پرویزن
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" #وصال #داوری #سروش #وقار #جودی #جیحون #عمان #فرصت و ... ا
"تکمله"
باوجود ریشهی کهن ادبیات عاشورایی در زبان فارسی، در اشعار و ابیات قرون نخستین، کمتر به نام حضرت عباس(ع)، اشاره شده است. چنانکه در پژوهش احمداحمدی بیرجندی دیده میشود، آغاز سرودن شعر فارسی در وصف و مرثیهی آن حضرت، به صورت فراگیر، مربوط به دوران قاجار است. البته در مقاتل منثور و کتابهای تاریخی و متون شیعی، از دیرباز به آن حضرت توجه و بارها اشاره شده است.
قدیمترین تلمیحات دیوانهای شاعران شاخص فارسی به حضرت عباس(تا آنجا که این نگارنده دیده/ فارغ از منظومهها)، اشارات مربوط به تلمیحات مدحی شاعران عصر صفوی است که عمدتا در خلال مدح شاهعباس و شاهعباس ثانی نمود یافته است.
از ادیبان و نویسندگان نامور سدهی یازدهم نیز طغرای مشهدی (درگذشته به سال ۱۰۷۴)، در ترکیببند عاشورایی خود، ابیاتی در ستایش آنحضرت و برخی از شهیدان کربلا سروده که در تاریخ شعر عاشورایی حائز اهمیت است:
تا چرخ بحر جنگ و جدل را بنا نکرد(?)
عباس را به آب فرات آشنا نکرد
مشکی که بهر تشنه لبان خواست پر کند
از کف به موج خیز مخالف رها نکرد
غیر از عدو که بر سر او تاخت در فرات
کس جنگ آب باگهر بیبها نکرد
یک دستش از محاربه چون بر زمین فتاد
دست دگر ز تیغ عدوکش جدا نکرد
غیر از دمی که مشک به دندان خود گرفت
در عمر خویش، خندهی دنداننما نکرد
با صدهزار، یک تنه گردید گرم حرب
اِستاد بر شهادت و رو بر قفا نکرد
قسمت برای یک دم آبش ز پا فکند
جز خون دل، نصیب شه کربلا نکرد
اسبش به خون سرشته برآمد ز حربگاه
در شیهه غیر نالهی واحسرتا نکرد
طوبی شود ز غصه چو شاخ نبات، خشک
چون رود مطربان نشود گر فرات، خشک
#شعر_عاشورا
#یاران_حسین
#عباس
#طغرای_مشهدی
https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو
تو شعر جاری تاریخی، زبان ملول و قلم: خاموش
تو راز زندهی ایجادی، وجود: هیچ و عدم: خاموش
دو دست را به کرم وا کن، "نمی" ببخش و تماشا کن
که بر نمِ تو سخا عطشان که با کم تو کرم: خاموش
به یاد حنجر معصومت، اصول: سست و جدل: ویران
به سوگ سینهی مظلومت، "حدوث" مات و "قدم" خاموش
تو آن تلاطم آرامی که رو به ساحل توصیفت
سوار موج بلا باید، فقط قدم بزنم: خاموش
تو اوج قلهی ادراکی که پیش دامنهی مدحت
نفس به سکسکه میافتد: زبان گرفته و دم خاموش
به لحن وحی لبی تر کن، به روی منبر نی تا باز
گزند لب به سکوت اعراب، شوند خیل عجم خاموش
*
دوباره گوش به تاریخم، میان همهمهی میدان
دلم به سوی تو میآید: قدم قدم به قدم: خاموش
زهیر آمده از سویی، حبیب پر زده از کویی
یکی به دیدن تو خندان، یکی به هیبت غم: خاموش
یکی شتافته شبهنگام، به سمت خیمهی تو آرام
یکی به جذبهی آغوشت، سپرده دل به علم: خاموش
*
درست آن طرف میدان، از آن همه لب قرآنخوان
یکی به دشنهی زر بسته است، یکی به مهر درم: خاموش
یکی به ذکر و سماع نی، سپرده دل به خراج ری
یکی به فکر زن و فرزند، کشیده چهره به هم: خاموش
*
غم تو میکشدم اینسو، خیال میبردم آنسو
به شوق بال دلم عطشان، به ذوق مال لبم خاموش
*
جهان سکوتِ سراسر شد، غروب شد... شب آخر شد
من از سپاه تو خواهم رفت؟ [چراغهای حرم خاموش...]
#شعر_عاشورا
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"تکمله"
باوجود ریشهی کهن ادبیات عاشورایی در زبان فارسی، در اشعار و ابیات قرون نخستین، کمتر به نام حضرت عباس(ع)، اشاره شده است. چنانکه در پژوهش احمداحمدی بیرجندی دیده میشود، آغاز سرودن شعر فارسی در وصف و مرثیهی آن حضرت، به صورت فراگیر، مربوط به دوران قاجار است. البته در مقاتل منثور و کتابهای تاریخی و متون شیعی، از دیرباز به آن حضرت توجه و بارها اشاره شده است.
قدیمترین تلمیحات دیوانهای شاعران شاخص فارسی به حضرت عباس(تا آنجا که این نگارنده دیده/ فارغ از منظومهها)، اشارات مربوط به تلمیحات مدحی شاعران عصر صفوی است که عمدتا در خلال مدح شاهعباس و شاهعباس ثانی نمود یافته است.
از ادیبان و نویسندگان نامور سدهی یازدهم نیز طغرای مشهدی (درگذشته به سال ۱۰۷۴)، در ترکیببند عاشورایی خود، ابیاتی در ستایش آنحضرت و برخی از شهیدان کربلا سروده که در تاریخ شعر عاشورایی حائز اهمیت است:
تا چرخ بحر جنگ و جدل را بنا نکرد(?)
عباس را به آب فرات آشنا نکرد
مشکی که بهر تشنه لبان خواست پر کند
از کف به موج خیز مخالف رها نکرد
غیر از عدو که بر سر او تاخت در فرات
کس جنگ آب باگهر بیبها نکرد
یک دستش از محاربه چون بر زمین فتاد
دست دگر ز تیغ عدوکش جدا نکرد
غیر از دمی که مشک به دندان خود گرفت
در عمر خویش، خندهی دنداننما نکرد
با صدهزار، یک تنه گردید گرم حرب
اِستاد بر شهادت و رو بر قفا نکرد
قسمت برای یک دم آبش ز پا فکند
جز خون دل، نصیب شه کربلا نکرد
اسبش به خون سرشته برآمد ز حربگاه
در شیهه غیر نالهی واحسرتا نکرد
طوبی شود ز غصه چو شاخ نبات، خشک
چون رود مطربان نشود گر فرات، خشک
ضبط شعر براساس تصحیح رسائل طغرای مشهدی، چاپ کتابخانهی مجلس
#شعر_عاشورا
#یاران_حسین
#عباس
#طغرای_مشهدی
https://eitaa.com/mmparvizan
"انتخاب"
تو شعر جاری تاریخی، زبان ملول و قلم: خاموش
تو راز زندهی ایجادی، وجود: هیچ و عدم: خاموش
دو دست را به کرم وا کن، "نمی" ببخش و تماشا کن
که بر نمِ تو سخا عطشان که با کم تو کرم: خاموش
به یاد حنجر معصومت، اصول: سست و جدل: ویران
به سوگ سینهی مظلومت، "حدوث" مات و "قدم" خاموش
تو آن تلاطم آرامی که رو به ساحل توصیفت
سوار موج بلا باید، فقط قدم بزنم: خاموش
تو اوج قلهی ادراکی که پیش دامنهی مدحت
نفس به سکسکه میافتد: زبان گرفته و دم خاموش
به لحن وحی لبی تر کن، به روی منبر نی تا باز
گزند لب به سکوت اعراب، شوند خیل عجم خاموش
*
دوباره گوش به تاریخم، میان همهمهی میدان
دلم به سوی تو میآید: قدم قدم به قدم: خاموش
زهیر آمده از سویی، حبیب پر زده از کویی
یکی به دیدن تو خندان، یکی به هیبت غم: خاموش
یکی شتافته شبهنگام، به سمت خیمهی تو آرام
یکی به جذبهی آغوشت، سپرده دل به علم: خاموش
*
درست آن طرف میدان، از آن همه لب قرآنخوان
یکی به دشنهی زر بسته است، یکی به مهر درم: خاموش
یکی به ذکر و سماع نی، سپرده دل به خراج ری
یکی به فکر زن و فرزند، کشیده چهره به هم: خاموش
*
غم تو میکشدم اینسو، خیال میبردم آنسو
به شوق بال دلم عطشان، به ذوق مال لبم خاموش
*
جهان سکوتِ سراسر شد، غروب شد... شب آخر شد
من از سپاه تو خواهم رفت؟ [چراغهای حرم خاموش...]
#شعر_عاشورا
#شب_آخر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan