eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
105 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه تبادل::: @begzareemm
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 روزها گران و ارزشمند هستند. وقتی یک روز را پشت سر می‌گذارید یک روز کمتر برای گذراندن دارید. پس مطمئن شوید که هر کدام را عاقلانه خرج می کنید. جیم ران ✨ هر روزی که هدر می‌ره، واقعاً مایه حسرت و خسران می‌شه. ✨ هر روزی که درست استفاده می‌کنی، سرمایه‌ی فردات رو می‌سازه. 🌅برای هر روزت برنامه داشته باش.
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 ای فرزند فاطمه... شرمنده‌ام که در هیاهوی روزمرگی‌ها، یادت را تنها به جمعه‌ها محدود کرده‌ام در حالی که نبودنت، تمام ایام را غریب کرده است..... شرم دارم از این دلی که باید مأوای نامت باشد اما تنها در جمعه‌ها، سراغت را می‌گیرد... ‌‌‌
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قضیه آتش زدن درب خانه (س) در کتاب های اهل سنت پاسخ به توهمات وهابیت حجت الاسلام محمد رضا هاشمی
01 Jahad ba Nafs 1395 Ghom.MP3
زمان: حجم: 5.9M
🔈 📚 📣 جلسه اول * توضیحاتی در مورد کتاب وسائل الشیعه شیخ حرعاملی * اهمیت جهاد با نفس * نفس، حمال نفس باشد * معنای هوای نفس * بهترین دارو و طبیب برای انسان * مبانی چهارگانه زندگی * بهترین جهاد * وجه شباهت جهاد اصغر و جهاد اکبر ⏰ مدت زمان: ۱۳:۵۶ ‌فهرست جهاد با نفس
مسیر مؤمنانه
*در بیان قصه زرقا* *داستان شماره ۲۵* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم پس سطیح را بر شتری بستند و رو
*در بیان قصه زرقا و سوء قصد به آمنه* *داستان شماره ۲۶* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم پس زرقا صدا بلند کرد که ای صاحبان عزت و مراتب وقت ظهور آنچه می گویم نزدیک است و امر شدنی را چاره نمی توان کرد. امروز به آخر رسید متفرق شوید و فردا نزد من حاضر شوید تا شما را به حقیقت آثار مطلع گردانم و چون ایشان متفرق شدند و نیمی از شب گذشت، زرقا به نزد سطیح رفت و گفت: علامات و آثار ظهور آن انوار را مشاهده کردم و وقت نزدیک شده است در این باب چه مصلحت می دانی؟ سطیح گفت: عمر من به آخر رسیده است و من به جانب شام می روم و در آن دیار می مانم تا مرگ مرا در رسد. زیرا که می دانم که هر که سعی کند در اطفای (خاموش کردن) آن نور البته منکوب(سرکوب) و مقهور می شود و تو را نیز نصیحت می نمایم که متعرض دفع آمنه نگردی که پروردگار آسمانها و زمین نگهدار اوست و اگر از من قبول نمی کنی دست از من بردار که من در این امر با تو موافقت نمی کنم و چون صبح طالع شد زرقا بسوی بنی هاشم آمد ‌و سلام کرد بر ایشان و گفت: محفلها همه به شما روشن خواهد شد در هنگامی که ظاهر شود در میان شما کسی که تورات و انجیل و زبور و فرقان از وصف او مشحون(مملو و آکنده) است. وای بر کسی که با او دشمنی کند و خوشا حال کسی که او را متابعت نماید. پس بنی هاشم شاد شدند و ابوطالب به زرقا گفت: اگر حاجتی به ما داری بگو که حاجت تو بر آورده است. گفت: مالی از شما نمی خواهم و اعتباری از شما توقع ندارم ولیکن می خواهم که آمنه را به من بنمائید که از او تحقیق کنم شواهد اخباری را که برای شما ذکر کردم و چون ابوطالب او‌ را به خانه آمنه برد و نظر او بر آمنه افتاد پایش از رفتار ماند و زبانش لال شد و به ظاهر اظهار شادی نمود و باز خبرها از آن مولود مبارک داد و بیرون آمد و در اندیشه بود که حیله ای برای هلاک آمنه برانگیزد. پس با زنی از قبیله خزرج که او را تکنا می گفتند و مشاطه( آرایشگر) آمنه و سایر زنان بنی هاشم بود طرح آشنایی افکند و در شب و روز با او می بود تا آنکه در شبی از شبها تکنا بیدار شد دید که شخصی(این شخص یک جن بود) نزدیک سر زرقا نشسته است و با او سخن می گوید و از جمله سخنان او این بود که کاهنه یمامه آمده است بسوی تهامه و بزودی پشیمان خواهد شد از اراده خود. چون زرقا این سخن را شنید برجست و گفت: تو یار وفادار من بودی چرا در این مدت بسوی من نیامدی. گفت: وای بر تو ای زرقا!!! امر عظیم بر ما نازل گردیده است. ما به آسمانها می رفتیم و سخن فرشتگان را می شنیدیم و در این ایام ما را از آسمانها می رانند و منادی شنیدیم که در آسمانها ندا می کرد که حقتعالی اراده کرده است که ظاهر گرداند شکننده بتان و ظاهر کننده عبادت رحمن را. پس افواج ملائکه ما را نشانه تیرهای شهاب گردانیده اند و راههای ما را از آسمان مسدود ساخته اند و آمده ام که تو را حذر فرمایم. پس زرقا گفت: برو از پیش من که هر سعی دارم در کشتن این فرزند خواهم کرد. آن شخص (جن) شعری چند خواند که مضمون آنها آن بود که من آنچه شرط خیرخواهی بود به تو گفتم و می دانم که سعی تو بی فایده است و به جز وبال دنیا و عقبی برای تو ثمره ای نخواهد داشت و البته حقتعالی یاری پیغمبر خود خواهد کرد و از شر هر ساحر و کاهن او را محافظت خواهد نمود و امثال این سخنان بسیار گفت و پرواز کرد و رفت و این سخنان را تکنا می شنید و چون صبح شد به نزد زرقا آمد و گفت: چرا تو را غمگین می یابم. گفت: ای خواهر من راز خود را از تو پنهان نمی دارم و غمی که من در دل دارم مرا آواره دیار خود گردانیده است و خانه ها خراب خواهد کرد و تو می دانی که صبر کردن بر آتش سوزان آسان تر است از صبر کردن بر مذلت و خواری از دشمنان. اگر کسی می یافتم که مرا یاری کند بر کشتن آمنه هر آینه هر چه آرزوی اوست به او می دادم و او‌را توانگر می گردانیدم و کیسه زری برداشت و در پیش تکنا گذاشت. چون تکنا دیده اش به زر افتاد دل از دست بداد و گفت: ای زرقا کار بزرگی نام بردی و امر عظیمی مذکور ساختی و چون مشاطه زنان بنی هاشمم شاید چاره ای در این کار توانم کرد. زرقا گفت: تدبیرش چنان باید کرد که چون به نزد آمنه روی و به مشاطگی او مشغول گردی این خنجر زهر آلود را بر او‌ زن، که چون زهر در بدن او جاری گردد البته از حلیه(زینت) حیات عاری شود و چون دیه بر تو لازم گردد من ده دیه از جانب تو بدهم به غیر آنچه الحال به تو می دهم و هر سعی که مرا مقدور است در خلاصی تو می کنم. تکنا گفت... ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع: کتاب حیوة القلوب جلد دوم( زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه مطالب فوق از کتاب حیوة القلوب خلاصه برداری شده است. 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* *التماس دعای فرج*
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هزاران جانِ ما و بهتــر از ما فدای تـ❤️ـو که جانِ جانِ جانى سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
مسیر مؤمنانه
🟩مهدی شناسی 🔷دعای عهد 🌹و رب البحر المسجور  💠و خداي درياي بي‌پايان مسجور به معناي بي‌پايان و بي‌ان
🟩مهدی شناسی 🔷دعای عهد 🌹‌و رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ /خدايا! اي كه پروردگار سايه و گرمائي مصداق «ظل» و «حرور»، وجود مقدس امام زمان(ع) است. در دعا عرض مي‌كنيم: خدايا! تو مربي و پرورش دهنده‌ي امامي هستي كه «ظل»و«حرور» است. با كلمه‌ي « ظل»، چند امر به ذهن متبادر مي‌شود: 🔸در سايه، استراحت مي‌كنيم و به آرامش مي‌رسيم. زماني كه مي‌گوييم: «خدايا سايه‌ي فلاني را بر سر ما نگه دار.» حاكي از اين مطلب است كه احساس مي‌كنيم آرامش ما در پرتو توجه اوست. 🔸پس با عبارت « رَبَّ الظِّلِّ » به خداوند سبحان عرض مي‌كنيم: «خدايا وليّت را به گونه‌اي پرورش دادي كه دائماً موجبات راحتمان را فراهم كند، و ما را در فضائي امن قرار دهد» 🔸همه راحتي، امنيت و آرامش ما در پرتوي وجود امام زمان(ع) است، كه نقش سايه را در عرصه‌ي زندگي ما ايفا مي‌كند. 🔸 حضرت حجّت(ع) نه تنها "ظل"، بلكه "ظل ممدود" است. سايه‌اي است كه در كل عالم گسترده شده، در گوشه ‌گوشه‌ي دنيا، جمع بسياري هستند كه به واسطه‌ي توجهّات حضرتش در امن و آرامش به سر مي‌برند. 🔸 «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» «اگر حجت خدا نباشد، زمين اهلش را فرو مي‌برد.» 🔸طبق اين روايات، حتي حيات توأم با راحت و امنيت ما بر روي كره‌ي خاك، به خاطر آرام و قراري است كه در پرتو وجود مقدس ولي عصر(ع) در زندگي ما ايجاد شده است. « رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ » «خداوند هم ربّ ظل است، هم حرور.» "حرور" اشاره به آتش عشق است و سوز هجر. هر صبح به خداوند عرض مي‌كنيم: «تو ولي امرت را به گونه‌اي تربيت كرده‌اي كه در وجود ما آتش عشق را شعله ور مي‌كند و سوزي خاص را در دل ما بر پا مي‌سازد، حرارتي دروني كه رهاورد محبتي دائمي و قلبي است.» عشقمان به خداوند سبحان ، و محبت و ارادتمان نسبت به حضرات معصومين(ع) به يمن وجود اوست. امام زمان(ع) عاشقي است كه هر چه به او نزديك‌تر شويم ما را در عشق‌هاي آسماني‌مان پرشورتر مي‌كند و به وصال، مشتاق‌تر مي‌سازد. «انّ للحسين محبّةٌ مكنونةٌ في قلوب المؤمنين» «عشقي پنهان نسبت به حسين(ع) در قلب و دل هر مومني نهفته است.» واسطه‌ي محبت ما به اباعبدالله(ع) نيز حضرت ولي عصر(ع) است. هر چه در وادي حبّ حسين(ع) مي‌سوزيم و مي‌گدازيم، از شعله‌ي عشقي است كه مهدي(عج) در نهاد ما بر پا كرده است.
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[گوشه گیرشدن🤐] میشه ازخونه بیرون نریـــــــــــــــم تاگناهی نبینیم و امربه معروف بهمون واجب نشـــه؟ 👀💔 ‌
✍🏻 طریقت راه معنویت: مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده.! تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد. استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر. همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید ، استاد شروع کرد به توهین کردن به او. جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی هر حرفی را بشنوم ، بدون آنکه پشیزی خرج کنم. استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی! داوینچی می گوید: مشکلات نمی تواند مرا شکست دهند ، هر مشکلی در برابر تصمیم قاطع من تسلیم می شود.
24.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 راه رسیدن به امام زمان ارواحنا فداء 🔹این نماز رو هرروز بخونیم 🎙حجه الاسلام محمودی