بی سوادی را گفتند #عشق چند
حرف دارد؟
بیسواد گفت: 4 حرف
همه خندیدند در حالی که بی سواد
راه میرفت و زیر لب میگفت :
مگر" #مهدی"چند حرف دارد......
✨ @moarefi_shohada ✨
#نقش آفرینی بسیار پررنگ و تاثیر گذاری که #مهدی نوروزی در فتنه داشت👌 ، #باعث شد که شبکه های بیگانه او را به عنوان #حسین منیف اشمر ( برادر سوم محمد و علی منیف اشمر که لبنانی بودند و در مبارزه با اسرائیل به شهادت رسیدند ) معرفی کنند و او را مزدور لبنانی خطاب کنند😕 که همین امر باعث شد نقش مهدی نوروزی در ایام فتنه بیش از پیش مشخص شود !🌹
🌸🌿🌸🌿🌸
🍃8🍃
✅ #تولد ، #نوجوانی ، #خصوصیات_فردی
💦💦💦💦💦
#پانزدهم خرداد ماه سال 1361 مصادف با نیمه شعبان و سالگرد قیام خونین ، در #کرمانشاه به دنیا آمد. #شهید نوروزی از همان بچگی ، #نترس و شجاع بود✌️💪 و روحیه مبارزه داشت👌. از دوران نوجوانی وارد بسیج شد و فعالیتش را آغاز کرد🍀
#تربیت اسلامی ، #تقوا و شجاعت از والاترین خصوصیات #مهدی_نوروزی بود . #هرگز اهل غیبت ، دروغ و اعمال ناپسند نبود🤐. #مهدی نوروزی همواره با لبخند😇در جمع دوستان حاضر بود و در اوقات کار در عین اخلاق خوب و شادابی که داشت ، #جدیت خود را حفظ می کرد و حس مسئولیت پذیری اش همواره زبان زد بود 👌
✅نماز اول وقت و صله ارحام را فراموش نمی کرد . #او ارادت خاصی #به شهدا داشت و راه شهیدان را همیشه الگو قرار می داد🌹
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
@moarefi_shohada
🍃9🍃
باز هم آدینه ای آمد ولی #مهدی کجاست؟
یک نفر میگفت #مهدی جمعه ها در کربلاست.
رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم .
باز هم ندبه ای از هجر مولا دم زنم .
آمد از سویی ندایی آی اهل انتظار
اندکی دیگر صبوری، میرسد دیدار یار
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#امام_زمان
✨ @moarefi_shohada ✨
❣ #سلام_امام_زمانم❣
به سرم رحمت بی واسعه یعنی #مهدی
بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️
اخم چشمش علی وخنده #زهرا به لبش
جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@moarefi_shohada
✋سلام علیکم رفقا☺️شهید قاسم غریب هستم😉 #مهدی هم صدام میزنن🙂در اول فروردین 1361در روستای سیدمیران از توابع شهرستان گرگان استان گلستان درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشودم🙋♂
☘4☘
✍ #مهدی همیشه میگفت امیر عباس دست راست بابا و محمد امین دست چپ باباست🙂
#وقتی باهم برای خرید بیرون میرفتیم؛ 👈مهدی همه وسایل رو خودش بر میداشت و می گفت #خانم_شما_فقط_مواظب_چادرت باش🤗 الان که با بچه ها خرید میریرم. #امیرعباس و #محمد_امین کمکم میکنند
⬅️میگم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند➡
️
👈 #همسر_شهید
☘17☘
🍀محمدامین عزیزم👶مداحی رایاد بگیروامیرعباس عزیزم👦حافظ وقاری قرآن شو وآرزوی مرابرآورده کنید.👬
🔹برایم هیئت بگیرید.🌹
🔸ومراسم روضه وقرآن برپاکنید👌
#فدای_شما
#بابای_جانبازوشهیدتان #مهدی(قاسم)
☘45☘
🌺بعداز#شهادت آقا مهدی وقتی برای زیارت به سوریه رفتیم ؛واردحیاط حرم خانوم حضرت زینب س که شدم😔گفتم: #مهدی بهت #افتخارمیکنم که ازمادل بکنی وبه عشق بزرگتری که #عشق به خدا واهل بیت ع بودرسیدی✋😔
☘53☘
#سلام_امام_زمانم ❣
تاگفتم السلام علیڪم دلمـ💔شکست
نام #مهدی بنـدِ دلم را، زِهم گُسَسْت
ای اسم #اعظمت بہ زبانم عَلَی الدَّوام
ماجاءَ غَیرُ اِسمُڪَ فی مُنتَهی الکلام✋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار قربانی در توصیف شجاعت #شهید مهدی میرزایی:👇
اگر بخواهم از میان ۳۰۰ هزار #رزمنده ای که در تمام طول #دفاع مقدس به کارگیری کردم از #۵ نفر به عنوان #شجاع یاد کنم به طور قطع یکی از آنها #مهدی میرزایی است. #نقش او را به هیچ عنوان نمیتوان در تاریخ #دفاع مقدس #نادیده گرفت.
🍃⚘🍃
مزار #شهید مهدی میرزایی و برادر ایشان
#شهید رضا میرزایی
گلزار #شهدای مشهد.
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
💠 شهید مهدی و رضا میرزایی 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت یازدهم
رفتم توی حیاط....
ریه ها مو پر از هوای معشوقم کردم.حالا که عشقمو جار زده بودم حال خوشی داشتم.
بازهم کلاس داشتم...
ولی روی نیمکت نشستم و بالبخند ذکر میگفتم.
موقع اذان ظهر رفتم مسجد دانشگاه.وضو داشتم،سعی میکردم #همیشه_باوضو باشم.
تو حال و هوای خودم بودم و کاری به اطرافیانم نداشتم.
عصر هم کلاس داشتم.
تا عصر توی مسجد بودم.حالم تقریبا عادی شده بود.کلاس عصرم رو رفتم.
ولی از نگاه دانشجوهای کلاس و حیاط و راهرو معلوم بود خبرها زود میپیچه.
مذهبی ترها لبخند میزدن،..
بعضیها سؤالی نگاهم میکردن،بعضیها با تأسف و تمسخر سر تکان میدادن.
هرجور بود کلاسم تموم شد و رفتم خونه.مامان تا چشمش به من افتاد گفت:
_هیچ معلوم هست کجایی؟
-سلام.آره،دانشگاه بودم دیگه.
-علیک سلام.چرا گوشیتو جواب نمیدی؟
-سایلنته.یادم رفت از سکوت درش بیارم.حالا چیشده مگه؟!
-مگه تو با محمد قرار نداشتی؟
-آخ،تازه یادم افتاد.
-چند بار زنگ زده بهت،جواب ندادی،زنگش
بزن.
گوشیمو از کیفم درآوردم...
سیزده تا تماس بی پاسخ.پنج تاپیام. اوه..چه خبره....
پنج تماس ازمحمد،سه تماس از خانم رسولی،سه تماس از حانیه،دو تماس از یه شماره ناشناس.دو پیام از محمد.
پیامهاشو بازمیکنم:
کجایی خواهرمن؟جواب بده.جوون مردم منتظره.
با سهیل قرار گذاشتم برای امشب،خوبه؟
سه پیام از حانیه و خانم رسولی:
دانشگاه رو ترکوندی.
کجایی؟
خبری ازت نیست؟
دو پیام از شماره های ناشناس.یکیش نوشته بود:
سلام سهیل هستم.روی کمک شما حساب کرده بودم.آقا محمد میگه قرار امشب کنسله.میشه قرارو بهم نزنید لطفا؟
یکی دیگه ش نوشته بود:
سلام خانم روشن.رضاپور هستم. متأسفم که مجبور شدم سکوت کنم و شما صحبت کنید.دلیل قانع کننده ای داشتم.حتما خواست خدا بوده،چون جواب شما مثل همیشه عالی بود.موفق باشید..
شماره ی محمد رو گرفتم.
-چه عجب!خانوم!افتخار دادید تماس گرفتید،سعادت نصیب ماشد که صداتون رو بشنویم.
-خب حالا...سلام
-علیک سلام.معلوم هست کجایی؟
-بهت گفتم که تا عصر کلاس دارم.توی کلاس گوشیم رو سایلنته آقا.
-ولی قرار بود منتظر خبر من باشی.اینجوری؟
-قرار کنسل شد؟
-همین الان با سهیل صحبت کردم،گفت هنوز هم دیر نشده.تو چی میگی؟
-الان کجایی؟ تا بیای دنبالم دیر نمیشه؟
-اگه زود آماده بشی نه.جلوی در خونه هستیم.
-خونه ی ما؟! اینجا؟!
-بعله.بامریم و ضحی.سریع آماده شو.
سوار ماشین محمد شدم...
-کجا قرار گذاشتین؟
-دربند خوبه؟
بالبخند گفتم:...
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدی یار _منتظر_قائم
تو#جبهه واحد #اطلاعات رزمی راه اندازی کرد که حدود سه ماه از شروع جنگ در تمامی محورهای جنوب مستقر شد.
🍃⚘🍃
#استعداد بالایی در #تحلیل اطلاعات دشمن و #پیش بینی حرکات ارتش عراق در آینده داشت.
🍃⚘🍃
سال59 به عنوان یکی از #معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد.
#فرمانده محور دارخوین و جاده ماهشهر در #عملیات ثامن الائمه رو به عهده داشت.
🍃⚘🍃
#فرمانده قرارگاه نصر در زمان #عملیات فتح المبین،بیت المقدس و رمضان بود.
🍃⚘🍃
تو مرحله #اماده سازی عملیات مصدوم شد و بیمارستان بستری شدمعلوم نبود زنده بماند یا نه به سختی حرف میزد و به برادرش میگفت #پل سابله کارش به کجا کشید.
🍃⚘🍃
علاقه زیادی به #کادرسازی و #تربیت نیرو برای #فرماندهی داشت.#مهدی زین الدین از #معروف ترین افرادی هست که ایشان پرورشش داد...که #فرمانده لشکر #17علی بن ابی طالب بود.
🍃⚘🍃
با تشكيل بسيج، #مهدي وارد بسيج شد، #موتوري خريده بود كه بچّه ها با آن گشت بدهند و كارهاي پايگاه را انجام دهند.
🍃⚘🍃
روزي مادرش سخت بيمار شد و به دكتر احتياج پيدا كرد، به #مهدي گفتم:
با اين موتور مادر رو تا همين خيابون خاوران ببر دكتر...!
ـگفت: نه ، اين موتور مال #بيت الماله نميشه!
گفتم :#مهدي جان! تو كه پول بنزين را از خودت ميدي گفت،ـ باشه! موتورش كه مال #بيت الماله...!
با اينكه بسيج جا نداشت، موتور را به داخل حياط خانه ميآورد و بعنوان پاركينگ هم استفاده ميكرد حاضر نشد مادرش را ببرد!
🍃⚘🍃
در 16/12/62 در #عمليّات«خيبر» و در سرزمين «جزيره ي مجنون» همچون برادر بزرگوارش #مفقودالاثر گرديد ،وتاكنون ما را چشم به راه گذاشته 😭😭
🍃⚘🍃
هنوز كمتر از #10 ماه از #شهادت اوّلين #شهيدم نگذشته بود كه «حميد» در حال تحصيلات سوم راهنمايي، عازم #جبهه شد
🍃⚘🍃
#مهدي در 22/2/62 حين #عمليّات «والفجر1» #مفقودالاثر شد و هرگز جنازش را نياوردند😔#مهدي آنقدر خوش خلق بود كه پس از #شهادت، اقوام و نزديكان بهمون گفتند: چراغ خانه تون خاموش شد!!
🍃⚘🍃
#مجيد» اوّلين بچه مون بود که در تهران متولدشد ، عجيب به كسب علم ودانش، علاقمند بود، مادرش روزي براش غذا گذاشت و #مجيد گفت:
ـ مادر! اين غذا براي پزشك خوبه!
چيزي نگذشت كه بعد از پايان چهارم متوسّطه، در كنكور #پزشكي شركت كرد،امّا پيش از آنكه پاسخي بگيرد، راهي #جبهه شد تا سنگر #برادرانش #خالي نماند،
🍃⚘🍃
او هم در 22/2/65 #سه سال پس از #مهدي، در #عمليّات «والفجر5» و محلّ «فكّه» به خيل #شهيدان پيوست. پس از #شهادتش، پاسخ #كنكور اعلام شد و مجيد جزء #قبوليها اعلام شد!!😭😭
🍃⚘🍃
شب مراسم#مجيد، بقدري شلوغ بود كه توي خيابان فرش انداخته بودند، جواد #جبهه بود، به او خبر داده بودند و او آمد، همه دورش را گرفتند!! خيلي بيتابي ميكردند!! سخنران گفت:
چه شده؟ چه خبر است؟ گفتند: فرزند چهارم از جبهه آمده...!!حاج آقا گفت: ببينيد اينها چه كساني هستند؟! #سه فرزندشان #شهيد شده!! باز پسرشان را راهي #جبهه ميكنند؟!كه شور و حال خاصي به مجلس دست داد!!
🍃⚘🍃
پس از #شهادت# مجيد فهميدند كه آنچه از حرفهاي امام(ره) خطاطي شده و به در و ديوار ميزدند، توسط خودش خطاطي شده و اينها پيش زمينه اي براي اجازه گرفتن برای #جبهه بود.
🍃⚘🍃
#مجيد هم مثل #برادراش اصلاً قرار نداشت. تمام فكرش اين بود كه به #جبهه بره... و براي اينكه منو راضي كنه ميگفت، ما را خط مقدّم نميفرستن؛ ما بايد پشت #جبهه براي رزمنده ها پياز پوست بكنيم! در مسجد محل به بچّه ها درس ميداد و خانواده از اين خدمت او نيز خبر نداشتند!!
🍃⚘🍃
چند ماه بعد از رفتن #مجيد به #جبهه، يه شب خوابي ديدم كه درآن خواب از #شهادت #سوّمين فرزندم آگاه شدم، فرداي آن شب به دنبالم آمدند تا به مسجد برم، خودم را براي شنيدن خبر #شهادت آماده كرده بودم!😭
🍃⚘🍃
#مهدی و #حمید #مفقودالاثر و #گمنام هستند، و براشون سنگ یادبودی دربهشت حضرت زهرا⚘ در کنار #مجید گذاشته اند.
🍃⚘🍃
مزار#شهدا
تهران، بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها⚘درتهران، قطعه ۵۲
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
#شهیدانمهدیمجیدوحمیدفاضلبجستانی
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد