الان رفتم دنبال ریشهٔ این حس،
و دیدم تو یکسال اخیر سه، چهار تا از آدمایی که برام خیلی عزیز بودن ازم دور شدن.. نمیتونم بگم از چشمام افتادن، اما دیگه ارتباط باهاشون از یه آدم عادیام برام سختتره. چون دوستشون دارم، اما چیزایی ازشون دیدم که نسبت بهشون دچار تناقض شدم🍃
و این واقعا جانکاهه.!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بعد از ۶ ماه زینبو دیدم🙂😂🤌:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دقیقا منه اگه معلم بشم:
مجهولات
من واقعاً به اینا نیاز دارم :))) هیچ جا نمیشناسید بفروشن؟
مامانم تو دوره بارداری من، یکی از پایه ثابت ویاراش ساندیس سیب موز بوده.
یعنی در هر شرایطی بهش میرسیده حالش خوب میشده😂✨
بدین سان من از دو سالگی هر وقت اینو میخورم ده تا جون به جونام اضافه میشه.. و الان چند ساله که دیگه نخوردمش :,)
مجهولات
این چقدر خوبه چقدر خوبه این خوبه چقدر این❤️🔥
پلن جدیدم برای مهریه؛
۱۴ سکه تمام بهار آزادی عندالمطالبه
یه خونه تو نجف عندالاستطاعه :)💘
مجهولات
پلن جدیدم برای مهریه؛ ۱۴ سکه تمام بهار آزادی عندالمطالبه یه خونه تو نجف عندالاستطاعه :)💘
مامانم اینو نبینه لطفاً.
دیروز مامانم به بهانهٔ: خب، میخوام خوراک مرغ امروز به سبک تو باشه!
توفیق اجباری درست کردن افطاری برای ۱۵ نفرو نصیبم کرد.
ولی جای قشنگش اونجا بود که هرکس از خواب بیدار شد و هرکی اومد تو خونه گفت واای این بوی چیه؟
و سر افطار جـــوری به دل ملت نشسته بود که با نون میخوردنش و بعدم یه نفر دستورشو ازم گرفت(هرچند هیچ دستور پخت مشخصی نداشت) و خلاصه همینجور اکلیل بود که ازم میپاشید.
اینجا ام رفتیم (محضِ ریا)
ولی قشنگیش اونجا بود که یه عزیز ِ ندیده منو از عکسم شناخته بود و یهو زد رو شونم و گفت:«خانم جعفری؟»
گفتم بله و بعد فهمیدم یه شاید رفیقِ قدیمیه.
و خلاصه تو همون صحبت چند دقیقهای+دیدن چشما و لبخندش+فشردن دستهاش به گرمی، رفت تو فهرست آدمای ِلطیف ذهنم..✨
- https://eitaa.com/mjholat/12787
همون دستور نا مشخص رو ب ما هم بده زن زندگی. فقط بیزحمت زود حذفش نکن تا برسم بیام ببینم ممنون.
#ناشناس
+ اینجانب از کلِ زن زندگی بودن فقط یه مدل کیک و الویه و خوراک مرغشو بلدم!
باشه😂❤️
اول یه پیاز متوسط رو خوشگل خرد میکنید، بعد میزارید یه کم سرخ بشه. در حدی که از اون تردی اولیه در بیاد و روغن بگیره. بهش زردچوبه و فلفل اضافه میکنید، بعد قطعههای مرغو که مامانتون آماده کرده😂 میزارید توش، دقت کنید اینم سرخ نشه! فقط یه خرده رنگ و بافت روییاش تغییر کنه کافیه!
همراه مرغا، اگر داشتید یه کم فلفل دلمهای خلالی هم اضافه کنید تفت بخوره.
تو این مرحله پیاز داغاتونم کامل سرخ میشه🤝
حالا برای ۶ نفر مثلا، دو قاشق خیلی سر پر رب گوجه(رمزش تو همین رب گوجه به مقدار لاااتیه! هر چند مامان نابودتون کنه.) میریزید، به ازای هر قاشق رب گوجه، یه لیوان بزرگ سر پر آب جوشیده اضافه کنید و هم بزنید تا کامل حل بشه.
بعد زردچوبه و نمک و فلفل به مقدار کاملا دلی اضافه کنید😂
فقط زردچوبه اش و فلفل اش جوری باشه که تو آب رُبا، دیده بشه دونه هاش! نمکام، هرجا حس کردید کافیه، یه کم بیشتر از اون.
بعدم ادویه زاهدانی! که اگر نداشتید همین ادویه مرغ یا کاری خودمون یه کم همین جور بزنید!
یههه کمام پودر سیر یا سیر خشک خرد شده. خیلی کم.
من خودم کاملا بی دلیل زیره و شوید خشک و نعنا خشک و اینا ام میزنم! به مقدارای کم و کاملا بیربط. خودم حال میکنم باهاش مامانم ولی فهمید گفت:واااا!
در نهایت، مرغا و فلفل دلمهها و پیازا رو بریزید تو قابلمه، آب ملاتارو بریزید روش. آبا باید روی مرغاتون کامل بگرده، اگر کمتر بود آب جوش بریزید روش و یا اگه خیلی کم بود قطر قابلمه رو کمتر کنید.
بعدم یه کم روغن بهش اضافه کنید!
دقت کنید قسمتای دیر پز تر، مثل رون و سررون پایینتر قرار بگیرن تو قابلمه و روی اونا بال و سینه...
اگر مرغتون خیلی بوی ساری میده یا میخواید هورموناش کمی خنثی بشه، اضافه کردن چند حلقه هویجم کمک تون میکنه.
درش رو بزارید و اجازه بدید با شعلهٔ کم بِقُّله تا آبش تبدیل به لعاب شه و مرغا بپزه. اگه مرغاتون دیرپز بود، دیگه هی آبشو بیشتر کنید!
بعدم چند وقت یه بار برید سرش، صِرفِ ریا درشو باز کنید بوش خونه رو برداره، مرغارم هم بزنید که مثلاً اصلا قصدتون ریا نیست😔🤣
بعد راه بیافتید دور خونه بگید وااای عجب چیزی شد!
وایسید جلوی باباتون، بگید مامان میبینی بوشو؟!(همون استعاره به در بگو دیوار بشنوه)
اگر این مراحل بازی روانی رو به درستی طی کنید، هرچی ام غذا ضعیف باشه، چیزی از ارزش های شما کم نمیشه چون کسی جرعت نمیکنه زیر سوال ببردش🤣
مجهولات
جوری که این عکس باعث هجوم حجم زیادی از دلتنگی به قلبم شد ❤️🔥
اینقدر خیلی از قشنگترین اتفاقای زندگیم تو حرم رقم خورده، که اگه یه جا وسط همین صحنا خاکم نکنان نامردیه..
اکثر خاطرههای خوب ۱۸ سالگی من تو حرم بود...
و اتوبوس دانشگاه که خونمونو وصل میکنه بهش، اونقدر محبوبمه که یه وقتایی صرفاً جهت تراپی میرم سوارش میشم و سه ساعت مسیرو به جون میخرم به صرف ۲۰ دقیقه زیارت..!
زیر بقعه و نجمه خاتون و مقبرةالشهدا ام طلاییترین لوکیشنامن..
با اون زیارت نامههای تک ورق طلقی.. آخ گلبم :,)❣
مجهولات
جوری که این عکس باعث هجوم حجم زیادی از دلتنگی به قلبم شد ❤️🔥
البته که القای حس دلتنگی خاصیت هوای ِ ابریه ..