"گل و مزار"
از دیگر تصاویر پرتکرار و #کلیشه شده در #غزلهای #فاضل_نظری، تصویر #گل و مزار است. این تصویر نیز در اشعار او کارکردی رمانتیک دارد و بارها در اشعار تکرار شده است.
از میان دفترهای شاعر، این مضمون بیش از همه در #گریه_های_امپراتور نمود یافته و مشهورترین بیت ساخته شده بر اساس آن، نمونهی زیر است:
ای گل گمان مکن به شب جشن می مروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
تصاویری از گلهای مربوط به مزار را در دیگر ابیات نیز میتوان دید:
شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست
یا در بیت زیر:
بس که گلهایم به گور دستهجمعی رفتهاند
دیگر از گل پهای پرپر خاک گلدان پر شده است
*
گلی که آمده بر خاک من نمیداند
هزار غنچهی خشکیده در کنار من است
تصویر گلِ مزار، در دیگر دفترها کمتر نمود یافته و میتوان نشانهی آن را در تصاویر متفاوتی چون، گلهای روی میز دید؛ تغییری که شاید در مسیر خروج از کلیشههای قبل صورت گرفته باشد:
شکایت از غم پاییز برگریز بس است
مرا تبسم گلهای روی میز بس است
نکتهی تامل برانگیز، شباهت تصاویر اشعار فاضل نظری با کارت_پستالهایی است که بهفراوانی در دسترس مخاطبان است. تا جایی که میتوان محتمل دانست؛ برخی از این ابیات متاثر از برخی تصویرها یا نقاشیها سروده شده است. بسیاری از این الگوهای تصویری را در دیگر مضامین تکرار شوندهی اشعار او نیز میتوان دید؛ مواردی که در یادداشتهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد.
#نقد
#غزل_معاصر
@mmparvizan
امام علی و حدیقه سنایی / بخش اول
دومین شخصیت مهم دینی(پس از پیامبر) در حدیقهی سنایی، علی (ع) است. در این منظومه، نخست بار در باب اول حدیقه و در پایان « فصل اندر وحدت و شرح عظمت» اشارهای به علی (ع) رفته است.(سنایی،1368: 66) این اشاره را سنایی در توصیف لامکانی خداوند میآورد و میگوید: علت دشمنی یزیدیان با حسین بن علی(ع)، عقیدهی علی(ع) دربارهی حقیقت لامکانی خداوند است. از این منظر، ایمان حقیقی علی سبب دشمنی روزگار و دونان با آل او شده است.
در ادامهی همین باب، سنایی سخنی از حضرت امیر را دربارهی پرستش خداوند به استشهاد میآورد:
یاددار این سخن از آن بیدار
مرد این راه حیدر کرار
فاعبدالرب فی الصلوه تراه
ور نباشی چنین تو واغوثاه
آنچنانش پرست در کونین
که همـــــی بینیاش بــــه رایالعیـــــن...
(همان: 95)
در همین باب، سنایی در وصف «ایثار» نیز به علی (ع) و داستان او و خاندانش در سورهی «هل أتی» اشاره کرده است (همان: 128). اشاره به خشوع علی (ع) در نماز و حضور قلب آن حضرت و قصهی بیرون کشیدن پیکان از پایش، از دیگر حکایات سنایی در باب اول فخرینامه است:
در احد میر حیدر کرار
یافت زخمی قوی در آن پیکار
ماند پیکان تیر در پایش
اقتضا کرد آن زمان رایش
که برون آرد از قدم پیکان
که همی بود مر ورا درمان
زود مرد جرایحی چو بدید
گفت باید به تیغ باز برید
تا که پیکان مگر پدید آید
بستهی زخم را کلید آید
هیچ طاقت نداشت با دم گاز
گفت بگذار تا به وقت نماز
چون شد اندر نماز حجامش
ببرید آن لطیف اندامش
جمله پیکان ازو برون آورد
یافت زخمی قوی در آن پیکار
و او شده بیخبر ز ناله و درد...
(همان: 140)
#سنایی
@mmparvizan
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابنملجم پیش از شهادت"
چونک آن بدبخت آخر از قضا
ناگهان آن زخم زد بر مرتضی
مرتضی را شربتی کردند راست
مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟
شربت او را ده نخست آنگه مرا
زانک او خواهد بُدن همره مرا
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
مرتضی گفتا به حقّ کردگار
گر بخوردی شربتم این نابکار
من همی ننهادمی بیاو به هم
پیش حق در جنتالماوی قدم
پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابنملجم را تایید میکند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشاندهندهی قتل ابنملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است.
#امام_علی_علیه_السلام
#منطقالطیر
#عطار
@mmparvizan
" شرایط روزه/ هجویری"
و کمترین درجه اندر روزه، گرسنگی است... اما امساک را شرایط است چنانکه جوف را از طعام و شراب نگاه داری، باید که چشم را از نظارهی حرام و شهوت، و گوش را از استماع لهو و غیبت و زبانرا از گفتن لغو و آفت، و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری؛ آنگاه این روزه بود بر حقیقت.
کشفالمحجوب هجویری، فصل کشفالحجاب السابع فی الصوم
#روزه
#کشف_المحجوب
#ادبیات_عرفانی
@mmparvizan
"نگاهی به فلسطینسرودهای از سیمین بهبهانی"
سارا چه شادمان بودی، با بقچههای رنگینت
شال و حریر ابریشم، کالای چین و ماچینت
سارا چه راستگو بودی آندم که چشم معصومت
آیینهی سحر میشد وقت قسم به آیینت...
با قوم خود بگو سارا هرگز نبوده تا امروز
یکلحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا گریستی آتش بر قتل عام خونباری
صهیون نشان دوزخ شد از شعلههای نفرینت
سارا بگوی با موسی: سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود جهانخواری داغب نهاده بر دینت
سارا بپرس از موسی کاین افعیان نمیبینی
یا اژدهای افعیکش تن میزند ز تمکینت
سارا جنازهها اکنون افتاده بر زمین عریان
برکش کفن اگر داری از بقچههای رنگینت
شعر"سارا چه شادمان بودی" از دفتر "دشت ارژن" انتخاب شده که بسیاری از اشعار سیمین بهبهانی را با موضوعهایی نزدیک به ادب پایداری در بر میگیرد.
این شعر پس از کشتار عام صبرا و شتیلا، در شهریورماه ۶۱ سروده شده؛ با این حال، نوع نگاه بهبهانی به جنگ و بهموازات آن، مسالهی فلسطین، کاملا متفاوت با دیگر شاعران فارسی در این دوران است و گاه، سرودههایی از شاعران فلسطینی از قبیل: فدوی طوقان، سمیحالقاسم و محمود درویش را به خاطر میآورد.
ساختار شعر، از تقابل گذشته و حال، دوران خوشی و ناخوشی ساخته شده و این تقابلِ شبه ایدئولوژیک را در تقابل نمادهای فلسطینی و یهودی استفاده شده در شعر، بهخوبی میتوان دید؛ با این حال بهبهانی، بر خلاف [اغلب] شاعران فارسیزبان که منشا این تقابل را عناصر دینی میدانند، بهشیوهی شاعران فلسطینی، بیشتر به جنبهی انسانی و عاطفی بروز این تقابل توجه داشته است. هرچند جنبههای ملی موجود در فلسطینیات عربی را در شعر او نمیتوان پیدا کرد. نوع تصاویر و واژههای شعر نیز کاملا متفاوت با شعر انقلاب است و در مجموع، سبک و محتوای شعر بهبهانی را با تمام مشترکاتی که با برخی اشعار انقلابی دارد، نمیتوان در بوطیقای ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد.
