با محاسبهای که انسان میکند اینجور به دست میآید که بعثت نبیّ اعظم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بزرگترین هدیهای است که خداوند متعال به مجموع بشریّت عنایت کرده.
امّا هیچ نعمتی، هیچ هدیهای به عظمت و وزانت بعثت نبیّ اکرم نیست. علّت هم این است که بعثت حامل گنجینههایی است برای بشر که این گنجینهها تمامنشدنی است.
بشر ممکن است از این گنجینهها استفاده کند، ممکن است استفاده نکند لکن این گنجینههای عظیمی که بعثت برای بشریّت آورده، در اختیار او است؛ این گنجینهها میتواند سعادت بشر را در زندگی خودش، در همین زندگی دنیا ــ تا قبل از آخرت ــ تأمین کند.
انسان با محاسبه میتواند به این مطلب برسد.
حالا این گنجینهها چه چیزهایی است؟
در درجهی اوّل توحید. توحید، همان گنجینهای است که هیچ چیزی به وزانت و اهمّیّت آن نمیرسد. چون عبودیّت خدا بشر را از بردگی و بندگی دیگران خلاص میکند. گرفتاری بشر این است دیگر؛ گرفتاری بشر، اسیر بودن در چنگ دیگران است؛ در طول تاریخ هم همین بوده؛ این با بندگی خدا از بین میرود. اگر چنانچه انسان به معنای واقعی کلمه بندهی خدا باشد و به معنای واقعی کلمه به توحید که نفی عبودیّت غیر خدا است تمسّک کند، از بندگی دیگران خلاص میشود؛ و از این چیزهایی که در تاریخ دیدهاید، شنیدهاید؛ قتلها، ظلمها، کشتارها، جنگها و امثال اینها. این یکی از هدایای بعثت است.
ادامه متن:
https://khl.ink/f/52025
#عید_مبعث
#رسول_الله
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
زیانکار یا بهرهمند
از صبح که دارم کتابها را تورق میکنم، گاهی در جملاتشان غرق میشوم و درنهایت به یک جمعبندی از محتواهایی که خواندهام میرسم.
اینکه ما سالها درس میخوانیم تا به یک شغل مناسب و در خور و شأن خودمان و خانواده برسیم، بعد از آن سالی یا ماهی یک مبلغ پسانداز میکنیم تا بتوانیم بعد از ده یا بیست یا حتی سی سال آینده خانه و ماشینی داشته باشیم.
یعنی حاصل عمرمان این میشود.
حالا اگه یک فرد فرهیخته و دغدغهمندی هم باشیم، کارهایی هم انجام میدهیم که خودمان را راضی کنیم که بععععله ما هم برای مردم کاری کردیم!
یاد این آیه از قرآن افتادم که میگوید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحسِنُونَ صُنعاً»؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین [مردم] در كارها چه كسانى هستند؟ آنها كه تلاشهایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده است و با این حال مىپندارند كه كار نیك انجام مىدهند.
هول و ولایی به جان آدم میاندازد که نهایت ندارد.
گاهی اوقات هست که میدانیم کاری که میکنیم بیهوده و وقتتلفکردن است، اما چون حوصله کارهایی که ما را به چالش میکشاند و فکر و ذهن ما را درگیر میکند نداریم، خودمان را سرگرم کارهای بیهوده میکنیم. حتی گاهی تا آنجا پیش میرویم که خواب را به بیداری ترجیح میدهیم و سعی میکنیم تا جایی که میشود بخوابیم.
اما گاهی اصلاً نمیدانیم داریم عمرمان را به باد میدهیم و هیچ عایدی هم نداریم. فکر میکنیم الآن توی اوج قرار گرفتیم و کلی هم به آنچه به دست آوردیم افتخار میکنیم. به بغلدستیمان هم میزنیم که ببین من به فلان مدرک تحصیلی، به فلان شغل، به فلان درآمد و... رسیدم. این«من» بودم که به اینجا رسیدم، فلانی نتوانست. با اینکه....
زمانی متوجه میشویم که ای داد بیداد تمام عمرمان در چیزهایی گذشت که هیچ خریداری ندارد و شاید هم باعث سقوطمان از پرتگاه شود.
اگر منِ انسان با اختیار خودم مىتوانم راه درست را انتخاب کنم، چرا كارى نكنم كه لحظهلحظۀ عمرم باعث سعادت و خوشبختی و لذت از زندگیام شود؟ مگر راه من بسته است؟!
#اختیار
#انسان
#غفلت
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
ماه شعبان، ماه توسل و استغفار
ماه شعبان، ماه شفاعت و ماه پیغمبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ زمینۀ نیکشدن و پاکشدن انسان را فراهم میکند و به همین دلیل است که بسیار به استغفار در این ماه تأکید شده است تا انسانِ مؤمن؛ پاکیزه و مطهر به ماه میهمانی خدا وارد شود.
مبارک و فرخنده است ماهی که مولودهای مبارک و پاکیزه در دامان خود دارد و ما مفتخریم که شیعه و پیرو چنین دردانههایی هستیم؛ ولادت امام حسین، امام سجاد، حضرت ابوالفضل العباس، حضرت علیاکبر و امام زمان (علیهمالسلام) همه در این ماه مطهر است.
توسل به ائمه به همراه استغفار از گناهان، موجب گشایش کارها و نزول نعمتها خواهد شد. و مبارک است زادروز مردی که جهان را از شرّ ستمگران و ظالمان زمانه رهایی میبخشد.
و اکنون ما منتظران مقدم مبارکش مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تفرقه و نفاق و دغلبازی را از کشور عزیزمان بزداییم، در مقابل قانون خاضع باشیم و به وسوسۀ فتنهانگیزان اعتنا نکنیم.
و این را ما در ۲۲بهمن امسال (1401) دیدیم که مردم مسلمان ایران یکبار دیگر توطئههای ستمگران و حیلهگران تاریخ را خنثی کرد. حضور مردمِ در صحنه، یأس و درماندگی در منافقین و متحدان بیآبرویش ایجاد کرد؛ روشنفکران غربزده را برای همیشه رسوا کرد و اخوت اسلامی را جایگزین آن نمود.
و این ما هستیم که سرنوشت خود را خودمان تعیین میکنیم و فریبِ کلمات بیمحتوای آنان را نمیخوریم.
و در ادامۀ این راه خواهیم دید که شکست جریان دشمنان قسمخوردۀ اسلام رقم خواهد خورد و این حضور پایههای قدرت آنها را خواهد لرزاند و نقشههایشان را به خودشان باز خواهد گرداند.
و ما منتظر روزی خواهیم بود که به دلگرمی و پشتوانۀ امام معصوممان، کاخهای ستمگران و شیاطین عالم را که گستاخی کرده و خود را حق جلوه میدهند، فرو بریزیم و انسانها را از زنجیر بردگی و بندگی آنها نجات دهیم.
به امید آن روز...
#ماه_شعبان
#توسل
#استغفار
#میثاق_با_قلم
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
رابطه #دین با #انسان
خداوند در سوره روم، آیه30 میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ ...»؛ تمام حقیقت خودت را به دین تمركز بده.
دین كجاست؟
به كجا توجه كنم؟
یک رادیو در نظر میگیریم که همۀ قطعاتش بر اساس #نظم خاصی چیده شده است. با این نظم و هماهنگی كه با قوانین و فرمولهای طبیعت دارد، میتواند امواج الكترومغناطیسی را به صدا تبدیل کند.
سؤال اینجاست كه آیا اول، این قطعات از كارخانه درآمد و بعد فهمیدیم كه چنین قوانین و فرمولهایی در طبیعت وجود دارد؟
اگر كارگاهی فكر كنیم، بله، مسئله همینطور است؛ یك مكانیك با این رادیو كار میكرد، در اثر كاركردن تجربیاتی كسب کرد و به قوانین و فرمولهای الكترومغناطیسی پی برد.
اما از نگاه یک مهندس، دقیقاً برعکس است. قبلاً قوانینی در نظام هستی وجود داشت، آقای مهندس از آن قوانین، سیستم رادیو را تنظیم کرد و رادیو را ساخت.
یعنی قوانین بر پایۀ رادیو، قوانین نشده است؛ بلكه رادیو بر اساس آن #قوانین، رادیو شده است.
فرق انسان با رادیو این است که رادیو با چنین تشكیلاتی نمیتواند حقیقت_خود را بفهمد، از یافتن خودش عاجز است و حتی نمیتواند بفهمد كه من هستم یا نه.
اما انسان این شعور را دارد كه بفهمد منِ انسان، بر اساس یكسری قوانین بسیار دقیق آفریده شدهام که همان «فطرت» انسانی است.
رادیو چه به آن قوانین برسد یا نرسد، واقعیتش همین است و تغییر نمیكند؛ اما اگر انسان به آن قوانین و فرمولها برسد، انسان كاملی را میبیند كه حقیقت دین (فطرت) همین است.
دین قرآن و خدا اینگونه است که قبل از آفرینش انسان، به شكل آن قوانین بوده است و انسان بر اساس آن، آفریده شده است.
که آن دین قیّم است، قراردادی نیست و هرچه آن را بیشتر بفهمیم و مثل آن شویم؛ به تکامل میرسیم.
#دین
#قوانین
#انسان
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
توجه به خود
اگر ما نسبت به آفرینش، این معنا را درک کنیم که ما براساس قوانینی که قبل از خلقت وجود داشته است، خلق شدهایم؛ این دین، پابرجا و تغییرناپذیر است و هیچچیز نمیتواند در این نگرش ما خللی ایجاد کند.
وقتی بچه بودیم با آن رادیو فرقی نداشتیم، از گریه خودمان هم خبر نداشتیم. مانند رادیو که از خودش خبر ندارد و نمیداند و نمیتواند بفهمد که چه میکند.
خدا طی سالهای عمرمان قدرت شناخت نفس را به ما داد که هرکس براساس تلاشی که میکند خودش را بشناسد.
این شناخت، نیاز به توجه و تمرکز بر خود دارد. یعنی هر چه ما به خودمان و رفتار و کارهایی که انجام میدهیم بیشتر توجه کنیم و در منشأ کارهایی که انجام میدهیم دقت کنیم، خودمان را بهتر میشناسیم.
زمانی در روز به خودمان اختصاص دهیم و تمام کارهایی که انجام دادهایم را مرور کنیم. همین تمرینهای کوتاه روزانه که بهتر است مستمر و طولانیمدت باشد، شناخت ما را عمیق خواهد کرد.
#دین
#قوانین
#انسان
#توجه
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
خاصیت تمرکز و توجه به خود، این است که ناشناختهها و مجهولاتی در انسان کشف و معلوم میشود؛ مِثل تمركز اشعه خورشید بر یک شیء یا گیاه و... كه آثار خود را نشان میدهد.
#دین چیست؟
گفتیم هر موجودی بر اساس فرمولهای ثابت و محکمی ساخته شده است.
مثلاً دستگاه رادیو یک سیستم مادی است، اما بر اساس قوانین فیزیك، ریاضی، الكترونیك و... ریخته شده است؛ یعنی قبل از بودن آن رادیو، این قوانین در هستی بهصورت یك #حقیقت_واحد بود. اینطور نیست كه هزاران دستگاه رادیو بسازیم و باز و بسته كنیم و بعد قوانین را ایجاد كنیم؛ بلکه اول فرمولها و قوانین بوده، بعد قوه عاقله انسان این رادیو را طبق آن قوانین پیریزی كرده است.
انسان هم که پیچیدهترین موجود است، بر اساس یك قانون كه قبل از انسان در نظام هستی وجود داشته، ساخته شده است. همچنان که آن فرمولهای ریاضی و فیزیك و الكترونیك و... قبل از آن رادیو وجود داشت.
وقتی صحبت از دین میشود و خدا میفرماید: «فأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ»، اگر دقیق باشیم، این دین، همان قوانین ثابت مجردی است كه این انسان، طبق آن ساخته شده است.
پس دین، یک چیز قراردادی نیست كه من برای خوشبختی خودم دنبال آن باشم و بعد از رسیدن به آن قوانین و پیروی از آنها به خوشبختی برسم، یعنی «من»ی باشد و دینی جدا از من وجود داشته باشد. این دین، نه تنها از من جدا نیست؛ بلكه عمیقتر از ساختار من است.
وقتی من به دین توجه میكنم، درواقع به آن حقیقت توجه میكنم.
#دین
#انسان
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#حقیقت_وجود_انسان_۱
وقتی انسان به دنیا میآید و وارد این عالم طبیعت میشود، قبل از اینکه اکسیژن هوا را تنفس کند، یك #قوه و نیروی اولیه دارد.
كه با آن قوه، حركت اولیۀ انسان شروع میشود؛ یعنی نفس میکشد، قلب كار میکند، ششها حرکت میکند، دستگاه گوارش به حرکت درمیآید، هضم صورت میپذیرد و...
همۀ اینها از نوع #حركت است و این حركت از همان قوۀ اولیه است.
از حركت دستگاه گوارش، خودِ قوه، قوّت پیدا میکند تا از این قوّت بهدستآمده، استعداد تغذیه بالاتری در قدرت خودش ایجاد کند؛ بنابراین نیروی جذب غذا و تغذیه در لحظۀ اولیه تولد با ده ماه بعد یكی نیست.
در ظاهر، تغذیه، قوه را بالا میبرد و قوۀ بالا، استعداد تغذیه را بالا میبرد و بر روی هم تأثیر میگذارند؛ اما آنچه حركت میكند، نیروی اولیه است. آن نیرو؛ هم غذا را هضم میكند و هم نیروی خودش را بالا میبرد.
هر چقدر این نیرو افزایش مییابد، قدرت بیشتری بروز میدهد. تا جایی كه تفكر و دیدن و شنیدن و... همه از رشد این نیروی اولیه، بروز و ظهور پیدا میكنند.
پس وقتی انسان از درون، استعدادش شکوفا میشود، تمامی ابعاد انسان به تناسب شرایط و استعداد، ظهور میکند، اما همه اینها یك حقیقت بیشتر نیست؛ اینها ابعاد آن #حقیقت است.
#حقیقت_انسان
#حرکت
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#حقیقت_وجود_انسان_۲
یك درخت را در نظر بگیریم، این درخت هر چه بزرگتر میشود، شاخههای بیشتری پیدا میكند؛ اما هر چه عمیقتر نگاه میكنیم، همۀ اینها از یک تنه هستند. دهها شاخه در یک تنه قرار میگیرد. حتی آن میوه هم تمام #حقیقت و موادش، از این تنه حركت میكند.
انسان نیز یك نیرو و یك «من» بیشتر نیست؛ اما هرچه بیشتر باز میشود، به صورتهای متفاوت بروز میكند.
مثلا اگر قوه بینایی را در نظر بگیریم، صورتهای مختلف مثل انواع رنگها، شكلها، انواع چهرهها و... را میپذیرد؛ اما وقتی به درون برویم، یك حقیقت بیشتر نیست و آن بینایی است.
این قوهها مانند قوه هاضمه، قوه تفكر و... همه تبدیل به یک حقیقت میشوند که از آن تعبیر به «من» میشود و تفاوتی وجود ندارد.
وقتی تنۀ درخت رشد کرد و به شاخهها رسید، شاخههای این تنه نسبت به هم استقلال و كثرت دارند؛ اما در تنۀ اولیه یک چیز بیشتر نیست.
در انسان هم قوهها همه در «من» جمع شدهاند.
وقتی بتوانیم به این مرحله از شکوفایی استعداد برسیم، اگر بتوانیم به «من» برسیم؛ آنگاه آماده درک معارف خواهیم شد.
#حقیقت_انسان
#حرکت
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
فرق «من» با رادیو این است كه رادیو نمیتواند بفهمد كه من قبلاً، قطعاتی بیخاصیت بودم و الآن من شدم. اما من میتوانم بفهمم كه قبل از این عالم طبیعت، بودم و «ربّ» من را از عدم به وجود آورد.
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#اسلام؛ #دین_توحید
خداوند، همۀ موجودات اعم از موجودات زنده و غیرزنده، آسمانها و زمین و هر چه در آن هست را بر اساس فطرت الهی آفریده است.
هر موجودی بهعنوان موجود، فطرت دارد؛ منتها این انسان است كه میتواند فطرت خود را احساس كند. راهش هم همان توجه تام و تمام به دین است.
اما انسانها به اندازهای که از دین فاصله میگیرند و گناه مرتکب میشوند، فطرتشان را گرفتار میکنند و از آن دور میشوند. نان که از تنور بیرون میآید، آن گرمای تنور را دارد، اما بعد، فضای بیرون آن را سرد میكند. اگر چند روز بگذرد به جایی میرسد كه كپك میزند!
این فطرت و توجه به دین مثل تأثیر تغذیه و قوه اولیه در بالارفتن استعداد قوه، چنین حالتی دارد؛ هرچه فطرت قویتر شود، توجه به دین هم قویتر میشود و انسان را به «ربّ» و خدای فطری میرساند.
به همین دلیل #اسلام را #دین_توحید میگویند.
#اسلام
#دین_توحید
#فطرت
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
May 11
همه، #فعل خداییم
در بخشی از محتوای کانال دربارۀ این موضوع صحبت کردم که شنوایی، بینایی، لامسه، تفکر و تعقل و... در ظاهر و به نظر ما اینطور میآید که هرکدام یک بخش جدا هستند، اما وقتی عمیقتر نگاه میکنیم، دقتِ لطیفتری میکنیم، تفکر بیشتری میکنیم، میبینیم همۀ اینها مربوط به «من» میشود: این «من» هستم که «میبینم»؛ این «من» هستم که «میشنوم»، این «من» هستم که «فکر میکنم» و....؛ همۀ اینها از «من» صادر میشود و از «من» نشأت میگیرد.
یعنی اینها در عین حال كه به ظاهر، ضدّ هم هستند، وقتی در یك حقیقت بالاتر قرار میگیرند، مفهوم خود را از دست میدهند و زیرمجموعۀ یك حقیقت به نام «من» میشوند.
و همینطور به بالا برویم تا....
به این مطلبی که مطرح کردم خیلی توجه کنید؛ زیرا همۀ زندگی ما را در برگرفته است.
مانند «تاریكی» و «روشنایی» که ظاهراً با هم تضاد دارند و مفهوم مستقلی از هم هستند؛ اما وقتی به فضای بالاتر میرویم، تاریكی و روشنایی، مفهوم خود را از دست میدهند، میشوند: «وجود تاریكی» و «وجود روشنایی». وقتی توجه و دقتمان را بیشتر كنیم، نه مفهوم تاریكی مطرح است و نه روشنایی؛ بلكه فقط «وجود» مطرح است.
در اینجا هم موضوع «عدم و وجود» یا «بود و نبود» یک شیء مطرح است، اما وقتی بالاتر میرویم، نه «وجود» مطرح است و نه «عدم»؛ بلکه توجه به «اراده»ای است که به این دو معنا داده است.
خداوند در سوره یس، آیه۸۲ میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ»؛ هنگامیکه شیئی را #اراده كند، به آن شیء میفرماید «باش» و آن «موجود» میشود.
پس هر چیزی وقتی موجود میشود كه در اراده خدا قرار گیرد. قبل از اینکه شیئی، شیء باشد، اراده خدا است. تا اراده میکند، شیء میشود.
در این آیه، «یَقُول» لفظ نیست؛ فعل خدا است. تا اراده تعلق بگیرد، فعل ظاهر شده و شیء موجود میشود.
پس همۀ موجودات فعل خدا هستند. این را #توحید_افعالی میگویند.
#وجود
#اراده
#توحید_افعالی
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
به عنوان مثال؛
وقتی میخواهیم نسبت به كسی #شناخت پیدا كنیم، او را از روی #کارهایی که انجام میدهد و #حرفهایی که میزند میشناسیم.
از روی کارها و حرفهای او، به مرور زمان، صفاتی که در باطنش هست و برای ما مخفی است را هم میشناسیم.
اما در مرحلۀ اول، کارها و حرفها باعث شناخت ما نسبت به او میشود.
شاعری که شعری زیبا می سراید، صفت شاعری در او هست، اما شعر (فعل و کار) او از صفت شاعری که در او هست، ظاهرتر است.
پس شناخت به افعال، نزدیکتر از شناخت صفات است؛ زیرا برای ما ظاهر و قابل مشاهده است.
#توحید_افعالی
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
چشمانتظار حکومت امام معصوم(علیهالسلام)
توی سایت «جامع الاحادیث» دنبال این کلام امام معصوم (علیهالسلام) میگشتم که: «زمين هيچگاه از حجت خدا بر خلق، تا روز قيامت خالی نخواهد بود و اگر كسی بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است»؛ که این حدیث از امام صادق (علیهالسلام) مسیر نوشتهام را مشخص کرد. امام به شاگرد خود، فضل میفرماید: «ما #اصل هر خوبى هستيم و از ما هر نيكى جوانه میزند؛ از جمله خوبیها: توحيد، نماز و روزه، فرو بردن خشم، گذشت از گنهكار، رحم به تهيدست، بررسى از همسايه و اعتراف به شخصيت اشخاص خوب. دشمن ما نيز ريشه هر بدى است و از آنها هر كار زشت و قبيحى جوانه میزند از جملۀ آنها دروغگویى، سخنچينى، بُخل، قطع خويشاوندى، رباخوارى، خوردن مال يتيم، تجاوز از حدى كه خدا امر كرده، انجام فواحش ظاهر و پنهان، زنا، دزدى و هر كار زشت ديگر. دروغ گفته كسى كه مدعى است به ما محبت میورزد با اينكه به كارهاى دشمنان ما چنگ زده است.» (بحار الأنوار، ج۲۴، ص۳۰۳)
وقتی صحبت از اصل و ریشه میشود، ناخودآگاه ذهنم میرود به سمت درخت و گل و گیاه.
تصورم از کلام امام، من را به فروشگاه گل مصنوعی میبرد که شاید در ظاهر گلهای بسیار زیبایی داشته باشد، اما ریشه ندارد، برگها و ساقهها و گلبرگهایش از جای دیگر به عاریت گرفته شده است، هیچ بو و عطری هم از آن به مشام نمیرسد.
اما برعکس، وقتی وارد یک مغازۀ کوچک گلهای طبیعی میشوی، بوی انواع گلها، حس طراوت و شادی و شادابی به انسان میبخشد؛ زیرا اینها مسیر خود را از ریشه شروع کردهاند، روزها و ماهها و شاید سالها آبیاری شدهاند، آفتاب دیدهاند تا آن ریشه رشد کرده، شاخه و برگ و گلبرگ داده است.
دوباره به کلام امام (علیهالسلام) برمیگردم.
امام چه میخواهد بگوید؟
آیا کسی غیر از امام معصوم میتواند چنین شیوا و کامل، امام و دشمنان امام را توصیف کند؟
اگر بخواهیم دنبال خیر باشیم، ریشهاش از ولایت معصومین(علیهمالسلام) است. نمیشود منهای ولایت معصومین(علیهمالسلام)، انسان به خیر برسد و اگر از راههای تلقین خودش را توجیه کند، دلش را خوش کند که من به خیر رسیدم، شبیه آن گلی است که اجزای مختلفش از بیرون به هم چسبیدهاند.
حکومت ولایت معصوم (علیهالسلام) میخواهد ما را به اوج نقطههای کمال هستی و خیرات دین و دنیا برساند. حکومت ولایی بر اساس خاصیت و ویژگی ذاتی خودش، میخواهد این انسان در این حکومت طوری تربیت شود که به اوج آسمان ملکوت؛ یعنی شأن حقیقی انسانی راه پیدا کند. حکومت میخواهد موانع این راه را از بین ببرد.
الآن آنچه از حدیث اول برداشت میکنم کمی متفاوت میشود؛ اینکه شناخت امام به تنهایی کافی نیست. آنچه مهم است و میتواند انسان را به سعادت برساند، تبعیت، پیروی و پذیرش #ولایت امام است.
و ما در این #نیمه_شعبان با امام معصوم خود، دوباره این #عهد و پیمان را تجدید میکنیم.
#میلاد آقا جانمان حضرت #مهدی (عج) مبارک
#نیمه_شعبان
#ولایت
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
مانع #توجه_به_خود
وقتی پارچهای چند روز در گِلولای باغچه بماند، آنقدر خشک میشود که نمیتوان به راحتی آن را باز و بسته کرد. برای اینکه بتوانیم از آن استفاده کنیم، اول باید آن را خوب بشوییم تا گِلولای آن برود و تمیز و قابل استفاده شود.
در واقع آن گِلولای #مانع_حرکت پارچه میشود.
اگر ما هم دیدیم که نمیتوانیم به #حقیقت خودمان #توجه کنیم، به دلیل همۀ اعمالی است که مطابق دین و قوانین آفرینش انجام ندادهایم و اینها مانع حرکت ما به درونمان شده است.
اگر روی فطرتمان کار کنیم و آن را به تدریج تمیز کنیم، از اعمالی که غیر از دین انجام دادهایم توبه کنیم، آمادگیای در ما ایجاد میشود که کمکم شناخت جدید مخصوص فطرت در ما شکل میگیرد.
آنگاه توجه من به خودم و اعمال خودم میرود؛ نه دیگران.
#مانع_حرکت
#توجه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
تفاوت شناخت ذهنی با شناخت فطری
همانطور که معدۀ انسان، لقمههای مختلف را میگیرد، هضم میکند و تبدیل به سیّالی میکند که به اندامها رفته تا آنها را تغذیه کند؛ ذهن یا فكر هم، لقمهها را از #حواس_پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) میگیرد، روی آنها كار میكند، فعـل و انفـعالاتی انجام میدهد، تحلیل و بررسی کرده و آن را به یك مفهوم كلی تبدیل میكند.
#عقل با این #ابزار (حواس پنجگانه) به شناخت میرسد؛ بنابراین هر کدام از ابزارِ شناخت ناقص شود، به همان اندازه از رسیدن به حقایق، محروم میشویم.
به عنوان مثال؛ فرض كنید سه نفر در اتاقی نشستهاند. اولی كَر و كور مادرزاد، دومی كور مادرزاد و سومی یك فرد سالم است. اگر از هر کدام از اینها بپرسیم عالم چطور جایی است؛ فرد اول كه فقط سه حس از حواس پنجگانه دارد، تصویری از عالم میدهد كه فقط سه بُعد دارد. تصویر فرد دوم از عالم، چهار بُعد دارد؛ و فرد سوم به پنج بُعد عالم اشاره میکند.
هرکدام از اینها محال است شناخت بیشتری از عالم به ما بدهند؛ یعنی شناخت همۀ انسانها بهوسیلۀ همان ابزارها است.
البته انسان، ابزار شناخت دیگری هم دارد كه اگر آن را پرورش بدهد، چیزهای دیگری هم از این عالم میبیند.
انسان، منبع شناخت است. اگر خودش را از ابزارهای شناخت جدا كند و بیرون بیاید، آزاد از ابزار، به شناخت میرسد و وضعیت زندگی و اهداف او متفاوت میشود.
چگونه این اتفاق میافتد؟
#شناخت_فطری
#شناخت_ذهنی
#حواس_پنجگانه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
...
کودکی که به این دنیا میآید، پدر و مادر تمام تلاش خود را میکنند تا از او به طور کامل مراقبت کنند. بسیار مراقبند که به چشمش آسیب نرسد و بسیار مراقبند که عضوی از اعضایش آسیب نبیند و او دچار نقص نشود؛
اما آیا به همین اندازه، مراقب فطرتِ پاک و سالم و نورانیای که در بدو تولد خداوند به او داده است، هستند؟
با وجود اینکه اهمیت #فطرت از جسم بیشتر است، چون یک چیز نامرئی است و با چشم دیده نمیشود، متأسفانه مراقبت نمیشود.
از همان لحظۀ اول، هر كاری برخلاف فطرت انجام دادیم، فطرت را از بین بردیم. ممكن است خیلی هم به آن کار علاقه داشتیم، اما در حقیقت، علیه خـودمان بود. آنچه قابل حس و مشاهده است (جسم)، از همان زمان کودکی تا الآن در اثر مراقبت اطرافیان و خودمان، سالم مانده، اما قسمتی كه حساستر است (فطرت) را از بین بردهایم.
وقتی در كودكی حرف بد زدیم، حسادت کردیم و...؛ اطرافیان به جای مراقبت، خوششان آمد و تشویق کردند تا دیگران بخندند، ما با چاقو به فطرتمان زدیم، کارهایی برخلاف فطرتمان کردیم، جلوی ما را نگرفتند؛ به همین دلیل این بخش از اصلیترین بخش وجودمان ناقص شد.
چه بدانیم و چه ندانیم، این قسمت از وجود ما در نظام خلقت اثر میگذارد.
الآن وقتی به ما میگویند فطرتی دارید كه اگر سالم بود، میتوانستید با آن خدا را ببینید، تعجب میکنیم و برایمان عجیب به نظر میرسد.
اگر این فطرت كور نشده بود، با آن ابزار «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» را میدیدیم، نه با این چشم.
شهود و شهادت؛ یعنی ارتباط مستقیم برقرار كردن.
