eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
156 دنبال‌کننده
802 عکس
161 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مشعر قزوین
📸 پویش 6⃣ ✳️ به لطف خداوند و کمک‌های شما، پنجمین مرحله از تهیه و توزیع غذا، میان مردم مظلوم غزه انجام شد. ✅ شماره کارت جهت کمک:
5041721113532122
🔸بنیاد خیریه جامعه‌ایمانی‌مشعر (برای کپی روی شماره کارت ضربه بزنید) ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حساب‌های حقوقی محدودیت در تعداد واریزهای روزانه دارد، از هر برنامه دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت. 💠 احرار | هیأت و جهانی‌اندیشی@ahrar1542 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر@www1542org
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
هدایت شده از مشعر قزوین
علیه‌السلام 🔹عطر شفاعت🔹 حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4682 @ShereHeyat @mkomeit
علیه‌السلام 🔹صبح صادق🔹 چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت... به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت چه با شُکوه غم خود به دل نهان می‌کرد چه شِکوه‌ها که از آن فرقهٔ منافق داشت به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت خلیل بود ولی آتشش سلام نشد همان که در نفسش عطری از حدائق داشت هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت سخن به محضرش این است ای حقیقت علم ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم :: کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست حریم مدرسه‌هایی که رزمگاهت بود گواه گفته‌ام این نخل‌ها که همچو علی شب مدینه پر از بغضِ سر به‌ چاهت بود نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم که بین خانه فقط شعله‌ها پناهت بود چنان به نیمه‌شبی می‌شکست حرمت تو که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود چه خوب می‌شد اگر دست کم سه شمع و ضریح به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/532 @ShereHeyat @mkomeit
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/536@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اسرار جهان🔹 در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را، لطف تو گرفت از من بیچاره امان را شد دشمن تو معترف، انگار خداوند، در گوش تو گفته همه اسرار جهان را با رایحهٔ خِطّهٔ سرسبز عبایت کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را با امر تو هر چند در آتش ندویدم، هر چند فدای تو نکردم سر و جان را، هر چند مرید تو شدن شأن زراره‌ست، ای کاش که این عاشق بی‌نام و نشان را... بگذار که تا ظل بنی‌ساعده یکبار من جای تو بر دوش کشم کیسهٔ نان را ماندم که در خانه‌ات آن روز چرا سوخت آتش که نسوزاند تن خادمتان را در کوچه زمین خوردی و شعر از نفس افتاد سخت است تحمل کند این داغ گران را با لحن حجازی شبی از حضرت موعود خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1503@ShereHeyat
هدایت شده از مشعر قزوین
💠 سیزدهمین هیئات حسینی قزوین در مراسم شب وداع با ماه مبارک رمضان 🔸سخنران: حجت الاسلام 🔸مداح: حاج 🔺برای مشاهده کلیپ های سخنرانی و مداحی شب وداع ۱۳ در شهر قزوین به صفحه در شبکه ی اجتماعی ایتا مراجعه فرمایید👇👇👇 @mashareqazvin
هدایت شده از مشعر قزوین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امشب یه نگاه به ما کن ... 💠 حاج 🔸سیزدهمین هیئات حسینی قزوین در مراسم شب وداع با ماه مبارک رمضان @mashareqazvin
هدایت شده از مشعر قزوین
💠 سیزدهمین هیئات حسینی قزوین در مراسم شب وداع با ماه مبارک رمضان 🔸سخنران: حجت الاسلام 🔸مداح: حاج 🔺برای مشاهده کلیپ های سخنرانی و مداحی شب وداع ۱۳ در شهر قزوین به صفحه در شبکه ی اجتماعی ایتا مراجعه فرمایید👇👇👇 @mashareqazvin
به دریا رسیدم پس از جستجوها به دریای امیدها آرزوها به دریای محضی که این خاک سوزان گرفته از امواج او آبروها سلام ای که لطف کریمانهٔ تو کشانده دلم را به این سمت و سوها سلام ای شده هر شب بارگاهت به لطف نگاهت شب آرزوها سلام ای که گفته پدر در مقامت: فداها ابوها، فداها ابوها به پابوست آورده‌ام دخترم را به جانش بتابان از این رنگ‌وبوها هیاهوی اشک است و آه و تبسم مرا غوطه‌ور کن در این های‌وهوها به مدح تو گفتیم و گفتند اما تو هستی فراتر از این گفتگوها به شوق مدینه به اینجا رسیدم به زهرا رسیدم پس از جستجوها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1513@ShereHeyat 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر@www1542org
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی قم با تو مدینهٔ ولایت شده است تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گلبانگ اجابت🔹 اگر درمان‌ درد خویش‌ می‌خواهی‌ بیا اینجا دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب‌ دردها اینجا شکسته‌بالی ما می‌دهد بال و پری‌ ما را اگر از صدق‌ دل‌ آریم‌ روی‌ التجا اینجا طلب‌ کن‌ با زبان‌ بی‌زبانی‌ هرچه‌ می‌خواهی‌ که‌ سر داده‌ست گلبانگ‌ اجابت‌ را خدا اینجا به‌ گوش‌ جان‌ توان‌ بشنید لبّیک‌ خداوندی‌ نکرده‌ با لب‌ خود آشنا حرف دعا اینجا هزاران‌ کاروان‌ دل‌ در اینجا می‌کند منزل‌ اگر اهل‌ دلی‌ ای‌ دل‌، بیا اینجا، بیا اینجا دل‌ دیوانۀ‌ من‌ همچو او گم‌‌کرده‌ای‌ دارد ز هر دردآشنا گیرد، سراغ‌ آشنا اینجا... صدای‌ پای‌ او در خاطر من‌ نقش‌ می‌بندد مگر می‌آید آن‌ آرام‌‌جان‌ها از وفا اینجا؟... مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را زیارت کرده‌اند اهل بصیرت بارها اینجا حریمش را اگر دارالشفا خوانند، جا دارد که می‌بخشد خدا هر دردمندی را شفا اینجا علاج درد بی‌درمان کند لطف عمیم او نباید بر زبان آورد حرفی از دوا اینجا! حدیث‌ عشق‌ با «پروانه‌» می‌گویی،‌ نمی‌دانی‌ که‌ می‌سوزد به‌سان‌ شمع،‌ از سر تا به پا اینجا 📝 @ShereHeyat @mkomeit
انگورهای طوس ضامن گرفته ایم امام رئوف را مبهوت مانده ایم دو چشم عطوف را ما آن مسافریم که اینجا شکسته ایم بین نماز های جماعت صفوف را نان می خورند از قِبَلِ نام تو هنوز پیش تو رونقی ست تمام صنوف را دل درشلوغی حرمت می برد ز یاد ای حج بیکسان عرفات و وقوف را از گوشه ی ضریح تو پیداست کربلا راوی کجاست تا که بخواند لهوف را می خواست سد ما بشود توده ی گناه اما تو آمدی و شکستی کسوف را انگور های طوس به جان تو ای امام کردند تازه زخم " خُذینی سیوف " را @mkomeit
🔻عصر شعر رضوی 🔺️ از آستان رضایم خدا جدا نکند من و جدایی از این آستان خدا نکند ویژه برنامه دهه کرامت و ولادت امام رضا علیه السلام استان قزوین با حضور خادمان حریم رضوی و پرچم متبرک امام رضا علیه السلام دو شنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ساعت ۱۷ مکان : خ نادری خ عبید زاکان سالن جلسات معراج الشهدا ✳️منتظرحضور ارزشمند دوستداران اهل بیت (ع) و شاعران گرامی هستیم سازمان بسیج مداحان استان قزوین کانون شعر و ادب رضوی استان قزوین
رییس جمهور خدمتگزار این درس سید است ،آن مرد با صفا با مردمان نشست ، مسئول با وفا : خدمتگزار باش! خدمت گریز نه! در بند کار باش، در بند میز نه! در بین زرق و برق، همواره پاک باش! در پیش مردمان، پیوسته خاک باش! سید محمد حسین ابوترابی
برای خادم مردم جناب آیت الله رییسی که در شب تولد امام رضا (ع) آسمانی شد کسی که رفت از اینجا شهید چندم بود مجاهدی که دلش جایگاه مردم بود درست مثل وضو پاک و با طهارت بود و خاکسارتر از تربت تیمم بود برای پرسش مردم کنار این همه عشق همیشه گرم‌ترین پاسخش تبسم بود شب زیارت مولا غروب یکشنبه درست ساعت هفده که روز هشتم بود زمان بدور خودش هشت بار مستی کرد درون سینه اش انگار یک تلاطم بود دو بالگرد که از ابرها گزارش ریخت زمین برای شنیدن پر از ترنم بود شروع حادثه تکثیر آن حکایت تلخ دریغ و درد که پایان آن تهاجم بود پرنده چرخ زد و ناگهان در آتش سوخت چو آتش از نفس افتاد سرو هیزم بود دو روز بعد میان اتاق خاموشش هر آنچه داشت بجز راه روشنش گم بود اسماعیل سکاک ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
در سوگ خدمتگزار در خدمتِ به خلق، سر از پا نمی‌شناخت با داغ رفتنش، دل جاماندگان گداخت او غرق بود در غم مردم ، شبانه روز استخر او نداشت و ویلا نمی‌شناخت زخم زبان شنید ولی ساخت آن غیور با بی‌عدالتی ولی آن مرد حق، نساخت مانده است نقش پای غزالش به دشت و کوه آری به جز برای وطن هیچ جا نتاخت آهنگ خدمتش همه جا را فرا گرفت با گوشه ی نگاه ، دل تار را نواخت او گوی سبقت از همگان بُرد ناگهان جان را به عشق مردم این آب و خاک باخت سید محمد حسین ابوترابی @mkomeit