eitaa logo
میم نوشت🌱
140 دنبال‌کننده
165 عکس
19 ویدیو
4 فایل
هو المحبوب🌱 📚به کتابخانه‌‌یِ مجازیِ من خوش اومدی دمخور ♡ 📖 می‌خوانم 👩🏽‍🎓 یاد میگیرم 🖋 می‌نویسم #میم_نوشت اینجا گفتنیاتون رو میخونم👇 https://b2n.ir/z55092
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خط روایت
☘﷽ 〰〰〰〰〰 تو ولی دعا کن خبر را شنیدی میرآقا؟ علامت سوالم بی‌معنی‌ست. حتما شنیده‌ای. خب، چه کار کنیم حالا؟ خوب است سفره حضرت عباس پهن کنیم دعا بخوانیم؟ یا مشکل‌گشا بچینیم توی سبدهای حصیری و پخش‌شان کنیم بین آدم‌های کوچه خیابان؟ شمع هم می‌شود روشن کرد. جلو در سفارت‌شان که نه، سفارت ندارند اینجا. می‌پرسی چرا؟ می‌دانم دنبال‌مچ‌گیری هستی. جواب را بلدی می‌خواهی از زبان من بیرون بکشی‌. واقعا چرا میرآقا؟ چرا بیرون‌شان کردیم؟ چرا کینه‌مان نسبت بهشان شتری‌ست؟ چرا حال‌مان بهم می‌خورد از اسم‌شان، از مجسمه‌شان، از ستاره‌های روی پرچم‌شان؟ مریضی چیزی هستیم؟ یا خوشی زده زیر دلمان؟ مگر چه‌کارمان کرده‌اند که مرگ می‌فرستیم برایشان؟ بهتر نیست آرزوی خوب کنیم تا جهان جای صلح و قشنگی بشود؟ نه! نمی‌شود میرآقا، نمی‌شود. نمی‌توانیم خودمان را گول بزنیم. جهان تا بزرگ‌ترین کارخانه‌های اسلحه‌سازی‌اش بی‌وقفه کار می‌کنند، در و دیوارش از ردِ گلوله خالی نمی‌ماند. ولی تو می‌بینی میرآقا؟ جهانی را به آتش کشیده‌اند و صدا از کسی درنیامده، در نمی‌آید، زبان‌ها را بریده‌اند. یک شهرشان آتش گرفته و جهان توی هول و ولاست همه را وادار کند بنشینند دعا بخوانند! زبان‌های بریده را دوباره وصله کرده‌اند. همه دارند چانه‌هاشان را تند و تند تکان می‌دهند و اَمَّن یُجیب می‌خوانند! من بدم که دلم نمی‌کِشد دعا کنم خاموش شود آتش‌شان؟ شاید... ولی تو بگو با کدام دل برای خاموش شدن آتش‌شان دعا کنم وقتی قد یک تاریخ دل‌های ما را به آتش کشیده‌اند و خاکسترش را هم زیر چکمه‌هاشان لِه کرده‌اند؟ با کدام چشم برای خانه‌های ویران شده‌شان اشک بریزم وقتی چشمه‌ی اشک‌مان خشکیده بس که گریه کرده‌ایم پای ویرانه‌های خانه‌‌هامان؟ تو بگو من کدام دست را رو به آسمان بالا بگیرم و دعای باران بخوانم برای جنگل‌های سوخته‌شان، وقتی آسمان‌مان را سوزانده‌اند با موشک‌‌هاشان و دست‌هامان را قطع کرده‌اند با بمب‌هاشان؟ نه میرآقا نه. آنقدرها هم سنگدل نیستم. نه که نخواهم، دست و قلب و چشمی برایم نگذاشته‌اند که برای دعا به کارشان بگیرم! خوشحالم؟ نه! هیچ لبخندی روی لبم نیست میرآقا هیچ. کدام شادی؟ کدام لبخند؟ جهانِ ما را با سیاست‌های کثیف و استعماری‌شان سوزانده‌اند و چیزی برای شادی نمانده. ما مدت‌هاست داریم جزغاله می‌شویم و آتش می‌گیریم. برای اهالیِ شهرِ آنها آتش نو است و ما کشورهامان سال‌هاست طعمه‌ی کهنه‌آتش‌هاست. برای آنها اولین بار است از سقف خانه‌هاشان آتش زبانه می‌کشد، ما سقفی نداریم، آتش از جان‌مان بیرون می‌زند. نه خوشحالیم و نه ماتم‌زده. با صورت‌های سنگی، با قلب‌های تهی و چشم‌های خشک، از پشت صفحه‌های شیشه‌ای نظاره‌گرِ خشمِ آتش در سرزمین‌شان هستیم. سنگِ وسط گلومان را قورت می‌دهیم و تصویر چادرهای سوخته‌ی آوارگانِ فلسطینی را در ذهن مرور می‌کنیم، دست و پای قطع شده‌ی لبنانی‌ها را می‌بینیم و ویرانی افغانستان، عراق، لیبی، یمن و همه کشورهای نابوده شده را در سینمای ذهن‌مان تماشا می‌کنیم. ما همین قدر ازمان برمی‌آید، ولی تو دعا کن میرآقا. هر چه نباشد آنجا آمریکاست. کم جایی نیست. جان آدم‌هاش ارزشمند است. عین جان ما خاورمیانه‌ای‌های بدبخت بیچاره نیست که هر روز ده هزارتا ده هزارتا زیر بمب‌های آنها می‌میریم و عددی می‌شویم لابه‌لای خبرها و خَش روی قلب کسی نمی‌افتد. تو دعا کن آتش‌شان زودتر خاموش شود. آنها مهم‌اند. شاید دعایت گرفت. من تهی از حس‌ام. همه‌ی احساس ما را کشته‌اند و چیزی برایمان نمانده. قد یک تاریخ ما را کشته‌اند و پاش برسد بازهم می‌کُشند. تو ولی دعا کن! ✍ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های خود در مورد دغدغه‌های زندگی را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat @AlefNoon59