💕 #زندگی_به_سبک_شهدا 💕
#یا_انیس_القلوبــــــ
💟 هرچے درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ!😅
✍ اولین غذایے ڪہ بعدازعروسیمان درست ڪردم استانبولے بود.
از مادرم تلفنے پرسیدم .شد سوپ..🍲
آبش زیاد شدہ بود ... 😐
منوچهر میخورد و بہ بہ و چہ چہ میڪرد. 😋
روز دوم گوشت قلقلے درست ڪردم .. شدہ بود عین قلوہ سنگ🙆
تا من سفرہ را آمادہ ڪنم منوچهر چیدہ بودشان روے میز و با آنها تیلہ بازے میڪرد قاہ قاہ میخندید 😂
و میگفت : چشمم ڪور دندم نرم تا خانم آشپزے یاد بگیرن هر چہ درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ 😌😆
📚 بہ روایت #همسر_شهید منوچهر مدق
@modafeaneharam
❤️🍃❤️
#زندگی_به_سبک_شهدا
#عالم_محضر_خداستـــ🌸
روز ازدواج سفارش دادہ بود روی دو تا پارچهی بزرگ نوشته بودند:
⭕️ "عالم محضر خداست
در محضر خدا گناہ نکنید... ⭕️
پرسیدم:
- "چرا این جمله رو نوشتی..!؟"
گفت:
- "جای این نوشتهها همین جاست.
هیچ کجا، توی هیچ مجلسی آدم نباید گناہ کنه مخصوصاً توی ازدواج ما."
✍به روایت همسر
#شهید_محمد_گرامی🌺
📚دل دریایی/ص۶۸
#زندگی_مشترکمون_رو_با_گناه_شروع_نکنیم☺️
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
@modafeaneharaam
#زندگی_به_سبک_شهدا
عباس نصفي از حقوق ماهانهاش را صرف امور خيريه ميكرد، در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانوادهاي ميداد كه يكيشان بيمار سرطاني و ديگري بچه يتيم داشتند😔، باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمرهاش و بخشي را خرج هيئات و مراسم مذهبي ميكرد.
در طول ماه شايد 20 روزش را #روزه ميگرفت و غذايي كه محل كارش به او ميدادند، به خانوادههاي مستمند ميداد👌، يكبار كه ميخواست به مأموريت برود دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر، بابا گفت من خجالت ميكشم دو غذا دستم بگيرم و ببرم اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت.🌹
#شهیدمدافع_حرم #عباس_آسیمه
🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات
@Modafeaneharaam
🔖 زندگی به سبک مدافع حرم، شهید محمد جمالی🌹
🔸 از خصوصیات مهم «شهید محمد جمالی» این بود که در هر سِمت، پُست و مقامی که قرار میگرفت دچار غفلت و غرور نمی شد!
🔸 همیشه در زندگی خود فرمایشات حضرت مولا علی(ع) در نهج البلاغه را در مورد پستی و بی اهمیتی دنیا، و یاد مرگ را مرور می کرد و آنها را سر مشق زندگی خود قرار می داد و حتی به دیگران هم مخصوصاً به خانواده خود انتقال می داد و به همین خاطر هیچ چیز از پول و ثروت و جاه و مقام و… نتوانست او را فریب دهد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
@Modafeaneharaam
#زندگی_به_سبک_شهدا❣
🍃یکی از شرایط ازدواجشان با من نیز حضور مستمرشان در کارزار نبرد بود لذا من هم پذیرفتم، یک سالی نامزد بودیم. مراسم ازدواجمان هم خیلی ساده برگزار شد و خدا هم به من توفیق داد تا همراهی اش کردم لذا ما چهار سال از دوران جنگ تحمیلی را در اهواز بودیم.
🍃عاشق ماه رجب بود و از ماه رجب عاشق اعتکاف.یک بار دوستانش به او گیر دادند که حاج عبدالله،فکر نمیکنی اگه این سه روز سر کار بمانی و به مردم خدمت کنی،مفیدتر و ثواب بیشتری دارد؟گفته بود:شما دو هفته مرخصی میگیرید و به شمال و تفریح و استراحت میروید،من هم سه روز مرخصی میگیرم با خدای خودم تنها باشم؛در حقیقت من میروم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بیشتر خدمت کنم.
✍راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالله_اسکندری
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
❤️ #زندگی_به_سبک_شهدا
🌹 رضا بینهایت صبور بود، وقتی بحثمان میشد، من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم میدید من آرام نمیشوم، میرفت سمت در، چون میدانست طاقت دوریاش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظهای از من دور باشد، او هم نقطهضعفام را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم، روی پلهی جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود.
🌸 شهید رضا حاجی زاده
✍🏻 راوی همسر شهید
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #جواد_جهانی
❄️همسر شهید نقل میکنند: من در تلفنم، نام همسرم، آقاجواد، را با عنوان «شهید زنده» ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای!
❄️قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شمارهاش را بگیرم. وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان «شریک جهادم و مسافر بهشت» ذخیره کرده بود. گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
#زندگی_به_سبک_شهدا
❇️ وقتی به گلزار شهدا می رفتیم دست بچه ها را نمی گرفت و من علت این مسئله را جویا شدم، او گفت،
در این مکان فرزندانی هستند که پدرانشان شهید شده و با این عمل من ممکن است آنها حسرت بخورند و ما که نمی توانیم برای آنها کاری انجام دهیم، حداقل آنها را ناراحت نکنیم....
🌹#شهید_داود_توکلی_تبار
@Modafeaneharaam
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.»
🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضیاش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند.
♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.»
📚 کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🔴شهید مدافعحرم #افشین_ذورقی
💜همسر شهید نقل میکند: آقاافشین، کارکردن در منزل را عار نمیدانست و حتی اگر خسته بود و یا تازه از محلّ کار برمیگشت، در کارهای خانه کمکم میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش، کاری در منزل نباشد؛ اینجور مواقع وقتی میدید کاری نیست، جاروبرقی را میآورد و منزل را جارو میکرد.
❤️برای مثال اگر از مأموریتِ یکماهه برمیگشت، اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست؛ وقتی میگفتم شما خسته هستی، میگفت من فقط به مأموریت رفتم درحالیکه شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای؛ از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر!
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🟡شهید مدافعحرم #رضا_حاجی_زاده
🌻همسر شهید نقل میکنند: رضا میدانست که من طاقت دوریاش را ندارم. بینهایت صبور بود. وقتی بحثمان میشد، من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی!
🌻او اصلا حرفی نمیزد. وقتی هم میدید من آرام نمیشوم، میرفت سمت در؛ چون میدانست طاقت دوریاش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظهای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را میگرفتم.
🌻او هم نقطهضعفام را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم. روی پلهی جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل. اصلا دادزدن بلد نبود.
🌸
🌸🌼
🌸🌼🌺
@Modafeaneharaam
❤️ #زندگی_به_سبک_شهدا
🌹 رضا بینهایت صبور بود، وقتی بحثمان میشد، من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم میدید من آرام نمیشوم، میرفت سمت در، چون میدانست طاقت دوریاش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظهای از من دور باشد، او هم نقطهضعفام را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم، روی پلهی جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود.
🌸 شهید رضا حاجی زاده
✍🏻 راوی همسر شهید
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خواهر شهید فهمیده :
💢"مهمترین مسئله محمدحسین فهمیده حفظ حجاب بود"
#زندگی_به_سبک_شهدا
به مناسبت سالروز شهادت شهید حسین فهمیده 🕊
@Modafeaneharaam
💟 #زندگی_به_سبک_شهدا
🌕 شهید مدافعحرم #سید_سجاد_حسینی
📀 راوے: همسر شهید
☔️ سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک میکرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا میدانست و از مهمانیدادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر میکردم چون سیدسجاد اجازه نمیداد من پذیرایی کنم.
⭐️ حتی گاهی خودش چای میریخت و میآورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان میآورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی میآورد.
☔️ می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها میرفتند، با هم ظرفها را میشستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمیداد ظرفها را بشویم و میگفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد.
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
💠شهید مدافعحرم #حیدر_جلیلوند
تربیت بچهها برای حیدر خیلــــی مهــــم بــــــــود و خودش از هر فرصتی استفاده میکــــرد و ثنا را با ائمه و قرآن آشنا میکرد.
به من هم سفارش میکرد که هر روز ضمن اینکــــه من خودم قرآن میخوانم به ثنا هم یاد بدهم و دوســــت داشت ثنا با قــــرآن اُنس بگیــــرد.
📀راوے: همسر شهید
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #حسن_عبدالله_زاده
راوے: همسر شهید
💜حسن خیلی بچه دوست داشت. قبل از بهدنیا آمدنِ فرزند اولم نامش را گذاشت «علیاکبر». هنوز دو ماهش نشده بود که میگفت:«ببرمش هیئت؟!». هرجا میرفتیم، مسافرت یا مهمانی علیاکبر را خودش میآورد و کمکحالم بود. وقت تولد بچههای دیگر هم همینطور بود.
هر زمان که خانه بود، کارهای بچهها را انجام میداد و وقتی که من مشغول بچهها بودم، خودش غذا درست میکرد. دوست داشت پسرها شجاع و مردانه بار بیایند. با این همه علاقهای که به علیاکبر داشت، وقتی مهدیه به دنیا آمد، خیلی به او ابراز محبت میکرد. نوع تربیتش فرق داشت، لطیف و مهربان.
💜به مهدیه میگفت «ملکه!». مهدیه هم خیلی بابایی بود. شبها در آغوش پدر آرام میگرفت و میخوابید. من در دورانی که حسنآقا بود، کارهای هنری انجام میدادم، با روحیه نظامی که داشت با ظرافت کارهای من را نگاه میکرد و تشویقم میکرد. دوست داشت سرم گرم باشد که وقتی مأموریت میرود، حوصلهام سر نرود.
@Modafeaneharaam
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🟢شهید مدافعحرم سید رضا طاهر
☔️همسر شهید نقل میکنند: هر وقت بحثمان میشد، واقعا صبوری از سیدرضا بود. گاهی که غُر میزدم، اجازه میداد من حرفهایم را بزنم بعد آرامم میکرد؛ بعضی وقتها از این همه صبوریاش اعصابم خورد میشد. او موقع عصبانیت سکوت میکرد. واقعا صبور بود.
☔️برخی فکر میکنند شهدایی که خانوادهشان را میگذارند تا در راه خدا شهید شوند، خیلی علاقهای به همسر و فرزند و والدینشان ندارند اما خدا شاهد است سیدرضا وقتی تماس میگرفت، میگفت: حالم خوب است، فقط زنگ میزنم صدایت را بشنوم تا آرام شوم. میگفت: گاهی ناخودآگاه میآمدم زنگ بزنم، بچهها میپرسیدند رضا کجا میری؟ میگفتم: باید صدای مادر، خواهر یا همسرم را بشنوم تا آرام شوم و بتوانم کارم را پیش ببرم.
@Modafeaneharaam
#زندگی_به_سبک_شهدا❣
🍃آقاافشین، کارکردن در منزل را عار نمیدانست و حتی اگر خسته بود و یا تازه از محلّ کار برمیگشت، در کارهای خانه کمکم میکرد. همیشه طوری برنامهریزی داشتم که با آمدنش، کاری در منزل نباشد؛ اینجور مواقع وقتی میدید کاری نیست، جاروبرقی را میآورد و منزل را جارو میکرد.
🍃برای مثال اگر از مأموریتِ یکماهه برمیگشت، اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش میشست؛ وقتی میگفتم شما خسته هستی، میگفت من فقط به مأموریت رفتم درحالیکه شما در این مدت کارهای زیادی انجام دادهای؛ از طرفی برای بچهها هم پدر بودی و هم مادر!
✍راوی:همسر شهید
#شهید_افشین_ذورقی_بحری
@Modafeaneharaam