#خاطــره🎞
رفیق شهید :🥀
مدتے کہ در سوریہ بودم بابڪ خیلے ساڪت و آروم بود،
گاهے می رفت تو تنهایی و خلوت دعای شهادت🥀 می ڪرد و اشڪ می ریخت...
بعضے موقع ها می دیدیم
بابڪ نیست..
دنبالش می گشتیم...
می دیدیم رفتہ کنار و گوشہ ها جاهاے خلوت تنهایی
دعا می کنہ...
همرزم شهید نورے می گه:
بابڪ همیشہ در حال درس خوندن و عاشق مطالعه و یادگیرے مطالب تازه بود.
بابڪ زیر آتش ضد هوایی دشمن درس می خوند..💔🥀
#شهیدبابڪنورے🥀
#خاطــره🎞
پدرشہید:
«نماز وبیشتر روزها همواره روزه میگرفت واگر از بیماری کسی مطلع میشد با نیت شفاعت بیمار براش روزه میگرفت ۰ونماز شب حتما مقید بود در مسجد رودبارتان محله رودبارتان میخواند وبنابر شب زنده داران همان مسجدبه دعای ندبه علاقه ویژه ای داشت»
#شہیدبابڪنورے♥️
@moarefi_shohada
#خاطره
همرزم شهید:
شب قبل از شهادت بابک❤️بود.
یه ماشین مهمات تحویل من بود.من هم قسمت موشکی بودم و هم نیروی آزاد ادوات.
اون شب هوا واقعا سرد بود.
بابک❤️ اومد پیش من گفت:
" علی جان توی چادر جا نیست من بخوابم.پتو هم نیست."
گفتم : تو همش از غافله عقبی.بیا پیش من.
گفتم:بیا این پتو ؛ اینم سوءیچ ....برو جلو ماشین بخواب، من عقب میخوابم.
ساعت 3شب من بلتد شدم رفتم بیرون.
دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره #نماز
میخونه (وقتی میگم ساعت 3صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمیتونی ار پتو بیای بیرون!!)
گفتم:بابک❤️با اینکارا شهید نمیشی پسر..
حرفی نزد😭
منم رفتم خوابیدم.
صبح نیم ساعت زود تر از من رفت خط
و همون روز #شهید شد😭
#شهید_بابک_نوری ❤
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
@moarefi_shohada
☆🌹☆ 🌹☆🌹☆🌹
#خاطــره🎞
پدرشہید:
«نماز وبیشتر روزها همواره روزه میگرفت واگر از بیماری کسی مطلع میشد با نیت شفاعت بیمار براش روزه میگرفت ۰ونماز شب حتما مقید بود در مسجد رودبارتان محله رودبارتان میخواند وبنابر شب زنده داران همان مسجدبه دعای ندبه علاقه ویژه ای داشت»
#شہیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#خاطره
شهید محمدرضا تورجی زاده و رهبر عزیز انقلاب
در دوران #دانش_اموزی شهید محمد رضا تورجی زاده🌺☺️
مسئول #فرهنگی مسجد ذکر الله بود
پس از شهادت شهید بزرگوار ایت الله #بهشتی
شهید تورجی زاده و دوستان بر سر مزار شهید بهشتی مراسمی برگزار کردند😊🌺
👇👇
محمد بعدها میگفت: کسی که خوب می تواند راه دکتر بهشتی را ادامه دهد این #سید است!
بعد هم تصویر #آیت_الله_خامنه_ای 😍❤
را نشان داد وگفت:
ایشان با وجود روحانی بودن در خط اول نبرد☺️🌺 درجبه ها حضور دارد.❤️😍
امام امت اورا دوست دارد.❤
ایشان انسان واراسته و پاکی است
برای سلامتی و طول عمر با عزت حضرت آقا سه صلوات و دعای زیاد ان شاء الله
✨﷽✨
#خاطره
✍حاجقــاســم مردم را با محبت جذب کرد. حتی میخواست کسانی را که از روی غفلت و جهالت مسیر اشتباه را طی کرده بودند، به مسیر بیاورد و به جریان انقلاب بازگرداند. بارها به من گفت دوست دارم وقتی سوار هواپیما میشوم، در کنار من کسی بنشیند و از من سؤال کند و من به سؤالات او جواب دهم. احساس خستگی نمیکرد و با همه مشغلههایی که داشت، جذب و توجیه مردم را هم دنبال میکرد. در یکی از سفرهایش به سوریه و لبنان که تقریباً 15 روز طول کشیده بود، وقتی برگشت شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاج قاسم بود به من گفت حاج قاسم در این 15 روز شاید ۱۰ ساعت هم نخوابیده است، با این حال وقتی سوار هواپیما میشد اگر کسی در کنارش بود دوست داشت با او هم صحبت کند و پاسخهای او را بدهد. به خانواده شهدا سر میزد. من خودم با ایشان چند بار همراه بودم. بعضی وقتها که اولین بار به خانه شهیدی میرفتیم، رفتارش طوری بود که انگار سالهاست آنها را میشناسد. تحویلشان میگرفت و درد دل بچهها را میشنید. به آنها هدیه میداد و با آنها عکس میگرفت. خیلی خودمانی بود، نصیحتشان میکرد. از کوچکترین چیزی هم غفلت نداشت؛ مثلاً وقتی در جلسهای دخترخانمی کمی از موهایش بیرون افتاده بود، روی کاغذ مینوشت و به او میداد تا حجابش را درست کند. به حجاب بچههای خود و بچههای شهدا حساسیت داشت. مرام او حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر بود.
📚خاطرات «حجتالاسلام علی شیرازی» از حاج قاسـم سلیمانی
✅کانال پروانه های وصال
#نابغهی_دفاعمقدس
ڪسی که #استراتـژی #جنگ را تغییر داد و #صحنهی نبرد را به عمق دشمن هدایت ڪرد و از #پدافنـد و #نگهـداری زمین به افنـد تبدیل ڪرد .
#سردار شهید حسن باقری🍃⚘🍃
وقتی #آقا♡به #حسن باقری #افتخار کرد.🍃
#خاطره سردار سرلشکر رحیمصفوی درباره #شهید حسن باقری:
با اینکه #فرمانده عملیات خوزستان بودیم، اما بنیصدر اصلاً ما را به جلسهها راه نمیداد. ما میرفتیم خدمت #آقاش♡ و #ایشان دست ما را میگرفت و میبُرد در جلسه. بنیصدر هم دیگر جرأت نمیکرد چیزی بگوید. اصلاً حضور ما در آن جلسات، با #حمایت #حضرت آقا♡ بود تا #واقعیتهای جنگ را برای اعضا بگوییم.
🍃⚘🍃
در یکی از جلسات شورای عالی دفاع که به ریاست بنیصدر تشکیل شده بود، من و #شهید حسن باقری حضور داشتیم. برادران ارتشی گزارشهایشان را دادند و مسائلی را از زاویهی دید خودشان مطرح کردند. بعد نوبت به ما رسید. من به #حسن باقری -که مسئول #اطلاعات بود- گفتم که شما برو پای نقشه. حضرت آقا♡ یک نگاهی به ما کردند. آن موقع خود من حداکثر پنجاه کیلو بودم؛ خیلی لاغر. فانوسقه را دو دور، دور کمرم میبستم. #حسن باقری که دیگر از من خیلی لاغرتر بود.
🍃⚘🍃
#خاطره
مادر من یک زن فوق العاده است .
وقتی خبر شهادت بابا🥀رسید ،
رفت و دو رکعت نماز خواند .
همه ی ما را مادرمان آرام کرد .
بدون اینکه مستقیم حرفی به ما بزند ،
وقتی دید در مواجه با
پیکر بابا بی تاب شده ایم ،
خطاب به بابا گفت :
الحمدلله که وقتی شهید 🥀شدی ؛
کسی #خانواده ات را به اسارت نگرفت
کسی به ما جسارت نکرد
همین یک جمله ما را آنقدر خجالت زده کرد
که دیگر آرام شدیم
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع
برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا🥀
آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند .
خبر شهادت جهاد🥀 را هم که شنید همینطور
دلم سوخت ، وقتی# پیکر جهاد🥀را دیدم
همانند بابا🥀شده بود
خون ها را شسته بودند...
ولی جای زخم ها و بریدگی ها ...
جای کبودی ها و خون مردگی ها
تصاویر #شهادت بابا و جهاد🥀 یکی شده بود
یک لحظه به نظرم رسید
من دیگر نمی توانم تحمل کنم
باز مادر ...
غیر مستقیم ما را آرام کرد !!
وقتی صورت جهاد را بوسید ، گفت :
ببین دشمن چه بلایی سر جهادم🥀آورده
البته هنوز به ارباً ارباً نرسیده...
لایوم کَیومِکَ یا اباعبدلله علیه السلام🥀...
ما هم از خجالت آرام شدیم
بعد هم مادر خودش توی قبر جهاد🥀 رفت ...
همان قبر...!
سه ساعت قرآن و زیارت عاشورا و دعا خواند.
#راوی
#فاطمه_مغنیه
#خواهر_شهید_جهاد_مغنیه🥀
جهاد ادامه دارد ...
من و کمیل که جانبازم بود (یه چشمش تخلیه شده بود) تو مقر بودیم که سید مجتبی اومد و سر یه موضوع کاملا کاری باهم بحثمون شد. با اینکه هر کدوم حداقل 10-12 سال ازش بزرگتر بودیم ولی خب ایشون فرمانده ما بود (هم دوره های خاصی دیده بود هم شاگرد ممتاز بود و هم منطقه رو میشناخت) و بهرحال تشخیص با ایشون بود و حرفشم منطقی و از روی اشراف به آرایش مسلحین.
بحث بالا گرفت و تا نماز مغرب طول کشید. موقع نماز مثل همیشه با اصرار ما جلو واستاد و بهش اقامه کردیم و بحث تموم شد.
سر شام دید من یکم کسلم و انگار بهم برخورده. اومد نشست پیشم. یه لقمه گرفت و منو بوسید و گفت تا شما نخوری من نمیخورم بعد میگن تکخورین. خندم گرفت. دید که خندیدم و مطمئن شد از دلم دراومده شروع کرد به خوردن.
کجای دنیا یه همچین فرماندهایی پیدا میشن؟! اینکه میگن برای عبور از سیم خاردارای دشمن باید اول از سیم خارداری نفست عبور کنی خدا شاهده که همینه. تو وجود سید مجتبی یک ذره منیت و هوای نفس نبود و در کمال خضوع و تواضع با همه برخورد می کرد.
#خاطره
شهید مدافع حرم
🌷حسین معز غلامی🌷
ولادت: ۱۳۷۳/۱/۶
شهادت: ۱۳۹۶/۱/۴
سوریه حماة
#سالروزولادت🎊🌸🎊
#خاطــره🎞
رفیقشہـید :
رفتہبودیمراهیاننور
موقعایکہرسیدیمخوزستان،
بابڪهرگزباکفشراهنمیرفت❌
پیادهتویہاونگرما🌤
"میگفت :وجببہوجباینخاڪ
روشهیدانقدمزدن ..👣
زندگےکردندراهرفتند ...
خونشهیدانموندراینسرزمینریختہشده🩸
وماحقنداریمبدونوضووباکفشدراین
سرزمینگامبرداریم ."
هرگزبابڪدراینسرزمینبدونوضوراهنرفت
وباکفشراهنرفت ...
#شهید_بابک_نوری❤️
@moarefi_shohada