eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
عاااااااااالیه😍😍😍☝️☝️☝️
باباجونم خودم خَم مےشم و بندپوتین هاتو رو محڪم مےبندم ... پاے‌فرزندان باباحیـــــدر؏ درمیان است ... #جانم_رقیه_ارباب؏💔 @modafeaneharaam
اولی : امسال روزه می گیری ؟ دومی : آره اگه خدا بخواد …☺️ اولی : منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه ؟ دومی : همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه …😊 .@modafeaneharaam
# پروفایل پسرونہ
# پروفایل دخترونہ
ﺧـﺪﺍﯾﺎ... ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺳـﺖ ﺧـﺎﻟﯽ ﺯﺷـﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﺎﻧـﯽ ﺭﻓﺘﻦ ! ﺩﺳﺖ ﭘﺮ آمـده ام … ﺩﺳﺘﯽ پر ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ، ﭼﺸﻤـﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﯿـﺪ ! @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
نـــواے ربنـا...... ماه مبارکـــ مهمــانے خـــدا🌹
مسافـر پرواز رمضـان 🍃 پروازت بی خطر ؛ امیدوارم توشه ات فراوان باشد و سهم سوغـات من دعـای شبهـای قدرت !🙏 پیشاپیش حلــول مـ🌙ــاه رمضـان مبارکـــ🌹🌹🌹 @modafeaneharaam
دلم کمــے آرامـش میخواهــد... کمـے استراحـت... از این پرچم‌هاے سه رنــگ... که سرتاسر پیکــرم بکشند و بنویسند: شهیــــد🕊🕊🕊 @modafeaneharaam
دسٺِ #شـ‌هـید❤ ️ پیش خدا رد نمےشود باید دعا ڪنیم ڪه ما را دعا ڪنند🕊 امشب #مدافعان حرم ڪاش از بهشٺ لطفے ڪنند یڪ #نظرے هم بما ڪنند😔 #شهیدآقـامحمودرضابیضایے🌹 @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#لبیڪ_یا_زینبــــــــــ_س💚 وقتش شده ... از به سر و سیݩـــــه زدݩ ... سیݩـــــه سپر ڪنیم و ... براے تو سر دهیـــــم ... @modafeaneharaam
ها بخونن انرژی بگیرن... هم بخونن امید بگیرن... نمیشه که فقط از خانوما بگیم همیشه وقتی از و حرف میزنیم از ها میگیم... از ها میگیم... اما امروز میخوام بگم: سلامت باشه اون پسری که، محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی... ولی خم به ابرو نمیاره! سلامت باشه اونی که، پاتوقش مزار س...😊 سلامت باشه کسی که، جای و تزریق_بازو...💪 پرورش میکنه و!️ سلامت باشه پسری که، سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه... نه مردمو! 👀 سلامت باشه هر چی پسره که، آستین بلند میپوشه و ... نه و ! سلامت باشه اونی که، نه میشناسه نه ...👸👱♀ دختر رویاهاشم نیست! سلامت باشه اون مردی که، وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن، نمی ره وسطشون بشینه.. سلامت باشه اون پسری که، بلده مکبر باشه و اول وقتش حجته.. سلامت باشه هرکی که، پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با "امنیت" میشینی و انگار نه انگار کنارش نشسته...
🌷شهیــد مدافـع حـــرم مهــدے صابرے🌷
مدافعان حرم 🇮🇷
🌷شهیــد مدافـع حـــرم مهــدے صابرے🌷
ایندفعه که دیدمش با دفعات قبل خیلی فرق داشت چهره ی نورانی و لحن صحبت تازه و ... تو بین حرفاش یکی در میون از رهبر حرف میزد... همش لفظ امام رو بکار میبرد... میگفت: امام گه هست ما تو میدون جنگ دلمون گرمه.. تا حالا اینجور ندیده بودمش.. یکی از بچه ها میگفت: بهش گفتم مهدی جون، وقتی اونجا هستی دلت برای خانواده و هیات و یزدانشهر تنگ نمیشه... شهید گفت: حاجی چی میگی..!!؟ بعدا از این همه سالی که اینجا بودم و زندگی کردم وقتی برمیگردم قم، اصلا احساس راحتی نمیکنم.. اینجا خیلی برام "غریبه"ست... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
1⃣قسمت اول: شهیدمدافع حرم جوانی 👈پدر 53 ساله حامد. پدری که از دار دنیا ، دو پسر داشته و حالا یکی از آنها شهید شده ؛ همان پسر کوچکتری که دلشان را گره زده بودند به لبخندهایش ، گریه‌هایش، بیقراری‌هایش. همان ته‌تغاری خانه که هیچ‌کس تاب دیدن یک لحظه دردکشیدنش را نداشت. همان که حالا نیست، جایش اینجا خالی است و داغش کهنه نمی‌شود. ➖رفتنش اما - چطور رفتنش- افتخار اهالی این خانه است:«ما از همان اول ، همان روزی که حامد آمد و گفت می‌خواهم بروم سوریه ، به او و شجاعتش و ایمانش افتخار کردیم.» همان اول برای این خانواده می‌شود، پاییز 93 ... یکی از همان روزهای پاییزی و سرد تبریز، که حامد سراسیمه آمد خانه و با ذوق و شوق گفت که یک خبر خوب برای شما دارم. خبر خوب؟! همه اهل خانه نشستند و سراپاگوش شدند تا حامد برایشان بگوید که چه چیزی اینقدر خوشحالش کرده و حامد لب باز کرد و گفت:« یادتان است که من همیشه می گفتم ای کاش 1400 سال پیش به دنیا می آمدم تا بتوانم در رکاب اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده ، می‌خواهم بروم سوریه و از خواهر اباعبدالله (ع) دفاع کنم.» ➖واکنش اهالی خانه بعد از شنیدن این جمله‌ها چه بود؟ جواب را از زبان پدر حامد بشنوید:« به پسرم افتخار کردم، آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی است که بتواند از دین اسلام و خاندان اهل بیت دفاع کند، پسر من هم هدفی جز این نداشت، چرا رضایت نداشته باشم؟!».. ⬅ادامه دارد....
مدافعان حرم 🇮🇷
2⃣قسمت دوم: شهیدمدافع حرم ➖برای اعزام دوباره بیتاب بود➖ رضایت خانواده حامد جوانی، بهمن ماه 93، برای اولین بار او را راهی سوریه کرد و این شد اولین ماموریت خارج از کشور حامد:« با حامد زیاد در ارتباط نبودیم، چون تماس یک طرفه بود، گهگاهی خودش زنگ می‌زد. » این را پدر حامد می گوید و حمیده پادبان، مادر حامد دنباله حرفش را می‌گیرد و می‌گوید:« ما شماره‌ تماسی از حامد نداشتیم، خودش هر ده روز یک بار زنگ می‌زد حالمان را می‌پرسید. می‌گفت حالم خوب است، نگران نباشید، ما هم نمی‌دانستیم دقیقا آنجا چه کار می‌کند فقط می‌دانستیم که از حرمین دفاع می‌کند و به او افتخار می‌کردیم. » در خلال همان تلفن‌های گاه و بیگاه اما پدر حامد یادش می‌آید که یک بار وقتی این طرف تلفن، اهالی خانه دلتنگی‌هایشان را ردیف کرده بودند و شرح این دلتنگی را امواج به سوریه رسانده بودند، حامد در جواب گفته بود :« من اینجا حس خیلی خوبی دارم؛ انگار که تازه به دنیا آمده باشم. من از وقتی اینجا رسیدم خودم را شناخته‌ام، از خدا می‌خواهم که این جهاد را از من قبول کند؛ شما هم دعا کنید. » خواستِ ته تغاری خانه را مگر می‌شد نشنیده گرفت و پشت گوش انداخت؛ همین شد که پدر و مادر سر نمازهای شان دعا کردند که خدا جهاد حامد را قبول کند... این اما حکایت ماموریت اول بود؛ ماموریتی که در آخرین روزهای اسفند با برگشتن حامد به ایران تمام شد؛ پدر حامد هنوز آن روزها را خوب به خاطر دارد:« حامد 25 اسفند 93 به خانه برگشت و نوروز 94 را پیش ما بود. ما از برگشتنش خیلی خوشحال شدیم چون از قبل قرار گذاشته بودیم که ششم فروردین مراسم عقد حامد را برگزار کنیم و استرس داشتیم که نکند حامد به مراسم نرسد...» اما حامدی که برگشته بود دیگر آن حامد قبلی نبود؛ « حامد خیلی بیتاب بود؛ اصلا نمی‌توانست اینجا دوام بیاورد، مدام می‌گفت باید بروم و درست فردای روز بازگشتش هم من را کنار کشید و گفت : بابا من ازدواج نمی‌کنم. شرایطش را ندارم. گفتم حامد ما با خانواده دختر صحبت کردیم، قرار گذاشتیم، حالا چطور بهم بزنیم؟ گفت: من می‌دانم که این بار که بروم سوریه، شهید می‌شوم؛ دیگر برنمی‌گردم. به خاطر همین نمی‌خواهم ازدواج کنم، من مدت زیادی زنده نیستم. » بیتابی حامد را مادر، یک جور دیگر برای ما به تصویر می‌کشد:« می‌گفت مامان دعا کن من را زودتر صدا بزنند برای اعزام...بعد که اعزامش چند روز دیر شده بود می‌گفت پس چرا من را صدا نمی‌کنند؟ نکند دعا نکرده باشی؟... ساکش را آماده بسته بود و گذاشته بود کنار در، تا هروقت زنگ زدند سریع ساک را بردارد و برود. » .... ⬅ادامه دارد... شادی روحش صلوات❤️
بـــــانو هر بــــار که از خــــانه بیرون میروی💒 گوشه چــــادرت را در دســــت بگیر☺️ و ارام زیر لـــب بگو هذه امانتک یا فاطمه الزهرا مدافعان حرم 🍃👇 join 👇🍃 @modafeaneharaam
ثبت چهــره شهیـد محسـن حججـے با بیش از ۷۰هزار اثر انگشت.... با هنرمندے استاد مجتبے مومن🌹 @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر مـرا ڪہ زاد.. به پیشانیمـ نوشتـ📝 "قربانیــش ڪنید☝ ️ ڪـہ او نــذر زینبـــ استـــــ....💔 #کـلنا_فـداڪ_یا_زینبـــ💛 @modafeaneharaam