هدایت شده از پرویزن
"بهار و شعر فارسی"
یکی از مهمترین مضامین و موضوعهای شعر فارسی، بهویژه در سدههای نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ بهطوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است.
ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگها و مجموعههای ادبی نیز میتوان دید و در برخی جنگها که بر اساس موضوع سامان یافته، بخشی به بهارسرودهها اختصاص یافته است.
یکی از این مجموعهها، جنگ کتابخانهی #گنج_بخش #اسلام_آباد است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس (#سید_الهی) هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است.
در باب دهم جنگ گنجبخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سدههای چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمدهی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنویها، قطعات و غزلها بهاختصار انتخاب کرده و تنها در رباعیها صورت کامل اشعار را میتوان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده میشود؛ با ذکر اینکه تعدادی از این رباعیها جزو رباعیهای سرگردان است و در مجموعهها و دیوانها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است.
انوری:
با گل گفتم ابر چرا میگرید؟
ماتمزده نیست بر کجا میگرید؟
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما میگرید
#
گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند
در غنچه نهفت[ه] هفتهای ناز کنند
چون دیده به دیدهی جهان باز کنند
از شرم رخت ریختن آغاز کنند*
#
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل
با اینهمه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل*
کمالالدین اسماعیل:
از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون
کردند نظاره را عروسان چمن
سرها ز دریچههای چوبین بیرون
#
یارب که چه خرم است و چه بزمافروز
سبزی و شکوفه و نسیم نوروز
مستی و فغان بلبل و اول صبح
صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز*
ظهیر فاریابی:
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
وی بلبل مست نالهی زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن میباید
پروانهی مطلق از خط یار بیار
#
ای غنچهی گل سر شکفتن داری
وی نرگس مست میل خفتن داری
وی سوسن تر دراز کردی تو زبان
اندیشهی راز عشق گفتن داری
نجمالدین دایه:
صحرا به گل و لاله بیاراستهاند
در عیش فزوده و ز غم کاستهاند
در خاک عروسان چمن خفته بدند
امروز قیامت است و برخاستهاند
#
وقت است که گل به شاهی اقرار دهد
فراش چمن خبر به عطار دهد
در وقت چنین تو عاشقان خود را
گر خود ندهی بار دلت بار دهد*
#
آمد گل و چون یار بهایی دارد
زان در دل هر شیفته جایی دارد
باغ از گل و از نوای بلبل امروز
انصاف که خوش برگ و نوایی دارد*
[مجیر بیلقانی]:
گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
بدعهدی عمر بین که گل در ده روز
سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت*
#
تا سایه فکند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
آب از هوس بهار دیوانه بماند
زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب*
مختاری:
امروز نشاط گلسِتان باید کرد
وامروز به روی یار، مَی باید خَورد
کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد
شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد*
*این رباعیها در جنگ الهی موجود نیست.
#بهار_در_شعر
#نوروز
@mmparvizan
"اردیبهشت روز"
در تقسیم اجزای ماه، ایرانیان برای هر روز، نامی در نظر گرفتهاند. چنانکه در یاداشت نوروز اشاره شد، "اورمزد" نخستین روز ماه است و نوروز با این روز سازگار است.
دومین روز هر ماه نیز بهمن نام دارد؛ چنانکه مسعود سعد سروده است:
بهمنروز ای صنمِ دلسِتان
بنشین با عاشق در بوستان
(دیوان، ص ۶۵۹)
مسعود سعد در قطعاتی جداگانه، تمام روزهای ماه را وصف کرده است؛ چنانکه در توصیف "اردیبهشت: روز سوم هر ماه" سروده است:
اردیبهشت روزست ای ماه دلسِتان
امروز چون بهشت برین است بوستان (همان)
مهمترین جشنهای ایرانی، از انطباق روز و ماه همنام یا روز و ماهی خاص شکل گرفته است. چنانکه نوروز انطباق روز اورمزد با ماه فروردین است و همچنین فروردینگان همزمانی روز فروردین(روز نوزدهم) با ماه فروردین، یا جشن بهمن همزمانی روز بهمن با ماه بهمن و جشن مهرگان انطباق مهرروز با ماه مهر و سپندارمذگان، انطباق روز سپندارمذ با ماه سپندارمذ/اسفند.
#جشن_های_ایرانی
https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی برای تو"
در خود تکیدهام من، خسته... غریب... تنها
چون نی پر از سکوتم، در دل ولی سخنها...
آشفته و پریشان، در جمعِ مردگانم
باید چهکرد بیتو؟ تنها میانِ تنها
پروانه باش یکشب، ای دوست! تا بفهمی
این شمع را چه حال است؟ از داغِ سوختنها
این کوهِ استخوان را در پیرهن نظر کن
تا یاد کرده باشی، از درد کوهکنها
ای غنچهلب! نگاهی بر این گلِ خمیده
اینک که پاره کرده، در عشق پیرهنها
گیسو ببند و بگذار، دیوانگان نبینند
رقص نسیم را باز، در دشتی از گونها
من: بیتو هیچِ هیچم، من: بیتو گنگ و گیجم
باید "تو" بود وقتی، مِنهایِ "تو"ست "من"ها
*
دیشب به یاد چشمت، "تنها" نماز خواندم
من، تو، خدا... چه حالی! "انّ الصلاهَ تنهی..."
#محمد_مرادی
#غزل
https://eitaa.com/mmparvizan
«صفحهی نخست کتاب حدیقه المعارف»
این نسخهی موجود در کتابخانهی فاتح، به سال ۸۶۷، در شیراز نگاشته شده و از منظر وضعیت خط نستعلیق و تحول آن در هنر شیراز عصر آل تیمور، اهمیت دارد.
#خط
#هنر_شیراز
#نسخه_پژوهی
https://eitaa.com/mmparvizan
"ماه فروردین روز خرداد"
مطابق با سیستم گاهشماری در ایران باستان، یک سال ۱۲ ماه داشت و هر ماه ۳۰ روز، به عبارت دیگر یک سال از ۳۶۰ روز تشکیل میشد. اردشیر بابکان پس از دست یافتن به پادشاهی (۲۲۴م) ازجمله اقداماتی که کرد یکی اصلاح تقویم بود. او با افزودن پنج روز به پایان سال (ظاهراً از روی الگوی سال مصری) آن را ۳۶۵ روزه کرد تا امر گاهشماری دقیقتر انجام شود. این اصلاح تقویم باعث شد تا مردم در برپا کردن جشن نوروز در آغاز سال دچار سرگردانی شوند. سنتگرایان در روز آخر اسفند و پس از برگزاری آخرین گاهنبار منتظر بودند تا مثل همیشه روز بعد، در اول فروردین نوروز را جشن بگیرند، اما طبق فرمان عمومی میبایست صبر میکردند تا نخست آن پنج روز اضافی بگذرد، پس نوروز آنان به ۶ فروردین یعنی روز خرداد میافتاد. اصلاحطلبان پس از گذشت آن پنج روز اضافی نوروز را در اول فروردین روز هرمزد جشن میگرفتند. اینچنین برپا کردن جشن نوروز در دو تاریخ گوناگون به فاصلۀ کمی از هم پس از گذشت سالیانی چند باعث ایجاد اصلاً دو نوروز شد: نوروز بزرگ یا نوروز خاصّه، در ششم فروردین و نوروز خرده یا نوروز عامّه، در اول فروردین. قابل توجه است که این دوگانگی و دو روز بودگی به جشنهای دیگر مثل مهرگان و گاهنبارها نیز سرایت کرد. ظاهراً برای ایجاد مصالحهای میان دو گروه مخالف بود که هرمز، نوۀ اردشیر (۳۷۳-۳۷۲م) دو نوروز را به هم پیوست و روزهای میانشان را نیز جشن گرفت. از اینجاست که طول برگزاری جشنها را (و نیز گاهنبارها را) پنج روز دانستهاند. حال آنکه برپایی جشنها و گاهنبارها در اصل محدود به یک روز بوده.
[دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۱۲۰-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی.
نقل از رسانهی بنیاد موقوفات افشار.
https://eitaa.com/mmparvizan
@AfsharFoundation
"باران"
باران! چه ماجرای غمانگیزی، در حسرت صدای خودش دارد
حتی بهار، این تبِ رنگین هم، صدجور غم برای خودش دارد
از آسمان بپرس که میبارد... از ابرها که باز سرازیرند:
اینرا که "کوه شانهی همراهی هنگام هایهایِ خودش دارد"؟
طوفان سوار دلهره میآید با اسبی از جنون و غضب همراه
غافل از اینکه باز هزاران گل افتاده زیر پای خودش دارد
پرواز: امتحان جگرسوزی است، از پشت میلههای قفس اما
اینجا پرندهای است که صدها حرف، پربسته با هوای خودش دارد
من: یککتاب خاطره میخواهم، او: سفرهای پر از نمک و خرما
اینجا خلاصه... هرکه تو میبینی یکخواهش از خدای خودش دارد
باید که خوب گوش کنی آنوقت از چلچراغ چلچله میفهمی
حتی درخت هم شب و روز اینجا صدناله در دعای خودش دارد
هِی دُور میخوری و نمییابی... در انتهای جادهای اما نه
اینجا هر انتهای بلاخیزی راهی به ابتدای خودش دارد
...
با من مگو که هیچ نمیدانم... از جادهها بپرس که در راهند
این شهر سالهاست که رازی را در عمق کوچههای خودش دارد
باید که داغ باشی از آتش نه... آهی برآر و سوز گدایی کن
از مادری که داغ جوانی را در سوز لاللای خودش دارد
...
حتی بهار ... این تب رنگین هم چشمانتظار روز غزلخوانی است
چشمانتظار سایهی سبزی که صدباغ در نوای خودش دارد
*
چکچک... دوباره سایهی آرامی... بارید و شست ردّ قدمها را:
باران... چه ماجرای غمانگیزی... در حسرت صدای خودش دارد
#تو_سیب_و_گندم
#محمد_مرادی
#غزل
https://eitaa.com/mmparvizan
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین"
نخسین اشارهی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمهی نخست سدهی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمیتوان دید؛ اما در اشعار و دیوانهای شاعران نیمهی دوم این قرن، از جمله منظومهی علینامه و اشعار ناصرخسرو و منظومهی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است.
اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است:
ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآنگهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵)
رفتم به در آنکه بدیل است جهان را
از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر
(همان، ص ۱۳۳)
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
(همان، ص ۱۸۶)
در مقدمهی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است:
حسین و حسن آن دو پور بتول
به یک جایگه در کنار رسول
بر ایشان همی بوسهدادی نبی
به دیدارشان شادمانه علی
کز ایشان همییافت آرام دل
قرار دل و رامش و کام دل
(یوسف و زلیخا، ص ۶)
مضمونی که اغلب کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی دربارهی آن ثبت کرده است.
از شاعران متمایز اواخر سدهی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحیاش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است:
همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار
میان آدمیاندر حسینی و حسنی
(دیوان، ص ۷۰۸)
او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷)
شاخصترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰)
از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومهی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومههای عرفانی، از جمله سرودههای عطار هم کاربرد مییابد:
بوعلی آنکه در مشام ولی
آید از گیسوانش بوی علی
قرهالعین مصطفی او بود
سیدالقوم اصفیا او بود...
(حدیقه، ص ۲۶۲)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
1_6363087435.pdf
1.03M
"تحلیل ابیات و اشعار در ستایش امام حسن مجتبی(ع) تا قرن ششم"
مقالهای از دوست شاعر جناب آقای مجتبی خرسندی
#شعر_دینی
#امام_حسن
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"در کوچهباغهای پرتقال و زخم"
بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب
انتشارات سیمرغ هنر
کلانفصلها:
دریچهای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری
مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی
نمادها و واژههای کلیدی در شعر فلسطین
معرفی قالبها و نمونههایی از شعر فلسطینی فارسی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ سخنوران جلد 1،دکتر خیام پور.pdf
23.02M
فرهنگ سخنوران:
دریچهای برای شناخت شاعران فارسی
جلد اول: از آبانی طهرانی تا سیمین بهبهانی
به بهانهی هفتم فروردین
سالگرد درگذشت استاد خیامپور
#فرهنگ_سخنوران #ج۱
#خیام_پور
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
فرهنگ_سخنوران_جلد_2،_دکتر_خیامپو.pdf
24.92M
فرهنگ سخنوران:
دریچهای برای شناخت شاعران فارسی
جلد دوم: از شاپور ابهری تا یونس ارغون
به بهانهی هفتم فروردین
سالگرد درگذشت استاد خیامپور
#فرهنگ_سخنوران #ج۲
#خیام_پور
https://eitaa.com/mmparvizan
"غزلی از کمال غیاث، شاعر قرن هشتم و نهم"
صورت و سیرت حسن، حسن است
لاجرم نور چشم من، حسن است
در کتابت یکی است حُسن و حَسن
اَحسنُ الحُسنِ انجمن، حسن است
حسن است آفتاب مهرویان
سایهی لطف ذوالمنن، حسن است
سرو سیمین نشان نداد کسی
راستی، سرو سیمتن، حسن است
هیچگل نیست چون سمن، نازک
لیک نازکتر از سمن، حسن است
به شکر نسبت لبش کردم
که چو طوطی شکرشکن، حسن است
از حسن خوان غزل، کمال غیاث
زآنکه مقصود این سخن، حسن است
"دیوان کمال غیاث شیرازی، به تصحیح محسن کیانی و احمد بهشتی شیرازی، ص ۷۷"
#ادبیات_شیعی
#امام_حسن
https://eitaa.com/mmparvizan