دلنوشتهے همسر شهید💔
📜 رحیم عزیزم اولین حرف و خواستهات در اولین روز آشنایی ما به هنگام خواستگاری، یادت هست که گفته بودی من آروزی شهادت دارم باید به آرزویم برسم 😔 اما من این حرفها را به حساب آرزوهای یک بچه مسلمان متدین گذاشتم😊 و هیچگاه فکر نمیکردم این آرزویت به این زودی رنگ واقعیت بگیرد و هدف نهایی زندگیت باشد😢 دراین ایام نبودنت، هرگاه خاطرات با تو بودن را در ذهن خستهام مرور میکنم🌺، در مییابم که روح بلندت نمیتوانست در این دنیای فانی آرام و قرار گیرد و مشتاقانه در انتظار اوج گرفتن و پرکشیدن بود🕊و تنها نوشیدن شهد شهادت در راه خدا و لقای پروردگار میتوانست روح تشنه تو را سیراب سازد
#شهیدمدافعحرم
#عبدالرحیم_فیروزآبادی🌹
@modafeaneharaam
چه کیفی دارد خوابیدن در آغوشت❤️
ذوقم را می بینی؟
درست است سنگ مزارت گرمای آغوشت را ندارد
اما همینم غنیمت است✨
بین خودمان باشدها
شنیده ام خیلی ها همین را هم ندارند...💔
#دلبند_شهید_مدافع_حرم
#عبدالرحیم_فیروزآبادی
@Modafeaneharaam
پارسال ؛ در ماموریت اول من و #محمدتقی به سوریه؛ دقیقا روز چهارشنبه هفتم محرم و 29 مهر 94..
ما به در خواست #مصطفی_صدرزاده معرفی شدیم به نیروهای خط شکن و از ما خواسته شد که سازماندهی آموزش رو به عهده بگیریم..
همون روز با صدرزاده (سیدابراهیم) و محمدتقی و یکی از بچه ها رفتیم شناسایی منطقه روستای سابقیه روبه روی خلصه والحمره..
با منطقه که خوب آشنا شدیم ، به مقر برگشتیم و بعد از ناهار از اونجا رفتیم پادگان ارتش سلاح ولباس گرفتیم..
بعد با نیروهای خط شکن آشنا شدیم که آقامصطفی صدرزاده ما رو به اونها معرفی کرد..
درگیر سازماندهی نیروها وبرنامه هامون بودیم که دستور اجرای عملیات اومد..🌷
هدف هم پس گرفتن الحمره وخلصه از دشمن بود..✌️
شب به ما بیسیم دادن و دستور حرکت داده شد.. سوار ماشین شدیم و به طرف روستای سابقیه حرکت کردیم..
به من و محمد تقی دو گروه بیست نفره نیرو دادن که برای عملیات بزنیم به خط..
در روستای سابقیه نیروها رو جمع کردیم وباهاشون صحبت کردیم..نم نم بارون پاییزی هم میبارید و من ومحمدتقی برای این که خیس نشیم رفتیم توی یه مغازه نشستیم...همه جا تاریک و هواهم سرد بود..
بعد به ما اطلاع دادن که جناح راست باشما..
اگه گفتن بزنین به روستای قراصی کنار الحمره شما بزنین به روستا..
دستور حرکت داده شد..حرکت کردیم..حدود ساعت هشت ونیم شب از داخل روستا رفتیم به طرف باغی که معروف بود به باغ مثلثی ؛ جایی که بعدا #عبدالرحیم_فیروزآبادی اولین شهیدشهرستان نکا اونجا به شهادت رسیده بود حدود چند هفته بعد 🍃
توی باغ نیروهای دیگه مستقر بودن ؛ به نیروهامون گفتیم همین جا می مونیم تا ببینیم تکلیف چیه..
دو ساعتی اونجا موندیم.. من و محمدتقی به هم نگاه می کردیم و می گفتیم کدوم سمت باید بریم؟ بلاتکلیف بودیم..رفتیم پیش مصطفی (سیدابراهیم) ؛ دیدیم نشسته و داره با نقشه فرماندهان وتوجیه می کنه برای منم توضیح داد و با فرماندهان دیگه هم صحبت هایی کردیم و توجیه شدند و خلاصه دستور حرکت داده شد..
من ومحمدتقی با یکی از بچه ها کنار ستون حرکت می کردیم..
دیگه اذان صبح شده بود..روز هشتم محرم.. و بچه ها درهمون حالت نمازهاشون وخوندن و..رسیدیم به هدف..✌️
به نیروها گفتیم زیر درخت زیتون سنگر کندن ونشستن داخل سنگرها تا از خمپاره ها درامان باشن..
من پیش مصطفی موندم ؛ محمدتقی با یه دسته چندنفری رفت جلوتر ، ویکی دیگه از بچه ها باچند نفر رفتند به یه جناح دیگه..
در همین موقع درگیری ها شروع شد و تیرباران دشمن وما بود و..
که محمدتقی بیسیم زد وگفت: " اینجا داره شلوغ میشه"
به مصطفی پیغامش وگفتم و به من گفت هرچی می خوای نیرو باخودت ببر..
منم باچند نفر نیرو حرکت کردیم..
داشتیم می رفتیم که سه تا خمپاره همزمان در نزدیکی مون زدن سریع درازکشیدیم ..وبعد بلند شدیم..رفتم توی سنگر پیش محمدتقی..به سمت مون مدام شلیک می کردن..در همین فاصله آقا مصطفی با بیسیم به ما گفت بریم سمت روستای قراصی ؛ برای پاکسازی و تصرف روستا..🌷
-ادامه دارد....
( 1 )
#نقل_از_همرزم_شهید
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@Modafeaneharaam
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور پنج شهید در یک عروسی
داماد: شهید میثم علیجانی🌷
حاضرین:
🌷شهید مدافع حرم #محمدتقی_سالخورده
🌷شهید مدافع حرم #عبدالرحیم_فیروزآبادی
🌷شهید مدافع حرم #علی_عابدینی
🌷شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر...
@Modafeaneharaam
📌نکات اخلاقی شهید #عبدالرحیم_فیروزآبادی
پای صحبت های یک همرزم شهید ....
حاج عبدالرحیم آدم زحمتکشی بود و اگه یکی ازش چیزی میخواست تا توان داشت انجام میداد
هرکاری ازدستش برمیومد برای دوستانش واطرافیانش انجام میداد..
روراست و صاف و صادق بود.. اهل دروغ و ریا و ادا نبود ..اگه میگفت عاشق شهادتم واقعا از ته دلش میگفت.. حاج رحیم خانواده دوست بود وعلاقه زیادی به بچه هاش داشت..
برای همه احترام قائل بود ؛ رابطه اجتماعی وبرخوردش با همه خوب بود..
دنبال هیچ پست و مقامی نبود و خودش اگه احساس می کرد که به درد فلان مسئولیت نمیخوره قبول نمیکرد یا اگر بدرد جای دیگه میخوره ومیتونه کاری کنه صادقانه میگفت
و میرفت اونجا به نحو احسن کارمیکرد..ندیدم هیچ وقت از کار در بره واز زیر بار مسئولیت شونه خالی کنه..
#همسر_شهید : روز خواستگاری از شهادتش صحبت کرد... آرزوی شهادت داشت. شب خواستگاری به من این موضوع را گفته بود که برای رسیدن به این آرزو از هیچ تلاشی دست برنمیدارد و من با این شرایط قبول کردم.
شهیدعبدالرحیمفیروزآبادی🌹
@Modafeaneharaam