eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ به مناسبت سالگرد تدفین شهدای گلبهار و گرامیداشت سومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم حسین محرابی🌹 🔻چهارشنبه ١٣ آذرماه ⏰ساعت ٨:٣٠ صبح 🏢دانشگاه آزاد اسلامی گلبهار #خراسان_ر‌ضوی #گلبهار @Modafeaneharaam
🍃میگفت در سامراء ، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی و اینجا پشت میزی  و همه می خواهند به شما احترام بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت .😇 البته می گفت که حضرت آقا و یا نماینده  ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم، بگویند برو رفتگر محله باش ، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد من می رفتم🖐، همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتجه رسید که دفاع از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است. ✌️ آقا مهدی همواره به دنبال خدمت بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر جانبازی که داشت دنبال حق و حقوقت باش💶 اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند. به قول آقای ماندگاری که در مراسم شهید نوروزی سخنرانی می کرد🎤 ، می گفت ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد.🌺 شهید مدافع حرم امامین عسکریین مهدی نوروزی🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیراهن تیر خورده‌ی شهیـد حسیـن محـرابی 😔😔 یادشون با صلوات🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️تذکر صریح #رهبر‌_انقلاب: اگر توان مدیریتی ندارید، مسئولیت نپذیرید!☝️ @Modafeaneharaam
منصور عباسی همچون «حبیب ابن مظاهر بود پیرمردی شجاع، دلیر و نترس و واقعا شایستگیش را هم داشت👌. خدا شهید منصور عباسی را خیلی دوست داشت و در سنین پیری به او مقام شامخ #شهادت را هدیه کرد.🌹 این شهید بزرگوار اخلاص و تواضع بسیار بالایی داشت از همه مهم‌تر مردم‌داری ایشان بود ورفیق دردهای بچه‌های مردم بود👌 پیرمرد خوش اخلاقی بود که زود با همه میجوشید، بانشاط و سرزنده، مخلص و بی ریا🌸 در کارها جدی و اثر گذار بود و پست و مسئولیت براش معنایی نداشت هر کاری که از دستش بر می آمد انجام میداد و برخلاف خیلی ها که ادعا دارند و درکار کم فروشی میکنند بی ادعا و کاری بود و میدانی عمل میکرد.👌 شهید منصور عباسی🌹 #ایام_شهادت🕊 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_اول 🎀 مقدمه 💔 دلم گرفته بود. دوتا از خوب ترین
❤️ بسم رب الشـھــدا ❤️ 🌹 محسن قبل از اینکه به دنیا بیاید، داشت توی زندگی مادرش جوانه می زد. ملیحه از وقتی خودش را شناخت، فکر می کرد هیچ چیز از حرمت بزرگترها مهم تر نیست. به مادر بزرگ هایش زیاد احترام می گذاشت. دعای خیرشان همیشه جلوتر از ملیحه می رفت و درهای بسته را برایش باز می کرد. ❤️ مادربزرگ مادری اش مفسر قرآن بود و خانه اش محل رفت و آمد خانم های مشتاق ِ یادگیری. مستمعین جلساتش گاهی تا دویست نفر هم می رسیدند. میزبانی آن همه مهمان توان می خواست. 🙏پیرزن دیگر از تک و تای سابق افتاده بود. گردو غباری که روی اسباب خانه اش می نشست بهش می گفت: _ دیگر دوره ات گذشته حاج خانم! 🔶🔻اما ملیحه کمک حال مادربزرگ بود. دوست نداشت هیچ وقت دوران چیز های خوب سربیاید. محسن از همان وقت ها توی زندگی ملیحه شروع کرد به روییدن. ☺️ مادربزرگ وقتی چروک های صورتش به خنده وا می شدند، از ته دل دعا می کرد: _ الهی بچه هات چراغ دلت باشند ملیحه جان! سوی چراغ محسن از همان وقت ها توی زندگی ملیحه تابیدن گرفت. 💖 ادامه دارد... @Modafeaneharaam
💖 ملیحه عروس تازه بود. وقتی محمدمهدی می رفت سر ِکار تنهایی اش را با انجام کار های خانه از سر می گذراند. خودش را مشغول می کرد تا برنامه مورد علاقه اش شروع شود. ⇜ قرائت جواد فروغی ...✨ پسر بچه خوش صدا و خوش سیمایی که آن روزها اسمش سر زبان ها افتاده بود. زمان برنامه را از حفظ شده بود. رأس ساعت خودش را می رساند جلوی تلویزیون و می نشست. 📺 مجری با جواد خوش و بش می کرد و بعد می خواست که قرائتش را شروع کند. 🌺 وقتی آیات خدا با صدای پُر و شش دانگ جواد طنین پیدا می کرد، دل آدم می لرزید. ملیحه قرائت خوب را می شناخت. با تلاوت مادربزرگ، اوج و فرودهای بجا را شناخته بود. از بچگی با خانواده و حالابا محمدمهدی در محافل قرآنی، رفت و آمد داشت. 🚶‍♀ جلو تلویزیون به صورت معصوم جواد ِکوچک خیره می ماند وتوی دلش با خدا گفت و گویی در می گرفت. از خدا می خواست بچه هایی روزی اش کند که قرآن را به همین خوبی برای مردم بخوانند 🌺 ادامه دارد... @Mosafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داشتیم با ماشین از روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، #بنزین تمام کرد ⛽️ پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛  ولی حاج حمید با ناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه گوشتون کنید! هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر خدا نکنید😞 حتی اگه نیازمند شدید فقط از خدا بخوایدوبه اون توکل کنید☝️ با ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما بنزین می فرسته⁉️ گفت : بله اگه توکل کنی می فرسته. بعد هم کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین انداخت که یک مرتبه یکی از دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد😧 حاج حمید گفت : دیدی اگه به خدا اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟☺️ شهید حاج حمید تقوی فر🌹 @Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید دفاع مقدس حاج حسین خرازی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh
1_116323329.mp3
5.21M
🎤مداحی آقای کریمم یار قدیمم❤️ اسمتو مینویسم روی عقیقم✨ همه اهل بیت عزیزدلن اما... با امام حسن یجور دیگه رفیقم💚 #حسنی‌ام_من❣ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#اَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یابَقیَّه‌الله ✨ گرچـه ایـن شهر شلـوغ اسـتــــ ولـی باور ڪن.....😔 آن‌چـنـان جـای تـو خـالےاست؛ صـدا می‌پـیچـد...💔 اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ✨ @Modafeaneharaam
به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت👌. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند😭 و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن!😭 حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است☺️. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم. در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت☝️. شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد🖌. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می‌کرد و تا صبح آنجا بود. این برنامه ثابت شبهای جمعه‌اش بود🌸. صبح می‌آمد خانه، استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می‌رفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود. وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح می‌گفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است😭! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقوایش را محکم کند. راوی : پدر شهید مدافع حرم رسول خلیلی🌹 @Modafeaneharasm
#اطلاع_رسانی_مراسم🔰 #سومین #کنگره_شهدای_مدافع_حرم🌹 زمان : پنج شنبه ۱۹ دیماه ۹۸ بعد از نماز مغرب و عشاء مکان : سالن شهید آوینی فرهنگسرای بهمن💠 @Modafeaneharaam
طبق گفته خانواده شهید مرتضی ابراهیمی🔰 این شهید بزرگوار قبل از شهادت پنج میثاق‌نامه📜 (برای همسر، پدر و مادر، فرزندان، خواهران و همکاران) تهیه کرده بود.🌹 شهید ابراهیمی: "پشتیبان #ولایت باشید که چراغ راه است."✨🕊 @Modafeaneharaam
از این اخلاق روح‌الله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت قسم نمی‌خورد. 👌 برای تاکید روی حرفش، فقط می‌گفت: « راست میگم »🌹 به نقل از: یکی از دوستان شهید مدافع حرم  شهید روح الله قربانی🌸 شهادت خوب است ولی تقوا بهتر @Modafeaneharaam
مسئول واحد شهداي كانون ( کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ) بود ♻️ روي وصيت نامه شهدا كار مي كرد ، قرار بود برای شهيد عبدالحميد حسينی كتاب بنويسد نصف از كارش را هم كرده بود📘 هميشه می گفت : فكر نكنيد اين كارها را خودم مي كنم ، اين ها را خدا و امام زمان (عج) راه مي اندازند .☝️🌺 مي گفت : باید شهدا را به همه نشان دهیم و این وظیفه بر گردن همه ما است .👌 شهید محمد مهدوی🌹 @Modafeaneharaam
🕊 شهادت پلیس مازندرانی در شادگان 🔹 پایگاه شهدای ناجا از به شهادت رسیدن یکی از کارکنان واحد گشت کلانتری ۱۱ شهرستان شادگان و دستگیری عامل تیراندازی توسط مامورین پلیس در پی تیر اندازی فردی مسلح خبر داد. 🔹 صبح امروز در پی تیراندازی فردی مسلح در شهرستان شادگان استواردوم #یاسر_سپیدرو مجروح و پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. ضارب توسط مامورین دستگیر شد. 🔹 شهید سپیدرو‌ اهل استان مازندران، متاهل و دارای یک فرزند دختر بود. @Modafeaneharaam
از ساعت 12 تا 4 صبح پست می دادیم. هر دو ساعت یکی از بچه ها برای پست بیدار می ماند. من معمولا به جای بچه ها بیدار می ماندم.👀 وقت اذان صبح داشتم می رفتم توی اتاق نماز بخوانم که دیدم حسین درب اتاقی که تعدادی از بچه ها خوابیده اند را باز کرده⁉️ مچ اش را گرفتم و گفتم چه کار می کنی داداش جان! چرا در اتاق را باز گذاشتی؟ بچه ها سرما می خورند.❄️ رو کرد به من و با خنده خاص خودش گفت: نه داداش! دیشب با این بچه ها کُری داشتیم. شب وقت خواب دیدم آب معدنی های ما نیست.😐 کاشف به عمل آمده بطری های آب معدنی را از واحد ما دزدیده اند😏 منم در را باز گذاشتم، تا تنبیه شوند.😁 همه این جملات را با همان لبخند و لحن سرشار از شوخ طبعی اش بیان کرد که مرا به خنده انداخته بود. هر طور بود قانع اش کردم که بابا حالا این دفعه را بی خیال شو برادر!😅 شهید حسین مشتاقی🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه به شهادت رسیدن مامور ناجا و دستگیری فرد مهاجم در شادگان 🔸 فیلم اول لحظه به شهادت رسیدن مامور ناجا و یک شهروند شادگانی است و فیلم دوم لحظه دستگیری قاتل. 🔺 در شبکه های مجازی به اشتباه فیلم دوم را لحظه شهادت مامور نیروی انتظامی اعلام کرده اند. @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_سوم 💖 ملیحه عروس تازه بود. وقتی محمدمهدی می رفت سر ِکار تنهایی اش را
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 💠 سال شصت و هفت بود. جنگ داشت به روز های آخرش نزدیک می شد. سرمای آن آبان را، تولد محسن 💕، برای ملیحه گرم کرد. اسمش را گذاشت محسن. چون دوست داشت محسن ِ فاطمه سلام الله علیها زنده می ماند. 🍁🍂 می خواست محسنش به خوبی محسنی که هیچ وقت به دنیا نیامد زندگی کند. به همین خاطر بود که تمام ایام بارداری اش در هر مجلسی حاضر نمی شد و دست به هر لقمه ای نمی برد. آن نُه ماه از قرآن کنده نشد. 🌷🌱 کار هر روزش خواندن زیارت عاشورا و امین الله بود. انگار منتظر بچه ای بود که قوت غالبش همین چیز ها باشد . 👶 محسن، سفید و قشنگ بود. ملیحه از خلق و خویَش متعجب بود. بهش می گفت: فرشته! 💞 آرام بود و بهانه نمی گرفت. غذایش را با خوشحالی می خورد وخوب می خوابید و گریه نمی کرد. 👌 انگار از همان وقت ها از خدای خودش حسابی راضی بود. ملیحه نفهمید اصلا محسن چطور از آب و گل در آمد. بس که بی آزار بود این بچه 🌸 ادامه دارد... @Modafeaneharaam
محسن، سه ساله بود. صبحانه اش را که می خورد، می رفت اتاق بچه ها. مامان توی آشپزخانه مشغول بود که صدای ضبط بلند می شد. 📼 📻 صدای شحات محمد انور بود. باز محسن رفته بود سراغ ضبط برادر هایش. آنقدر با ضبط ور رفته بود که یاد گرفته بود چطور ازش استفاده کند. یک روز که مامان سر زد به اتاق بچه ها، از دیدن دم و دستگاهی که محسن درست کرده بود خشکش زد. ❤️ محسن یک روسری دور سرش بسته بود و یکی را هم انداخته بود روی شانه اش و نشسته بود روی یک بالش. یک آیه را که شحات می خواند، محسن ضبط را خاموش می کرد و با زبان بچگانه اش از شحات تقلید می کرد. 😅 وقتی چشمش به مامان افتاد خنده اش گرفت؛ انگار از قیافیه خودش! گفت: _ من می خوام شحات انور بشم! ظهر که مامان کار های خانه را تمام می کرد، می دید که محسن هنوز مشغول شحات انور شدن است! 🎈 محسن بعد از ناهار استراحت می کرد و باز مشغول ضبط صوت می شد. اسباب بازی هایش خاک می خوردند. زیاد نمی رفت سراغشان. آدم بزرگ بود از بچگی .. ادامه دارد...🌹 @Modafeaneharaam