جانت را ڪہ بدهی در راه خدا "#شهید" می نامند تو را؛😞
بہ گمانم اگر #روحت را هم بدهی شاید...!😢
.
و مݧ احساس میڪنم اینجا و در ایݧ سرزمین؛
دختراݧ زیادے هستند کہ هر روز پشتِ #سنـــــ😍ـــــگر ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود #دفاع می کنند از نجابتشان...😌
و هر لحظہ #شهید می شوند انگار!
پس "#شهید_زنده" حواست بہ حجابت باشد...☺️🙏
.
.
.
گـــآهی که چادرت خاکی می شود از #طعنہ هاے مردم شهــــر...😔
یاد #چفیه هایی باش که برای #چــــــــآدرے ماندنت، خونی شدند...😭
#شهیـد_نظر_میکند_بہ_وجہ_الله 😊
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای #سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند😒. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد👌، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم، رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن☝️ کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن🍃، آخر همه دعاهایش همیشه #شهادت بود.
وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، خداحافظ...✋🕊
گفتم: تو داری میروی جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍. محمد پارسا سه ساله با لحن بچهگانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت😢: مامان نزار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه💔. ایوب فقط میخندید😂. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد😫 و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر تو😩، من رفتن بابام از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭
حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن😔😔. ایوب میگفت : مریم جان، من میدانم #شهید🕊میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچهها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. روزهای آخر #شهید_زنده صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود👌. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم😔. عکس های #حضرت_آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند🌹، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍❤️، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
شهیـد مدافـع حـرم ایوب رحیم پور🌺🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊🕊
@modafeaneharaam