eitaa logo
ره توشه مبلغین
3.7هزار دنبال‌کننده
449 عکس
22 ویدیو
351 فایل
📋📄کانال مخصوص محتوای تخصصی تبلیغ 🎤✔ 🎤سخنرانی های کوتاه⌛⏰ 📕 محتوای مناسبتی... سبکی متفاوت در ارائه ی محتوای تبلیغی... مدیر کانال جهت نظرات و پیشنهادات و تبادل و ... @abdolmahdi70 👆👈👈لطفا قبل از ترک کانال علت ترک را به مدیر بگویید🌟⭐
مشاهده در ایتا
دانلود
هُنَّ لِباسٌ لَکمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن»[1] «آنها لباس شما هستند؛  و شما لباس آنها» در تشبیه همسر به لباس، نکات و لطایف بسیاری نهفته است، از جمله: * باید لباس در طرح و رنگ و جنس، مناسب انسان باشد، همسر نیز باید هم کفو انسان و متناسب با فکر و شخصیت انسان باشد. * لباس مایۀ زینت و آرامش است، همسر و فرزند نیز مایۀزینت و آرامش خانواده اند. * لباس عیوب انسان را می پوشاند، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایی های یکدیگر را بپوشانند. * لباس انسان را از خطر سرما و گرما حفظ می کند، وجود همسر نیز کانون خانواده را از آسیب ها حفظ و آن را گرم و زندگی را از سردی می رهاند.همسران باید مثل کوه پشتیبان و حافظ هم باشند * لباس حریم انسان است و دوری از لباس، مایۀ رسوایی، دوری از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایی انسان می گردد. * در هوای سرد لباس ضخیم و در هوای گرم لباس نازک استفاده می شود، هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحی طرف مقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانی است، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا کند. * انسان باید لباس خود را از آلودگی حفظ کند، هر یک از دو همسر نیز باید دیگری را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید. پی نوشت [1] .بقره، 187 کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
منبرک تمثیلی
💠 مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. باد باعث طراوتش میشود آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد اما ... به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از "اصل", همان آب باعث گندیدگی همان باد باعث پلاسیدگی همان آفتاب باعث پوسیدگی و ازبين رفتن طراوتش میشود قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است. آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست . خواه قدرت ، خواه شهرت ، خواه ثروت و اگر از خدا برید همه به زیان اوست. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠 یک نهر آب وقتی شتابان به باغ می رسد و تمام باغ را سبز و خرم می کند که میانه راه جوی های فرعی سر راهش سبز نشوند، و گر نه هر کدام قسمتی از آن را با خود می برند، در نتیجه هر چه پیش تر می رود رمق و شتابش کم و کمتر می شود و دیگر یا به باغ نمی رسد و یا هم اگر برسد نمی تواند همه را پوشش داده و سبز و شاداب نگه دارد. می خواهم بگویم یک جوان مثال همان نهر خروشان را دارد، و زنان کوچه و بازار حکایت همان بیراهه های فرعی، و زن و زندگی، و خانه و خانواده مثال باغ و گلستان را دارد. و اگر دین می گوید چشمهایت را مراقب باش نمی خواهد تو را از لذائذ زندگی محروم کرده باشد ، بلکه... می خواهد شوق و شتابت را از دست ندهی، می خواهد خانه و کاشانه ات سبز و شاداب بماند، می خواهد بخاطر یک لذت حرام از لذت های پاک دیگر محروم نباشی. می خواهد لذت های بیشتری را تجربه کنی.... 🔹پس ، چشمهایت را... کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠 مثل برف! برف را ببین! اگر تند و شلاقی ببارد، نمی‌نشیند. برف وقتی می‌نشیند که آرام و نرم ببارد. حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول قرآن کریم نرم و لَیِّن باشد بر دل می‌نشیند و دلنشین خواهد شد. به همین خاطر خداوند به موسی و هارون فرمود: حال که پیش فرعون می‌روید با او نرم سخن بگویید. یعنی اگر تند و خشن بگویید او بر نمی‌تابد، و بر دل سنگ او نخواهد نشست. کلام و سخن حافظ چرا بر دل‌ها می‌نشیند، چون نرم است، مثل مخمل و حریر. ببین وقتی که می‌خواهد بگوید با هر کس ننشین چه لطیف و چه نرم می‌گوید: «نازنینی چو تو پاکیزه‌دل و پاک‌نهاد بهتر آن است که با مردم بد ننشینی» 📚 مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
منبر ترحیم
گفت و گوی سلمان فارسی با مرده در روزهایی که سلمان در حال مرگ بود،اصبغ بن نباته به دیدارش رفت. سلمان رو به اصبغ کرد وگفت:«رسول خدا(ص) به من فرموده بود که وقتی مرگت نزدیک شود،هر مرده ای با تو صحبت خواهد کرد.اکنون دوست دارم بدانم،زمان مرگم رسیده است،یا نه». برو تختی بیاور، رویش آنچه برای مردگان میاندازند،بینداز و همراه چهار تن مرا به قبرستان ببر. اصبغ شتابان رفت به همراه چند نفر تختی آورد. آنها سلمان را روی آن گذاشته،به سوی قبرستان مدائن بردند. در آن لحظه سلمان با صدای بلند به مرده هاسلام کرد،ولی پاسخی نشنید. او دوباره با الفاظ ویژه ای سلام کرد و سپس گفت:شما را به خداوند عزیز و پیامبریش سوگند میدهم که یک نفر پاسخ دهد!من سلمان فارسی،آزاد کرده رسول خدا (ص) هستم.ایشان به من فرمودند که وقت مردنت هر مرده ای با تو سخن میگوید، حال میخواهم بدانم وقت مرگم رسیده است یا نه. ناگهان از قبری صدایی برخاست که به سلمان سلام میکرد.سلمان پرسید:ایا با گذشت خداوند از اهل بهشت شدهای یا با عدل او از اهل دوزخ؟مرده پاسخ داد:ای سلمان،من از کسانی هستم که با رحمت خداوند به بهشت داخل شدهام. سلمان گفت:ای بنده خدا،مرگ را برای من توصیف کن. مرده گفت:به خدا سوگند ،بریده شدن با قیچی و پاره شدن با ارّه برای من از سختی و شدتی که زمان مرگ به من وارد شد،آسانتر است .من از کسانی بودم که در دنیا کارهای خوب و واجبات الهی را انجام میدادم،قرآن را میخواندم،به پدر و مادرم بسیار نیکی واز کارهای حرام دوری میکردم،هرگز به کسی ظلم نمیکردم و شب و روز در طلب حلال بودم،یک باره برای چند روز ناخوش شدم تا آن که مهلتم در دنیا به پایان رسید.شخصی درشت هیکل و بد قیافه به کنارم آمد و چشم و گوش و زبانم را ناتوان کرد. به آن شخص گفتم:تو کیستی؟پاسخ داد:من فرشته مرگ هستم. در همان حال دو نفر زیبارو چپ و راست من نشستند و پس ازسلام گفتند: ما همان دو فرشته ای هستیم که با تو در دنیا بودیم و اعمال خوب و بدت را مینوشتیم.این نامه عمل توست!از دیدن نامه خوبیها شادمان شدم و با نگریستن به نامه; بدیهایم گریستم. آنها مرا به خیر و نیکی بشارت دادند. سپس فرشته مرگ روح را از بدنم جداکرد. چه جذبههایی که در شدت و سختی مانند این بود که در هر دفعه از آسمان به زمین افکنده میشوم!همین گونه ادامه داد تا آن که روح به سینهام رسید.سپس به من اشارهای کردکه اگر آن را به کوههای دنیا کرده بود،نابود میشدند.به این طریق،روح را از بینیم خارج ساخت.در آن زمان ناله و فریاد اهل و عیال و دوستان بلند شد.وقتی فریاد و ناله آنان در مرگ من زیاد شد،فرشته مرگ با خشم رو به آنان کرد و گفت: ای مردم،گریه شما برای چیست؟به خدا سوگند ما به او ظلم نکردهایم تا شما از آن شکایت کنید و به او تعدی ننمودهایم که شما بر او گریه کنید.ما و شما بندگان خدای یگانهایم.شما هم اگر چنین دستوری نسبت به ما داشتید،آن را انجام میدادید.ما جان او را نگرفتیم تا آن که روزی و مدت ماندنش در دنیا به پایان رسید و به سوی خداوند کریمی که نسبت به او هر چه بخواهد،حکم می کند،بازگشت نمود .او بر هر کاری قادر و تواناست.اگر صبر پیشه کنید،پاداش داده می شوید و اگر جزع کنید،دچار معصیت شده اید. سپس ملک الموت رفت و من هم با او بودم.فرشتهای آمد و من را از او گرفت،با لباسی از حریر پوشاند و در کمتر از چشم بر هم زدنی به محضر ربوبی برد. حضرت حق از نماز و روزه در ماه رمضان ،حج بیت الله الحرام ،قرا ئت قرآن، زکات و صدقات و سایر اوقات و ایام،اطاعت از والدین ،قتل نفس محترمه به غیر حق و خوردن مال یتیم و مظالم بندگان و تهجّد (در وقت خواب مردم) و امثال آن سؤال فرمود. بعد از آ ن ،امر فرمود روح مرا به زمین باز گردانند.غسّال نزد من آمد و مرا غسل داد.روح من به او گفت:ای بنده خدا، این بدن ضعیف است،با آن مدارا کن. ولی او حرفهایم را نمی شنید. به خدا قسم،اگر غسّال ناله مرده را هنگام غسل میشنید، دیگر کسی را غسل نمیداد. پس از غسل ،خانواده و همسایگان و دوستانم را صدا زد و گفت: بیایید با او وداع کنید. آنها پس از وداع،مرا بر تختی چوبین گذاشته، از روی زمین برداشتند.روحم به آنانگفت:ای اهل و عیال من، دنیا شما را فریب ندهد،چنانکه مرا فریب داد.همت من مالی بود که از حلال و غیر حلال جمع کردم و آن را برای شما گذاشتم تا آن را به گوارایی و سلامت بخورید،پس بترسید و از من عبرت بگیرید! سرانجام جسدم را روی زمین گذاشتند و پس از خواندن «نماز میت» به سوی قبر بردند و در آن نهادند. ای سلمان،ای بنده خدا،بدان که در آن لحظه دیدم از آسمان به زمین در لحد خویش سقوط کردم.وقتی با خاک گور را پوشاندند و همگی مرا تنها گذاشته،از قبرستان خارج شدند،گریستم و از سختی قبر و تنگی و فشارِ آن صدمهها دیدم.گفتم: ای کاش به دنیا باز میگشتم وعمل صالحی برای امروز خود انجام میدادم .در آن حال ،شنیدم از گوشه قبر کسی این گونه به من پاسخم
داد:)…کلّا إنّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون) (سوره مؤمنون،ایه100). بازگشت تو به دنیا محال است و تمنّای مراجعت، کلمهای است که تو گوینده آن هستی و از این پس عالم برزخ است تا روزی که مبعوث شوی! به او گفتم:ای کسی که با من سخن میگویی و صحبت میکنی، کیستی؟ گفت:من «منبّه» هستم؛فرشتهای که خداوند عز و جل بر همه مخلوقاتش موکّل کرده تا آنان را بعد از مرگشان متنبه سازد که در حضور خداوند عز وجل کارهایشان را بنویسند. حال اعمالت را بنویس. گفتم:آنها را شمارش نکردهام. پاسخ داد:مگر سخن پروردگارت را نشنیدهای که فرموده است:)…احصاه الله ونسوه…)؛خداوند آنها را حساب کرده و مردم فراموش نمودهاند. (سوره مجادله،ایه6) بنویس من بر تو املا می کنم! سپس آنچه را در دنیا انجام داده بودم ،بر من املا کرد.هیچ عمل صغیره و کبیرهای باقی نماند،مگر این که آن را به من بازگفت. همچنان که خداوند متعال فرموده است:)…ویقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربّک احد)؛مجرمان میگویند:ای وای بر ما،این چه نامهای است که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته،جز آن که همه را به شمارش در آورده است؛و آنچه را انجام داده اند،حاضر یابند و پروردگار تو به هیچکس ظلم نمیکند.(سوره کهف، ایه 49) بعد او نامه اعمالم را به گردنم انداخت،گویی تمامی کوههای دنیا را به گردنم انداخته بودند. پرسیدم:ای منبّه،چرا چنین کردی؟ پاسخ داد:مگر فرمایش پروردگارت را نشنیدهای:)وکلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقاه منشوراً .إقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیب)؛ و کارنامه هر انسانی را به گردن او میاندازیم و روز قیامت برای او نامهای را بیرون آوریم که آن را گشوده شده میبیند.[به او گفته میشود] نامهات را بخوان،کافی است که امروز خود حسابرس خویش باشی.(سوره إسرا،ایه 14 -13) وقتی منبّه رفت وتنها شدم ،بر خود گریستم و حسرت خوردم که کاش در دنیا به نیکی رفتار کرده بودم تا در نامه اعمالم هیچ گناه و شری نوشته نمی شد! در همین افکار بودم که ناگهان دیدم،فرشتهای مهیب به نام «منکر» نزد من آمد وگفت:ای بنده خدا به من بگو پروردگارت کیست؛ دینت چیست؛پیامبرت چه کسی است ؛به چه پایبند بودی و در دار دنیا چه عقیدهای داشتی؟ از ترسی که از دیدن او و نحوه سؤالاتش به من دست داد ،زبانم بند آمد،در کار خویش متحیر شدم و ندانستم چه بگویم،اما رحمتی از سوی حق مرا فرا گرفت که قلبم را از ضعف و سستی نگاه داشت و در پی آن زبانم گشوده شد.بنابراین پاسخ دادم:ای بنده خدا،چرا مرا میترسانی،حال آنکه من پاسخ پرسشهایت را میدانم. گواهی میدهم که معبودی جز «الله» نیست و «محمد» فرستاده خدا و پیامبرم ؛اسلام ،دینم؛قرآن کتابم؛کعبه، قبلهام و علی امامم میباشد و بعد از او فرزندانش پیشوایانم و مؤمنان برادران من هستند.مردن،سؤال،صراط،بهشت وجهنّم حق است و تردیدی نیست که قیامت برپا میشود و خداوند اجساد مردگان را در قبرها زنده و محشور می نماید.این قول و اعتقادم می باشد و با همان،پروردگارم را در معاد و روز قیامت ملاقات میکنم. منکر گفت:ای بنده خدا،به تو بشارت میدهم که به سلامتی،از من نجات پیدا کردی،پس مثل عروسان بخواب! این را گفت و رفت و «نکیر» آمد او هم همان سؤالها را از من پرسید و من همان جوابها را دادم. او،دری از بالای سرم به سوی بهشت و دری نیز از پایین پایم به سوی آتش گشود و گفت:ای بنده خدا،به بهشت و نعمتهایی که از آن به تو تعلق میگیرد، بنگرو به آتش جهنّم که از آن رهایی یافتی،نگاه کن! جهنم را طوری دیدم که نمیتوان آن را توصیف کرد، مگر همانطور که توصیف شده است. پس به من گفت:اگر تو مؤمن نمی شدی و رحمت خداوند شامل حالت نمیشد، این جای تو بود. آنگاه دری را که از طرف پایم باز شده بود،بست و دری را که از بالای سرم به سوی بهشت باز شده بود، باز گذارد و نسیم و نعیم آن به سوی من آمد و لحدم را تا جایی که چشم کار میکرد،فراخ نمود و برای من چرا غی که پر نورتر از خورشید بود، روشن کرد و رفت. آری!این احوال من است و به خدا که تلخی مرگ تا روز قیامت در کامم میباشد.پس ای سؤال کننده،آگاه باش و بترس از احوالی که نسبت به آنها با خبرت نمودم.آنچه باز گفتم،رفتاری بود که با مؤمن صالح نمودند،اما در مورد غیر صالح بسیار خطرناک و وحشتناک است… اصبغ میگوید:پس از سخنان مرده،ما به دستور سلمان او را روی زمین به جایی تکیه دادیم. سلمان سرش را به سوی آسمان گرفت،شهادتین گفت و از دنیا رفت @mobaleqin20
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
منبرک اخلاقی کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
🌸🍃🌸🍃 خواجه ثروتمندی که کلاهبردار بازار بغداد بود، از بغداد عزم حج کرد. بار شتری بست و سوار بر شتر و عازم شد. تا با آن به مکه رود. چون مراسم عید روز قربان شد، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج شتری خرید تا برگردد. از حج برگشت. بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبه خود بشکست. عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خدا گناهان او را ببخشد. باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود. خواجه را پسر زرنگی بود پدر را در زمان وداع گفت: «ای پدر! باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟» پدر گفت: «بلی.» پسرش گفت: «این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن. این بار نفس خودت را قربانی کن همانجا تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی. تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گله‌ای قربانی کنی، تأثیر در توبه تو نخواهد داشت. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه به طرف آسمان نگاه می‌کرد، تبسمى نمود. شخصى به حضرت گفت: یا رسول الله ما دیدیم به سوى آسمان نگاه کردى و لبخندى بر لبانت نقش بست علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: آرى ! به آسمان نگاه می‌کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ایمانى را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می‌شد، بنویسند ولى او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیمارى افتاده بود. فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند: ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم ولى او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیمارى آرمیده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بیمارى است، پاداشى را که هر روز براى او هنگامى که در محل نماز و عبادتش بود، می‌نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیمارى است، برایش در نظر بگیرم. ١ کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مرد گرفتاري پيش امام حسن(ع) آمد. امام(ع) فوري آماده شد و براي حل مشکل، با آن مرد راهي شد. بين راه به امام حسين(ع) رسيدند که نماز مي خواند. امام حسن(ع) فرمودند: چه طور از برادرم غفلت کردي و پيش او نرفتي؟ مرد پاسخ داد: مي خواستم بروم اما شنيدم معتکف شده است، براي همين مزاحمشان نشدم. امام حسن(ع) فرمودند: اگر توفيق پيدا مي کرد نياز تو را برآورده کند، برايش بهتر از يک ماه اعتکاف بود. @mobaleqin20 @DastaneRastan
منبرک نماز #نماز کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
🌷﷽؛ ✨ چرا قضای نماز را بايد بخوانيم؟ خدا که به نماز ما احتیاجی ندارد؟ ✨ 🔹 1. فرصت جبران مثال ترک نماز واجب و لزوم قضای آن مانند دانشجويي است که در انجام تکاليف کوتاهی نموده و در امتحان مشروط شده است و در فرصت دیگر امکان جبران به او می دهند تا بتواند اين ضايعه را جبران نمايد و از امکانات و امتيازات دانشجویی استفاده کند. انجام عبادات و از جمله نماز دارای مصالح فراوان مادی و معنوی است که خداوند به خاطر شدت تاثيرات اين عبادات در کسب کمالات معنوی آن ها را بر بندگان خود واجب نموده است. کسی که موفق به انجام اين عبادات نشده، مصلحت موجود در آن را درک نکرده است قضاي عبادت در حقيقت نوعی فرصت و رحمت خداوند است امکان جبران بخشی از اين مصلحت فوت شده را داده است. ايجاد فرصت براي جبران مصلحت عباداتی که در زمان مخصوص خود واقع نشده است در مورد بسیاری از واجبات و بلکه مستحبات نيز پيش بینی شده است. 🔸 2. بازدارنده در قضا شدن نمازها واجب بودنِ قضای نماز می تواند نقش باز دارندگي در قضا شدن نماز داشته باشد. به عبارت دیگر وقتی مکلف بداند که نماز تکلیف دائمی و ضروری است و اگر در وقت معین ادا نشود باید در آینده ادا شود ـ هر چند فضیلت کمتری دارد ـ بطور عقلانی و منطقی ترجیح می دهد نماز را در وقت معین بخواند. @mobaleqin20 @namazmt
🌷﷽؛ 💙 شاه دزد کیست؟ 💙 🍃 قال الصادق - عليه السلام - : ابصر علي بن ابي طالب - عليه السلام - رجلا ينقر صلاته فقال : منذكم صليت بهذه الصلاة ؟ 🍃 فقال له الرجل : منذ كذا و كذا فقال : مثلك عند الله مثل الغراب اذا نقر لومت مت علي غير ملة ابي القاسم محمد - صلي الله عليه وآله - 🍃 ثم قال علي - عليه السلام - : ان اسرق الناس من سرق من صلاته ؛ 🍃 حضرت علي (علیه السلام ) به مردي كه نمازش را به سرعت مي خواند ، نگاه كرد امام سؤ ال كرد از چه وقتي اين طور نماز مي خواني ؟ 🍃 مرد پاسخ داد : از فلان وقت تا به حال . امام فرمودند : مثل (نماز خواندن ) تو در پيش خداوند مثل كلاغي است كه (بسرعت ) از زمين دانه مي چيند ، اگر تو به اين حالت بميري ، به غير دين پيامبر اسلام از دنیا رفته ای، 🍃 سپس امام فرمودند : همانا كه دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد (يعني كم گذارد) . 📚 (وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص 24) @mobaleqin20 @namazmt
عبدالمهدی من یک سپاهیم: 🌷﷽؛ آثار نماز در هنگام مرگ و برزخ و قیامت چیست؟ 🍀 1. راحتی هنگام مرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): برای کسی که به نماز اهمیت بدهد راحتی هنگام مرگ و رهایی از غم اخروی و نجات از آتش دوزخ را ضمانت کردند. 🍀 2. انس نماز با انسان در قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «نماز در قبر بهصورت شخصی نورانی نزد میت می آید و با او در قبرش انس می گیرد و ترس و اضطراب عالم برزخ را از او دور می سازد». 🍀 3. چراغ قبر و بستر میت پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله) فرمودند: « نماز... میانجی ميان نمازگزار و فرشته مرگ، چراغ روشن كننده قبر، بستری زير پهلو های ميت، پاسخی برای پرسش های نكير و منكر، همدم در شادی و گرفتاری و باران رحمتی بر گور است تا روز رستاخيز، نماز توشه مؤمنان در سفر دنيا به آخرت است» 🍀 4. دفع عذاب جهنم نماز کلید بهشت و رسیدن به پاداش‌های عظیم الهی و ترک نماز سبب ورود به جهنم است و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «برای رهایی از عذاب کافی است یک نماز انسان پذیرفته گردد». 🍀 5. مهریه حورالعین پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله ) فرمودند: خیر دنیا و آخرت در نماز است و نماز مهريه حوريان بهشتی است. » @mobaleqin20 @namazmt
منبرک تمثیلی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💠 نانوا خمیر را درون تنور پهن می کند. چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به خاطر خامی ابتداء به همه سنگ ها ریز و درشت می چسبد! اما همینکه پخته و پخته تر می شود ، از سنگ ها یکی پس از دیگری جدا می شود. و این قصه ما آدم هاست. سختی های این دنیا، حرارت تنور را می ماند. و این سختی هاست که انسان را پخته و پخته تر می کنند ؛ و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری به خود میگیرد... و سنگها همان تعلقات هستند... ماشین من، خانه من، کارخانه من و... آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن میگیرند! خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠 مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. باد باعث طراوتش میشود آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد اما ... به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از "اصل", همان آب باعث گندیدگی همان باد باعث پلاسیدگی همان آفتاب باعث پوسیدگی و ازبين رفتن طراوتش میشود قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است. آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست . خواه قدرت ، خواه شهرت ، خواه ثروت و اگر از خدا برید همه به زیان اوست. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠 مثل زغال خاموش! زغال‌هاي خاموش را كنار زغال‌هاي روشن مي‌گذارند تا روشن شوند، چون همنشيني اثر دارد. ما هم مثل همان زغال‌هاي خاموشيم؛ پس اگر كنار كساني بنشينيم كه روشن اند، نورانيتي دارند و گرما و حرارتي دارند، ما هم به طفيل آن‌ها روشني مي‌گيريم و گرما و حرارتي پيدا مي‌كنيم، وگرنه در قيامت حسرت مي‌خوريم. يكي از حرف‌هاي جانسوز اهل جهنم همين است: اي كاش با فلاني رفيق نبودم و با او نمي نشستم. او تاريك بود و مرا هم مثل خود تاريك كرد. يعني اي كاش رفيقي سر راهم سبز مي‌شد كه خود سبز بود، روشن بود، صفا و نوري داشت تا من هم از پرتو او طرفي مي‌بستم. 📚 مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20