eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷🏴
36.7هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
258 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 @Soleimaniam5 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/262930453Cc15f263649
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 زندگی به سبک مدافع حرم، شهید محمد جمالی🌹 🔸 از خصوصیات مهم «شهید محمد جمالی» این بود که در هر سِمت، پُست و مقامی که قرار می‌گرفت دچار غفلت و غرور نمی شد! 🔸 همیشه در زندگی خود فرمایشات حضرت مولا علی(ع) در نهج البلاغه را در مورد پستی و بی اهمیتی دنیا، و یاد مرگ را مرور می کرد و آن‌ها را سر مشق زندگی خود قرار می داد و حتی به دیگران هم مخصوصاً به خانواده خود انتقال می داد و به همین خاطر هیچ چیز از پول و ثروت و جاه و مقام و… نتوانست او را فریب دهد. #زندگی_به_سبک_شهدا @Modafeaneharaam
❣ 🍃یکی از شرایط ازدواجشان با من نیز حضور مستمرشان در کارزار نبرد بود لذا من هم پذیرفتم، یک سالی نامزد بودیم. مراسم ازدواجمان هم خیلی ساده برگزار شد و خدا هم به من توفیق داد تا همراهی اش کردم لذا ما چهار سال از دوران جنگ تحمیلی را در اهواز بودیم. 🍃عاشق ماه رجب بود و از ماه رجب عاشق اعتکاف.یک بار دوستانش به او گیر دادند که حاج عبدالله،فکر نمیکنی اگه این سه روز سر کار بمانی و به مردم خدمت کنی،مفیدتر و ثواب بیشتری دارد؟گفته بود:شما دو هفته مرخصی میگیرید و به شمال و تفریح و استراحت میروید،من هم سه روز مرخصی میگیرم با خدای خودم تنها باشم؛در حقیقت من میروم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بیشتر خدمت کنم. ✍راوی:همسر شهید @Modafeaneharaam
❤️ 🌹 رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. 🌸 شهید رضا حاجی‌ زاده ✍🏻 راوی همسر شهید @Modafeaneharaam
💟 🌹شهید مدافع‌حرم ❄️همسر شهید نقل می‌کنند: من در تلفنم، نام همسرم، آقاجواد، را با عنوان «شهید زنده» ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده‌ای! ❄️قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره‌اش را بگیرم. وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان «شریک جهادم و مسافر بهشت» ذخیره کرده بود. گفت: از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. @Modafeaneharaam
❇️ وقتی به گلزار شهدا می ‌رفتیم دست بچه‌ ها را نمی ‌گرفت و من علت این مسئله را جویا شدم، او گفت، در این مکان فرزندانی هستند که پدرانشان شهید شده و با این عمل من ممکن است آنها حسرت بخورند و ما که نمی ‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم، حداقل آنها را ناراحت نکنیم.... 🌹 @Modafeaneharaam
🔸 روی جهیزیه عروس یک دست مبلمان هم داده بودند. وقتی فهمید گفت «اگه مبل ها رو بیارید برمیگردونم.» 🔹 خانواده عروس از ما خواستند، تا راضی‌اش کنیم. هر کاری کردیم، قبول نکرد. همه مبل ها را برگرداند. ♦️ گفت «همون وسایل اولیه برای ما کافیه.» 📚 کتاب خاطرات سردار شهید حسن آقاسی زاده @Modafeaneharaam
💟 🔴شهید مدافع‌حرم 💜همسر شهید نقل می‌کند: آقاافشین، کارکردن در منزل را عار نمی‎دانست و حتی اگر خسته بود و یا تازه از محلّ کار برمی‎گشت، در کارهای خانه کمکم می‎کرد. همیشه طوری برنامه‎ریزی داشتم که با آمدنش، کاری در منزل نباشد؛ این‌جور مواقع وقتی می‎دید کاری نیست، جاروبرقی را می‎آورد و منزل را جارو می‎کرد. ❤️برای مثال اگر از مأموریتِ یک‌ماهه برمی‎گشت، اولین استکان چای یا لیوان آب را خودش می‎شست؛ وقتی می‎گفتم شما خسته هستی، می‎گفت من فقط به مأموریت رفتم درحالیکه شما در این مدت کارهای زیادی انجام داده‎ای؛ از طرفی برای بچه‎ها هم پدر بودی و هم مادر! 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 @Modafeaneharaam
💟 🟡شهید مدافع‌حرم 🌻همسر شهید نقل می‌کنند: رضا می‌دانست که من طاقت دوری‌اش را ندارم. بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! 🌻او اصلا حرفی نمی‌زد. وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در؛ چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. 🌻او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل. اصلا دادزدن بلد نبود. 🌸 🌸🌼 🌸🌼🌺 @Modafeaneharaam
❤️ 🌹 رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. 🌸 شهید رضا حاجی‌ زاده ✍🏻 راوی همسر شهید @Modafeaneharaam
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خواهر شهید فهمیده : 💢"مهمترین مسئله محمدحسین فهمیده حفظ حجاب بود" به مناسبت سالروز شهادت شهید حسین فهمیده 🕊 @Modafeaneharaam
💟 🌕 شهید مدافع‌حرم 📀 راوے: همسر شهید ☔️ سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک می‌کرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می‌دانست و از مهمانی‌دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر می‌کردم چون سیدسجاد اجازه نمی‌داد من پذیرایی کنم. ⭐️ حتی گاهی خودش چای می‌ریخت و می‌آورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان می‌آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی می‌آورد. ☔️ می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها می‌رفتند، با هم ظرفها را می‌شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی‌داد ظرف‌ها را بشویم و می‌گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد. @Modafeaneharaam