نشسته‌ام اینجا و دست انداخته‌ام روی شانه‌ی دلتنگی‌هایم و غم و غصه‌هایی که کنارم جا خوش کرده‌اند ...

ملیون ها قلب و چشم گره خورده به تلویزیون.

ایشون ارباب ولدمورت نیستن؟!

گویا آمریکا از جادوی سیاه برای مقابله با ایران استفاده میکنه.

متاسفانه متوجه شدیم دسیسه های آمریکا کافی نبوده و دست به دامن ولدمورت این شیاد بزرگ شدن، لطفا زودتر برین هری پاتر و پیدا کنین.

وطن رو فروختی؟! به چه قیمت؟!

هی می‌خوام فراموش کنم ؛ هی یادم میاد هی قلبم مچاله میشه . هی قلبم مچاله میشه . هی قلبم مچاله میشه .

بغض عجیبی بیخ گلویم چسبیده است‌. غم باخت و سنگینی که روی دل دارد یک طرف، پای‌کوبی و خوشحالی هم وطن‌ها هم یک طرف ... ما از هردو ناراحتیم. برای شما بیشتر. برای شمایی که خاک وطن را حراجی بازار دشمنان کردید. برای شمایی که خاک وطن را ارزان فروختید. وطنی که توی هوایش نفس کشیدید. قدم زدید. توی شادی کنارش بودید ولی محرم و راز نگه دار غم‌هایش نبودید ... عزیز من وطن خانواده است! درد و غم هایش هم خانوادگی. فروپاشیدن خانواده به اولین کسی که ضربه می‌زند خودت هستی. #مهدی_شفیعی چهارشنبه ۹ آذر ۱۴۰۱ لحظات ظهر نوشته شده همراه با غمی عمیق.

-شب خلوتگاه من است با تو-

ای که چشمانت تیله‌‌است سیاه در آسمان چگونه نگاهشان کنم به خواب رَوم؟! ...

-خودکشی با واژه‌ها-

علی (ع) این شب‌ها میخونه: - فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ؛ زهرا جانم ...

من هم به نشونه اعتراض در ۱۴ , ۱۵ , ۱۶ آذر ماه فردا تا ظهر میخوابم.

مختششین گرامی با عرض معذرت فردا یکمی کار دارم اگه اجازه بدید من اعتراضم رو از ۱۵ آذر شروع کنم.

اع بد شد که انگار ۱۵ آذر هم کار دارم. نمیشه شما این سه روز اعتراض کنید من سه روز دیگه اعتراض کنم؟!

ترکیب خَفن؛ گلستان و سوز سرمای پاییز و نمناکی آسمان با نیمکتی که رویش سه چهارتا برگ کهنسال زرد خزان نشسته است و غرق در قصه‌های جلال. دوشنبه ۱۴ آذر / به وقت ظهر.

البته اگه کتاب نبود این موسیقی ضمیمه با ترکیب بالا می‌شد؛

#از_درون_صندوقچه + میشه درمورد [چشمهایش] بگویید!...

اینجا امونت بمونه تا بنویسم براش :)

-به آغوش می‌گیرمت؛ مثل آسمان شب که ماه‌ش را در آغوش گرفته است-