eitaa logo
میقات الصالحین
284 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
383 ویدیو
17 فایل
❁﷽❁ مجموعه آموزشی-فرهنگی میقات الصالحین 💠 آموزش های تخصصی مجازی تربیت افسر جنگ نرم و هدایت در خط مقدم💠 بایگانی آموزش نرم افزار @archive_miqat مدیر تبادل : @heydar224 مدیر کانال : @ammar_agha
مشاهده در ایتا
دانلود
📌نکاتی پیرامون آیه ۱۸۰ سوره آل عمران - خداوند، کفّار را به حال خود رها مى‏ کند؛ «نملى لهم لیزدادوا اثماً» ولى مؤمنان را رها نمى‏ کند. «ما کان اللّه لیذر المؤمنین» ۲- جداسازى پاک از پلید، از سنّت‏هاى الهى است. «حتى یمیز الخبیث من الطیّب» ۳- ایمان و کفر افراد، از امور درونى و غیبى است که باید از طریق آزمایش ظاهر شود، نه علم غیب. «حتّى یمیز الخبیث من الطیّب و ما کان اللَّه لیطلعکم على الغیب» •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
14000306_40588_1281k.mp3
11.59M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات امروز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس  •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
میقات الصالحین
#حجاب_من #قسمت_دهم یه دفعه به خودم اومدم وایسا ببینم این داره به من میخنده؟ اخمام رفت تو هم _ به من
نگاهش کردم بعد سرمو با ناراحتی پایین انداختم _ چند سالی هست نفس تنگی دارم دکترا تشخیص نمیدادن ولی االن چند ماهی میشه که دارو میخورم طاها_ باید یه نوار بگیری میخوام خودم وضعتو کامل بررسی کنم _ سرمو به عالمت باشه تکون دادم بهتر که شدم بلند شدم برم ولی مجبورم کرد و به زور بردتم تو اتاقی که نوار قلب میگرفتن و از یکی از پرستارای خانم خواست همین االن ازم نوار بگیره تا لباسمو پوشیم اومدم بیرون دیدم داره به نوار قلبم نگاه میکنه جلوش با فاصله ایستادم سرشو بلند کرد گفت طاها_ نوار قلبت هیچ مشکلی نداره باید یه اکو هم بدی که مطمئن بشم _ باشه میشه زودتر آموزشو شروع کنیم؟ طاها_ البته بعد از اینکه یکم باهم کار کردیم وقت خونه رفتن شد از طاها خداحافظی کردم رفتم پیش سارا و فاطمه لباسامونو عوض کردیم راه افتادیم سمت ایستگاه با تاکسی رفتیم خونه _ سالم مامان_ سالم اومدی! خسته نباشید _ ممنون رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم اومدم بیرون دستو صورتمو شستم بعدم حمله کردم سر غذا از گشنگی داشتم میمردم خب غذامم که خوردم حاال چیکار کنم؟ اممم خب تلویزیون نگاه میکنم تلویزیونو روشن کردم همینجور کانال هارو عوض میکردم اما هیچی که هیچی _ اه اینم که هیچی داره نمیده اوف دوباره کنترل تلویزیونو برداشتم رفتم تو قسمت آهنگام پوشه ی حامد زمانیو آوردم و آهنگ محمد رو انتخاب کردم عاشق این آهنگش بودم ..................... محمد مقتدای اهل عالم محمد مصطفای آل آدم محمد رحمة للعالمین است رسول آسمانی بر زمین است... اخییی خیلی اروم شدم اصال کیف کردم، عجب آهنگیه حاال خوبه هزار بار گوش دادمشا بازم ذوق میکنم یه چند ساعتی همینجور گذشت تا اذان مغرب زد و رفتم نمازمو خوندم بعد اومدم شروع کردم به غذا درست کردن اخه این چندوقت دارم کم کم غذاهارو درست میکنم تا یاد بگیرم غذا هم خوردیم یکم رمان خوندم گرفتم خوابیدم ............................ امروز دومین روزیه که میایم بیمارستان دیروز که روز اول بود اونهمه اتفاق افتاد امروزو خدا بخیر کنه همینکه جلوتر رفتیم دیدیم طاها داره از جلومون میاد این سمت 💠این رمان در انجمن مهدویت علوی منتشر شده است و هر نوع کپی بدون ذکر منبع پیگرد دارد. 💠 ➖🎀➖🧕👇👇👇👇👇 •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال الإمام المهدی، صاحب العصر و الزّمان (علیه السلام و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) :  أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلْعَمَی بَعْدَ اَلْجِلاَءِ وَ مِنَ اَلضَّلاَلَةِ بَعْدَ اَلْهُدَی وَ مِنْ مُوبِقَاتِ اَلْأَعْمَالِ وَ مُرْدِیاتِ اَلْفِتَنِ» پناه به خدا میبرم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از راهیابی و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه ها. 📚 بحار الأنوار ، جلد۵۳ ، ص۱۹۰ •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو عاشقانه ترین شعرِ انتظارِ منى تویى که باعث آرامش و قرار منى کسى به غیر تو حال مرا نمیفهمد عجب خیالِ قشنگى که تو کنارِ منى •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
