مدافعان حرم 🇮🇷
😔💔
مادر شهید #سید_رضا_طاهر در جواب شایعات خائنین داخلی که می گویند مدافعان حرم برای پول می روند گفت:
ما به چیزی احتیاج نداشتیم.
پسرم خانه شخصی داشت.
زن و بچه اش در کنارش بودند، دیگر چه میخواهد؟
اینهایی که میگویند مدافعین 20 میلیون پول میگیرند و به جنگ میروند، من به آنها میگویم زمینمان را میفروشیم و 30 میلیون هم به شما پول میدهیم،حاضرید خودتان یا پسرتان را به سوریه بفرستید؟!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️ #قــــــرار_شبــــانه❤️
ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از شهید مدافع حرم
#سید_رضا_طاهر از شهدای خان طومان🌹
هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا (س)
و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امـــام زمــان (عج)🌺
مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا فـــرداشبـــ #ساعتــــ ۲۱
تعــداد صلواتـــ هاے خــود را بــه ایــن آیدے بفـــرستین☺️👇❤️
@Jamandekarbala
⭐️🌙 خواب سید محمد
فرزند شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر 🌙⭐️
قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم.
پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا...🌷
همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره🍼
ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش☝️. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده.
دلم پر میزد برای رفتن💔
سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم.
مامانم باجون ودل مراقبش بود🌺
یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه.
میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده.😄
بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم😍. بالا بود، پیش سقف.
کلی باهام بازی کرد. برام غذا آوورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم❤️
بله شهدا زنده اند 🌹🕊
@Modafeaneharaam
🍁سیدرضا آدم خاصی بود، خیلی چیزها از او یاد گرفتم. نمازش سر وقت بود و تمام احکام و مسائل دینی را رعایت میکرد.☝️ اخلاقش نمونه بود و زیاد قرآن می خواند❤️
#الگوبرداری
#راوی_همرزم_شهید
#سید_رضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam
🌸شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
ولادت زمینی🌸: ۶۴/۱۰/۱۰
ولادت آسمانی🌸: ۹۵/۲/۱۶
🌷 وقت هایی که منزل بود همیشه با هم می رفتیم مسجد. اصلا عادت کرده بودیم که همیشه به نماز جماعت برسیم.سیدمحمد را هم با خودش می برد.
سید محمد دوچرخه پدرش را دوست داشت،
آقا رضا دوچرخه سوارش میکرد و به مسجد می برد.
بعد شهادت آقا رضا وقتی اومدیم خونه سید محمد دوچرخه باباشو که دید گفت:
" مامان یادته بابا جون دوچرخه سوارم میکرد می رفتیم مسجد؟ منم بزرگ که شدم میخوام دوچرخه سوار شم برم مسجد، برات نون بگیرم..."
🌷 نقل از: #همسرشهید
#سید_رضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam
غیبت ممنوع 🚫
آقا رضا از غیبت کردن بیزار بود.
اگه تو جمعی نشسته بودیم و حس میکرد داره غیبت از کسی میشه، سعی می کرد با لحن شوخی بحث رو عوض کنه
#الگو_برداری_ازشهدا
شهید_مدافع_حرم
#سید_رضا_طاهر
@Modafeaneharaam
🛑کربلای خان طومان
🛑حماسهرزمندگانمازندرانیمدافعحرم
🛑نحوه شهادت و اسارت مدافعانحرم
🖍قسمت سوم(پایانی)
😗حتی خبر شهادت من را هم دادند. آن بنده خدا که شهادت مرا اعلام کرد، بیراه نگفت. با ماشینم مهمات میبُردم؛ وقتی فهمیدم دو تا از بچهها شهید شدهاند، گفتم بروم سمت آن خانه تا بتوانم پیکر آنها را بیاورم عقب. آنجا در معرض دید دیدهبان خودی و دشمن بود. ماشین را در 150متری آن خانه پشت خاکریز گذاشتم تا دیدهبان آنها ماشین را نبیند که بزند. در فاصله پنجمتری خانه، دیدهبان آنها مرا دید و با خمپاره120 زدند که با موج انفجار پرت شدم به طرف دیوار و بیهوش شدم و از دید دیدهبان خودی خارج شدم که او هم فکر کرد به شهادت رسیدم و در بیسیم اعلام کرد که «محسن بهاری نیز به شهادت رسید»!
