eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
وچه صُبحی قشنگتر از امروز😍 با نام شروع کردن چیز دیگرست😌✨
بی سوادی را  گفتند چند حرف دارد؟ بیسواد گفت: 4 حرف همه خندیدند در حالی که بی سواد راه میرفت و زیر لب میگفت : مگر" "چند حرف دارد...... ✨ @moarefi_shohada
#خدایا! به حرمت نام مبارک #مهدی(عج)🌹 به برکت خون #شهیدان🌹 به #صراط مستقیم🌹 به تلالو نور #ایمان🌹 راهمان را از راه #شهدا جدا مگردان..🌹 🍃20🍃
#نقش آفرینی بسیار پررنگ و تاثیر گذاری که #مهدی نوروزی در فتنه داشت👌 ، #باعث شد که شبکه های بیگانه او را به عنوان #حسین منیف اشمر ( برادر سوم محمد و علی منیف اشمر که لبنانی بودند و در مبارزه با اسرائیل به شهادت رسیدند ) معرفی کنند و او را مزدور لبنانی خطاب کنند😕 که همین امر باعث شد نقش مهدی نوروزی در ایام فتنه بیش از پیش مشخص شود !🌹 🌸🌿🌸🌿🌸 🍃8🍃
، ، 💦💦💦💦💦 خرداد ماه سال 1361 مصادف با نیمه شعبان و سالگرد قیام خونین ، در به دنیا آمد. نوروزی از همان بچگی ، و شجاع بود✌️💪 و روحیه مبارزه داشت👌. از دوران نوجوانی وارد بسیج شد و فعالیتش را آغاز کرد🍀 اسلامی ، و شجاعت از والاترین خصوصیات بود . اهل غیبت ، دروغ و اعمال ناپسند نبود🤐. نوروزی همواره با لبخند😇در جمع دوستان حاضر بود و در اوقات کار در عین اخلاق خوب و شادابی که داشت ، خود را حفظ می کرد و حس مسئولیت پذیری اش همواره زبان زد بود 👌 ✅نماز اول وقت و صله ارحام را فراموش نمی کرد . ارادت خاصی شهدا داشت و راه شهیدان را همیشه الگو قرار می داد🌹 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @moarefi_shohada 🍃9🍃
باز هم آدینه ای آمد ولی کجاست؟ یک نفر میگفت جمعه ها در کربلاست. رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم . باز هم ندبه ای از هجر مولا دم زنم . آمد از سویی ندایی آی اهل انتظار اندکی دیگر صبوری، میرسد دیدار یار @moarefi_shohada
❣ به سرم رحمت بی واسعه یعنی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️ اخم چشمش علی وخنده‌ به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @moarefi_shohada
✋سلام علیکم رفقا☺️شهید قاسم غریب هستم😉 هم صدام میزنن🙂در اول فروردین 1361در روستای سیدمیران از توابع شهرستان گرگان استان گلستان درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشودم🙋‍♂ ☘4☘
همیشه میگفت امیر عباس دست راست بابا و محمد امین دست چپ باباست🙂 باهم برای خرید بیرون میرفتیم؛ 👈مهدی همه وسایل رو خودش بر میداشت و می گفت باش🤗 الان که با بچه ها خرید میریرم. و کمکم میکنند ⬅️میگم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند➡ ️ 👈 ☘17☘
🍀محمدامین عزیزم👶مداحی رایاد بگیروامیرعباس عزیزم👦حافظ وقاری قرآن شو وآرزوی مرابرآورده کنید.👬 🔹برایم هیئت بگیرید.🌹 🔸ومراسم روضه وقرآن برپاکنید👌 (قاسم) ☘45☘
🌺بعداز آقا مهدی وقتی برای زیارت به سوریه رفتیم ؛واردحیاط حرم خانوم حضرت زینب س که شدم😔گفتم: بهت که ازمادل بکنی وبه عشق بزرگتری که به خدا واهل بیت ع بودرسیدی✋😔 ☘53☘
❣ تاگفتم السلام علیڪم دلمـ💔شکست نام بنـدِ دلم را، زِهم گُسَسْت ای اسم بہ زبانم عَلَی الدَّوام ماجاءَ غَیرُ اِسمُڪَ فی مُنتَهی الکلام✋
قربانی در توصیف شجاعت مهدی میرزایی:👇 اگر بخواهم از میان ۳۰۰ هزار ای که در تمام طول مقدس به کارگیری کردم از #۵ نفر به عنوان یاد کنم به طور قطع یکی از آنها میرزایی است. او را به هیچ عنوان نمیتوان در تاریخ مقدس گرفت. 🍃⚘🍃 مزار مهدی میرزایی و برادر ایشان رضا میرزایی گلزار مشهد. 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهیدان سرفراز 💠 شهید مهدی و رضا میرزایی 💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
رمان زیبای قسمت یازدهم رفتم توی حیاط.... ریه ها مو پر از هوای معشوقم کردم.حالا که عشقمو جار زده بودم حال خوشی داشتم. بازهم کلاس داشتم... ولی روی نیمکت نشستم و بالبخند ذکر میگفتم. موقع اذان ظهر رفتم مسجد دانشگاه.وضو داشتم،سعی میکردم باشم. تو حال و هوای خودم بودم و کاری به اطرافیانم نداشتم. عصر هم کلاس داشتم. تا عصر توی مسجد بودم.حالم تقریبا عادی شده بود.کلاس عصرم رو رفتم. ولی از نگاه دانشجوهای کلاس و حیاط و راهرو معلوم بود خبرها زود میپیچه. مذهبی ترها لبخند میزدن،.. بعضیها سؤالی نگاهم میکردن،بعضیها با تأسف و تمسخر سر تکان میدادن. هرجور بود کلاسم تموم شد و رفتم خونه.مامان تا چشمش به من افتاد گفت: _هیچ معلوم هست کجایی؟ -سلام.آره،دانشگاه بودم دیگه. -علیک سلام.چرا گوشیتو جواب نمیدی؟ -سایلنته.یادم رفت از سکوت درش بیارم.حالا چیشده مگه؟! -مگه تو با محمد قرار نداشتی؟ -آخ،تازه یادم افتاد. -چند بار زنگ زده بهت،جواب ندادی،زنگش بزن. گوشیمو از کیفم درآوردم... سیزده تا تماس بی پاسخ.پنج تاپیام. اوه..چه خبره.... پنج تماس ازمحمد،سه تماس از خانم رسولی،سه تماس از حانیه،دو تماس از یه شماره ناشناس.دو پیام از محمد. پیامهاشو بازمیکنم: کجایی خواهرمن؟جواب بده.جوون مردم منتظره. با سهیل قرار گذاشتم برای امشب،خوبه؟ سه پیام از حانیه و خانم رسولی: دانشگاه رو ترکوندی. کجایی؟ خبری ازت نیست؟ دو پیام از شماره های ناشناس.یکیش نوشته بود: سلام سهیل هستم.روی کمک شما حساب کرده بودم.آقا محمد میگه قرار امشب کنسله.میشه قرارو بهم نزنید لطفا؟ یکی دیگه ش نوشته بود: سلام خانم روشن.رضاپور هستم. متأسفم که مجبور شدم سکوت کنم و شما صحبت کنید.دلیل قانع کننده ای داشتم.حتما خواست خدا بوده،چون جواب شما مثل همیشه عالی بود.موفق باشید.. شماره ی محمد رو گرفتم. -چه عجب!خانوم!افتخار دادید تماس گرفتید،سعادت نصیب ماشد که صداتون رو بشنویم. -خب حالا...سلام -علیک سلام.معلوم هست کجایی؟ -بهت گفتم که تا عصر کلاس دارم.توی کلاس گوشیم رو سایلنته آقا. -ولی قرار بود منتظر خبر من باشی.اینجوری؟ -قرار کنسل شد؟ -همین الان با سهیل صحبت کردم،گفت هنوز هم دیر نشده.تو چی میگی؟ -الان کجایی؟ تا بیای دنبالم دیر نمیشه؟ -اگه زود آماده بشی نه.جلوی در خونه هستیم. -خونه ی ما؟! اینجا؟! -بعله.بامریم و ضحی.سریع آماده شو. سوار ماشین محمد شدم... -کجا قرار گذاشتین؟ -دربند خوبه؟ بالبخند گفتم:... ادامه دارد... نویسنده بانو یار _منتظر_قائم
تو واحد رزمی راه اندازی کرد که حدود سه ماه از شروع جنگ در تمامی محورهای جنوب مستقر شد. 🍃⚘🍃 بالایی در اطلاعات دشمن و بینی حرکات ارتش عراق در آینده داشت. 🍃⚘🍃 سال59 به عنوان یکی از ستاد عملیات جنوب انتخاب شد. محور دارخوین و جاده ماهشهر در ثامن الائمه رو به عهده داشت. 🍃⚘🍃 قرارگاه نصر در زمان فتح المبین،بیت المقدس و رمضان بود. 🍃⚘🍃 تو مرحله سازی عملیات مصدوم شد و بیمارستان بستری شدمعلوم نبود زنده بماند یا نه به سختی حرف میزد و به برادرش میگفت سابله کارش به کجا کشید. 🍃⚘🍃 علاقه زیادی به و نیرو برای داشت‌. زین الدین از ترین افرادی هست که ایشان پرورشش داد...که لشکر بن ابی طالب بود. 🍃⚘🍃
با تشكيل بسيج، وارد بسيج شد، خريده بود كه بچّه ها با آن گشت بدهند و كارهاي پايگاه را انجام دهند. 🍃⚘🍃 روزي مادرش سخت بيمار شد و به دكتر احتياج پيدا كرد، به گفتم: با اين موتور مادر رو تا همين خيابون خاوران ببر دكتر...! ـگفت: نه ، اين موتور مال الماله نميشه! گفتم : جان! تو كه پول بنزين را از خودت ميدي گفت،ـ باشه! موتورش كه مال الماله...! با اينكه بسيج جا نداشت، موتور را به داخل حياط خانه ميآورد و بعنوان پاركينگ هم استفاده ميكرد حاضر نشد مادرش را ببرد! 🍃⚘🍃 در 16/12/62 در «خيبر» و در سرزمين «جزيره ي مجنون» همچون برادر بزرگوارش گرديد ،وتاكنون ما را چشم به راه گذاشته 😭😭 🍃⚘🍃 هنوز كمتر از ماه از اوّلين نگذشته بود كه «حميد» در حال تحصيلات سوم راهنمايي، عازم شد 🍃⚘🍃 در 22/2/62 حين «والفجر1» شد و هرگز جنازش را نياوردند😔 آنقدر خوش خلق بود كه پس از ، اقوام و نزديكان بهمون گفتند: چراغ خانه تون خاموش شد!! 🍃⚘🍃
» اوّلين بچه مون بود که در تهران متولدشد ، عجيب به كسب علم ودانش، علاقمند بود، مادرش روزي براش غذا گذاشت و گفت: ـ مادر! اين غذا براي پزشك خوبه! چيزي نگذشت كه بعد از پايان چهارم متوسّطه، در كنكور شركت كرد،امّا پيش از آنكه پاسخي بگيرد، راهي شد تا سنگر نماند، 🍃⚘🍃 او هم در 22/2/65 سال پس از ، در «والفجر5» و محلّ «فكّه» به خيل پيوست. پس از ، پاسخ اعلام شد و مجيد جزء اعلام شد!!😭😭 🍃⚘🍃 شب مراسم، بقدري شلوغ بود كه توي خيابان فرش انداخته بودند، جواد بود، به او خبر داده بودند و او آمد، همه دورش را گرفتند!! خيلي بيتابي ميكردند!! سخنران گفت: چه شده؟ چه خبر است؟ گفتند: فرزند چهارم از جبهه آمده...!!حاج آقا گفت: ببينيد اينها چه كساني هستند؟! فرزندشان شده!! باز پسرشان را راهي ميكنند؟!كه شور و حال خاصي به مجلس دست داد!! 🍃⚘🍃 پس از # مجيد فهميدند كه آنچه از حرفهاي امام(ره) خطاطي شده و به در و ديوار ميزدند، توسط خودش خطاطي شده و اينها پيش زمينه اي براي اجازه گرفتن برای بود. 🍃⚘🍃
هم مثل اصلاً قرار نداشت. تمام فكرش اين بود كه به بره... و براي اينكه منو راضي كنه ميگفت، ما را خط مقدّم نميفرستن؛ ما بايد پشت براي رزمنده ها پياز پوست بكنيم! در مسجد محل به بچّه ها درس ميداد و خانواده از اين خدمت او نيز خبر نداشتند!! 🍃⚘🍃 چند ماه بعد از رفتن به ، يه شب خوابي ديدم كه درآن خواب از فرزندم آگاه شدم، فرداي آن شب به دنبالم آمدند تا به مسجد برم، خودم را براي شنيدن خبر آماده كرده بودم!😭 🍃⚘🍃 و و هستند، و براشون سنگ یادبودی دربهشت حضرت زهرا⚘ در کنار گذاشته اند. 🍃⚘🍃 مزار تهران، بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها⚘درتهران، قطعه ۵۲ 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهیدان سرفراز 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد