ا❇️◼️❇️◾️
ا◼️❇️◾️
ا❇️◾️
ا◾️
#سادات
#مبنای_سادات
ا🟢 تعریف (مبنای) سادات
▪️ قسمت ۴ از ۴ (آخر):
3️⃣ حرمت صدقه
یکی دیگر از دلایلی که مدعا را اثبات می کند و در ادامه بحث خمس باید به آن پرداخته شود، بحث «حرمت صدقه بر آل محمد (علیهم السلام» می باشد. چنانچه در روایات تصریح شده است، صدقه بر آل محمد (علیهم السلام) حرام شده است، چون خمس بر آنان حلال شده.
همانطور که از حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند:
➖ «إنّ الصدقة لا تحلّ لآل محمد صلی الله علیه و اله و سلم». [الکافی، ج۳، ص۵۶۲]
➖ «إنّ هذه الصدقات إنّما هی أوساخ الناس، وإنّها لا تحلّ لمحمد ولا لآل محمد». [شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ج۲، ص۴۸۶]
✔️ و اما آل محمد (علیهم السلام) طبق تفسیر امام صادق (علیهم السلام) عبارتند از « مَنْ حَرُمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نِکَاحُهُ». [الإعتقادات، ج۱، ص۱۱۲] بنابراین أبناء الزهرا (سلام الله علیها) آل محمد (علیهم السلام) می باشند و نه غیر ایشان.
➖ همین است که آن حضرت در روایت صحیح السند دیگری، بنی هاشم را از أبناء الزهراء (سلام الله علیها) جدا کرده و فرمودند: «أَعْطُوا الزَّكَاةَ مَنْ أَرَادَهَا مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَإِنَّهَا تَحِلُّ لَهُمْ، وَ إِنَّمَا تَحْرُمُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ الَّذِي مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ». [الكافي، ج۴، ص ۵۹]
➖ و نیز در روایت دیگری آمده است که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) صدقات را به بنی هاشم می دادند اما به أبناء خویش صدقه نمی دادند: «أَنَّ فَاطِمَةَ جَعَلَتْ صَدَقَاتِهَا لِبَنِي هَاشِمٍ وَ بَنِي الْمُطَّلِبِ». [من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۳۸]
➖ نیز در روایت دیگری امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «لا و اللّه يا عبد الرحيم ما لمحمدي فيها نصيب غيرنا»؛ [الکافی، ج۱، ص۲۲۸] یعنی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی غیر از أبناء الرسول یا بنی الزهراء (سلام الله علیهما) نمی باشد.
💠 آرای فقها
بر اساس ادله های سه گانه ای که در این چهار قسمت گذشت، برخی فقها در آرای خویش به صراحت یا به تعریض بر این مطلب تاکید داشتند که مبنای سیادت، «فاطمی» می باشد؛ شهید اول و محقق کرکی از آن جمله اند.
🔹 شهید اول در البیان می نویسد:
و يستحبّ توقير بني فاطمة (عليها السلام) على باقي الهاشميّين؛ لزيادة القرب إلى النبيّ (صلى الله عليه و آله) ثمّ باقي بني عليّ (عليه السلام)، ثمّ باقي الطالبيّين، ثمّ الباقون من الهاشميّين.
ایشان معتقد به توقیر بنی فاطمه (علیها السلام) و بعبارت دیگر سادات فاطمی بر باقی هاشمیین است.
سبب توقیر، شدت قرب آنان به حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد.
🔹 محقق کرکی نیز در رساله «الاشراف علي سيادة الاشراف» می نویسد:
بنا بر استحباب نزد شيعه، بني فاطمه بر بقيه هاشمیين بني علي و سپس بر باقي طالبيين و ديگر بني هاشم در گرفتن خمس رجحان دارند.
@mnse30
نكته جالب و زيبا اينجاست كه جده اعظم سادات حسينی سجادی هم نامش خدیجه (خدیجه بیگم)است و همین بس که مادر همه سادات است و تبرک و برکتش ادامه دارد.
هدیه به روحشان یک حمد و سوره و صلوات بر محمدوآل محمد.
#مکتبه_نقیب_سادات_اصفهان
#سادات_سجادی #افطسی
@mnse30
ا❇️◼️❇️◾️
ا◼️❇️◾️
ا❇️◾️
ا◾️
#سادات
#قلمرو_سادات
#من_أمه_علویة_فاطمیة_هاشمیة_فهو_علوي_فاطمي_هاشمي
ا🟢 قلمرو سادات
▪️ قسمت ۱ از ۷:
⚜️ پس از تبیین مبنای سیادت، نوبت به بیان قلمرو سیادت می رسد. سیادت از جانب أبوین یعنی هم از جانب پدر و هم از جانب مادر قابل انتقال به أولاد می باشد. پس سادات، ذراری حضرت زهرا (سلام الله علیها) می باشند که از جانب " أب " یا " أمّ " به این شجره طیبه متصل می باشند.
انتساب سیادت از جانب پدر، امری مسلم و مورد اجماع همه است، در خصوص انتساب سیادت و گستره آن از جانب مادر نیز أدله بسیاری بر آن دلالت دارد که به مهمترین آنها در ادامه اشاره شده است:
✅ الف. حقیقی بودن معنای أبناء برای أولاد (چه فرزندان پدر و چه فرزندان مادر)
اطلاق اسم ولد در لغت و استعمال هم بر فرزند پسر و هم بر فرزند دختر حقیقی است، لذا سیادت چه از جانب پدر و چه از جانب مادر قابل انتقال می باشد. در صورتی که شک شود در استفاده فرزند (ابن) برای فرزند دخترِ انسان حقیقت است یا مجاز، أصل أصالة الحقیقه جاری می شود.
◼️ ادله
✨ آیات کریمه
🔘 آیه مواریث
« يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ »
«فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ. فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ» ، «وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ» [سوره مبارکه نساء، آیه ۱۱]
فقها همگی معتقدند که فرزند انسان چه پسر و چه دختر، حاجب (حاجب یعنی مانع) والدین از ارث بیش از یک ششم می شوند، و همینطور برای سایر وراث.
🔘 آیه نکاح
« حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ » [سوره مبارکه نساء، آیه ۲۳]
بالإجماع و بنابر ظهور آیه کریمه، در عبارت شریفه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ »، بنات اولاد بر انسان حرام شده اند، درحالیکه اگر بنت البنت، فرزند حقیقی انسان نبود، تحت شمول شریفه قرار نمی گرفت.
این مبنا در آیات دیگر این بحث مانند « أَخَواتُكُمْ وَ عَمّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ » و «وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ » و قوله تعالى « وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ- الى قوله- أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ» [سوره مبارکه نور، آیه ۳۱] و «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ» [سوره مبارکه نساء، آیه ۲۲] نیز جاریست.
🔘 آیه مبارکه خمس
همانطور که از ظهور آیه مبارکه استفاده می شود، شارع مقدس در این آیات در مقام بیان صاحب حق و صاحبان سهام خمس می باشد، پس لازم بود به جمیع قیود و از جمله " انتقال این حق صرفا از جانب پدر " اشاره می فرمود تا تأخیر بیان از وقت حاجت لازم نیاید، در حالیکه او بر این مطلب اشاره نفرموده و از أخبار نیز چنین بدست نمی آید، فلذا اطلاق و انتقال این حق چه از جانب پدر و چه از جانب مادر تایید می شود.
🔘 حسب و نسب حضرت عیسی (علیه السلام) از جانب مادر
چنانچه در آیات حضرت قرآن ملاحظه می شود، حضرت عیسی (علیه السلام) به أمّ خویش خوانده و به أنبیاء منتسب می شود: «وَ منِ ذُرِّيتَّهِ دَاوُدَ وَ سُلَيمْانَ وَ أيَوُّبَ وَ يوُسُف وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيّا وَ يَحْيي وَ عِيسي وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِين» [سوره مبارکه انعام، آیات ۸۴ و ۸۵]
@mnse30
ا❇️◼️❇️◾️
ا◼️❇️◾️
ا❇️◾️
ا◾️
#حسنیه_۷_الی_۲۸_صفر_المظفر
#سادات
#قلمرو_سادات
#من_أمه_علویة_فاطمیة_هاشمیة_فهو_علوي_فاطمي_هاشمي
ا🟢 قلمرو سادات
▪️ قسمت ۲ از ۷:
✨ روایات شریفه
🔘 روایت نخست: احتجاج امام کاظم (علیه السلام) با هارون الرشید (لعنة الله علیه)
که در آن، با چند استدلال أبناء الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را از جانب مادر معرفی می فرمایند:
هارون (علیه اللعنة) به امام کاظم (علیه السلام) عرضه داشت: چرا به عامّه و خاصّۀ مردم اجازه داديد شما را به رسول خدا (صلوات الله علیه) منتسب کرده و به شما بگويند: اي پسران رسول الله (صلوات الله علیه) در حالي که شما پسران علي (علیه السلام) هستيد و شخص فقط به پدرش نسبت داده می شود. فاطمه (علیها السلام) تنها ظرف بود و پيامبر (صلوات الله علیه) جدّ مادري شماست؟
امام (علیه السلام) فرمودند: اگر پيامبر زنده شود و دخترت را از تو خواستگاري کند، آيا به او پاسخ مثبت مي دهي؟
پاسخ داد: آري، سبحان الله! چگونه اجابت نکنم؟! بلکه بر عرب و عجم و قريش، بدان افتخار مي کنم.
اما امام فرمودند: ولي پيامبر دخترم را از من خواستگاري نمي کند و من دخترم را به تزويج پيامبر در نمي آورم!
هارون لعین علت را جویا شد.
امام فرمودند: به جهت اينکه من اولاد او هستم، ولي تو اولاد او نيستي (دختر من محرم رسول الله است)! سپس به این مبارکه استناد فرمودند: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُم» «وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ»؛ آيا براى رسول خدا (صلوات الله علیه) حلال بود كه با زنهاى حسن و حسين (عليهما السّلام) ازدواج كند؟
هارون (علیه اللعنة) گفت: احسنت اي موسي! سپس پرسید: چگونه شما خود را ذريه نبی معرفي مي کنيد در حالي که پيامبر (صلوات الله علیه) عَقِب (نسل) نداشت؟ چون عَقِب، تنها از ناحيه ي اولاد ذکور ميسر است، نه فرزندان دختر؛ در حالي که شما فرزندان دختر پيامبر هستيد. و فرزندان دختر، نسل او نمي باشند.
امام به این آیه مبارکه استناد فرمودند: «وَ منِ ذُرِّيتَّهِ دَاوُدَ وَ سُلَيمْانَ وَ أيَوُّبَ وَ يوُسُف وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيّا وَ يَحْيي وَ عِيسي وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِين» اي اميرمؤمنان! پدر عيسي چه کسي است؟
هارون (لعنة الله علیه) گفت: عيسي پدر نداشت.
امام فرمودند: إنَّمَا أُلْحِقَ عِيسَى بِذَرَارِيِّ الْأَنْبِيَاءِ علیهم السلام مِنْ قِبَلِ مَرْيَمَ و أُلْحِقْنَا بِذَرّیة النبّی ( بذَرارّی الاَنبیاء) مِنْ قِبَلِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) لَا مِنْ قِبَلِ عَلِيٍّ (علیه السلام) ؛ ما عيسی را از طريق مريم به ذراري انبياء ملحق مي کنيم؛ و همچنين ما از طريق مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) به پيامبر ملحق مي شويم! آيا مطلب بيشتري بيافزايم؟
پس از آن به این شریفه استدلال کردند: «فقَلُ تعَاَلوَا نَدْعُ أبَنْاَءَنَا وَ أبَنْاَءَكمُ وَ نسِاءَناَ وَ نسِاءَكمُ وَ أنَفْسُناَ ...» ، و احدي ادّعا نکرده است که پيامبر در مباهله با نصاري، کسي را به جز علي و فاطمه، حسن و حسين (علیهم السلام أجمعین) تحت کساء قرار داده است؛ پس منظور از ﴿ابَناَءنا﴾، حسن و حسين (علیهما السلام) هستند. و منظور از ﴿نساءنا﴾ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است و مراد از ﴿اَنفُسَنَا﴾ اشاره به علي بن ابي طالب (علیه السلام) دارد .
📗 بحارالأنوار، ج۹۳، ص۲۴۰.
@mnse30