🇸🇾بعد از 3 یا 4 ساعت که به هوش آمدم، بدنم سست بود، کشانکشان خودم را به ماشین رساندم؛ فندکی که در جیب داشتم، روشن کردم، دستم را از آئینه انداختم پایین زیر چرخ جلو، مسیر دو کیلومتری را آرامآرام با ماشین، یک ساعت و نیم آمدم تا نیروهای دشمن ماشین را نبینند و نزنند. رزمندههای ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خان طومان در 40کیلومتری حلب بود. خانطومان بهانه بود؛ هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمیکردیم و تا یک روز آنها را خانطومان متوقف نمیکردند، تکفیریها به راحتی به حلب میرسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما ما 200نفری در مقابل دوهزار نفر ایستادگی کردیم. بچههای خانطومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند.
😳خدا اگر بخواهد کسی را ببرد به او شجاعت و نیروی زائدالوصفی میدهد. #علی_عابدینی، سید رضا طاهر و حسین مشتاقی از این دست بودند. من 13سال در کردستان و دوسال در زاهدان بودم و این دومین سری بود که به سوریه میرفتم؛ با این چیزها بیگانه نبودم اما در طول عمرم اینگونه آتش تهیه ندیده بودم. واقعا بچهها جلوی 2000 نفر، مردانه ایستادگی کردند. وقتی حاجقاسم سلیمانی آمد و فهمید 200نفر جلوی دو هزار نفر ایستادگی کردند، گفت مازندران کارش را به خوبی انجام داد. به برکت خون شهدا ورودی شهر دست ما بود.
🇷🇺تکفیریها از آن نیروی دوهزار نفره اعلام کردند 700کشته دادند. بعد از این اتفاق، روسیه تازه متوجه شد که در این آتشبس چه دُوری خورده و حالا از زمین و هوا می زند. چقدر به آنها گفتیم در این جریان، آمریکا نقش دارد و هرجا آمریکا نقش داشته باشد، قطعا مسئلهای در آن هست و حواستان باشد.
🌹سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چندتا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم، باید حتما آن خانهها را که چون دیوارش زرد بود، معروف به خانهی زرد بود، نگه میداشتیم که به آن«ارتفاع تلّ اربعین» میگفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهباد ما اعلام کرد «در خانه کسی نیست» اما اطلاعات غلط بود. #سید_رضا_طاهر با رعایت احتیاط، دیوار به دیوار و ستونبهستون رفتند؛
تا سیدرضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینهی سید رضا طاهر خالی شد که با همان حال، در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه»! شهید #حسین_مشتاقی با بیسیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند و پشتِ خانه به شهادت رسید.
🚀شهید #رحیم_کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید #محمد_بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد؛ شهید #علیرضا_بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، تکفیریها با قنّاسه هردو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید، صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شده است. اینها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب می آمدم و شاهد این قضایا بودم.
💥شهید #محمود_رادمهر رفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را اِمحاء کند اما #سید_جواد_اسدی میدانست که ساختمان در محاصره است، رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود؛ وسط راه، دوازدههفت به او خورد و پرت شد، خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند. با توپ23 هرچی آمد، میدوختنش!
@Modafeaneharaam
الگو برداری از شهداء 📣
🌸شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
🌷با وضو سر سفره عقد نشستیم. بعد از اینکه خطبه عقد خونده شد،ازش خواستم قرآن رو باز کنه و چند آیه بخونه.
قرآن رو باز کرد.
آیه 114 سوره نساء(زن) اومد.
خوشحال شد و خندید. چند آیه رو با صدای بلند و با صوت خوند. لحن صوتش خیلی زیبا بود، خیلی به دلم نشست. یه نوری شد تو دل پر از ابهام من...
بعد اذان مغرب کنار سفره عقدمون، دو رکعت نماز شکر خوندیم...
نقل از #همسر_شهید 🌸🍃
#شهید_سیدرضا_طاهر
#خاطره_20آبان_1387
@Modafeaneharaam
🌸شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
ولادت زمینی🌸: ۶۴/۱۰/۱۰
ولادت آسمانی🌸: ۹۵/۲/۱۶
🌷 وقت هایی که منزل بود همیشه با هم می رفتیم مسجد. اصلا عادت کرده بودیم که همیشه به نماز جماعت برسیم.سیدمحمد را هم با خودش می برد.
سید محمد دوچرخه پدرش را دوست داشت،
آقا رضا دوچرخه سوارش میکرد و به مسجد می برد.
بعد شهادت آقا رضا وقتی اومدیم خونه سید محمد دوچرخه باباشو که دید گفت:
" مامان یادته بابا جون دوچرخه سوارم میکرد می رفتیم مسجد؟ منم بزرگ که شدم میخوام دوچرخه سوار شم برم مسجد، برات نون بگیرم..."
🌷 نقل از: #همسرشهید
#سید_رضا_طاهر
@Modafeaneharaam
✨آشنایی با شهید مدافع حرمی که یک خشاب کامل بر سینه او خالی شد🌱
سید رضا طاهر از سن 8 الی 9 سالگی شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن کرد.
در سن 15 سالگی مسئولیت کتابخانه محل را بعهده گرفت و کمی بعد ، شورای بسیج در حیطه کارهای فرهنگی و مسئول حلقه صالحین شد. بعد از گرفتن دیپلم ، اوقات فراغتش را در کارخانه ی فرش بافی، پر کرد؛ تا کمک خرجی هم برای خانواده باشد.
با مشورت با پدر و مادرش برای سپاه ثبت نام کند.
در سال 1384 جذب سپاه شد.در دانشگاه نظامی امام علی(ع) اصفهان مدرک فوق دیپلم گرفت. پس از آن در سال 1387 در سپاه ساری جذب شد و در لشکر 25 کربلای ساری، مشغول به کار شد و در20 آبان ماه همان سال ازدواج(عقد) نمود.
✅ پشتکار
سه ماه بعد از عقد، برای طی کردن دوره ی تکاوری ویژه ی صابرین به اصفهان اعزام شد؛ که این دوره آموزشی، 9ماه به درازا کشید. مدتی بعد، برای دفاع از مرزهای کشور به زاهدان اعزام شد که همزمان بود با دستگیری عبدالمالک ریگی. در میادین مختلف یادواره ی شهدا و کارهای فرهنگی و بسیج محل و ... حضور بسیار فعالی داشت و هرجایی که خلاء ایی احساس می کرد، آنجا را با حضورش پر می کرد. چه از لحاظ مسائل نظامی و چه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی
❇️مسجدمحوری
سيد رضا صوت بسیار زیبایی داشتن و به همین دلیل تلاوت قرآن و ادعیه ی مسجدبا ایشان بود. یکی از برنامه های همیشگی ایشان،تلاوت زیارت آل یاسین در روز جمعه بوده که از طرف مردم محل، استقبال مى شد.
#شهید_مدافع_حرم
#سید_رضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam
💚آرزویی که
بر دل ماند به شوق پروانگی🍃🥀
همسر شهید طاهر درباره آخرین تماس سیدرضا صحبت کرد و گفت: ۱۵ اردیبهشتماه بود که سیدرضا با من تماس گرفت. این آخرین تماسی بود که سیدرضا با من داشت و بعد از آن به شهادت رسید.
شاید تنها آرزویی که سیدرضا داشت و به آن نرسید این بود که دوست داشتند سوار شدن پسرمان بر دوچرخهای که برای تولدش خریدیم را ببیند. هر بار که تماس میگرفت از من میپرسید آیا سیدمحمد سوار دوچرخه شده است یا نه؟
هر بار که تماس میگرفت میپرسید که حالش خوب است
و فقط تماس گرفته است تا صدایم را بشنود و آرام شود.
#مدافعان_حرم 🌷
#سید_رضا_طاهر 🌹
@Modafeaneharaam