بهبهانی با توجه به نوآوریهایش در وزن شعر، در این غزل نیز از تکرار ارکان "مستفعلن مفاعیلن"، بهره برده که از منظر موسیقایی با رخوت، سوال و اندوه حاکم بر شعر تناسب دارد؛ اما از منظر آوایی و زیباشناسی، چه این وزن و چه بسیاری از وزنهای غزلهای او با ساختار ادبی اشعارش سازگاری ندارد و دست کم، حسی زیباشناسانه را به مخاطب عام و حتی در بسیاری موارد خاص، القا نمیکند.(نقل از کتاب در کوچهباغهای پرتقال و زخم، محمد مرادی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹)
#سیمین_بهبهانی
#شعر_فلسطین
#نقد_شعر
@mmparvizan
"سنتهای روزه"
... و در مسجد اعتکاف کردن_ خاصه در دههی بازپسین که لیلهالقدر اندر وی است_ و رسول(ص) اندر این ده روز جامهی خواب درنوشتی و ازار بربستی عبادت را، و وی و اهل وی از عبادتی نیاسودندی.
و لیلهالقدر، شب بیست و یکم است یا بیست و سه یا بیست و پنج یا بیست و هفت یا بیست و نه.
کیمیای سعادت، ابوحامد محمد غزّالی طوسی، به کوشش حسین خدیو جم، ص ۲۱۰
#شب_قدر
#ادبیات_دینی
@mmparvizan
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم"
بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب
انتشارات سیمرغ هنر
کلانفصلها:
دریچهای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری
مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی
نمادها و واژههای کلیدی در شعر فلسطین
معرفی قالبها و نمونههایی از شعر فلسطینی فارسی
@mmparvizan
"به بهانهی یادروز عطار"
استاد گرانقدر جناب دکتر شفیعی کدکنی در تصحیح مختارنامهی عطار، رباعی زیر را از نسخهی مورخ ۷۳۱، در بخش افزودهها، به صورت زیر ثبت کرده است:
ای کرده پسند از دو جهان چاره منت
حقّا که دریغ دارم از خویشتنت
چون بیخورشید ذرّه را نتوان دید
بیروی تو در چشم کی آید دهنت
(مختارنامه، ص ۳۵۰)
مصرع نخست این رباعی از منظر معنا، چندان رسا نیست و به نظر میرسد، ضبط درست این مصرع به صورت زیر بودهاست:
ای کرده پسند از دو جهان، جانِ منت
مویّد این ضبط، صورت مکتوب نسخهی مختارنامه، مورخ ۸۱۹ کتابخانهی مجلس و همچنین نسخهی کتابخانهی حکیم اوغلو است که ترکیب مصرع چهارم را بهصورت "جانِ من" ضبط کردهاند و به نظر میرسد، به دلیل شباهت "چاره/جان" در رسمالخط، این خوانش به تصحیح راه یافته است.
#عطار
#تصحیح
@mmparvizan
"شعری از فصیحالزمان رضوانی"
سیدمحمد فسایی شیرازی (۱۲۴۰ تا ۱۳۳۴ ش) متخلص به رضوانی، از شاخصترین غزلسرایان بازگشتی فارس، در اواخر دوران قاجار و عصر پهلوی اول است. دیوان رضوانی، در سال ۱۳۶۳ به همت سید هادی حائری منتشر شده و در آن اغلب اشعار او گردآوری شده است.
یکی از بسترهای بازنمود اشعار فصیحی، سنگ قبرهای موجود در مقابر شیراز است. بر سنگ مقبرهی مربوط به نصیرالملک ثانی واقع در بقعهی علیبن حمزه (بخش آرامگاه خاندان محلاتی)، غزلی با تخلص رضوانی حک شده که در دیوان چاپی او نیست و با توجه به ماده تاریخ پایان شعر "بین نصیرالملک فرمود از ارم منزل بمینو"، در سال ۱۳۴۷ ه.ق سروده شده است.