مثل زمانی که به ما میگویند فلان چیز تلخ است، نخور. توجه نمیكنیم و میخوریم. میگویند دیدی تلخ بود؟ یعنی به حقیقتش رسیدی و در جانِ وجودت لمس كردی؟
این شهود است. این شهود، معنای وسیعتری از مشاهده با چشم دارد.
اگر خدا برای دیدن یك ستون، یک کوه، یک گل و... این همه ابزار در بدن ما گذاشته كه آن را ببینیم و حس کنیم، آیا اهمیت دیدن خدا بهاندازۀ دیدن ستون و کوه و گل نیست؟! آیا ابزار دیدن خودش را در وجود ما نگذاشته است؟
#شناخت_فطری
#فطرت
#شهود
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
سلام و رحمت و نور خدمت شما همراهان عزیز
ایام ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، گوارای وجود نازنینتان.
سال جدید را هم خدمت شما تبریک عرض میکنم و از خدا سالی پر از موفقیت، سلامتی، برکت و حرکت به سمت هدفهای متعالی تمنا دارم.
بعد از تأخیر نسبتاً طولانی، بحثمان را با «چیستی انسان» ادامه میدهیم.👇
#چیستی_انسان_(۱)
انسان، حقیقتی دارد به نام «فطرت» كه آن حقیقت، به این جسم متصل است.
حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «اَتزعم اَنَّكَ جِرْمٌ صَغیر و فیكَ اِنطوی العالَم الاكْبَر»؛ خیال میكنی كه تو تكه گوشت و استخوان هستی؛ درحالیکه در تو، عالم اكبر، پیچیده و پنهان شده است.
برای توضیح بیشتر به قرآن رجوع کنیم؛ خداوند در قرآن میفرماید:«فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...»؛ «زمانی كه تسویه كردم او را و دمیدم در او روح خودم را...».
«تسویه» به چه معناست؟
#تسویه به این معناست که اجزای یک چیز را طوری منظم در ارتباط با هم قرار دهیم تا قابلیت پیدا كند نیرو و حقیقتی لطیف به آن القا و وارد شود.
به عنوان مثال؛ یک رادیو قبل از ساخت و قبل از اینکه رادیو باشد، بهصورت هزاران قطعه در انبار موجود بود. آقای مهندس، آن قطعات را طوری دقیق به هم ارتباط میدهد و میسازد که وقتی آخرین پیچ آن را میبندد و روشن میكند، به دلیل آن نظم دقیق، امواج الكترومغناطیسی در آن برقرار میشود. وقتی رادیو سخن میگوید، میگوییم این رادیو «تسویه» شده است. اگر یك سیمش قطع شود و نتواند سخن بگوید، با یك قوطی حلبی فرقی ندارد.
یا اگر یك آهنربا را در نظر بگیریم؛ قبلاً فقط یک تکه آهن بود؛ اما وقتی ذرات و اتمهای آن در یك نظم خاصی كنار هم قرار گرفتند، به محض اینکه چنین نظمی ایجاد شود، میدان مغناطیسی به سرعت در اطراف آن به وجود میآید.
«فَإِذا سَوَّیتُهُ...»؛ یعنی وقتی اجزای مادّی انسان (سلول و ذرات و...) در یك نظم فوقالعاده تنظیم شد، آخرین جزء که تمام شد، قابلیت پیدا کرد که روح الـهی در آن القا و دمیده شود.
بلافاصله نظم، همان؛ و ظهور و حضور و بروز روح خدایی در او، همان.
پس اگر فرض كنیم كه جسم من یك میلۀ آهنی است، قوه آهنربایی در همین آهن است؛ اما غیر از این آهن است. در باطن آن است، اما نه مثل مداد در داخل یك جامدادی.
طوری حسابشده و منظم است كه قابلیت پیدا کرده #حقیقت_من در من ظهور پیدا كند.
#شناخت_فطری
#فطرت
#چیستی_انسان
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#چیستی_انسان_(۲)
پس حقیقت من، غیر از این جسم است. این همان #فطرت است.
وقتی من دیوار را میبینم، خیال میكنم چشمم میبیند؛ درحالیکه من میبینم. اما آنقدر از خودم بیگانهام كه خیال میكنم چشمم میبیند.
برای اثبات این سخن؛ فرض كنید شما اخبار گوش میدهید. یک لحظه اتفاقی در كوچه میافتد كه تمام توجه شما به كوچه میرود. بعد كه به حال خود برمیگردید از شما میپرسند اخبار چه گفت؟ میگویید نمیدانم. با اینکه جسم اینجا بوده و گوش میشنیده است؛ اما تمام حقیقت شما به سمت کوچه بوده است.
بنابراین اینها همه ابزار مادی است و آن که میشنود، «منم».
«من» مثل نور است که خودش، خودش را نشان میدهد. تفكر و حرفزدن و دیدن و... به ظاهر با این ابزار جسم اتفاق میافتد؛ اما این ابزار نمیتوانند من را ببینند. من را باید من ببیند. من را باید من بشناسد. غیر از من، نمیتواند من را بشناسد.
