چارپاره ای دیگر:
(شعر برگزیده ی سومین جشنواره ی شعر وحدت اسلامی)
هرچند که از توضیح و تشریح شعرهایم و حاشیه نویسی بر آنها بیزارم امّا تذکار این نکته خالی از فایده نیست که این شعر، روایتگر داستای دو جوی است و در قالب گفتگوی آن دو تکوین و تدوین یافته است:
-هی برادر جان، خدا قوت سلام
آشنایی، آشنایی، کیستی؟
کول بارِ بسته می گوید که تو
مثل مایی اهل اینجا نیستی
-جاری ام از کوهسار پشت سر
سوی دریا می روم امیدوار
زخمی از زخم زبان سنگلاخ
آشنا با گریه های آبشار
-هان برادر، از کدامین چشمه ای؟
-چشمه ی زاینده ی بالای کوه
چشمه ی با ابرها آمیخته
هم نفس با آسمان باشکوه
-ما هم از آن کوه و از آن چشمه ایم
دردمند از زخم های بی شمار
با گذار از دشت های سبز و زرد
سوی دریا می رویم امیدوار
آری از یک تیره ایم آری بیا
آسمان مِهر را باید گشود
ای برادر، راه را تنها مرو
می توان صد جوی نه، یک رود بود
(جوی های قصه مان امیدوار
هم صدا، هم داستان، هم پا شدند
دست ها در دست و دل ها یک دله
عاقبت یک رود نه، دریا شدند)...
داستان این است آری ای رفیق
من روان از کوهسارانم تو نیز
دشت در آغوش و دریا روبروست
ای برادر من مسلمانم تو نیز...
#چهارپاره
#علی_مؤیدی
#وحدت_اسلامی
@moayedialiqom