساتش صادق باشد و آن‌ها را ابراز کند. وقتی کودک می‌بیند اجازه دارد احساساتش را بیرون بریزد احساس امنیت خاطر می‌کند و همین موضوع موجب می‌شود به شما نزدیک‌تر شود. این کار در دوران نوجوانی نیز به حفظ ارتباط شما با فرزندتان کمک می‌کند و موجب می‌شود شما بتوانید بر فرزندتان نفوذ داشته باشید، حتی بیشتر از گروه دوستان و همسالانش. بدون شک نیز وقتی با شما احساس نزدیکی کند، نظر شما را درمورد مشکلاتش می‌پرسد و از شما راهنمایی می‌گیرد و به این ترتیب دیگر نگران تاثیر منفی غریبه‌ها بر فرزندتان نخواهید بود.....👇👇👇 http://www.migna.ir/news/49735/preview/