"به ماه مهر و محبت"
سلام! سفرهی گستردهی خدا، رمضان
سلام! ماه سحرهای آشنا، رمضان
سلام! رویش باران، سلام! جوشش رود
سلام! شهرِ غزلهای روشنا رمضان
سلام! لحظهی افطار و شورِ فیض غروب
درود! فصل مناجات و ربنا، رمضان
چه مهربان و صمیمی رسیدهای از راه
خوشآمدی و گل آوردهای، بیا رمضان
بیا و در ضربانم اذان نور بریز
بهار آینهخیزِ پر از بها، رمضان
به حقّ اشهد ان لا اله الا الله
که نیست جز تو کسی میزبان ما، رمضان
سلام! ماه ابوحمزه و تبِ شب قدر
درود! ساعت غمهای باصفا رمضان
سوار بال ملایک مرا ببر تا اوج
مرا ببر به ملاقات ابرها رمضان
مرا ببر به جهانی پر از نگاه و... سکوت
مرا ببر به تماشای ناکجا رمضان
مرا ببر به زلالی، مرا ببر به حضور
مرا ببر به سحرهای بیریا رمضان
مرا ببر به زمانی ورای وقت زمین
مرا ببر به شبِ رویش صدا، رمضان
*
گلوی زندگیام خشکِ درد بینفسی است
ببار در ریههایم کمی هوا رمضان
تمام هستی من در مصاف تیر غم است
بدوز بر دل من جوشنِ دعا رمضان
خوشآمدی و صفا کردهای، بیا ای خوب!
سلام! سفرهی گستردهی خدا رمضان
#محمد_مرادی
#رمضان
https://eitaa.com/mmparvizan
"سحر"
ریشه میشوم که حس کنم، شب صدای پای آب را
برگ میدهم که بشنوم، گریههای آفتاب را
گوشها که باز سمت در... چشمها که مردمک بهراه
خاطرات دوره کردهاند، عکسهای کنج قاب را
پیچ میخورم به دور تو، تاب میخوری به گرد من
از غم تو ارث بردهام، ماجرای پیچ و تاب را
این شرابِ چندسالگی است؟ یاکه سکر همپیالگی است؟
مستم آنچنان که بعدازین، مست میکنم شراب را
*
ای نگاهِ لطفتان به غیر! اَلسّلام... صبحتان به خیر!
لااقل سری تکان دهید، این سلام بیجواب را
روزها همیشه داغ و زرد، روزهها هنوز گرم و خشک
از لبان سرخ من بپرس: طعم آیهی عذاب را
بیتو یکبغل جنازهایم... سالهاست در گدازهایم
یکنفس بیا و جان ببخش... این جنازهی مذاب را
بیتو شعرها خرابیاند... حرفهای ناحسابیاند
یکغزل بگو تمام کن حرفهای ناحساب را
این قلم شکسته بهتر است... آن کتاب... بسته خوب نیست
سورهای بخوان و باز کن، قفل ذالک الکتاب را
*
سالهاست یکحضور سبز، هر سحر به یاد نخلهاست
او که با خودش میآورد، شب "صدای پای آب" را
ریشه میشوم... عبور کرد: او که کولهبار نان به دوش
برگ میدهم... نسیم شد: کودکان نیمهخواب را
*
آی! چاههای منتظر! نخلهای تا همیشهسبز!
گوش وا کنید بشنوید: نالهی ابوتراب را
#رمضان
#غزل
#روزه
#ابوتراب
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan