"حافظکُشی: سخنی پس از یادروز حافظ"
حافظ، حافظهی ماست؛ نماد خاطرات ما چه سیاه و چه سفید؛ چه تیره و چه روشن. او آیینهای برای آرزوهای ماست؛ چه این جهانی و چه آن جهانی.
اورا نمیتوان در حصار حزبها و نژادها اسیر کرد. حافظ شاعر سلیقههای گوناگون است. او اگر در روزگار ما بود، احتمالا شعر سپید و نیمایی هم میگفت؛ همچنان که دوستدار شعر سنتی بوده است. با شاملو و فروغ دوست بود و شعرشان را میپسندید؛ همانگونه که شاید با شهریار موانست داشت و از تصاویر شعر منزوی در انزوای شاعرانهی خود لذت میبُرد. شاعران قبل و بعد از انقلاب را به اعتبار شعرشان و قوتکلامشان دوست داشت. باور قلبی من دربارهی او این است؛ هرچند هیچ سند تاریخی و رسانهای برای ادعاهایم ندارم. اصولا اهل شعر سندی برای اثبات کلام خود ندارند؛ چون در جهانی دیگر سیر میکنند.
او اهل شعر و عشق و خرد و عرفان بود؛ به قول حافظشناسان، انسان کامل نه که کاملا انسان بود. حافظ مقدس نبود چون فرشتگان که "عشق ندارند"؛ هرچند به جهان قُدس ایمان داشت. قلبش مملو از شکّی یقینی بود.
عاشق قرآن و ورد سحر بود؛ هرچند موسیقی را نیز دوست میداشت. به جهانی دیگر میاندیشید؛ گرچه هیچگاه از این جهان و لحظههای خوش و رنگارنگش نگسسته بود.
از نظر او، هیچچیز ناپسندتر از دورویی و دروغ نیست؛ چیزی که نقُل محفل اهل سیاست است. او اهل سیاست و کیاست بود؛ اما در سیاستش عشق و مهر و انساندوستی، اصول نخستین قانون اساسیاند.
حافظ نه رند یکلاقبا و ملحدی است که برخی به او چسباندهاند؛ نه عارف سالکی که جز خدا و عالم غیب چیزی نمیبیند. او منشوری است بین طیفهای مختلف رنگ و بیرنگی: سیاه و سفید، کبود و خاکستری و سبز و سرخ و آبی. ایرانیِ ایرانی است نه آنطور که برخی دوستدارند باشد؛ مسلمان مسلمان است نه چنانکه مشایخ و واعظان اعصار اراده میکنند؛ اهل معرفت است؛ اما نه در نظام سلسلهها و فرقهها.
او به اصول حقیقت پایبند است؛ اما در گرو حزب و گروهی نیست و به دنبال اصلاح جهان است؛ اما وابستهی بیانیههای شرق و غرب نمانده است.
فال حافظ دلیلی بر همین رنگارنگی ذهن و زبان اوست؛ حافظی که در روزگار ما و در جغرافیای گستردهی تفسیرش و در رسانهها و تریبونهای ما، تنها بخشی از جهانش را میتوان دید.
حال پیش از تعریف و مصادرهی حافظ به سلیقهی این و آن، باید گفت که ما در شناخت و معرفی حافظ، راهی جز این دو نداریم: یا اینکه اورا رنگارنگ و همانگونه که هست بپذیریم یا اورا بکُشیم و قطعهقطعه کنیم؛ زوایدش را دور بریزیم و از باقیماندهی او حافظی ناقص و شکستهبسته خلق کنیم. اما بدانیم که حافظکشی ما در حافظهی تاریخ میماند.
#محمد_مرادی
#حافظ
#حافظ_کشی
https://eitaa.com/mmparvizan