eitaa logo
شهدای مدافع حرم
912 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
ماتشنه یک جرعه سخاوت هستیم مشک تو هنوز آب دارد عباس(ع) ؟!
فـرا رسیـدن تاسوعای حـسینی تسلیت بـاد🖤 🖤
یا عباس دادی دو دست و  دست دو عالم به سوی توست ...
بِسـمِ ربِ العبٰاس علــیه السلام...🌿🌿
خدایا ...🖤 به حرمت و به حرمت سقاى كربلا حضرت ابوالفضل عباس(ع) باب‌الحوائج نیکوترین سرنوشت‌ها حلالترین روزی‌ها پربارترین عزاداری‌ها صالحترین عمل‌ها را برای ما مقدر بفرما صبح تاسوعاتون حسینی 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋دستش که به آب خورد یاد وصیت پدرش افتاد "کنارش بمان" مظلوم تر از او نیست چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جا گذاشت✋✋ 🏴 _💔🥀 💔
وقتـــی می‌چــکد تقدیـــر می‌ریزد بِهم وقتی نیست در تَن ، شیر می ریزد بِهم حق بـده این را می‌ریزد بِهَم را بعـــدِ تو می‌ریزد بِهَم 🏴 @moarefi_shohada
زیارت_عاشورا_سماواتی.mp3
3.75M
⚫️زیارت عاشورا/ سماواتی 🌹امام باقر علیه السلام بعد از آموختن زیارت عاشورا به فرمودند : هر کس این زیارت را بخواند ( از دور یا نزدیک ) و بر حسین علیه السلام ناله کند و امر کند اهل خود را که بدون تقیه بر حسین علیه السلام گریه کنند و اقامه کنند را در خانه به اظهار جزع و همدیگر را بر -حسین علیه السلام تعزیت گویند، من ضامن او مى‏ شوم نزد خدا که هزار حج ، هزار عمره و هزار غزوه براى او بنویسند .
مداحی آنلاین - اگه خوبه حالم خوبه با ابالفضل - بنی فاطمه.mp3
6.03M
اگه خوبه حالم خوبه با ابلفضل اگه ناامیدی بگو یا ابلفضل 🎤 👌👌👌
امام حسین(ع): این گروه ستم پیشه مرا به انتخاب یکی از دو چیز یعنی جنگ و پذیرش ذلت مجبور کردند. امّا محال است که من به ذلّت تن دهم.
فدای لب تشنه ات یا ابا عبدالله
-مآه‌ترین‌عموۍ‌دنیآ🖤
💐🍃💐 💢یه تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت در قالب فاطمیون به اسم ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا... (نقل از شهید حاج قاسم سلیمانی ) 💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(علیه السلام ) خیلی ارادت داشتند من ادب حضرت عباسم❣️ 💢دوستانش گفتند وقتی شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد از جام ساقی کربلا آب بنوشد 💢 حضرت ابوالفضل علیه السلام بود درکودکی به دست حضرت زنده شد ، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(علیه السلام ) شده به درجه ی رفیع نایل می شود🕊 _تاسوعا 💠شـادی روحـپاکش_ صـلوات ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ✨وآلِ مُحَمَّدٍ ✨وعَجِّلْ فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت اون سالها زیاد بود. منوچهر یه پیکان خرید... که بعد ظهرا باهاش کار کنه، اما نتونست. و اذیتش میکرد.... پسر عموش، نادر، توی ناصر خسرو یه رستوران سنتی داشت. بعد ظهرا از پادگان میرفت اونجا، شیر میفروخت.😠 نمیدونستم،... وقتی فهمیدم، بهش توپیدم😡 که چرا این کار رو میکنی؟ گفت: _ "تا حالا هر چی شماها رو کشیدم بسه... پرسیدم: _"معذب نیستی؟" گفت: _"نه، برای خونوادم کار میکنم." رو هم شروع کرد. ثبت نام کرده بود... هر سه ماه، درس یه سال رو بخونه و امتحان بده.... از اول راهنمایی شروع کرد. با هیچ درسی مشکل نداشت الا دیکته....!😅 کتاب فارسی را باز کرد.. و چهار پنج صفحه ورق امتحانی پر دیکته گفت. منوچهر در بد خطی قهار بود!😅 گفتم: _حالا فکر کن درس خوانده ای. با این خط بدی که داری معلم ها نمی توانند ورقه ات را صحیح کنند!😆 گفت: _یاد می گیرند...!😉 این را مطمئن بودم... چون خودم یاد گرفته بودم، نامه های او را بخوانم «وقت» را «فقط» بخوانم😅 و «موش» را «مشت» و هزار کلمه ی ديگر که خودش میتوانست بخواند ومن....!!! غلط ها را شمرد، شصت و هشت غلط...! گفتم: _رفوزه ای!😜 منوچهر همان طور که ورق ها📑 را زیر و رو می کرد و غلط ها را نگاه می کرد، گفت: _ تا قبول شوم. این را هم می دانستم... منوچهر آن قدر کله شق بود که هر تصمیمی می گرفت به پاش می ماند...☺️   صبحا از ساعت چهار و نیم می رفت پارك... تا هفت درس می خوند... از اون ور می رفت پادگان... و بعد پیش نادر.... کتاب و دفترش رو هم می برد تا موقع بی کاری بخونه... امتحان که داد دیکته شد نوزده و نیم.😍 کیف🤗 می کرد از درس خوندن...! اما دکترا اجازه ندادن ادامه بده...😔 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت امتحان سال دوم رو می داد.. و چند درس سال سوم رو خونده بود که سر دردهای شدید گرفت... از درد  خون دماغ میشد... و از گوشش خون می زد.... به خاطر ترکش هایی که توی سرش داشت... و ضربه هایی که خورده بود،... نباید به اعصابش فشار می آورد... بعضی از دوستاش می گفتن _چرا درس می خونی؟ ما برات مدرك جور می کنیم. اگه بخوای می فرستیمت دانشگاه این حرفا براش سنگین میومد... می گفت: _دلم میخواد یاد بگیرم. باید یه چیزی توی مخم باشه که برم دانشگاه. مدرك  الکی به چه دردی میخوره؟ بعد از جنگ... و فوت امام... زندگی ما آدمای جنگ وارد مرحله ی جدیدی شد.... نه کسی ما رو می شناخت... و نه ما کسی رو می شناختیم.... انگار برای اين جور زندگی کردن ساخته نشده بودیم... خیلی چیزا عوض شد... منوچهر می گفت: _"کسی که تا دیروز باهاش توی یه کاسه آبگوشت میخوردیم، حالا که میخوایم بریم توی اتاقش، باید از منشی و نماینده و دفتر دارش وقت قبلی بگیریم..." بحث درجه هم مطرح شد.... به هر کس بر اساس تحصیلات و درصد جانبازی و مدت جبهه بودن درجه می دادن.... منوچهر هیچ مدرکی رو رو نکرد... سرش رو انداخته بود پایین و کار خودش رو می کرد،.. اما گاهی کاسه ی صبرش لبریز میشد... حتی استعفا داد که قبول نکردن... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران
سلام بر لبهای به خون نشسته که قرآن میخواند! السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_280907991.mp3
28.44M
زیارت عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا