فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکرهای مطهر ۴ شهید دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی شلمچه و شرق دجله عراق
⏰ شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰
@Modafeaneharaam
اشک، ویژگی بارز حاج قاسم بود/ آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهایی داشت
🔺صادق آهنگران، در یادواره «سازهای خاکی»:
🔸اگر بخواهیم همه خصوصیات و رفتارهای شایسته بسیجیان عزیز را با هم در یک جا جمع کنیم، بدون تردید یکی از این کانونهای تجمیع، حاج قاسم سلیمانی است.
🔸او همواره برای شهادت بیقرار بود و این بیقراری هم بعد از شهادت شهید کاظمی بیشتر و بیشتر شد. حاج قاسم، ویژگیهای زیادی داشت و میتوان گفت آنچه خوبان همه داشتند او تنها داشت.
🔸شهید سلیمانی شجاعت، فروتنی، هوش، ارادت به اهلبیت(ع) و انقلاب اسلامی، دلسوزی و ارادت به مردم را همیشه داشت. اما او یک ویژگی مهم داشت، او همواره طالب وصل بود و این وصل را با اشک میخواست، اشکی که ویژگی بارز حاج قاسم بود.
@Modafeaneharaam
اقا علیرضا اصلا اهل غیبت کردن نبودن و حالشون عوض میشد .هر جایی که میدیدند مجلس غیبت شده سریع از اونجا خارج میشدند یا با یه شوخی حرف رو سریع عوض میکردند .✅
تو جمع خانواده اونقدر شوخ بودند وشیطنت داشتند که الان وقتی نیستند کاملا جای خالبشون رو همه حس می کنند و یهو یاد ایشون و شوخیهاش زنده میشه .همه میزنند زیر خنده ولی باز طولی نمیکشه که بغض و اشک جای خنده رو میگیره
همیشه بعد از سرکار باید فاصله سرویس تا خونه رو که حدود یک و نیم کیلومتر بود میدوئید با تمام خستگی که از محل کار داشت و گاها تو تابستونها باید تو افتاب داغ این مسیر رو طی میکرد وقتی میرسید خونه انگار هیچ اثر خستگی در ایشون نبود .و هیچ وقت خسته گیش رو تو خونه نمیورد و همیشه با رویی باز با منو پسرم برخورد میکرد😊
تو دید همکاراش و مردم یه ادم خشک بود .اما فقط باید تو خونه میدیدیش مثل یه بچه 4ساله شیطون بود بعضی وقتها بهش میگفتم محمدامین بزرگ شه میشینه با دهن باز شیطونیهای تو رو نگاه میکنه .😄
#راوی_همسر_گرامی_شهید
#شهید_مدافع_حرم #علیرضا_بریری 🌹
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نامه ۳۰ سال پیش رهبر انقلاب به شهید ستاری که حالا علنی شد
➕بههمراه انتشار تصاویری از فیلم «منصور» برای اولین بار
روایت بخشی از زندگی شهید ستاری در قالب فیلم "منصور" هماکنون در سینماهای کشور در حال اکران میباشد.
@Modafeaneharaam
فرزند شهید فخریزاده: جریانات سیاسی کشور در ترور پدرم نقش داشتند
🔹حامد فخری زاده در گفتگو با کیهان، جریانات سیاسی را زمینه ساز ترور شهید محسن فخری زاده دانست و گفت: ترور فقط حذف فیزیکی نبوده بلکه چندین مرحله ترور از انواع مختلف وجود داشته است.
🔹اگرچه نحوه ترور ایشان مهم است اما از آن مهمتر این است که ابتدا باید افراد یا گروههایی شناسایی بشوند که در این 20 سال مقدمات ترور را فراهم کردند.
@Modafeaneharaam
شهید سرلشكر خلبان جاویدالاثر ابراهیم شریفی، اول مهر ماه سال 1329 در شهرستان شیراز دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در تاریخ یكم دی 1349به جمع هنرآموزان آموزشگاه درجه داری نیروی هوایی ارتش پیوست. او پس از پایان دوره خلبانی و بازگشت به کشور راهی پایگاه ششم شکاری شد داد در این پایگاه خلبان جنگنده افسانهای فانتوم شود.
شریفی در عملیات غرورآفرین مروارید در روز 7 آذر سال 1359 در حمایت از رزمندگان نیروی دریایی مستقر در ناوچه پیكان، حماسه آفرید و با هدایت هواپیماهای شكاری بمب افكن نیروی هوایی از درون ناوچه پیكان با دادن گرای مناسب باعث انهدام چند فروند ناوچه اوزای عراقی و سپردن آنها به قعر آبهای نیلوگون خلیج فارس شد. او سرانجام با هدف قرار گرفتن ناوچه پیكان توسط ناوچه موشک انداز اوزا، به مانند بسیاری از نیروهای حاضر بر روی ناوچه در این راه به افتخار شهادت نائل آمد.
✔️روح بلندش برای همیشه پایدار آسمان ایران عزیز و بزرگ باشد.
#صلوات
@Modafeaneharaam
🔆 نیروی دریایی ارتش، مجموعهای از بچههای مؤمن و آمادهبهکار
🔻رهبر انقلاب: امروز بحمدالله نیروی دریایی ارتش، با نیروی دریایی ارتش در سالهای اوّل انقلاب از زمین تا آسمان تفاوت کرده است، فرق کرده است. بنده، هم آن نیروی دریایی را با جزئیّات میشناختم، هم این نیروی دریایی را میشناسم؛ بچّههای مؤمن، آماده به کار. ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
🗓 ۷ آذر روز نیروی دریایی ارتش و سالگرد #حماسه_عملیات_مروارید
📸 عکس: حضور رهبر انقلاب در مراسم الحاق #ناوشکن_جماران به ناوگان نیروی دریائی ارتش در سال ۸۸
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 یکی از خوبیهای غیبت امام زمان...
@Modafeaneharaam
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔
📣بینندگان عزیز ، توجه فرمائید !
📣شنودگان عزیز ، توجه فرمائید !
صدایی که هم اکنون از ملاحظه این تصاویر می شنوید ، آژیر خطر و به معنی حمله و تهاجم فرهنگی شیطان بزرگ است که منتظر پیاده سازی کامل امثال اسناد ۲۰۳۰ در نظام آموزشی فرزندانمان نمانده و از آنچه که فکر می کنیم نزدیکتر و خطرناکترند .😱
منتظر تصمیمات و اقدامات فلان مسئول و بهمان نهاد و دستگاه متولی نمانیم ، هیچ کسی مسئولتر و دلسوزتر از خودمان برای حفظ و ثیانت از سعادت فرزندانمان نیست .✅
شبیخون دشمن را جدی بگیریم .
عکس فوق تصویری نامتعارف روی جلد دفتر مدرسه هست
در هنگام خرید لوازم التحریر، به عکس های چاپ شده روی ان توجه کنیم
این تصاویری هست که فرزندان ما هر روز میبینند و الگو میگیرند! 😔
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شهید فخریزاده، زیرساختهای علمی ایران را ارتقا داد
🔹دکتر محمودرضا آقامیری (رئیس دانشکده هستهای دانشگاه شهید بهشتی): شهید فخریزاده در همه حوزهها به دنبال توسعه زیرساختها بود؛ از حوزه هستهای تا بیوتکنولوژی، واکسن و حتی مسائل امنیتی، اینگونه شخصیتها را کمتر در کشور داریم.
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACJctho6e6AAFsKv2Oi0SeAYocYDqgYvIAAlYLAALK6hFRnilwkqrPXAciBA.mp3
1.03M
🔰شهدا با شما سخنی دارند ...
🔻کاری از گروه رسانه ای
هیئت بیت النبی (ص)
به مناسبت هفته بسیج
🎙دکتر رفیعی
#کلیپ_صوتی
#شهیدانه
#بسیج
@Modafeaneharaam
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
قرائت زیارت عاشورا با صدای علی فانی
#چله_زیارت_عاشورا🌹
تقدیم به محضر آقا صاحب الزمان (عج) و شهید حاج قاسم سلیمانی و جمیع شهدای مدافع حرم🕊
36 روز مانده💔
تا سالگرد شهادت#حاج_قاسم🕊
پیشنهاد ویژه👌
#چله_شب_چهارم
#شب_جمعه
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت🔰 #شهیده_راضیه_کشاورز🌹 هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علی
جمع کل صلوات :001\33/521🌹
انشاءلله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا📿
ختم #صلوات به نیت🔰
#شهید_اکبر_توسنگ🌹
هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید
@Ahmad_mashlab1115
مدافعان حرم 🇮🇷
💠قسمت چهل و چهارم داستان دنباله دار فرار از جهنم: مسیر آتش . مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که
✅ادامه داستان واقعی 🌺فرار از جهنم🌺
💠قسمت چهل و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: اراده خدا
بهش آرام بخش دادم … تمام شب رو خوابید اما خودم نتونستم … نشسته بودم و نگاهش می کردم … زندگی مثل یه فیلم جلوی چشمم پخش می شد … هیچ وقت، هیچ کسی دستش رو برای کمک به من بلند نکرده بود …
.
.
فردا صبح، با روشن شدن آسمون رفتم ماشین رو آوردم … جز چند تا خراش جزئی سالم بود … راه افتادیم … توی مسیر خیلی ساکت بود … بالاخره سکوت رو شکست ..
.
.
– چرا این کار رو کردی؟ …
.
زیر چشمی نگاهش کردم … به خاطر تو نبود … من به پدرت بدهکار بودم … لیاقتش بیشتر از داشتن پسری مثل توئه …
.
– تو چی؟ لابد لیاقتش آدمی مثل توئه …
.
.
زدم بغل … بعد از چند لحظه …
.
– من 13 سالم بود که خیابون خواب شدم … بچه که بودم دلم می خواست دکتر بشم … درس می خوندم، کار می کردم … از خواهر و برادرهام مراقبت می کردم …
می خواستم از توی اون کثافت خودم و اونها رو بیرون بکشم اما بدتر توش غرق شدم … هیچ وقت دلم نمی خواست اون طوری زندگی کنم … دیدن حنیف و پدر تو، تنها شانس کل زندگی من بود … .
.
رسوندمش در خونه … با ترمز ماشین، حاجی سریع از خونه اومد بیرون … مشخص بود تمام شب، پشت پنجره، منتظر ما کشیک می کشیده … .
.
وقتی احد داشت پیاده می شد … رو کرد به من … پدرم همیشه میگه، توی زندگی چیزی به اسم شانس وجود نداره … زندگی ترکیب اراده ما و خواست خداست …
.
اینو گفت و از ماشین پیاده شد …
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت چهل و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: من گاو نیستم
.
برگشتم خونه … تمام مدت، جمله احد توی ذهنم می چرخید … یه لحظه به خودم اومدم … استنلی، اگر واقعا چیزی به اسم شانس وجود نداشته باشه … یعنی … .
تمام اتفاقات زندگیم … آیات قرآن … بلند شدم و با عجله رفتم سراغ قرآن … دوباره برش داشتم و شروع کردم به خوندن … از اول، این بار با دقت … .
.
شب شده بود … بی وقفه تا شب فقط قرآن خونده بودم … بدون آب، بدون غذا … بستمش … ولو شدم روی تخت و قرآن رو گذاشتم روی سینه ام …
ما دست شما رو می گیریم … شما رو تنها نمی گذاریم … هدایت رو به سوی شما می فرستیم … اما آیا چشمی برای دیدن و درک کردن نعمت های خدا هست… آیا شما هدایت رو می پذیرید یا چشم هاتون رو به روی اونها می بندید …
.
.
تازه می تونستم خدا رو توی زندگیم ببینم … اشک قطره قطره از چشم هام پایین می اومد … من داشتم خدا رو می دیدم … نعمت ها … و هدایتش رو … برای اولین بار توی زندگیم خدا رو حس می کردم …
.
.
نزدیک صبح رفتم جلوی در … منتظر شدم … بچه ها یکی یکی رفتن مدرسه … مادرشون اونها رو بدرقه کرد و برگشت داخل … بعد از کلی دل دل کردن … رفتم زنگ در رو زدم … حاج آقا اومد دم در … نگاهش سنگین بود … .
.
– احد حالش چطوره؟ …
.
– کل دیروز توی اتاقش بود … غذا هم نخورد … امروز، صبح زود، رفت مدرسه … از دیروز تا امروز فقط یه جمله حرف زد… موقع رفتن بهم گفت معذرت می خوام … .
– متاسفم …
.
مکث کرد … حس کردم زمان خوبی برای حرف زدن نیست… سرم رو پایین انداختم و خداحافظی کردم …
.
.
– استنلی … شبیه آدمی نیستی که برای احوال پرسی اومده باشه …
.
.
چرخیدم سمتش … هیچی، فقط اومده بودم بگم … من، گاو نیستم … یعنی … دیگه گاو نیستم …
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت چهل و هشتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: دست خدا
.
حال احد کم کم خوب شد … برای اولین بار که با پدرش اومد مسجد، بچه ها ریختن دورش … پسر حاجی بود … .
.
من سمت شون نمی رفتم … تا اینکه خود احد اومد سراغم … .
– میگن عشق و نفرت، دو روی یه سکه است … فکر کنم دشمنی و برادری هم همین طوره … خندید و گفت … حاضرم پدرم رو باهات شریک بشم … .
خنده ام گرفت … ما دو تا، رفیق و برادر هم شدیم … اونقدر که پاتوق احد، خونه من شده بود …
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان واقعی 🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت چهل و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: اراده خدا بهش آ
و اینکه اون روز چه اتفاقی افتاده بود، مدت ها مثل یه راز بین ما دو تا باقی موند … البته بهتره بگم من جرات نمی کردم به حاجی بگم پسرش رو کجاها برده بودم … و چه بلایی سرش آورده بودم …
.
.
سال 2011، مراسم تشرف من به اسلام انجام شد … اکثر افراد بعد از تشرف اسم شون رو عوض می کردن و یه اسم اسلامی انتخاب می کردن …
اما من این کار رو نکردم … من، توی زندگی قبلی آدم درستی نبودم … هر چند عوض شده بودم اما دلم نمی خواست کسی من رو با نام بزرگ ترین بندگان مقدس خدا صدا کنه … من لیاقتش رو نداشتم… .
.
اون روز، من تمام خاطراتم رو از بچگی برای حاجی تعریف کردم … و اون با چشم های پر از اشک گوش می داد …
.
.
بلند شد و پیشونی من رو بوسید …
.
– استنلی … تو آدم بزرگی هستی … که از اون زندگی، تا اینجا اومدی … خدا هیچ بنده ای رو تنها نمی گذاره و دست هدایتش رو سمت اونها می گیره … اما اونها بی توجه به لطف خدا، بهش پشت می کنن …
خدا عهد کرده، گناه افرادی که از صمیم قلب ایمان میارن و به سوی اون برمی گردن رو می بخشه و گذشته شون رو پاک می کنه … هرگز فراموش نکن … دست تو، توی دست خداست …
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت چهل و نهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: اولین نماز
.
چند هفته، حفظ کردن نماز و تمرینش طول کشید … تک تک جملات عربی رو با ترجمه اش حفظ کرده بودم … کلی تمرین کردم … سخت تر از همه تلفظ بود … گاهی از تلفظ هام خنده ام می گرفت … خودم که می خندیدم بقیه هم منفجر می شدن …
.
می خواستم اولین نماز رو توی خونه خودم بخونم … تنها …
.
.
از لحظه ای که قصد کردم … فشار سنگینی شروع شد … فشاری که لحظه لحظه روی قفسه سینه ام بیشتر می شد …
.
وضو گرفتم … سجاده رو پهن کردم … مهر رو گذاشتم … دستم رو بالا آوردم … نیت کردم و … الله اکبر گفتم …
.
.
هر بخش رو که انجام می دادم همه گذشته ام جلوی چشمم می اومد … صحنه های گناه و ناپاک … هر لحظه فشار توی قلبم سنگین تر می شد … تا جایی که حس می کردم الان روح از بدنم خارج میشه … تک تک سلول هام داشت متلاشی می شد … بین دو قطب مغناطیسی گیر کرده بودم و از دو طرف به شدت بهم فشار می اومد … انگار دو نفر از زمین و آسمان، من رو می کشیدند …
.
.
چند بار تصمیم گرفتم، نماز رو بشکنم و رها کنم … اما بعد گفتم … نه استنلی … تو قوی تر از اینی … می تونی طاقت بیاری … ادامه بده … تو می تونی …
.
.
وقتی نماز به سلام رسیده بود … همه چیز آرام شد … آرام آرام … الله اکبرهای آخر رو گفتم اما دیگه جانی در بدن نداشتم … همون جا کنار مهر و سجاده ام افتادم … خیس عرق، از شدت فشار و خستگی خوابم برد …
.
.
از اون به بعد، هرگز نمازم ترک نشد … در هر شرایطی اول از همه نمازم رو می خوندم …
🔵🔵پ.ن: بنده از نویسنده داستان پرسیدم ک چرا برای استنلی خواندن نماز اینقدر سخت بود ایشون فرمودن ب خاطر اینکه استنلی حرامزاده بوده و شیطان مستقیما در بسته شدن نطفه ش نقش داشته.
وقتی چنین افرادی از صف شیطون جدا میشن و میخوان کار خوبی انجام بدن براشون خیلی خیلی سخته ، چون براشون یه جنگ محسوب میشه با شیطان .. به هر میزان که قدرت روحی شون قوی تر باشه و عمق مسیر توبه بیشتر باشه فشار بیشتری رو تجربه می کنن چون کل صفوف شیطان برای برگشت اونها تجهیز میشن…
⬅️ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: مدیر یک قلّه برافراشته است
@Modafeaneharaam
🌹#با_شهدا|شهید محمدرضا عقیقی
✍️ مادر حلالم کن
▫️در آشپزخونه غرق حال و هوای خودم مشغول کار بودم کــه محمدرضا بــا صدای بلند گفـت: مـادر! نگاه کردم و دیدم دم درب ورودی ایسـتاده اومـد تـوی آشـپزخونه و شـروع کـرد بـه چرخیدن دور مـن و میگفـت: مادر حلالم کـن... مـادر حلالم کن. گفتم:
آخه چیکار کردی که حلالت کنم؟
گفت: وقتی اومدم صداتون کـردم متوجـه نشـدید. بعـد بـا صدای بلند صداتون کـردم. حلالم کنید اگه صدایم رو روی شما بلنـد کـردم...
📚 کتاب همسفر تا بهشت ۱، صفحه ۹۴
@Modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع🌹
هر چند وقت یه بار تماس میگرفت ،
چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ،
بهش گفتم : مادر نمیای؟؟
گفت : مامان از تو انتظار نداشتم !
خیلی ازش عذر خواهی کردم ...
گفت : مامان من نمیتونم بیام .
با چه رویی برگردم ؟چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..😔
تو خواب دیدم شهید شد و افتاد ، من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده
همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس
روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.💔
همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...😭
#به_روایت_مادرشهید
#شهادت_بهمن۹۴
@Modafeaneharaam