میقات الصالحین
#قسمت_یازدهم #حجاب_من نگاهش کردم بعد سرمو با ناراحتی پایین انداختم _ چند سالی هست نفس تنگی دارم دکتر
سارا_ کوفتت بشه پسره به این خوبی خوشگلی _ اه چی میگی سارا کجاش قشنگه پسره ی بی ریخت عین جوجه لک لک زشت میمونه فاطمه_ اون جوجه اردکه _ به نظرت این با این قدش به اردک میخوره؟ سارا_ هیس اومد ما دوتا هم ساکت شدیم و برگشتیم جلو به طاها نگاه کردیم چهرش متعجب بود انگار چشماش با تعجب روی چادرم میچرخید و در آخر به چشمای قهوه ایم خیره شد اخه دیروز چون بیمارستانو داشتن جارو میکشیدن همه جا خیسه خیس بود منم که حساس چادرمو در اورده بودم گذاشته بودم تو کیفم حتما به خاطر همین تعجب کرده اون دوتاهم که چادری نبودن طاها_ سالم ما سه تا_ سالم ما سه تا هروقت باهمیم نمیدونم چه صیغه ایه همش هماهنگ حرف میزنیم خندش گرفت طاها_ چه هماهنگ طاها_ خب خانم زارعی زودتر آماده شید بیاید اتاق من. فعال اصال به ما اجازه ی حرف زدن نداد هر سه تا با تعجب به رفتنش نگاه کردیم _ بچه ها بیاین بریم دیر شد رفتیم تو اتاقی که دیروز بهمون گفته بودن لباس سفید پزشکی پوشیدم با شلوار لی آبی روشن که دنپا بود و یه شال همرنگ شلوارم که خیلی قشنگ بسته بودمشو فقط گردیه صورتم معلوم بود چه قشنگ شدم!خندیدم و یه ب*و*س برای خودم تو اینه فرستادم اونا هم مثل من لباس پزشکی با شلوار لی پوشیده بودن به اضافه ی اینکه سارا شالش آبی یکم از مال من تیره تر فاطمه هم شال صورتی چرک سرش کرده بود یه نگاه به همدیگه کردیم بعد راه افتادیم سمت بیرون هرکدوم رفتیم سمت جایی که به قول فاطمه معلمامون بودن در زدم رفتم تو سرشو بلند کرد یه نگاه خیره بهم کردو بعد سرشو انداخت پایین ................... چند روز به همین منوال گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد االن روز سیزدهمیه که به بیمارستان میریم تا االن تقریبا همه چیزو یاد گرفتیم و چیز زیادی نمونده خیلی ناراحتم چون فقط دو روز دیگه باید بیایم بیمارستان همینکه جلوتر رفتیم دیدیم طاها داره از جلومون میاد این سمت 💠این رمان در انجمن مهدویت علوی منتشر شده است و هر نوع کپی بدون ذکر منبع پیگرد دارد. 💠 ➖🎀➖🧕 •┈••✾🍃 میقات الصالحین 🍃✾••┈• •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
انتخاب فقط حق نیست... وظیفه است •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
انتقام ما انتخاب ما •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
•┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 بسم الله الرحمن الرحیم نهج البلاغه خوانی به روش نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی روزی ۱۰ دقیقه نهج البلاغه بخوانیم آیا ما دوستداران مولا علی علیه السلام تا به حال یک دور نهج البلاغه را خوانده ایم؟ ؟!!!  •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 هماهنگی در اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمنی و كينه های آنان است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠(شخصی در حضور امام سخنی بزرگتر از شان خود گفت، فرمود،) پر درنياورده پرواز كردی، و در خردسالی آواز بزرگان سر دادی (شكير، نخستين پرهایی است كه بر بال پرنده می رويد و نرم و لطیف است و سقب، شتر خردسال است زيرا شتر بانگ در نياورد تا بالغ شود.) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 كسی كه به كارهای گوناگون پردازد، خوارشده، پيروز نمی گردد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 (از امام معنی لا حول و لا قوه الا بالله، را پرسيدند، پاسخ داد:) ما برابر خدا مالك چيزی نيستيم، و مالك چيزی نمی شويم جز آنچه او به ما بخشيده است، پس چون خدا چيزی به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظایفی نيز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تكليف خود را از ما برداشته است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 (چون عمار پسر ياسر با مغيره بن شعبه بحث می كرد و پاسخ او را می داد، امام به او فرمود:) ای عمار! مغيره را رهاكن، زيرا او از دين به مقداری كه او را به دنيا نزديك كند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزشها ی خود قرار دهد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
💎 بصیرت و هوشمندی مسؤولین در امضای قرارداد با دشمن امیرالمؤمنین علیه السلام در خطاب به یکی از فرمانداران فرمودند: مبادا قراردادى را(با دشمن) امضاء كنى كه در آن براى دغلكارى و فريب راه هايى وجود دارد.  •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
«قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» 🚨 مریم رجوی سرکرده گروهک منافقین: اگر مردم در سال ۱۴۰۰ در شرکت کنند؛ ما همگی باید برویم بمیریم. حالا فهمیدین اونایی که میگن رای ندید از کجا تغذیه میشن لطفا نشر حداکثری در همه کانالها و.... •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا رئیسی؟ •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
میقات الصالحین
#قسمت_دوازدهم #حجاب_من سارا_ کوفتت بشه پسره به این خوبی خوشگلی _ اه چی میگی سارا کجاش قشنگه پسره ی ب
به اینجا و کسایی که توش هستن عادت کردم همه هم مارو به عنوان زلزله میشناسن چون امکان نداره هر روز خراب کاری نکنیمو سوتی ندیم بچه های بیمارستان میگن نمیدونیم از دست کارای شما بخندیم یا گریه کنیم اخه دخترم دیدی اینقدر شیطون خصوصا منکه تو بیمارستان معروفم از تاکسی پیاده شدیم و راه افتادیم سمت بیمارستان ساعت یک ربع به 7 صبح بود رفتیم تو وارد بخش که شدیم دیدیم دارن جارو میکشن منو میگی یه نگاه به اون دوتا کردم یه لبخند شیطانی اومد رو لبم _ بچه ها میاین سر سره بازی سارا و فاطمه با تعجب نگاهم کرد و گفتن_ سر سره بازی؟ یه لبخند دندون نما زدم _ آره چادرمو قشنگ باال گرفتمو شروع کردم به سر خوردن رو کاشیای بیمارستان خیلی وضع خنده داری بود با چادر داشتم رو کاشیا سر میخوردم سارا_ باز این دیوونه شد فاطمه_ خدا شفا بده صدا_ داری چیکار میکنی؟ بووم محکم خوردم زمین داد زدم _ آی صدا_ یاحسین صداش نزدیک شد داشتم از درد میمردم صدا_ چی شد یه چیزی بگو حالت خوبه؟ چشمامو با درد باز کردم چون اشک توشون جمع شده بود فقط یه سایه ی محو میدیدم چشمامو رو هم فشار دادم اشکام ریخت دوباره بهش نگاه کردم طاها بود ای خدا لعنتت نکنه ببین چه بالیی سرم اوردی حاال میمردی یهو حرف نمیزدی طاها_ خانم زارعی. زینب خانم. زینب؟ چت شده چرا جواب نمیدی؟حالت خوبه؟ به خودم اومدم یه نگاه بهش کردم خیلی نگران بود خواستم بلند شم که یه لحظه از درد نفسم رفت کمرم اونقدر درد میکرد که منی که هیچوقت جلوی کسی آشکار نمیکردم درد دارم و گریه نمیکردم زدم زیر گریه و ناله میکردم طاها_ یا خدا اومد سمتم خواست بهم دست بزنه که جیغ زدم _ به من دست نزن نامحرمی طاها_ من یه دکترم و االن تو داری از درد به خودت میپیچی وظیفمه که کمکت کنم و بدون هیچ منظوری اینکارو میکنم پس ساکت باشو حرفی نزن 💠این رمان در انجمن مهدویت علوی منتشر شده است و هر نوع کپی بدون ذکر منبع پیگرد دارد. 💠 ➖🎀➖🧕 •┈••✾🍃 میقات الصالحین 🍃✾••┈• •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنها.... ما با یک بند انگشت آنها را تحقیر می کنیم! •┈••✾🍃  میقات الصالحین 🍃✾••┈•  •┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•