توجه به تناسبهای لفظی و معنوی، از ویژگیهای اصلی این مرگسرودهی ۱۴ بیتی است:
"مرگ"
بشکند سرپنجهی دورانت آخر دست و بازو
گر هزارت زور در بازوست یا زر در ترازو
رنجه گر خواهی نگردد پنجهات از دست دوران
در توانایی ز پا افتادگان را گیر بازو
با فلک نتوان نمودن عرض اندام دلیری
خارج از امکان بُود با چرخ نیرومند نیرو
رستم این زال دستانپرور گردون به چنبر
اندر این میدان بسی سهراب را بدریده پهلو
نیش آن خنجر زند زخمی که هرگز بِه نگردد
گر رسد صدگونه مرهم یا هزاران نوشدارو
درک مرگ آخر کنی ای خواجه گر از جاه رفعت
کوه قافت قلعه باشد آسمانت برج و بارو
ای بسا چنگیز کز چنگ حوادث رفته از کف
گشته در گیتی هلاک از هیبتش چندین هلاکو
ای بسا فرزین کز اسب پیلتن گردد پیاده
ای بسا شه در جهان مات از رخ چرخ جفاجو
آنکه بینی چندگاهی سوده بر طاق فلک سر
چشم تا بر هم زدی بنهاده بر خاک لحد رو...
#رضوانی
#علی_بن_حمزه
@mmparvizan
ديوان_فصيح_الزمان_شيرازی.pdf
1.83M
دیوان فصیحالزمان رضوانی شیرازی
به کوشش سید هادی حائری
نشر ما
غزلیات و قصاید و چند قطعه و رباعی
#معرفی_شاعر
#شاعران_فارس
@mmparvizan
"نقد شعر"
#حسین_صفا( 1359)، از شاعرانی است که در سالهای اخیر به دلیل خواندهشدن برخی ترانههایش، شهرت یافته و علاوه بر ترانه، در قالبهای غزل و سپید نیز طبعآزمایی کرده است.
در سال 96، مجموعهغزلی از او به نام #منجنیق و به کوشش نشر نیماژ منتشر شده که این اثر، با توجه به شهرت پیشین شاعر، مورد توجه مخاطبان سطح میانه قرار گرفته و به همین دلیل، در چند سطر کوتاه به معرفی برخی از ویژگیهای این مجموعه، پرداخته شده است.
در نگاه اول، غزلهای او از منظرهایی چون: "تکثر واژهها، زبانی با خطاهای دستوری کم در مقایسه با همسلکانش، توجه به فردیت و تشتت مدرن در مضامین و تصاویر، گسستگی ذهنی و ساختاری، آمیختگی نوعی سوررئالیسم و ناتورالیسم در دو طرف تصاویر و شیء شدگی یا جانورپنداری انسان در بسیاری از اشعار و..."، فضایی نو را به مخاطب عرضه می کند.
آنچه در این نقد کوتاه به آن پرداخته میشود، اشاره به #کلیشه_شدگی آشکار در اشعار او، شبیه اغلب شاعران نوگرا است که در ادامه به معرفی برخی از این کلیشههای اصلی پرداخته میشود.
الف_ کلیشگی قالب: خلاف پندار برخی از مخاطبان که قالب اشعار حسین صفا را تازه میپندارند، باید گفت که اصرار او در سرودن اشعار دو لَختی و سه لختی، چیزی تازه در شعر فارسی نیست. او در اشعار سه لختیاش بسیار به قالب مسمط مثلث نزدیک شده که از دیرباز در شعر فارسی معمول بوده و سه لختیهای او با الگوی مستزادهای سه تکهای دوران قاجار نیز شباهتی واضح دارد. علاوه بر آن، قالبهایی اینگونه یا شبیه به این را چه در شعر عصر مشروطه و چه در سرودههای شاعران پیرو نیما میتوان دید. ایراد اصلی در این گونه غزلسرایی، اصرار شاعر بر تکرار این کلیشه است که سبب شده، غزلهایش در چند شکلِ قابل پیشبینی، تکرار شود.
ب_ کلیشهی وزن: صفا عمدتا از برشهای وزنی کوتاه استفاده میکند که گویا برآمده از پسزمینهی ترانهسرا بودن اوست. در ۲۹ شعر دفتر منجنیق، دوازده بار از رکن سازندهی فاعلاتن مفاعلن فعلن استفاده شده که کاملا به یک کلیشهی عروضی در اشعار او بدل شده است. کلیشههایی چون: مفاعلن فعلاتن فع و مفعول فاعلات مفاعیلن نیز در این دفتر فراوانی مشخصی دارد و چنانکه بارز است، وزنهای غزلهای او کاملا تفننی و تکراری انتخاب شده است.
ج_ کلیشهی قافیه و ردیف: ردیفها در اشعار او عمدتا فعلی و در خدمت روایت غالب بر اشعار است؛ اما قافیههای میانی اشعار او بر اساس چند کلیشه تکرار میشود. تکرار سهگانه به صورت مسمط، تکرار دو گانه به صورت پیاپی و یا یک درمیان، کلیشههایی است که گویی از شعر نیمایی به سرودههای او راه یافته است.
د_ کلیشهی روایت: در اغلب اشعار صفا نوعی کلیشهی روایتی دیده میشود. روایت اساس شعر است و در خلال پیرنگ کلی شعر، پیرفتهایی جزیی نیز دیده میشود. راوی شعر عمدتا اول شخص است و در بسیاری از اشعار، شاعر در مرکز شعر ایستاده و با فردی در بیرون شعر سخن می گوید.
ه_ کلیشههای زبانی: نوآوریهای زبانی در اشعار صفا نسبتا فراوان است. این نوآوریها یا به سنت شعر معاصر، در ساخت ترکیبهای انتزاعی استعاری_ تشبیهی یا پارادوکسی شکل گرفته یا در دستور کلام دیده میشود. یکی از این ساختشکنیهای کلیشه شده، اصرار شاعر بر نوع متمایز استفاده از ضمایر منفصل به جای دیگر ضمایر است که بارها در اشعار نمود دارد.
و_ کلیشهی تصاویر: اشعار صفا متشکل از تصاویر و تشبیهات متعدد است؛ اما این تصاویر از مجموعهای محدود انتخاب شده است. مثلا بسیاری از تصاویر شی یا حیوانشدن انسان را نشان می دهد. به همین دلیل بارها در اشعار او، سخن از موجوداتی چون: لاک پشت، جلبک، اسب آبی، عروس دریایی، گاو، و ... به میان میآید. او میکوشد لحظات زندگی خود را از طریق پرداختن به تصاویر روزمره و سازگار با جهان مخاطب در شعر نمود بخشد و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده؛ اما گاه در اشعارش با تصاویر و تعابیری روبهروییم که به اساس شعر ضربه میزند:
چه حکمتی است در این مردن / در عاشقانهترین مردن/ و مغز را به فضا بردن/ و گریه را به خلا بردن؟
یا
مرده بودی و من در آغوشت/ طفل بیمادری که چشمانش/ تا ابد مثل پوشکش تر بود
هرچند که از نظر دستوری، فعل بود مناسب قید ابد نیست، ایرادهایی از این دست در اشعار صفا کمتر دیده میشود؛ اما تصاویر نازیبا یا بیمنطق شعری، در آثار او بهفراوانی دیده میشود.
ز_ کلیشهی طول: اشعار حسین صفا بندمحور است و این ویژگی از جنبههای تمایز آن است. طول این اشعار تقریبا در تمام موارد، شش تا ده بند است و این نکته، نشاندهندهی نوعی دیگر از کلیشهشدگی در اشعار اوست.
علاوه بر کلیشگی، در شعر او فقر اندیشهی جمعی، پوچنمایی سطحی و غیر فلسفی، غلبهی لفظ و نوآوری بر اندیشه و تکرار الفاظ و مضامین، سبب میشود، مخاطب با خواندن چند شعر موفق و زیبا، رغبتی به خواندن دیگر اشعارش نداشته باشد.
@mmparvizan
"نگاهی به تصحیح سفینهی ترمد"
#سفینه_ترمد از مجموعههای گرانسنگ فارسی است که محمدبنیغمور، محتملا آن را در نیمهی نخست سدهی هشتم تدوین کرده است. این جُنگ ادبی ارزشمند، به همت محقق گرامی #امید_سروری تصحیح شده و #موقوفات_ایرج_افشار با همکاری #نشر_سخن، آن را در سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است.
تصحیح، مقدماتی سودمند دارد و متن سفینه نیز با توجه به تکنسخه بودن اثر، به نحوی متناسب تصحیح شده است. البته مصحح محترم در مواردی متعدد، ضبطهایی خارج از متن را بر اساس اجتهاد خود یا بهاستنادِ دیوانها یا دیگر جنگها، با ضبط اصلی جایگزین کرده، هرچند بسیاری از این جایگزینیها رجحانی بر ضبط متن ندارد؛ مگر در مواردی که متن ناخوانا بوده یا بخشی از آن افتادگی داشته است.
در کنار این دست ضبطها که بهطور قطعی دربارهی آنها نمیتوان نظر داد، دهها ضبط موجود، ایراد ادبی یا وزنی دارند و مصحح ارجمند گویا متوجه آنها نشده است. مواردی که لازم است در چاپ مجدد اثر بازبینی شود. تعداد این دست ابیات در سفینه کم نیست و در ادامه به ذکر چند نمونه از آنها بسنده شده است:
ص ۹۴:
ضبط نسخه: یکی چو نرگس بگشای عقل و بین رویش
ضبط جایگزین مصحح: یکی چو نرگس بگشای عقل و [به خویش]
که ضبط جایگزین مصحح، وزن شعر را خراب کرده است.
ص ۱۲۶:
ضبط مصحح: به وقت جستن و ناورد ز سبق و حمله در میدان
ضبط احتمالا صحیح:
به وقت جستن و ناورد و سبق و حمله در میدان
ص ۱۴۱: قصیدهای نویافته از لبیبی که مصحح در مقالهای جداگانه به همین صورت ضبط کرده است:
یکی قصیدهی من همه [...] مایهی شُعراست
صورت نزدیک به صحیح:
یکی قصیدهی من مایهی همه شُعراست
ص ۱۶۳:
ضبط خطای مصحح: گویی هماختر فلک [است] تندخاطرم
صورت صحیح اصلِ متن: گویی هماخترِ فلکِ تندخاطرم
ص ۲۹۳:
ضبط مصحح: مشو تنگدل و ناصبوری مکن
ضبط پیشنهادی:
مشو تنگدل، ناصبوری مکن
ص ۳۰۶
تصحیح قطعهای از فتوحی که بر اساس ضبط مصحح، واژههای "تنم" و "صابرم" قافیه شده که به احتمال قوی، خطای کاتب بوده است.
ص ۳۱۳: ضبط مصرع اول شعر معجبک ترمدی(؟) خطاست.
ص ۳۱۵: مصراع آخر شعر ضیاءالدین فارسی، افتادگی دارد.
ص ۳۱۶: مصراع دوم بیت جمالالدین قرشی ایراد ضبط دارد.
ص ۳۱۹: بیت اول شمسالمعالی ایراد ضبط دارد. همچنین است ص ۳۲۰ مصراع اول شعر کمالالدین.
ص ۳۲۶: مصراع چهارم شعر انوری، متن نسخه بهدرستی: "کنون کز نزدت ای مخدوم سوی خانه برگردم"، بوده ولی مصحح آن را به صورت زیر تغییر داده است:
کنون کز نزدت ای مخدوم [به] سوی خانه برگردم.
ص ۳۲۹: مصرع دوم شعر سید اشرفی افتادگی دارد.
این دست خطاها، در بسیاری از صفحات تصحیح دیده میشود که به دلیل پرهیز از زیادهگویی به آنها اشاره نمیشود. (برای نمونه بنگرید به صفحات ۳۳۲، ۳۴۴، ۳۴۶، ۳۴۷، ۳۵۶، ۳۷۰، ۴۰۷، ۴۰۹، ۴۱۸، ۴۴۴، ۴۵۹، ۴۶۰، ۴۷۸ و ...)
#محمد_مرادی
@mmparvizan