«من» هم هنوز در لای گِل است و زندگی دنیا آن را ضایع كرده است. باید كارهایی كه انجام داده است را اصلاح كند تا از لایِ گل خارج شود.
اما آیا خودسرانه؟!
اینکه بدتر است.
#شناخت_فطری
#فطرت
#چیستی_انسان
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#اصلاح_آسیبهای_فطرت
در عالم خلقت، هیچ جایی غیر از قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام)، آسیبهای فطرت را اصلاح نمیکند. منحصراً داروها و روش طبابت در اختیار قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) است.
سالمكردن این «من»، فقط و فقط از این راه ممکن است.
مثل آهن پوسیده كه وقتی داخل كوره قرار گرفت، حرارت دید و ذوب شد، آهنِ اولیه و براق میشود. فطرت هم اینگونه است. خداوند میتوانست كاری كند كه اینطور نباشد و مانند چوب باشد كه وقتی در كوره میگذاریم نابودتر شود و پوسیدگی آن قابل برگشت نباشد، اما چون میدانست در دنیا گرفتار میشویم، «من» را طوری آفرید كه وقتی به خودم رسیدم، میتوانم برگردم و آن را به مرحله اولیه بازگردانم (توبه).
شاید چشم و دست و پایی که آسیب دیده است، دوباره مثل روز اول درست نشود؛ اما فطرت را میتوانم به آن وضع اولیه برگردانم و بگویم «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه».
#شناخت_فطری
#فطرت
#توبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#عوالم_خلقت_انسان
یك ساختمان را با پیچیدگیها و ریزهكاریهایش در نظر بگیرید.
این ساختمان، قبل از اینکه به وجود بیاید و ساخته شود، روی نقشه بهصورت خطوط وجود داشت. قبل از آن هم در ذهن آقای مهندس و از آن قبلتر در قوه عقل آقای مهندس وجود داشت.
اول در قوه عقل بود، به ذهن حركت كرد و بعد با ابزار خاصی از عالم مجرد به عالم ماده آمد و ساخت ساختمان شروع شد.
بنابراین، این ساختمان قبل از ساخت با تمامی جزئیاتش در نظامی دیگر وجود داشت و در آن نظام، تابع خصوصیات و ویژگیهای خاص آن نظام بود؛ زیرا هر نظامی خصوصیات خودش را دارد. ذهن و عقل خاصیت خودشان را دارند.
در این عالم ماده (دنیا)، در و پنجره و ستونها و دیوارها و...؛ هرکدام از مواد متفاوت و حتی متضاد هم ساخته شدهاند و مجموعۀ اینها، ساختمان شده است. درحالیکه همۀ اینها در قوۀ عقل، همه از یک جنس بودند. صورت آنها با هم متفاوت بود، اما یك جنس بیشتر نداشت و آن نور عقل بود.
ساختمانی که در بیرون درست میكنیم، کوچکترین فرقی با آنچه در ذهن است، ندارد. اما موجودیت این ساختمان، تسلیم نظام این عالم است و موجودیت آن ساختمان، تسلیم نظام آن عالم است.
اینجا آهن میپوسد و وزن و حجم و... دارد، اما آنجا ندارد. آن ساختمان، در قوه عقل است؛ در عین حال، جدای از آن است. داخل قوه عقل است، اما نه مانند داخلبودن آب در لیوان یا ساختمان در محله.
ساختمان، غیر از قوه عقل است؛ چون صورت پیدا کرد، اما عقل صورت ندارد و مثل این عالم نیست. از همه مهمتر اینکه، اول ساختمان در قوه عقل به وجود آمد، بعد از آن به این عالم آمد و این ساختمان شد.
نکته مهم اینکه؛ فرق من با این ساختمان در این است كه ساختمان نمیتواند بفهمد كه قبلاً در روح مهندس بودم، از آنجا به عالم عقل رفتم و بعد به ذهن و نقشه و در نهایت به عالم ماده رسیدم؛ اما انسان چنین استعدادی دارد كه میتواند در خود فرو برود و هر چه دقیقتر فرو برود، بفهمد كه من قبلاً در عالم دیگری بودم و از آنجا فرود آمدم.
انسانی كه در درون دنیا زندانی است، چه حالی پیدا میكند وقتی به جایی كه از آنجا آمده است، برسد؟ چه احساسی پیدا میكند؟!
اینجا است كه خداوند در سوره تین میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ»؛ ما اصل حقیقت انسان را در بهترین صورت آفریدیم.
صورت؛ یعنی ساختار آفرینش او بهترین قوام را دارد. یعنی تمامی تجهیزاتی كه برای برگشتن به این عالم نیاز دارد، تماماً به او دادهایم، آن هم به زیباترین وجه (البته منظور، جنس انسان است؛ نه این پوست و صورت مادی سیاه و سفید و...).
مثل یك هواپیما كه تمامی تجهیزات لازم برای پرواز در اختیار او است و میتواند یك پرواز موفق انجام دهد؛ یعنی قوام این هواپیما به او داده شده است.
#فطرت
#چیستی_انسان
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam