مدافعان حرم 🇮🇷
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_هفتم #بخش_دوم سریع رفتم از
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_هشتم
رسیدیم مهران.فردا از مرز رد میشیم و میریم به سوی نجف🌷مستقر شدیم توی یک حسینه.الان خستگی هممون در رفته.هم من.هم زینب و هم نرگس.
گلی رو دیدم اما توی حال خودشه🤔.از دیروز توی اتوبوس دیگه ندیدمش.می زارم یه ذره فکر کنه. سه تایی دور هم جمع شده بودیم داشتیم صحبت می کردیم.
-وای رضوان نشستی این گوشه هی کتاب می خونی.کتاب خوره داری مگه خواهر؟😒
در حالی که به نرگس لبخند میزدم گفتم:
—خب کار دیگه ای که فعلا نداریم تا فردا.اگه همینجوری بی کار بشینم دق می کنم از شوق😍
بعد از گفتن این حرف یاد این شعر افتادم:
مزه عشق به این خوف و رجا هاست رفیق
عشق سرگرمی اش ازار و تسلاست رفیق
قیمت یک دم از آن وصل چشیدن یک عمر
گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق💔
نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم
تشنگی ناب ترین لذت دنیاست رفیق.
-هی گفتی.ما هم همین حال رو داریم.🍃
در همین میان زینب گفت:
-پاشید.بلند شید تنبل ها یک سری بریم بیرون ببینیم چه خبره.این ور و اون ور سخنرانی و موکبی چیزی هست یا نه👀
با پیشنهاد زینب موافقت کردیم آماده شدیم.بیست دقیقه ای بیرون چرخیدیم تا یک حسینیه پیدا کردیم.سخنرانی داشت🎤. ما هم رفتیم توی قسمت خانوم هاش نشستیم.
بعد از خوردن چای و شیرینی سخنرانی شروع شد.
چیز زیادی یادم نیست از سخنرانی اما این رو خوب یادمه.
((در قبایل عرب همواره جنگ بود، اما مکه زمین حرام بود و چهار ماه رجب ذی القعده ذی الحجه و محرم زمان حرام یعنی که در آن جنگ حرام است☝️.دو قبیله که با هم میجنگیدند تا وارد ماه حرام می شدند جنگ را موقتا تعطیل می کردند اما برای آنکه اعلام کنند که در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست و ماه حرام رسیده است و چون بگذرد و جنگ ادامه خواهر یافت سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله پرچم سرخی برمی افراشتند تا دوستان،دشمنان و مردم،همه بدانند که:جنگ پایان نیافته است.))‼️
امروز را نوشتم:آن ها که به کربلا می روند می بینند که جنگ با پیروزی یزید پایان گرفته و بر صحنه جنگ ارامش مرگ سایه افکنده.🌱
اما باید ببینند که بر قبه آرامگاه حسین پرچم سرخی در اهتزاز است.🚩
بگذار این سال های حرام بگذرد...
پايان قسمت هشتم
امیدوارم لذت برده باشید
#کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید مدافع حرم سیدرضا حسینی🌹 (فاطمیون) #ایام_شهادت هدیه به حضرت زهرا (سلام الل
جمع کل صلوات:
🌹8,824🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏
مدافعان حرم 🇮🇷
شهید مدافع حرم
و شاعر اهل بیت ع #سید_مجتبی_ابوالقاسمی 🌺
💢چند روزی تا شروع دهه ی مُحرم نمانده بود. دور هم نشسته بودیم. رو کردم به سیدمجتبی و گفتم: «یه شعری می خوام به زبون محاوره ای برام آماده کنی واسه حضرت رقیه! می خوام شب سوم مُحرم تو حسینیه بخونم!» ☺️
گفت: «به روی چشم حاجی! مضمون شعر چی می خوای باشه؟» موارد را مطرح می کردم و از سید می خواستم که آن روایات و مقاتل و زبان حال ها را در شعرش به کار ببرد و همان مصائب و روایات در خصوص دختر سه ساله امام حسین علیه السلام را یکی یکی برایش شرح دادم.👌
سعی میکردم فضای شهادت #حضرت_رقیه را برایش ترسیم کنم تا بیشتر در فضای شعری که مدّ نظر من است قرار بگیرد.🍃
سرش پایین بود و من مشغول حرف زدن که یکباره چشمم به صورت سید افتاد. اشک هایش جاری و گونه هایش خیس شده بود😢. آنچه برایش روایت کرده بودم تا در محتوای شعر بگنجاند، شده بود روضه برایش. 💔
با دیدن حالت سید، دیگر حرف نزدم و سکوت کردم. میترسیدم اگر داستان را ادامه بدهم، سید به هق هق بیفتد و صدای گریه اش بلند شود. من بغض کرده بودم و سید آرام اشک می ریخت. 😭همان مجلس چند نفره مان شده بود مجلس عزای حضرت رقیه! عجب دل صاف و نازک و شکننده ای داشت سیدمجتبی و یقیناً شعری که از این دل برمیخواست بر دل مینشست🍁.هنوز بند بند شعری را که نوشت به خاطر دارم:
«کنج ویرونه شده ام همزبون بابا!
بسته جونم به جون بابا!
شدهام نوحه خون بابا!
پامو دادم نشون بابا!»😭😭
آن شبی هم که نوحه را نوشت📝 و آورد تا به من تحویل بدهد، به عنوان تمرین چند بند آن را خواندم.سید گفت: «حاجی! میشه همه ی بندهای شعر رو بخونی!» تک تک بندها را خواندم و سید زار زار گریست😔. آن شب هم روضه ای دیگر برپاشد. روضه ای سوزناک تر از روضه ی قبل.🥀
✍🏻راوی: حاج رجب لطفی خلف(مداح اهل بیت)
📕منبع: کتاب «سید زنده است»
@Modafeaneharaam
💔 بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند😔، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند.‼️
مادر شهید میگفت:
قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر #عزاداری و سینه زنی برای #امام_حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.✨🌱
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌹
اولین شهید مدافع حرم کرمان
شادی روحشون #صلوات
@Modafeaneharaam
🚩 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار فرماندهان سپاه :
سیاست فشار حداکثری آمریکا شکست خورد ✌️
🔻 آمریکاییها در سیاست #فشار_حداکثری شکست خوردند. خیال میکردند اگر سیاست فشار حداکثری روی ایران متمرکز شود، جمهوری اسلامی مجبور به نرمش میشود؛ تا این ساعت به حول و قوهی الهی فهمیدند فشار حداکثری، خودشان را دچار مشکل کرده👌 و تا این اواخر برای اینکه یک حالت نمادینی برای تسلیم ایران درست کنند و رئیسجمهور کشورمان را وادار به ملاقات کنند به التماس هم افتادند و رفقای اروپاییشان را واسطه قرار دادند؛ تا آخر هم موفق نشدند و این سیاست تا آخر هم شکست خواهد خورد. ۹۸/۷/۱۰ 🔻
@Modafeaneharaam
⭐️🌙 خواب سید محمد
فرزند شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر 🌙⭐️
قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم.
پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا...🌷
همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره🍼
ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش☝️. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده.
دلم پر میزد برای رفتن💔
سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم.
مامانم باجون ودل مراقبش بود🌺
یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه.
میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده.😄
بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم😍. بالا بود، پیش سقف.
کلی باهام بازی کرد. برام غذا آوورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم❤️
بله شهدا زنده اند 🌹🕊
@Modafeaneharaam
🚨 خبر
🌸بسم ربّ الشّهداء والصّدّیقین و عباده الصالحین🌸
🌱امروز و در آستانه #اربعین حسینی و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها سرهنگ پاسدار حاج #محمود_توکلی جانشین قرارگاه #تفحص_شهدا در کردستان عراق، در جریان عملیات کاوش پیکرهای مطهر شهدای دوران دفاع مقدس در منطقه عملیاتی پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل گردید🕊🌹
خوشا به سعادتتون، مزدتونو از ارباب گرفتین...
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_هشتم رسیدیم مهران.فردا از مرز
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_نهم
بارون شدت گرفت.جوراب و چادرم خیس خیس شده بود.اشک های صورتم زیر بارون دیگه معلوم نبود💔.همین جوری راه می رفتم.کاری هم نداشتم پاهام داره روی این سنگ های سرد یخ میزنه.مبهوت بودم.توی باورم نمی گنجید و نمی دونستم چرا دارم گریه می کنم.‼️
من..#اربعین...حرم مولا...ایوان نجف..😭😭
دستم رو می مالم به در و دیوار حرم.بوی بابا میده.بوی همون بابایی که تابوت مادرم رو کنار گهواره محسن ساخت و سوخت...😔😔
چقدر این بو برای دختر یتیمش آرامش بخشه...
بوی همون بابایی که خودش و بچه هاش توی تاریکی شب،غریبانه مادر رو خاک کرد وسوخت...😭😭😭💔
بوی همون بابایی که شاهد دیوار و در بود...😭😭
آره بابام خیلی چیز هارو دید و دید و دید...
بوی همون بابا...
همونی که فاتح خیبر بود...👌
بوی بابای زینب رو می داد.بوی بابای حسن رو می داد.بوی بابای ام کلثوم رو می داد.بوی بابای عباس رو می داد❤️.بابام خیلی خوش بو بود.اما...
اما به غیر از همه این عطر های مدهوش کننده...
حرم بابام بوی سیب رو می داد...
همه جای حرم بابام بوی سیب پیچیده بود.🍃
دیگه پاهام از سرما هیچ حسی نداشت.همون جا زیر بارون وسط صحن نشستم.دور و اطراف رو که نگاه کردم فقط من حالم این نبود.صداها توی گوشم میپیچه.
اینجا کجاس؟مگه میشه قشنگ تر از اینجا؟اینجا خود بهشته...✨
هر گوشه ایوون یه دسته سینه زن.
گوشه به گوشه حرم دسته دسته شده بود.
از یک طرف صدا میومد:امیری حسین....✋
از طرف دیگه نجوای :علوی میمیرم مرتضوی میمیرم انتقام حرم زینب و من میگیرم...✌️
صدا ها توی هم قاطی می شد و نوای قشنگی رو می ساخت.
هرجا سرت رو برمی گردوندی سینه زنی بود.انگار دوباره محرم شده.انگار نه انگار چهل روز می گذره.چهل روز.🏴
چهل رو می گذره از بی بابا شدن سکینه.چهل روز عین برق و باد گذشت از کتک خوردن رقیه😔چهل روز گذشت از نیومدن عمو.چهل روز گذشته.چهل روز از رفتن اصغر چهل روز از نبودن اکبر....😭😭
نه چهل روز نمی گذرد...
اصلا از آن روز به بعد مگر زمان توان حرکت دارد؟
مگر می شود؟
حسین نباشد و چهل رو بگذرد‼️
چیزی برای نوشتن نداشتم جز این:
باخبران غمت بی خبر از عالمند...
پايان قسمت نهم
امیدوارم لذت برده باشید
#کپی_با_صلوات🌸
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید ساسان اهور🌹 #ایام_شهادت هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی
جمع کل صلوات:
🌹23,635🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